eitaa logo
حقیقت ناب
1.1هزار دنبال‌کننده
9.9هزار عکس
5هزار ویدیو
453 فایل
سوالات دینی خود در جنبه های مختلف دینی. یافتن پاسخ سوالات فقهی طبق نظرمراجع تقلید، انتقادات و پیشنهادات سازنده ی خود در مورد مطالب کانال، ومطالب زیبا و آموزنده تان، با آیدی زیر👇 @Sajadi82 درارتباط باشید.
مشاهده در ایتا
دانلود
🅾قدم اول در راه خدا، شکستن خویشتن و خود را فقیر و تهیدستِ مطلق دیدن است / مرحوم حاج میرزا جواد آقای ملکی تبریزی از بزرگان اولیا و عرفا و مردان صاحب‌دلِ زمان خودش بوده است / او در زمان حیات خود، قبله اهل معنا بود و امروز قبر آن بزرگوار، محل توجه اهل باطن و اهل معناست. 🔰 رهبر معظم انقلاب ۶۹/۱/۳۰ 🍁🍁🍁🍁🍁 🌿قدم اول در راه خدا، شکستن خویشتن و خود را فقیر و تهیدستِ مطلق دیدن است. یعنی انسان در عین قدرت و ثروت و علم و برخورداری از مزایا و محاسن و خصوصیات مثبت و در اوج دارایی و توانایی، واقعاً -نه به‌صورت تعارف- خود را در مقابل خدا، نیازمند و تهیدست و محتاج و کوچک و حقیر ببیند. این، آن روحیه کمال انسانی است که البته باید با تمرین به این‌جاها رسید. 🌿شنیدم مرحوم حاج میرزا جواد آقای تبریزی معروف -که از بزرگان اولیا و عرفا و مردان صاحب‌دلِ زمان خودش بوده است- اوایلی که برای تحصیل وارد نجف شد، با این‌که طلبه بود ولی به شیوه اعیان و اشراف حرکت می‌کرد. نوکری دنبال سرش بود و پوستینی قیمتی روی دوشش می‌انداخت و لباس‌های فاخری می‌پوشید؛ چون از خانواده اعیان و اشراف بود و پدرش در تبریز ملک‌التجار بوده یا از خانواده ملک‌التجار بودند. ایشان طلبه و اهل فضل و اهل معنا بود و بعد از آن‌که توفیق شامل حال این جوان صالح و مؤمن شد، به درِ خانه عارف معروف آن روزگار، استاد علم اخلاق و معرفت و توحید، مرحوم آخوندملاحسینقلی همدانی -که در زمان خودش در نجف، مرجع و ملجأ و قبله اهل معنا و اهل دل بوده است و حتّی بزرگان می‌رفتند در محضر ایشان می‌نشستند و استفاده می‌کردند- راهنمایی شد. 🌿روز اولی که مرحوم حاج میرزا جوادآقا، با آن هیأتِ یک طلبه اعیان و اشراف متعین به درس آخوند ملاحسینقلی همدانی می‌رود، وقتی‌که می‌خواهد وارد مجلس درس بشود، آخوند ملاحسینقلی همدانی، از آن‌جا صدا می‌زند که همان‌جا -یعنی همان دمِ در، روی کفش‌ها- بنشین. حاج میرزا جواد آقا هم همان‌جا می‌نشیند. البته به او برمی‌خورد و احساس اهانت می‌کند اما خودِ این و تحمل این تربیت و ریاضت الهی او را پیش می‌برد. جلسات درس را ادامه می‌دهد. استاد را -آن‌چنان‌که حق آن استاد بوده- گرامی می‌دارد و به مجلس درس او می‌رود. 🌿یک روز در مجلس درس بعد که درس تمام می‌شود، مرحوم آخوندملاحسینقلی همدانی به حاج میرزا جوادآقا رو می‌کند و می‌گوید: برو این قلیان را برای من چاق کن و بیاور! بلند می‌شود، قلیان را بیرون می‌برد؛ اما چه‌طور چنین کاری بکند؟! اعیان، اعیان‌زاده، جلوی جمعیت، با آن لباس‌های فاخر! ببینید، انسان‌های صالح و بزرگ را این‌طور تربیت می‌کردند. قلیان را می‌برد به نوکرش که بیرون در ایستاده بود می‌دهد و می‌گوید: این قلیان را چاق کن و بیاور. او می‌رود قلیان را درست می‌کند و می‌آورد به میرزا جوادآقا می‌دهد و ایشان قلیان را وارد مجلس می‌کند. البته این هم که قلیان را به‌دست بگیرد و داخل مجلس بیاورد، کار مهم و سنگینی بوده است؛ اما مرحوم آخوند ملاحسینقلی می‌گوید که خواستم خودت قلیان را درست کنی، نه این‌که بدهی نوکرت درست کند! 🌿این، شکستن آن منِ متعرض ِ فضولِ موجب شرکِ انسانی در وجود انسان است. این، آن منیت و خودبزرگ‌بینی و خودشگفتی و برای خود ارزش و مقامی در مقابل حق قایل شدن را از بین می‌برد و او را وارد جاده‌ای می‌کند و به مدارج کمالی می‌رساند که مرحوم میرزا جواد آقای ملکی تبریزی به آن مقامات رسید. او در زمان حیات خود، قبله اهل معنا بود و امروز قبر آن بزرگوار، محل توجه اهل باطن و اهل معناست. 🌿بنابراین قدم اول، شکستن منِ درونی هر انسانی است که اگر انسان، دایم او را با توجه و تذکر و موعظه و ریاضت -همین‌طور ریاضت‌ها- پَست و زبون و حقیر نکند، در وجود او رشد خواهد کرد و فرعونی خواهد شد.
🌐سلسله اساتید عرفانی علامه طباطبایی 👈مختصری از زندگی آیت الله سید علی شوشتری و تاسیس شرعی و شاگردان ایشان 🔰علامه طباطبایی ♨️♨️♨️♨️♨️♨️ 🔅در حدود متجاوز از يك‌صد سال پيش در شوشتر عالمى جليل‌القدر مصدر قضا و مراجعات عامه بوده است به نام آقا سيد على شوشترى. ايشان مانند ساير علماى اعلام به تصدى امور عامه، از تدريس و قضا و مرجعيت اشتغال داشته‌اند. 🔅يك روز ناگهان كسى درِ خانه را مى‌زند. وقتى كه از او سؤال مى‌شود، مى‌گويد: در را باز كن، كسى با شما كارى دارد. مرحوم آقا سيد على وقتى در را باز مى‌كند، مى‌بيند شخص جولايى (بافنده‌اى) است. مى‌گويد: چه كار داريد؟ مرد جولا در پاسخ مى‌گويد: فلان حُكمى را كه نموده‌ايد طبق دعوى شهود به ملكيت فلان ملْك براى فلان كس، صحيح نيست. آن مِلك متعلق به طفل صغير يتيمى است و قباله آن در فلان محل، دفن است. اين راهى را كه شما در پيش گرفته‌ايد صحيح نيست و راه شما اين نيست. آيةاللَّه شوشترى در جواب مى‌گويد: مگر من خطا رفته‌ام؟ جولا مى‌گويد: سخن همان است كه گفتم. اين را مى‌گويد و مى‌رود. 🔅آيةاللَّه در فكر فرو مى‌رود: اين مرد كه بود؟ و چه سخنى گفت؟ در صدد تحقيق برمى‌آيد. معلوم مى‌شود كه در همان محل، قباله ملك‌ طفل يتيم مدفون است و شهود بر ملكيت فلان، شاهدِ زور بوده‌اند. بسيار بر خود مى‌ترسد و با خود مى‌گويد: مبادا بسيارى از حكم‌هايى را كه داده‌ايم از اين قبيل بوده باشد و وحشت و هراس او را در برمى‌گيرد. 🔅در شب بعد- همان موقع- جولا در مى‌زند و مى‌گويد: آقا سيدعلى شوشترى، راه اين نيست كه شما مى‌رويد. و در شب سوم نيز عين واقعه به همين كيفيت تكرار مى‌شود و جولا مى‌گويد: معطل نشويد، فوراً تمام اثاث‌البيت را جمع نموده، خانه را بفروشيد و به نجف اشرف مشرف شويد و وظايفى را كه به شما گفته‌ام انجام دهيد و پس از شش ماه در وادى‌السلامِ نجف اشرف به انتظار من باشيد. 🔅مرحوم شوشترى بى‌درنگ مشغول انجام دستورات مى‌گردد، خانه را مى‌فروشد و اثاث‌البيت را جمع‌آورى نموده و تجهيز حركت خود را به نجف اشرف مى‌كند. در اولين وحله‌اى كه وارد نجف مى‌شود در وادى‌السّلام هنگام طلوع آفتاب، مرد جولا را مى‌بيند كه گويى از زمين جوشيده و در برابرش حاضر گرديد و دستوراتى داده و پنهان شد. مرحوم شوشترى وارد نجف اشرف مى‌شوند و طبق دستورات جولا عمل مى‌كنند تا مى‌رسند به درجه و مقامى كه قابل بيان و ذكر نيست- رضوان‌اللَّه عليه و سلام‌اللَّه عليه. 🔅مرحوم آقا سيدعلى شوشترى براى رعايت احترام مرحوم شيخ مرتضى انصارى، به درس فقه و اصول او حاضر مى‌شوند و مرحوم شيخ هم در هفته يك بار به درس مرحوم آقا سيدعلى كه در اخلاق بوده است حاضر مى‌شدند و پس از فوت مرحوم شيخ رحمه الله، مرحوم شوشترى رحمه الله بر مسند تدريس شيخ مى‌نشينند و درس را از همان جا كه مانده بود شروع مى‌كنند، ولى عمر ايشان كفاف ننموده و پس از شش ماه به رحمت ابدى حضرت ايزدى پيوستند. 🔅در خلال اين شش ماه مرحوم شوشترى به يكى از شاگردان مبرز حوزه مرحوم انصارى به نام آخوند ملاحسينقلى در جزينى همدانى- كه از مدت‌ها قبل در زمان مرحوم شيخ با ايشان رابطه داشته و استفاده اخلاقى و عرفانى مى‌نموده است و اينك پس از مرحوم شيخ عازم بر تدريس بوده و حتى تتمه مباحث شيخ را كه خود نيز تقريرات آن مباحث را نوشته بود، مى‌خواست دنبال كند- كاغذى نوشته و در آن متذكر مى‌گردد كه اين روش شما تام و تمام نيست و شما مقامات عاليه ديگرى را بايد حايز گرديد، تا اين‌كه او را منقلب نموده و به وادى حق و حقيقت ارشاد مى‌نمايد. 🔅آرى، مرحوم آخوند كه از ساليانى چند قبل از فوت مرحوم شيخ از محضر مرحوم آقا سيدعلى در معارف الهيه استفاده مى‌نمود، در اخلاق و مجاهده نفس و نيل به معارف الهيه سرآمد اقران و از عجايب روزگار شد. 🔅مرحوم آخوند نيز شاگردانى بس ارجمند تربيت نمود كه هر يك استوانه‌اى از معرفت و توحيد و آيتى عظيم به شمار مى‌آمدند. از مبرزترين شاگردان مكتب آخوند، مرحوم حاج ميرزا جواد آقا مَلِكى تبريزى و مرحوم آقا سيد احمد كربلايى طهرانى و مرحوم آقا سيد سعيد حُبُّوبى و مرحوم حاج شيخ محمد بهارى را بايد نام برد. استاد بزرگوار، عارف بى‌بديل مرحوم حاج ميرزا على آقا قاضى تبريزى- رضوان‌اللَّه عليه- از شاگردان مكتب مرحوم آقا سيد احمد كربلايى هستند. 🔅اين است سلسله اساتيد ما كه به مرحوم شوشترى و بالأخره به آن شخص جولا منتهى مى‌شود، ولى آن مرد جولا چه كسى بوده و به كجا ارتباط داشته و اين معارف را از كجا و به چه وسيله به دست آورده، هيچ معلوم نيست. 📚رساله لب اللباب ص ۱۲۲
💢خاک عارف خیز همدان 🔰رهبر معظم انقلاب ۹۸/۷/۸ 🌐همدان یک خاک عارف‌خیز دارد، از [قبیل] مرحوم آخوند ملّاحسینقلی همدانی و شاگردهای ایشان و مرحوم آشیخ محمّد بهاری؛ که خود این مرحوم آقا آسیّد علی عرب، شاگرد مرحوم بهاری و جزو شاگردان مرحوم آخوند ملّاحسینقلی همدانی است. 🌐البتّه آقای تألّهی درک نکردند اینها را؛ یعنی مرحوم آقای آشیخ محمّد بهاری با اینکه از نجف آمده همدان و در همدان از دنیا رفته و مقبره‌ی ایشان الان در بهار است، امّا در عین حال -ولادت آقای تألّهی در دهه‌ی دوّم قرن چهاردهم است، یعنی ۱۳۱۷ یا ۱۳۱۸ [قمری] باید باشد- ایشان درک نکرده مرحوم آقای بهاری را؛ امّا آن حرکت را، آن سلسله را ایشان درک کرده. یعنی در واقع مرحوم آقای تألّهی بقیّةالسّلف این سلسله‌ی عرفای بزرگ همدانی است. 🌐و من تعجّب میکنم وقتی میبینم همان روحیه در جوانهای همدانی [هست]. خب شرح حال این شهید عزیزمان -شهید چیت‌سازیان- را که انسان نگاه میکند، همان رشحه‌ی عرفانی را آنجا هم انسان ملاحظه میکند، مشاهده میکند؛ یعنی واقعاً این‌ جوری است؛ یک حرکتی در عالَمِ معنا کأنّه به وجود می‌آید که دل پیر و جوان را میلرزاند و به خودش متوجّه میکند؛ مثل یک عمود نوری -که از آسمان تا زمین ادامه دارد و همین ‌طور هر کسی به قدر صلاحیّتِ خودش، به قدر قابلیّتِ خودش از آن بهره‌مند میشود- یک چنین چیزی را انسان مشاهده میکند.