eitaa logo
سجادیه_ری
299 دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
2.1هزار ویدیو
13 فایل
هیئت انصارسیدالساجدین.ع. دسترسی به کانال 《سجادیه_ری》 👇 تلگرام 🆔 @sajadiyeh_rey ایتا https://eitaa.com/sajadiyeh_rey سروش http://sapp.ir/sajadiyeh_rey روبیکا https://rubika.ir/sajadiyeh_rey اینستا گرام https://www.instagram.com/sajadiyeh.rey?r=nametag
مشاهده در ایتا
دانلود
11.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 نماهنگی زیبا بمناسبت روز معلم کاری از گروه سرود نجم الثاقب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عشق جانم❤️سلام امام زمانم✋️ هر صبح به آستان مقدست سلام می‌کنیم و از امواج بهشتی پاسخت سرشار از امید می‌شویم... پاسخ پدرانه‌ ی تو را با ذره ذره‌ی وجودمان احساس می‌کنیم...🌷 با تو نفس می‌کشیم، با تو زندگی می‌کنیم، شکر خدا که ، تو را داریم....🌷 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ اللهم عجل لولیک الفرج .🤲 مهدوی🌸
(داستان مادر شوهر) دختری ازدواج کرد و به خانهٔ شوهر رفت ولی هرگز نمیتوانست با مادر شوهرش کنار بیایدو هر روز باهم جر و بحث میکردند. عاقبت دختر روزی نزد دوست صمیمی پدرش که داروساز بود رفت و از او تقاضا کرد تا سمی به او بدهد تا بتواند مادر شوهرش را بکشد. داروساز گفت اگر سم خطرناکی به او بدهد و مادر شوهرش کشته شود همه به او شک خواهند برد،پس معجونی به او داد و گفت که هر روز مقداری از آن را در غذای مادر شوهر بریزد تا سم معجون کم کم در او اثر کند و اورا بکشد و توصیه کرد تا این مدت با مادر شوهر خود مدارا کند تا کسی به او شک نکند. دختر معجون را گرفت و خوشحال به خانه برگشت و هر روز مقداری از آن را در غذای مادر شوهر میریخت و با مهربانی به او میداد. هفته ها گذشت و با مهر و محبت عروس،اخلاق مادر شوهر هم بهتر و بهتر میشد تا اینکه یک روز دختر نزد داروساز رفت و گفت:آقای دکتر عزیز، دیگر از مادر شوهرم متنفر نیستم .حالا او را مانند مادر خود دوست دارم و دلم نمیخواهد که بمیرد. خواهش میکنم داروی دیگری به من بدهید تا سم را از بدنش خارج کند. داروساز لبخندی زد و گفت:دخترم،نگران نباش.آن معجونی که به تودادم سم نبود. بلکه سم در ذهن تو بود که حالا با عشق به مادر شوهرت از بین رفته است.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دلگیر نباش؛ دل که گیر باشد، رها نمی‌شود؛ خدا بندگانش را به آنچه بدان دل بسته اند می‌آزماید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا