eitaa logo
ســلام بـࢪ شـهــید
302 دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
441 ویدیو
7 فایل
#نشر_معارف_شهدا #تصاویر #کلیپ #خاطرات_دلنشین_شهدا #مطالب_آموزنده_ارزشی 👈 کپی برداری حلال به شرط صلوات برای سلامتی و تعجیل ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ادمین: @Yek_jamande 🌸کانال وقف #امام_زمان عج الله
مشاهده در ایتا
دانلود
لـطـفـــ💚ــ ازلے چـہ نیــ✨ـک‌فـرجــامم کرد... فـ🕊ــارغ زهـر آنچه پختہ و خـ💗ـامـم کرد... میےخواسـت که پاینــ🍃ــده و جـــ♥️ــاوید شوم... لطــ💚ـف و کرمــ❣ــش شــهـ🌹ــید گمــ🕊ــنامم کرد... #شہیــد_گمنام...💞 @salam_bar_shahid ✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹
🏴شهادت امیر سرتیپ دوم خلبان شجاع محمد رضا رحمانی را محضر مقام عظمای ولایت و مردم شهید پرور ایران و خانواده محترم شهید تسلیت عرض میکنیم 🏴 @salam_bar_shahid 🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام✋ روزتون سرشار از خیر و خوشی و برکت🌹 🌸 @salam_bar_shahid 🌸
امام حسن علیه السلام میفرمایند: مَن عَبَدَ الله عَبَّدَ الله لَهُ کُلَ شَی ء هرکس بنده خدا شود و اورا بندگی کند خداوند هرچیزی را بنده اوکند. 📙مجموعه ورام،ج۲،ص۱۰۸ گاهی ما شاید خودمان ببینیم یا شنیده و خوانده ایم که فلان حیوان وحشی در برابر فرد متقی آرام و رام شده است در حالیکه فرد دیگری باشد اورا لت و پار میکند، این نمونه کوچکی از مصداق و نمونه این حدیث هست. 📲 @salam_bar_shahid
☘ سلام بر ابراهیم ☘ 💥قسمت سیزدهم : حوزه حاج آقا مجتهدي ✔️راوی : ايرج گرائي 🔸سالهاي آخر، قبل از بود. به جز رفتن به بازار مشغول فعاليت ديگري بود. تقريباً کسي از آن خبر نداشت. خودش هم چيزي نميگفت. اما كاملاً رفتار واخلاقش عوض شده بود. ابراهيم خيلي معنويتر شده بود. صبحها يک پلاستيک مشكي دستش ميگرفت و به سمت بازار ميرفت. چند جلد داخل آن بود. 🔸يكروز با موتور از سر خيابان رد ميشدم. ابراهيم را ديديم. پرسيدم: داش ابرام کجا ميري؟! گفت: ميرم بازار. سوارش کردم، بين راه گفتم: چند وقته اين پلاستيک رو دستت ميبينم چيه!؟ گفت: هيچي کتابه! بين راه، سر کوچه نائب السلطنه پياده شد. خداحافظي کرد و رفت. تعجب کردم، محل کار ابراهيم اينجا نبود. پس کجا رفت!؟ 🔸با كنجكاوي به دنبالش آمدم. تا اينکه رفت داخل يك مسجد، من هم دنبالش رفتم. بعد در کنار تعدادي جوان نشست و کتابش را باز کرد. فهميدم دروس حوزوي ميخونه، از آمدم بيرون. 🔸از پيرمردي که رد ميشد سؤال کردم: ببخشيد، اسم اين مسجد چيه؟ جواب داد: حوزه حاج آقا مجتهدي با تعجب به اطراف نگاه کردم. فکر نميکردم ابراهيم شده باشه. آنجا روي ديوار حديثي از نوشته شده بود: «آسمانها و زمين و فرشتگان، شب و روز براي سه دسته طلب آمرزش ميکنند: علماء ،کسانيکه به دنبال هستند و انسانهاي با سخاوت .» 🔸شب وقتي از زورخانه بيرون ميرفتم گفتم: داش ابرام حوزه ميري و به ما چيزي نميگي؟ يکدفعه باتعجب برگشت و نگاهم کرد. فهميد دنبالش بودم. خيلي آهسته گفت: آدم حيفِ عمرش رو فقط صرف خوردن و خوابيدن بکنه. من طلبه رسمي نيستم. همينطوري براي استفاده ميرم، عصرها هم ميرم بازار ولي فعلاً به کسي حرفي نزن. 🔸تا زمان انقلاب روال کاري ابراهيم به اين صورت بود. پس از پيروزي انقلاب آنقدر مشغوليتهاي ابراهيم زياد شد که ديگر به کارهاي قبلي نميرسيد. 📚 منبع : کتاب سلام بر ابراهیم ━═🇮🇷━⊰🍃❤🍃⊱━🇮🇷═━╮ @salam_bar_shahid ╰━═🇮🇷━⊰🍃❤🍃⊱━🇮🇷═━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
باز رژ لب و رنگ چشم روی صورتته ولی بی انصاف! با چادر زهرای اطهر مگه چیکار کردی که خیلیا اومدن ازت پرسیدن هیکل زیر چادرت چجوریه؟! بخدا از غصه بمیریم جا داره! ┄═❁๑🍃🔮🍃๑❁═┄ ●▬▬▬▬๑۩ 🔶 @salam_bar_shahid ۩๑▬▬▬▬●
🌹بسم الله الرحمن الرحیم امروزه متاسفانه علاوه بر بی حجابی و بدحجابی معضل دیگری نیز به آنها اضافه شده که تبرج و خودنمایی با چادره! برخی عزیزان وقتی این بحث پیش میاد اصلا قبول نمیکنند و زیر بار نمیروند و ادعا میکنن این دیگه افراط کاریه!! برخی ها میگن ای کاش همه اصلا چادری بودن ولی مثل اینا میشدن!! عزیز من دین ما دین زور و اجبار نیست دین منطقه دین عقل و تفکر و اندیشه هست. شمایی که چادر رو انتخاب کردی حتما باید از روی عقل و اندیشه باشه و فلسفه چادر و حجاب رو فهمیده باشی تا حجاب و چادر رو انتخاب کنی! این خودنمایی ها نشان میدهد طرف هنوز فلسفه حجاب و چادر رو یا کلا نفهمیده یا کم فهمیده! چون اگه فلسفشو بفهمه که چادر و حجاب برای این هست که نامحرم ذره ای به تو دلگرمی و رغبت پیدا نکند دیگر این خودنمایی ها دیده نمیشود. اسلام دین زور نیس ،به زور نمیگه حجاب داشته باش پس مجبور نیستن عده ای چادر پوشیده و خودنمایی کنن ولی دین ما دین منطقه و دین تفکر،لذا باید روی این حجاب و فلسفش فکر کرد و با منطق و عقل به آن رسید🙏 مدیر کانال(طلبه تبریزی) کپی همراه لینک کانال موردی نداره🙏 ✔️ @salam_bar_shahid
ان شاء الله فردا دوباره حماسه دیگری می آفرینیم و بار دیگر عهدمان را با ولایت و خدا محکمتر خواهیم نمود و بینی منافقین و دشمنان ایران اسلامی را به خاک خواهیم مالید 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 @salam_bar_shahid 🇮🇷🇮🇷 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
🔹 شیخ رجبعلی خیاط: 👈 بطری وقتی پر است و می‌خواهی خالی‌اش کنی، خمش می‌کنی. هر چه خم شود خالی‌تر می‌شود. اگر کاملاً رو به زمین گرفته شود سریع‌تر خالی می‌شود. 💠 دل آدم هم همین طور است، گاهی وقت‌ها پر می‌شود از ، از غصه، از حرف‌ها و طعنه‌های دیگران. 👌 قرآن می‌گوید: "هر گاه دلت پر شد از غم و غصه‌ها، خم شو و به خاک بیفت " ✅این نسخه‌ای است که خداوند برای پیامبرش پیچیده است: "ما قطعاً می‌دانیم و اطلاع داریم، دلت می‌گیرد، به خاطر حرف‌هایی که می‌زنند. سر به سجده بگذار و خدا را تسبیح کن" 📚سوره حجر، آیه ۹۸ تا میتونین منتشر کنین🙏 🍃 🌺🍃 @salam_bar_shahid
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
این هم اظهار لطف و محبت یکی از عزیزان نسبت به کانالمون🙏 از همتون ممنونیم که باهامون همراهین🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 @salam_bar_shahid
➕️دیر فهمیدیم آقا چه گفتی ولی باز هم خیلی دیر نیست ان شاءالله در پای صندوق های رای نشان میدهیم که کلامت را گرچه دیر شد ولی عمل کردیم 💠 @salam_bar_shahid 💠
هدایت شده از ســلام بـࢪ شـهــید
اَللهــمَ عَجِــــل لِـولیـِڪَ الــفَـرج🌸🌱 اَللهــمَ الـرزُقـــنا شَهـــادتَ فِـــے سَبیــلِڪ☘ اَللهــمَ الـرزُقـــنا زیـارَتـــَ الحُسَیــــن🥀 اَللهــمَ الـرزُقـــنا شَــفاعَـــةَ الـحُسَیـــــن🌹🍃 الهــــــے آمیـــــن❤️ رفقـا قبــل خــواب وضـــو یـادمـــوݩ نــره🦋 شبتـــــــوݩ مهــــــدوے🌙 🦋♥️🦋 @salam_bar_shahid
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#۹🇮🇷 #۸۸🇮🇱🇺🇸🇦🇺 🇮🇷حماسه دیگر در راه هست... 🇮🇷 @salam_bar_shahid 🇮🇷
☘ سلام بر ابراهیم ☘ 💥قسمت چهاردهم : پيوند الهي ✔️راوی : رضا هادي 🔸عصر يکي از روزها بود. از سر کار به خانه مي آمد. وقتي واردکوچه شد براي يك لحظه نگاهش به پسر همسايه افتاد. با دختري جوان مشغول صحبت بود. پسر، تا ابراهيم را ديد بلافاصله از خداحافظي کرد و رفت! ميخواست نگاهش به نگاه ابراهيم نيفتد. 🔸چند روز بعد دوباره اين ماجرا تکرار شد. اين بار تا ميخواست از دختر خداحافظي کند، متوجه شد که ابراهيم در حال نزديک شدن به آنهاست. دختر سريع به طرف ديگر کوچه رفت و ابراهيم در مقابل آن پسر قرار گرفت. ابراهيم شروع کرد به سلام و عليک کردن و دست دادن. پسر ترسيده بود. اما ابراهيم مثل هميشه لبخندي بر لب داشت. قبل از اينکه دستش را از دست او جدا کند با خاصي شروع به صحبت کرد و گفت: ببين، تو کوچه و محله ما اين چيزها سابقه نداشته. من، تو و خانواد ه ات رو کامل ميشناسم، تو اگه واقعاً اين دختر رو ميخواي من با پدرت صحبت ميکنم که... 🔸جوان پريد تو حرف ابراهيم و گفت: نه، تو رو خدا به بابام چيزي نگو، من اشتباه کردم، غلط كردم، ببخشيد و ... ابراهيم گفت: نه! منظورم رو نفهميدي، ببين، پدرت خونه بزرگي داره، تو هم که تو مغازه او مشغول کار هستي، من امشب تو با پدرت صحبت ميکنم. انشاءالله بتوني با اين دختر کني، ديگه چي ميخواي؟ جوان که سرش را پائين انداخته بود خيلي خجالت زده گفت: بابام اگه بفهمه خيلي عصباني ميشه. ابراهيم جواب داد: پدرت با من، حاجي رو من ميشناسم، آدم منطقي وخوبيه. جوان هم گفت: نميدونم چي بگم ، هر چي شما بگي. بعد هم خداحافظي کرد و رفت. 🔸شب بعد از ، ابراهيم در مسجد با پدرآن جوان شروع به صحبت کرد. اول از ازدواج گفت و اينکه اگر کسي شرايط ازدواج را داشته باشد و مناسبي پيدا کند، بايد ازدواج کند. در غير اينصورت اگر به بيفتد بايد پيش خدا جوابگو باشد. و حالا اين بزرگترها هستند که بايد جوانها را در اين زمينه کمک کنند. حاجي حرفهاي ابراهيم را تأييد کرد. اما وقتي حرف از پسرش زده شد اخمهايش رفت تو هم! ابراهيم پرسيد: حاجي اگه پسرت بخواد خودش رو حفظ کنه و تو نيفته، اون هم تو اين شرايط جامعه، کار بدي کرده؟ حاجي بعد از چند لحظه سکوت گفت: نه! فرداي آن روز مادر ابراهيم با مادر آن جوان صحبت کرد و بعد هم با مادر دختر و بعد... 🔸يک ماه از آن قضيه گذشت، ابراهيم وقتي از بازار برميگشت شب بود. آخر کوچه چراغاني شده بود. لبخند بر لبان ابراهيم نقش بست. رضايت، بخاطر اينکه يک دوستي شيطاني را به يک پيوند الهي تبديل کرده. اين ازدواج هنوز هم پا برجاست و اين زوج زندگيشان را مديون برخورد خوب ابراهيم با اين ماجرا ميدانند 📚 منبع : کتاب سلام بر ابراهیم ━═🇮🇷━⊰🍃❤🍃⊱━🇮🇷═━╮ @salam_bar_shahid ╰━═🇮🇷━⊰🍃❤🍃⊱━🇮🇷═━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹✨شاه ڪلید رابطھ با خدا✨🌹 🔵 از مـا، عمل چندانے نخواستھ اند! مهم تر از عمل ڪردن، "عمل نڪــ😕ـــردن" است! تقـوا یعنے "عمل گناھ را مرتڪب نشدن! همه مےپرسند چھ ڪار ڪنیم؟ من مےگویم: بگویید چھ ڪار نڪنیم؟ و پاسخ اینست: «گناھ نڪنید.» (ره) 👌شاھ ڪلید اصلے رابطھ با خدا " گناھ نڪردن " است. ┄═❁๑🍃🔮🍃๑❁═┄ ●▬▬▬▬๑۩ 🔶 @salam_bar_shahid ۩๑▬▬▬▬●
💠💠💠💠💠💠💠💠 @salam_bar_shahid 💠💠💠💠💠💠💠💠
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
👈ان شاالله طبق خواسته عزیزان مطالبی درمورد اقتصاد اسلامی نیز گذاشته خواهد شد @salam_bar_shahid 👇👇👇👇👇👇
⚕️اقتصاد اسلامی بر قناعت و اعتدال در مصرف‌گرایی تأکید دارد. اقتصاد در اندیشه غرب نیازهای انسان را نامحدود و منابع و امکانات جهان را محدود می‌داند؛ ولی در اسلام منابع و امکانات نامحدود معرفی شده‌اند. (: وَإِن تَعُدُّواْ نِعْمَتَ اللّهِ لاَ تُحْصُوهَا) قرآن، سوره ابراهیم، آیه ۳۴ ترجمهٔ آیه:‍‍‍«و اگر بخواهید نعمت‌های خداوند را در شمار بیاورید نمی‌توانید نعمت‌های خداوند را به حد و حصری محدود کنید.» 🔰 @salam_bar_shahid 🔰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌟السلام علیک یا صاحب زمان 🌟: 🕊زیارتنامه ی شهدا🕊 السَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم🌹🌱🌹🌱 اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم @salam_bar_shahid
☘ سلام بر ابراهیم 💥 قسمت‌ پانزدهم : ایام انقلاب ✔️راوی : امير ربيعي 🔸ابراهيم از دوران کودکي و ارادت خاصي به امام خميني داشت. هر چه بزرگتر ميشد اين علاقه نيز بيشتر ميشد. تا اينکه در سالهاي قبل از به اوج خود رسيد. در سال 1356 بود. هنوز خبري از درگيريها و مسائل انقلاب نبود. صبح جمعه از جلسه اي در ميدان ژاله (شهدا) به سمت خانه برميگشتيم. 🔸از ميدان دور نشده بوديم که چند نفر از دوستان به ما ملحق شدند. شروع کرد براي ما از امام خميني تعريف کردن. بعد هم با صداي بلند فرياد زد: «درود بر خميني » ما هم به دنبال او ادامه داديم. چند نفر ديگر نيز با ما همراهي کردند. تا نزديک چهارراه شمس شعار داديم وحركت كرديم. دقايقي بعد چندين ماشين به سمت ما آمد. ابراهيم سريع بچه ها را متفرق کرد. در کوچه ها پخش شديم. 🔸دو هفته گذشت. از همان جلسه صبح جمعه بيرون آمديم. ابراهيم درگوشه ميدان جلوي ايستاد. بعد فرياد زد: درود بر خميني و ما ادامه داديم. جمعيت که از جلسه خارج ميشد همراه ما تکرار ميکرد. صحنه جالبي ايجاد شده بود. 🔸دقايقي بعد، قبل از اينکه مأمورها برسند ابراهيم را متفرق کرد. بعد با هم سوار تاکسي شديم و به سمت ميدان خراسان حرکت کرديم. دو تا چهار راه جلوتر يکدفعه متوجه شدم جلوي ماشينها را ميگيرند و مسافران را تک تک بررسي ميکنند. چندين ماشين و حدود 10 مأمور در اطراف خيابان ايستاده بودند. چهره مأموري که داخل ماشينها را نگاه ميکرد آشنا بود. او در ميدان همراه مردم بود! 🔸به ابراهيم اشاره کردم. متوجه ماجرا شد. قبل از اينکه به تاکسي ما برسند در را باز کرد و سريع به سمت پياده رو دويد. مأمور وسط يكدفعه سرش را بالا گرفت. ابراهيم را ديد و فرياد زد: خودشه خودشه، بگيرش... 🔸مأمورها دنبال ابراهيم دويدند. ابراهيم رفت داخل کوچه، آ نها هم به دنبالش بودند. حواس مأمورها که حسابي پرت شد کرايه را دادم. از ماشين خارج شدم. به آن سوي خيابان رفتم و راهم رو ادامه دادم... ظهر بود که آمدم خانه. از ابراهيم خبري نداشتم. تا شب هم هيچ خبري از ابراهيم نبود. به چند نفر از رفقا هم زنگ زدم. آ نها هم خبري نداشتند. خيلي نگران بودم. ساعت حدود يازده شب بود. داخل حياط نشسته بودم. 🔸يکدفعه صدائي از توي کوچه شنيدم . دويدم دم در، باتعجب ديدم ابراهيم با همان چهره و هميشگي پشتِ در ايستاده. من هم پريدم تو بغلش. خيلي خوشحال بودم. نميدانستم خوشحالیم را چطور ابراز کنم. گفتم: داش ابرام چطوري؟ نفس عميقي کشيد و گفت: خدا رو شکر، ميبيني که سالم و سر حال در خدمتيم. گفتم: شام خوردي؟ گفت: نه، مهم نيست. سريع رفتم توي خانه، سفره نان و مقداري از غذاي شام را برايش آوردم. 🔸رفتيم داخل ميدان غياثي(شهيد سعيدي)بعد از خوردن چند لقمه گفت: بدن قوي همين جاها به درد ميخوره. خدا كمك كرد. با اينکه آنها چند نفر بودند اما از دستشون فرار کردم. آن شب خيلي صحبت کرديم. از انقلاب، از امام و... بعد هم قرار گذاشتيم شبها با هم برويم لرزاده پاي صحبت حاج آقا چاووشي. شب بود که با ابراهيم و سه نفراز رفقا رفتيم مسجد لرزاده. حاج آقا چاووشي خيلي نترس بود. حرفهائي روي منبر ميزد که خيليها جرأت گفتنش را نداشتند. 🔸حديث امام موسي کاظم که ميفرمايد: «مردي از مردم را به حق فرا ميخواند. گروهي استوار چون پاره هاي آهن پيرامون او جمع ميشوند » خيلي براي مردم عجيب بود. صحبتهاي انقلابي ايشان همينطور ادامه داشت. 🔸ناگهان از سمت درب مسجد سر و صدايي شنيدم. برگشتم عقب، ديدم نيروهاي ساواک با چوب و چماق ريختند جلوي درب مسجد و همه را ميزنند. جمعيت براي خروج از مسجد هجوم آورد. مأمورها، هر کسي را که رد ميشد با ضربات محکم باتوم ميزدند. آنها حتي به زن و بچه ها رحم نميکردند. 🔸ابراهيم خيلي شده بود. دويد به سمت در، با چند نفر از مأمورها درگير شد. نامردها چند نفري ابراهيم را ميزدند. توي اين فاصله راه باز شد. خيلي از زن و بچه ها از مسجد خارج شدند. ابراهيم با با آنها درگير شده بود. يکدفعه چند نفراز مأمورها را زد و بعد هم فرار کرد. ما هم به دنبال او از مسجد دور شديم. بعدها فهميديم که درآن شب حاج آقا راگرفتند. چندين نفر هم و مجروح شدند. 🔸ضرباتي که آن شب به کمر ابراهيم خورده بود، شديدي براي او ايجاد کرد که تا پايان عمر همراهش بود. حتي در کشتي گرفتن او تأثير بسياري داشت. با شروع حوادث سال 57 همه ذهن و فکر ابراهيم به مسئله انقلاب و امام معطوف بود. پخش نوارها، اعلامي هها و... او خيلي شجاعانه کار خود را انجام ميداد. 🔸اواسط شهريور ماه بسياري از بچه ها را با خودش به تپه هاي قيطريه برد و در نماز عيد فطر شهيد مفتح شرکت کرد. بعد از اعلام شد که راهپيمائي روز جمعه به سمت ميدان ژاله برگزار خواهد شد. 📚 منبع : کتاب سلام بر ابراهیم 🍃 🌸🍃 @salam_bar_sha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا