May 11
بسماللهالرحمنالرحیم
در این کانال، نوشتهها و نظراتم را در ارتباط با مسائل سیاسی-اجتماعی به اشتراک میگذارم.
اصل سوال به صورت عمومی درست است، ولی در مورد ثابتی صدق نمیکند. چرا که این صداوسیما بود که از شهرت ثابتی برای جذب مخاطب استفاده کرد. حتما میدانید جهانآرا هنوز هم با همان تیم سازنده، در حال پخش شدن است، اما بیننده ندارد. چرا؟ چون ثابتی را ندارد.
@sajjadsakeni
مُلک را چارهای دیگر لازم است؛
جوانهها را به جای چنارها بنشانید.
مشارکت حدودا ۴۱ درصدیِ انتخابات مجلس دوازدهم در کشور و مشارکت حدودا ۲۴ درصدی در شهر تهران، گویای این واقعیت است که پایینترین آمار مشارکت، متعلق به این دوره میباشد.
با توجه به اینکه تنها کمتر از نیمی از نمایندگان تهران توانستند در مرحله اول، حدنصاب لازم را کسب نمایند، سایرین باید رقابت را در دور دوم نیز ادامه دهند.
نکته امیدوارکنندهای که در این انتخابات، میتوان به آن اشاره نمود، حضور آگاهانه رأیدهندگان در پای صندوقهای رأی است؛ آنها، به لیست پدرخواندهها اعتماد نکردند و آرای خود را بر اساس شناخت شخصی به صندوق، انداختند. آرایی که چنارها را از ریشه خشکاند و بستر را برای روییدن جوانههای امید، فراهم نمود.
با این وجود، آمار مشارکت، با صدای رسا نارضایتی مردم را فریاد میزند. همانگونه که اشاره شد، مطابق آمارها مشارکت در پایتخت، ۲۴ درصد بوده است. بر کسی پوشیده نیست که به احتمال زیاد در صورت مشارکت بیشتر مردم تهران در این انتخابات، هیچکدام از منتخبین فعلی، جایی در بهارستان نداشتند. آنچنانکه در انتخابات مجلس دهم، لیست امید ۳۰-۰ و یکضرب، برنده قطعی انتخابات شد.
در این انتخابات، حدودا با ۳۰۰ هزار آرای باطله، فقط در تهران مواجهیم. عدد وحشتناکی که تقریبا بیش از آرای تکتک نفراتی است که راهی دور دوم شدهاند. در واقع، به جز نفرات راه یافته به مجلس در دور اول، سایرین در رقابت با آرای باطله، پذیرای شکست شدهاند و نفر اول تهران، توانسته است تنها ۲برابر آرای باطله، اعتماد مردم را جلب نماید! متأسفانه، این امر، مجلس دوازدهم را به مجلسی فاقد پشتوانه کافی، تبدیل مینماید.
در این میان، دو راه در مقابل سیاستمداران و سیاستگذاران است؛ میتوان انگشت در گوش فرو برد و خود را به نشنیدن زد. گویی نه خانی آمده و نه خانی رفته. میتوان حسن روحانی را عامل مشارکت پایین دانست و حتی کرونا را! میتوان طوری وانمود کرد که گویی امور، بر وفق مراد است. لکن، این خواب غفلت، دیری نخواهد پایید و سیلی محکمتری از جانب مردم به آن پایان خواهد داد.
اما راه دوم که به قهر مردم، پایان خواهد داد، همان راهی است که رأیدهندگان(غیرباطله!) این انتخابات برگزیدند: پوستاندازی.
دیگر به چنارها امیدی نیست. خوشبینانه بنگریم، آنها هرچه از تجربه و دانش، در چنته داشتند در ۴۵ سال گذشته، رو کردند.عرصه سیاست، نیازمند درختان مثمری است که مردم از میوههایش، بهره جویند. امروز، نوبت نسل دیگری است که از جنس مردم باشد. نسلی که اندیشه پویا و زبان گویایی در پیشبرد اهداف ملت داشته باشد. این پوستاندازی نه فقط در مجلس، بلکه مهمتر از آن، باید در ساختار بوروکراتیک کشور و نه فقط در کارگزاران، بلکه در ساختارها و رویهها نیز باید صورت گیرد. امروز قابلیت حکومت در ایران تحلیل رفته است. قانونها نوشته میشوند، سیاستها تدوین میگردند، اما در اجرا اثری از آنها نمیبینیم. نمونه بارز آن سندچشمانداز ۲۰ ساله(۱۴۰۴) میباشد که از نظر زمانی یک سال با آن فاصله است، اما از نظر دستیابی به اهداف، شاید بیش از ۲۰ سال!
مخلص کلام، آنکه سیر نزولی مشارکت مردم و رویگردانی آنها از سیاستهای موجود را پوستاندازی در ساختار، کارگزار و رویههای موجود، معکوس خواهد کرد. اگر مجلس دوازدهم در این مسیر گام بردارد، میتوان به آینده، امیدوار بود، وگرنه آش همین آش است و کاسه همین کاسه.
آقایان مسئول، صدای اعتراض مردم را جدی بگیرید. مبادا تحلیلهای آبدوغخیاری بادمجاندور قابچینها، شما را بفریبد. مبادا گمان کنید مشارکت معنادار مردم، فقط ناشی از تبلیغات دشمن است. مگس، روی زخم مینشیند. زخمها را دوا کنید.
@sajjadsakeni