هدایت شده از ســلام بـࢪ شـهــید
🕌 سلام صبح گاهی محضر اربابمون
📿 السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ. 📿.
@salam_bar_shahid
صبحتان حسینی...❤️
🌸پرسیده شد :
رجب را که "شهرَ اللهِ الأصَب " گفتند، یعنی چه؟
فرمودند:
یعنی این قدر در ماه رجب به شما ثواب اعطا می کند که چشم و گوش کسی ندیده و نشنیده و به قلب کسی هم خطور نکرده است!❣
آیتاللهحقشناس 🌙
مآهرجب مآهبندگے مبآرڪ 🌱💐🌸
.¸¸.•°˚˚ ✶❤️
❀࿐❁❁࿐❀ @salam_bar_shahid
.¸¸.•°˚˚°✺¸¸.• ✶❤️
🇮🇷 #کلام_ناب 🇮🇷
بزرگے میگفت: به خدا وابسته شو!
پرسیدم چگونه؟
گفت:
چگونه به دیگران وابسته میشوی؟
گفتم:با حرف زدن
رفت و آمدو دیدار مکرر
گفت:
با خدا هم زیاد حرف بزن!
زیاد رفت و آمد کن!
🌹 @salam_bar_shahid 🌹
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
یه مثلی هست که میگه:
"سرم بره،قولم نمیره" ✔
قول منِ بانو..💎
به شهدا...
↩چادرمه!🎀
"سـرم بره،چـادرم نمیره.."🍃
🔮 @salam_bar_shahid
#تلنگــــر
بترسیم از روزۍ ڪه
صفحهۍ مجازیمون رنگِ
#خدا و #شهدا رو بگیره ؛
ولۍ زندگیامون نه...!!!
💠 @salam_bar_shahid 💠
🕊✨
شهدا از دست نمی روند...🍃
به دست می آیند...🌷
شهیدسیدمرتضیآوینی✨
@salam_bar_shahid
🌺🍃🌺
#شهادت
#امام_هادی_علیه_السلام
#مظلوم 😭
#غریب😭
🕯ما سامرا نرفته
🖤گدای تو می شويم
🕯ای مهربان امام
🖤فدای تو می شويم
🕯هادیِ خلق،
🖤ڪوری چشمان گمرهان
🕯پروانگان شمع
🖤عزای تو می شويم
🕯#شهادت
🖤امام هادی (علیه السلام) تسلیت باد
🖤🕯🖤
🕯🖤 @salam_bar_shahid
🖤🕯🖤
هرشب که می خوابید #روح شما قبض می شود و ممکن است فردا برنگردد.
پس:
*قبل از خواب #وضو بگیرید، همینطور توی بستر نروید.
دعایی بکنید، چند دقیقه ای با #امام_زمان صحبت کنید،
*اعمالت را محاسبه مراقبه کن، ببین امروز چکار کردی؟ #توبه کن قبل از اینکه مرگت فرا برسد، فکر کن بستر تو قبرتوست، سر به سجده بگذار، چند مرتبه الهی العفو بگو،
*چند تا صلوات بفرستین که اعظم اذکار است، با خودت بگو، شاید خوابیدم بلند نشدم، بعنوان عمل آخر چند تا صلوات بفرستم.
و از خدا بخواهید اگر عمر دوباره بهتون داد، این توفیق را داشته باشید که بهتر از امروز عمل کنید تا انسانی شایسته تر باشید.
🍃
🌸🍃 @salam_bar_shahid
🕌 سلام صبح گاهی محضر اربابمون
📿 السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ. 📿.
@salam_bar_shahid
صبحتان حسینی...❤️
🍂شهید اصغر قصاب عبداللهی که در خاطراتش آمده با چاقو تانک عراقی را فراری میداد😅
🕊محل مزار:گلزار شهدای وادی رحمت تبریز
🌹شادی روحش صلواتی ختم کنیم🙏
🌹کپی فقط با ذکر لینک کانال جایز است🙏
#اصغر_قصاب
🌹 @salam_bar_shahid 🌹
🏴شهادت دهمین اختر تابناک جهان عالم بر ساحت ملکوتی حضرت ولیعصر عج الله و رهبر عزیزمان سید علی خامنه ای و مسلمانان و علی الخصوص شیعیان تسلیت باد◾◾🏴
🏴 @salam_bar_shahid 🏴
وصیتنامه شهید ذبیح الله عالی
وی در بخشی از وصیت نامه اش آورده است:
ای امت حزب الله! به خاطر خون شهیدان گمنام در درجه اول وحدت را حفظ کنید و نگذارید که منافقان و کافران بین شما تفرقه بیاندازند. شما را به خون شهدا قسم می دهم که این محل و آن محل و این تکیه و آن تکیه و این مسجد و آن مسجد و این قبیله و آن قبیله برای خودتان درست نکنید. فقط هدف، الله اسلام باشد. بدانید که همه ی ما مسلمانیم وردر اسلام فقط تقوا است که ارزش دارد.
@salam_bar_shahid
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
☘سلام بر ابراهیم☘
💥قسمت سی و سوم : نیمه شعبان
🗣راویان: جمعی از دوستان شهید
عصر روز نيمه شــعبان ابراهيم وارد مقر شــد. از نيمه شب خبري از او نبود. حالا هم كه آمده يك اسير عراقي را با خودش آورده! پرسيدم: آقا ابرام كجايي، اين اسيركيه!؟ گفت: نيمه شب رفته بودم سمت دشــمن، كنار جاده مخفي شدم. به تردد خودروهاي عراقي دقت كردم. وقتي جاده خلوت شــد يك جيپ عراقي را ديدم، با يك سرنشــين به ســمت من مي آمد. ســريع رفتم وسط جاده، افسر عراقي را اسير گرفتم و برگشتم. بيــن راه بــا خودم گفتم: اين هم هديه ما براي امــام زمان(عج)ولي بعد، از حرف خودم پشيمان شدم. گفتم: ما كجا و هديه براي امام زمان(عج). همان روز بچه ها دور هم جمع شديم. از هر موضوعی صحبتي به ميان آمد تا اينكه يكي از ابراهيم پرسيد: بهترين فرمانده هان در جبهه را چه كساني ميداني و چرا؟! ابراهيــم كمي فكر كرد و گفت: تو بچه هاي ســپاه هيچكس را مثل محمد بروجردي نميدانم. محمد كاري كرد كه تقريباً هيچكس فكرش را نميكرد. در كردســتان با وجود آن همه مشــكلات توانســت گروه هــاي پيش مرگ
كــرد مســلمان را راه اندازي كنــد و از اين طريــق كردســتان را آرام كند. در فرمانده هان ارتش هم هيچكس مثل ســرگرد علي صياد شيرازي نيست.ايشــان از بچه هاي داوطلب ساده تر است. آقاي صياد قبل از نظامي بودن يك جوان حزب الله و مومن است. از نيروهاي هوانيروز، هر چه بگردي بهتر از ســروان شيرودي پيدا نميكني، شيرودي در سرپل ذهاب با هليكوپتر خودش جلوي چندين پاتك عراق را گرفت. با اينكه فرمانده پايگاه هوايي شــده آنقدر ساده زندگي ميكند كه تعجب ميكنيد! وقتي هم از طرف ســازمان تربيت بدني چند جفت كفش ورزشــي آوردند يكي را دادم به شيرودي، با اينكه فرمانده بود اما كفش مناسبي نداشت.همان روز صحبت به اينجا رســيد كه آرزوي خودمان را بگوئيم. هر كسي چيزي گفت. بيشتر بچه ها آرزويشان شهادت بود. بعضي ها مثل شهيدسيد ابوالفضل كاظمي به شوخي ميگفتند: خدا بنده هاي خوب و پاك را ســوا ميكند. براي همين ما مرتب گناه ميكنيم كه ملائكه سراغ ما را نگيرند! ما ميخواهيم حالا حالاها زنده باشم. بچه ها خنديدند و بعد هم نوبت ابراهيم شد. همــه منتظر آرزوي ابراهيم بودند. ابراهيــم مكثي كرد وگفت: آرزوي من شهادت هست ولي حالا نه! من دوست دارم در نبرد با اسرائيل شهيد شوم!
🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺
صبح زود بود. از سنگرهاي كمين به سمت گيلان غرب برگشتم. وارد مقر سپاه شدم. برخلاف هميشه هيچكس آنجا نبود. كمي گشتم ولي بي فايده بود. خيلي ترسيدم. نكند عراقي ها شهر را تصرف كرده اند! داخل حياط فرياد زدم: كســي اينجا نيست؟! درب يكي از اطاق ها باز شد. يكي از بچه ها اشاره كرد، بيا اينجا! وارد اتاق شدم. همه ساكت رو به قبله نشسته بودند! ابراهيم تنها، در اتاق مجاور نشسته بود و با صداي سوزناک مداحي ميكرد. براي دل خودش ميخواند. با امام زمان(عج) نجوا ميكرد. آنقدر سوز عجيبي در صدايش بود كه همه اشك ميريختند.
♻️ #ادامه_دارد...
━═🇮🇷━⊰🍃❤🍃⊱━🇮🇷═━╮
@salam_bar_shahid
╰━═🇮🇷━⊰🍃❤🍃⊱━🇮🇷═━
هدایت شده از ســلام بـࢪ شـهــید
🌺🍃🌺🍃🌺🍃
🍃🌺🍃
🌺
#یادآوری:
ثواب خواندن سوره مبارکه واقعه در شب جمعه
امام صادق (ع): هر کس در هر شب جمعه سوره واقعه را بخواند خداوند وی را دوست بدارد و نیز دوستی او را در دل همه مردم اندازد و در طول عمرش در این دنیا بدبختی و تنگدستی نبیند و آسیبی از آسیبهای دنیا به او نرسد و از همدمان امیرالمؤمنین (ع) باشد و این سوره خصوصیتی نسبت به امیرالمؤمنین (ع) دارد که دیگران با وی در آن شریک نیستند.
📙 شيخ صدوق، ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، انتشارات دار الرضي،ص۱۱۷.
@salam_bar_shahid
🌺
🍃🌺🍃
🌺🍃🌺🍃🌺🍃
-کجا؟🤔
-میرم مزار شهدا یه فاتحه بخونم🍃📿
اینو گفتم و راه افتادم🚶♂...
ولی صدای آرومی تو دلم گفت:
«چه دروغ گنده ای گفتی پسر!🤥
از کی تا حالا اموات برا زنده هاشون فاتحه می خونن؟!🤔😓😔»
#شهدا_گاهی_نگاهی...🍂
#اللهمالرزقناتوفیقالشهادة🤲🌷
@salam_bar_shahid
🌹🍃🌹
🕌 سلام صبح گاهی محضر اربابمون
📿 السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ. 📿.
@salam_bar_shahid
صبحتان حسینی...❤️
#تاملانه
● متنی از جنس طلا
گویند فقیری به نزد هندوانه فروشی رفت و
گفت: هندوانه برای رضای خدا به من بده،
فقیرم و چیزی ندارم. هندوانه فروش در میان هندوانه ها گشتی زد و هندوانه ی خراب و به درد نخوری را به فقیر داد.
فقیر نگاهی به هندوانه کرد، دید که خورده نمی شود. سپس جستجو کرد و مقدار پولی که به همراه داشت را به هندوانه فروش داد و گفت به اندازه پولم به من هندوانه ای بده.
هندوانه فروش هندوانه خیلی خوبی را وزن کرد و به مرد فقیر داد.
فقیر هر دو هندوانه را رو به آسمان گرفت و گفت:
خداوندا بندگانت را ببین، این هندوانه خراب را به خاطر تو داده و این هندوانه خوب را به خاطر پول. . .
🌸✨🌸✨🌸
✨🌸✨🌸@salam_bar_shahid
🌸✨🌸✨🌸
#فوری
⚫️انا لله و انا الیه راجعون⚫️
◼️در پی حمله وحشیانه پهبادی ترکیه به مقر #حزبالله در جنوب حلب جمعی از رزمندگان مقاومت به شهادت رسیدند.
🔘حجتالاسلام شهید #سیدعلی_زنجانی در همین حمله، آسمانی شد.
🌷 @salam_bar_shahid 🌷
با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
☘سلام بر ابراهیم☘
💥قسمت سی و چهارم : جایزه
🗣 راوی: قاسم شبان
يكــي از عمليات هاي نفوذي ما در منطقه غرب به اتمام رســيد. بچه ها را فرستاديم عقب. پس از پايان عمليات، يك يك ســنگرها را نگاه كرديم. كسي جا نمانده بود. ما آخرين نفراتي بوديم كه بر ميگشتيم. ســاعت يك نيمه شــب بود. ما پنج نفر مدتي راه رفتيم. به ابراهيم گفتم: آقا ابرام خيلي خســته ايم، اگه مشكلي نيست اينجا استراحت كنيم. ابراهيم موافقت كرد و در يك مكان مناسب مشغول استراحت شديم. هنوز چشــمانم گرم نشده بود که احساس كردم از سمت دشمن كسي به ما نزديك ميشود! يكدفعه از جا پريدم. از گوشه ای نگاه كردم. درست فهميده بودم در زير نور ماه كاملاً مشخص بود. يك عراقي در حالي كه كسي را بر دوش حمل ميكرد به ما نزديك ميشد! خيلي آهســته ابراهيم را صدا زدم. اطراف را خوب نگاه كردم. كسي غير از آن عراقي نبود! وقتــي خوب به ما نزديك شــد از ســنگر بيرون پريديــم و در مقابل آن عراقي قرار گرفتيم. سرباز عراقي خيلي ترسيده بود. همانجا روي زمين نشست.يكدفعــه متوجه شــدم، روي دوش او يكي از بچه هاي بســيجي خودمان است! او مجروح شده و جامانده بود! خيلــي تعجب كــردم. اســلحه را روي كولم انداختم. بــا كمك بچه ها،مجروح را از روي دوش او برداشتيم. رضا از او پرسيد: تو كي هستي، اينجا چه ميكني!؟ســرباز عراقي گفت: بعد از رفتن شــما من مشــغول گشــت زني در ميان سنگرها و مواضع شما بودم. يكدفعه با اين جوان برخورد كردم. اين رزمنده شــما از درد به خود ميپيچيد و مولا اميرالمومنين(ع) و امام زمان(عج) را صدا ميزد. من با خودم گفتم: به خاطر مولا علي(ع) تا هوا تاريك اســت و بعثي ها نيامده اند اين جوان را به نزديك سنگر ايراني ها برسانم و برگردم! بعد ادامه داد: شــما حساب افسران بعثي را از حساب ما سربازان شيعه كه مجبوريم به جبهه بيائيم جدا كنيد. حســابي جاخــوردم. ابراهيم به ســرباز عراقي گفت: حــالا اگر بخواهي ميتواني اينجا بماني و برنگردي. تو برادر شيعه ما هستي.ســرباز عراقي عكســي را از جيب پيراهنش بيــرون آورد وگفت: اينها خانواده من هســتند. من اگر به نيروهاي شــما ملحق شــوم صــدام آنها را میکشد. بعد با تعجب به چهره ابراهيم خيره شد! بعد از چند لحظه سكوت با لهجه عربي پرسيد: اَنت ابراهيم هادي!! همه ما ســاكت شديم! باتعجب به يكديگر نگاه كرديم. اين جمله احتياج به ترجمه نداشــت. ابراهيم با چشمان گرد شــده و با لبخندي از سر تعجب پرسيد: اسم من رو از كجا ميدوني!؟من به شــوخي گفتم: داش ابرام، نگفته بودي تو عراقي ها هم رفيق داري!ســرباز عراقــي گفت: يك مــاه قبل، تصوير شــما و چند نفــر ديگر از فرماندهان اين جبهه را براي همه يگان هاي نظامي ارســال كردند و گفتند:هركس ســر اين فرماندهان ايراني را بيــاورد جايزه بزرگي از طرف صدام خواهد گرفت! در همان ايام خبر رســيد که از فرماندهي سپاه غرب، مسئولي براي گروه اندرزگو انتخاب شده و با حكم مسئوليت راهي گيلان غرب شده. ما هم منتظر شديم ولي خبري از فرمانده نشد. تا اينكه خبر رســيد، جمال تاجيك كه مدتي اســت به عنوان بسيجي در گروه فعاليت دارد همان فرمانده مورد نظر است!با ابراهيم وچند نفر ديگربه سراغ جمال رفتيم. از او پرسيديم: چرا خودت را معرفی نكردي؟! چرا نگفتي كه مسئول گروه هستي؟ جمال نگاهي به ما كرد وگفت: مســئوليت براي اين اســت كه كار انجام شود. خدا را شكر، اينجا كار به بهترين صورت انجام ميشود. من هم از اينكه بين شــما هســتم خيلي لذت ميبــرم. از خدا هم به خاطر اينكه مرا با شما آشنا كرد ممنونم. شما هم به كسي حرفي نزنيد تا نگاه بچه ها به من تغيير نكند. جمال بعد از مدتــي در عمليات مطلع الفجر در حالي كه فرمانده يكي از گردان هاي خط شكن بود به شهادت رسيد.
♻️ #ادامه_دارد...
━═🇮🇷━⊰🍃❤🍃⊱━🇮🇷═━╮
@salam_bar_shahid
╰━═🇮🇷━⊰🍃❤🍃⊱━🇮🇷═━