فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
منبدکردم،میدونم :)💔
ـ ـ ـ ـــــ❁ـــــ ـ ـ ـ
「➜• @sajad110j」
حرف زدن پشتِ سرِ مردم
قلب را تیره میکند
توفیق را از آدم سلب میکند
و نشاطِ عبادت را میگیرد
#استادفاطمینیا
ـ ـ ـ ـــــ❁ـــــ ـ ـ ـ
「➜• @sajad110j」
‹💔‼️›
-
چرا برای زنانی که ، در بیمارستان شفای غزه مقابل همسرانشان مورد تجاوز قرار گرفتند و کشته شدند هشتگ نمیزنید؟
زن نبودند؟
نباید زندگی میکردند؟
یا حق آزادی نداشتند؟
⤦
هدایت شده از هیئت لثارات الحسین«ع» مؤسسه قرآن و عترت معراج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#دعای_روز_پانزدهم
•
بـه نـام خـداونـد بـخـشـنـده بـخـشـایـشـگـر
خدایا در این ماه طاعت فروتنان را نصیبم کن،و باز کن سینه ام را برای انابه همانند بازگشت خاضعان، به امان دادنت ای امان ده هراسندگان💛🌱
•
#ماه_رمضان
#هیئت_لثارات_الحسین(ع)
#موسسه_معراج_نور_گلدشت
🌐@Lasarat_Alhossinir
بِسـمِرَبِّنآمَــتْکھاِعجٰآزمیکنَد••
یـٰااُمٰـاهْ🌼••
سلامروزتونمعـطربهنآم
امامصـٰآحِبَالزمٰان؏💛.•
وقتی اسلام در پوشش زن و مرد
صحبت کردن و رفتار آنها سختگیری میکند
این تنگ نظری نیست بلکه وسعت نظر است
اسلام نمیخواهد معنویت انسان در
زباله دانیِ جنسیت قربانی شود!
#شهیدمحمدحسینبهشتی
ـ ـ ـ ـــــ❁ـــــ ـ ـ ـ
「➜• @sajad110j」
کریم یعنی:
بدوناینکهلبتَربکنی
اونچیزیکهمیخوایرو
بهتمیده!! :)
ـ ـ ـ ـــــ❁ـــــ ـ ـ ـ
「➜• @sajad110j」
غزلی از تپش این دل خود ساختهام بلدی عشق مرا در دل خود راز کنی ؟
#بیوگرافی🤍
ـ ـ ـ ـــــ❁ـــــ ـ ـ ـ
「➜• @sajad110j」
تردید مکن، تصورش هم زیباست... ایوان "حســــــــن" عجب صفایی دارد
#بیوگرافی🤍
ـ ـ ـ ـــــ❁ـــــ ـ ـ ـ
「➜• @sajad110j」
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هرچه گشتم...
ـ ـ ـ ـــــ❁ـــــ ـ ـ ـ
「➜• @sajad110j」
˒ سـٰاجدھ ִֶָ 🇵🇸 ˓
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗 تواب💗 #پارت۶۷ ولی این بار شماره ی ناشناس بود کنجکاو شدم تماس رو وصل کردم _بله _سلام ع
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💗 تواب💗
#پارت۶۹
شب مراسم بسیار شلوغ بود.
افرادی وارد مراسم میشدند که احتمالا دوست های حاجی و دایی بودند چون خیلی صمیمی همدیگر رو بغل میکردند و می بوسیدند.
جالب بود مردی با ویلچر به مراسم اومد و برای دایی سلام نظامی داد و گفت:
_سلام فرمانده ببخشید نشسته سلام دادم
دایی هم خم شد دستش رو بوسید و هم دیگه رو بغل کردند .
احتمالا دوستان دوران جنگ بود
از هر طرف نگاه میکردم دایی چندان بد به نظر نمیرسید
ولی ماموریت من گرفتن جون این آدم به ظاهر خوب بود.
حاجی روی منبر رفت و شروع کرد به سخنرانۍ
تصور ما درباره عاشورا و حماسه بزرگ و عظیم کربلا معمولا این است که مهمترین رخداد کربلا و عاشورا شهادت مظلومانه اباعبدالله الحسین علیه السلام است.
در ایام محرم، یکی موضوع شهادت و دیگری موضوع مظلومیت خیلی برجسته می شود و در مداحی ها و روضه ها همین امور جلوه می کند.
طبیعتا ما هرچه از مظلومیت امام حسین علیه السلام و ظلم و مصائب بزرگی که به حضرت شد صحبت بکنیم باز کم است.
هیچ وقت ، بیان ما نمی تواند
عمق فاجعه را نشان دهد مخصوصا اینکه
ابا عبدالله الحسین علیه السلام ولی خدا بودند و هرگونه ظلمی به ایشان برای انسان گرانتر تمام می شود و جامعه مؤمنین به صورت ویژه باید حساسیت بیشتری نسبت به این موضوع نشان بدهند.
🌸🌸🌸🌸🌸
💗 تواب💗
#پارت۷۰
یکی از موضوعات مهمی که ما معمولا مورد غفلت قرار میگیره اینه که امام حسین علیه السلام در کربلا درسی بالاتر از شهادت داشتند.که این شهادت برای دیگر امامان ما هم بوده ولی حادثه و حماسه کربلا پررنگ تره.
امام حسین علیه السلام قبل از درس شهادت و قبل از درس مقابله با ظلم درس دیگری دارند که اصلا شهادت امام حسین علیه السلام به خاطر مقاومت در برابر ظلم نبود حتی عنصر امر به معروف و نهی از منکر در کربلا که طبق وصیتنامه امام خیلی برجسته میشه درس اصلی امام نیست.
اگه با دقت به کربلا و واقعه عاشورا نگاه کنیم میبینیم که حماسه کربلا برای عاملی دیگه شکل گرفته که توجه به اون عامل، خیلی برای زندگی روزمره ما مهم و ضروریه این عامل عاملی است که اگر در جهاد و صحنه نبرد هم نباشیم، دائما در حال زندگی با آن هستیم و درگیر این موضوع هستیم،این عمل و موضوع که فراتر از شهادت و امر به معروف و نهی از منکر و فراتر از مقابله با ظلم هست و شعار امام حسین علیه السلام بود و رسما امام ایستاد و به خاطر آن شهید شد حفظ(((عزته)))
سخنرانی طولانی حاجی با اینکه خسته ام کرده بود ولی جالب بود هیچ وقت حادثه ی کربلا رو از این زاویه ندیده بودم .
بهتر بود کمی قدم بزنم
مثل اینکه امشب هنوز ادامه داشت...
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💗تواب💗
#پارت۷۱
اون سمت حیاط بساط شام شب بود و ولی خلوت تر بود.
روی سکویی کنار دیگ غذا نشستم
و زغال های سرخ رو نگاه میکردم یاد حرفهای روز اول حاجی افتادم...
اونجایی که گفت:
_آتش جهنم از وجود خودمون هست و اعمالمون هست که مارو می سوزونه...
_یعنی من با کارام چقدر برای خودم آتش جمع کرده بودم ؟
امشب حاجی گفت:
_هدف امام حسین که براش شهید شد
حفظ عزت بود ...
حاجی گفت:
توزندگی روزمره ی ما این امر مهمه...
چقدر سوا!
چقدرذهنم مشغول شده بود
خودم هم متوجه شده ام که از کاری که قرار بود انجام بدم کلی فاصله گرفتم.
حاج خانم بیایید داداشم اینجاست!
سرم پایین بود ولی از شنیدن صدای نازنین اخمی کردم چرا همه جا هست؟
چرا دودقیقه آسایش نداشتم؟
نازنین و دختر حاجی با یه خانمی که سنش زیاد بود روبه روم بودن...
_داداش بیا کمک کن سر این دیگ رو برداریم
_پاشدم و سلام کردم روبه خانمی که نازنین حاج خانم صداش میکرد منتظر نگاه کردم...
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💗تواب💗
_سلام مادر...
دره این دیگ رو خواستیم برداریم ولی نتونستیم
کمک کردم و کاری که گفت: رو انجام دادم
بعد از باز کردن در دیگ بوی خوش عطر غذا بد جور دلم رو مالش داد
شاید آخرین باری که یه غذای نذری درست ودرمون خورده بودم همون دوران بچگی و دوران خوبی که پدرم بود برمیگشت
بعد از چک کردن دوباره
در دیگ رو بستم و به گفته ی حاج خانم کمی از زغال های زیر دیگ رو روی دیگ ریختم.
_خیر ببینی پسرم ان شاالله
ان شاالله به حق این سفره خوشبخت و عاقبت بخیر بشی
چقدر حرفهای این خانم شیرین بود چه دعاهای قشنگی برام کرد
کاش خدا دعا هاشو قبول کنه
کاش عاقبت بخیر بشم
کاش صاحب این سفره دست منو هم بگیره
نازنین با خوش رویی به من گفت : ایشون خانم دایی جون هستند
لحن راحت نازنین نشون میداد که
چقدر باهاشون صمیمی شده
این خانم دایی بود؟!
یعنی وقتی بدونه من چه قصدی دارم بازم این دعا هارو برام میکرد؟
با رفتنشون روی سکو نشستم به عاقبت نامعلومم فکر میکردم ....
آخرشب شد و بعد از تموم شدن کارها با نازنین راهی خونه شدیم
از محبت این خانواده به خودم و نازنین احساس خجالت میکردم و بیشتر اوقات سعی میکردم سرم رو پایبن نگه دارم تا چشم تو چشم نباشم.
آخه پدرم همیشه حق نمک رو بهم یادآوری کرده بود و میدونستم حرمت نون و نمک چیه...
و من داشتم نمک می خوردمو می خواستم نمکدون بشکنم...
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💗تواب💗
#پارت۷۲
در راه برگشت به خونه چند باری خواستم در مورد نوهی حاج آقا سؤال کنم
ولی باز حرفم رو خوردم. دقیقه هایی رو درسکوت گذروندیم که خلاصه نازنین نتونست خودش رو کنترل کنه و شروع کرد ...
_ما هیچی از این خانواده نمیدونیم ...
اصلا امروز این دختر بچه رو دیدم یه درصد هم احتمال نمیدادم دختر سوجان باشه!!!!
دیدی وقتی گفت مامان!
فقط مثل جغد نگاه میکردم
جوری هنگ کرده بودم نمی تونستم خودم رو جمع وجور کنم ...
همین طور که پوزخند میزدم گفتم:
_خب الان که متوجه شدی دختر حاجی ازدواج کرده دوره من یکی رو خط بکش.
_زود کنار میکشی!
رفتم آمار پدر بچه رو درآوردم ؛ بابا نداره.
_یعنی چی؟
رفتی یه کاره به دختر مردم گفتی شوهرت کوووو؟
_نه بابا یعنی اینکه رفتم از دختربچه پرسیدم
بابای شما کدومه؟
اونم گفت بابام پرکشیده تو آسمونا.
همون موقع سوجان رسید
پرسیدم چرا دخترت رو مشهد نیوردی گفت:
کمی حالش خوب نبوده گذاشته پیش عمه اش
نیست که خودش پرستاره به دخترش استراحت داده
پس آقا محمد دیدی کار شما آسون تر هم شد الان خیلی راحت تر میتونی بری سمتشون
گیج نگاهش کردم که گفت:
_باید کم کم پدر شدن رو تمرین کنی!
الان روجا خوشکل به یک پدر نمونه نیازمنده
به نظر من...
به خونه ی نازنین رسیدم وسط حرفش پریدم وگفتم:
_نازنین کمتر حرف بزن!
فعلاً خداحافظ
همین طور که در حال پیاده شدن بود گفت:
فردا عصر منتظرم زود بیا
فردا قراره تو پختن شلهزرد کمک کنیم.
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💗تواب💗
#پارت۷۳
کلافه و سردرگم بودم ولی چاره ای نداشتم
کم کم آماده شدم و ششمین تماس از نازنینو بی پاسخ گذاشتم.
به خونه ی نازنین که رسیدم با یه تک زنگ سریع آومد بیرون
هنوز سوار نشده بود شروع کرد به حرف زدن
با اخم؛خیلی جدی گفتم:
_پیاده شو...
اگر قراره مخ من رو بخوری با تاکسی بیا
_باشه بابا حالا فکر کرده اگر باهاش حرف نزنم میمیرم!
به حالت قهر روشو کرد سمت پنجره منم ماشین رو راه انداختم سمت خونه ی حاجی
دست بردم و ضبط ماشین رو روشن کردم
آهنگ شادی شروع به خوندن کرد
که نازنین به حرف آمد
_ای خااااک...
بابا مثلا ماه محرمِ
مثلا ما داریم میریم خونه حاجی
مثلا من قطب نذر رو نذورات هستم
بعد این آهنگ رو پخش میکنی تو ماشین و میگی حرف هم نزنم؟؟
مظلوم گیر آوردی؟؟
ضبط خاموش کردم و راهی شدیم.
دم خونه ی حاجی بودیم که صدای گریه ی روجا می آومد.
نازنین که رفت داخل منم که دم در بودم ولی صدا ها رو واضح میشنیدم.
حاجی که به استقبالم آومد دست رو سینه به طرفش رفتم و با تعارف حاجی و یا الله گفتن من وارد حیاط شدیم.
که روجا هم سمت حاجی آومد و توبغلش جا گرفت
_سلام کردی دختر بابا؟
_سلام...
_سلام خانم ؛ چقدر شما خوشگلی ماشاالله
_همه میگن!
ولی شماهم خوشگلی..
خندم گرفت از این همه خوش زبونیش
بعد سرش رو روی شونه ی حاجی گذاشت و شروع کرد به نق نق کردن.
انگار روجا چیزی میخواست که بهش اجازه نمیدادن
کنجکاو پرسیدم چی شده حاجی ؟
زهࢪایۍام
گُمانمیڪنیمحجاب
براۍایناستڪهشناختهنشویم
اماقرآنمیفرماید :
حجابرارعایتڪنیدتاشناختهبشوید
بهچهچیزۍ!؟
بهتقواوعفت :)
#چادرانه💛
ـ ـ ـ ـــــ❁ـــــ ـ ـ ـ
「➜• @sajad110j」
هدایت شده از هیئت لثارات الحسین«ع» مؤسسه قرآن و عترت معراج
41.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#دعای_روز_شانزدهم
•
بـه نـام خـداونـد بـخـشـنـده بـخـشـایـشـگـر
خدایا مرا در این ماه به همراهی و همسویی با نیکان توفیق ده، و دور بدار در این ماه از همنشینی با بدان، و به حق رحمتت جایم ده به خانه آرامش، به پرستیدگی ات ای پرستیده جهانیان❣
🌱 به مهرت ای مهربان ترین مهربانان🌱
•
#ماه_رمضان
#هیئت_لثارات_الحسین(ع)
#موسسه_معراج_نور_گلدشت
🌐@Lasarat_Alhossinir
بِسـمِرَبِّنآمَــتْکھاِعجٰآزمیکنَد••
یـٰااُمٰـاهْ🌼••
سلامروزتونمعـطربهنآم
امامصـٰآحِبَالزمٰان؏💛.•
هرگناهیکهانسانمرتکبشود
اثریاز کثیفیوتاریکیدردلاوبهجامیگذارد
وازاینرومیلوشوقاونسبتبه
اعمالصالحونیکوکممیشود
#شهیدمطهری
ـ ـ ـ ـــــ❁ـــــ ـ ـ ـ
「➜• @sajad110j」
-خیلیقشنگمیگفت:
شھادتهدفنیست ... !
هدفاینهکهعَلَمِاسلامروبه
اسمامامزمان«عج»بالاببرید
حالااگهوسطاینراهٔشھیدشدید
فدایسرِاسلام🌱!'
ـ ـ ـ ـــــ❁ـــــ ـ ـ ـ
「➜• @sajad110j」
گُفـتپیـرشُـدمتوبـهمیکنم...
ولی!'
نِمےدونستکُلـیجوونزیـرخاکَـن
کهآرزوشونـہبرگردنوتوبـھڪننـ💔!
ـ ـ ـ ـــــ❁ـــــ ـ ـ ـ
「➜• @sajad110j」
˒ سـٰاجدھ ִֶָ 🇵🇸 ˓
از آیت الله بهجت پرسیدند:
امام زمان‹عج›کجاست ؟
فرمودند : آقا در قلب ِ شماست ،
مواظب باشید بیرونش نکنید :)
دلتنگۍیعنے...
مادرهاییڪهفرزندشون
رفتوبرنگشت:)
❤️💔
ـ ـ ـ ـــــ❁ـــــ ـ ـ ـ
「➜• @sajad110j」
هدایت شده از خانواده بزرگ ما😍
29.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نمیدونم چرا احساس میکنم این خواننده با تمام قلب و روحش با تمام اعتقاداتش این شعر رو سروده و چقدر جملاتش دقیقه
این هست که ما میگیم هرانسان آزاده ای قلبش برای غزه میتپه و فریاد آزادگی و مظلومیت مردم رو به هرشکلی بلند کنه
الان وقت رسوندن تمام این صدا ها به گوش دنیاس
#غزه #فلسطین #اسرائیل
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج