﷽
❣#سلام_امام_زمانم❣
عاقبت نورِ تـُو پھـنا؎ جـھـان مۍگیرد
جسمِ بۍجانِ زمین از تُو توان مۍگیرد
سالها قلـب من از دوریتان مُـردھ ولۍ
خبـر؎ از تـُو بیاید ضربان مۍگیرد..
#اللهمعجللولیڪالفرج
🖇🖇🖇❤️
سلام بزرگواران صبح چهارشنبه تون بخیر و شادی...😍🌹🌹🌹
التماس دعای فرج
⚜@salamalaaleyasiin
4_5791935884542609352.mp3
21.06M
💬 قرائت دعای "#عهــــد"
🎧 با نوای استاد علی فانی
هدیه میڪنیــم به امام زمــان ارواحنافداه ❤️🌹
🌹«روز پنجم»
به نیت سلامتی و تعجیل در ظهور امام زمــان ارواحنافداه ❤️🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸💕 بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم 💕🌸
حتما ببینید 📻
چرا افسرده ای ؟
چرا غصه می خوری ؟
خدا هست 💚 🍃
محمد و آل محمد هست💗 🌸
حضرت مهدی ( عج الله تعالی فرجه الشریف ) هست 💛🌼
به خدا توکل کن 😊
#انگیزشی
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
میشه یه صلوات برای سلامتی و ظهور بابا مهدی ( عج الله تعالی فرجه الشریف ) بفرستی؟؟؟🥺❤️
⚜@salamalaaleyasiin 🥰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
• #دعای_روز
امروز چهارشنبه روز امام موسی کاظم ،امام رضا ،امام جواد و امام هادی علیهم السلام است. باهم زیارت میکنیم این ائمه بزرگوار را...
🔸امام جواد(ع)می فرمایند :
📜مواظب باش از مصاحبت و دوستى با افراد شرور؛ چون که او همانند شمشیرى زهرآلود، برّاق است که ظاهرش زیبا و اثراتش زشت و خطرناک خواهد بود.
💬بحارالانوار، ج71، ص198
⚜@salamalaaleyasiin
🌺 آيا انسان نمیداند كه خدا او را میبیند؟
(سوره علق، آیه 14)
💐 پدری فرزند خود را خواند، دفتر مشق او را كه بسيار تميز و مرتب بود نگاه كرد و گفت: فرزندم چرا در اين دفتر كلمات زشت و ناپسند ننوشته و كثيفش نكردهای؟
🌷 پسر با تعجب پاسخ داد: چون معلم هر روز آن را نگاه میكند و نمره میدهد.
💐 پدر گفت: دفتر زندگی خود را نيز پاک نگاه دار، چون معلمی هست هر لحظه آن را مینگرد و به تو نمره میدهد.
🌷 نگاهی به دفتر خویش بندازیم.
⚜@salamalaaleyasiin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#پندانه
🔹 از فردی پرسیدند:
🔸 ازاین همه دعا به درگاه خداوند چه بدست آورده ای؟
🔹 جواب داد: هیچ
🔸 اما بعضی چیزها را ازدست داده ام
🔹 خشم، نگرانی، اضطراب، افسردگی، احساس عدم امنیت، ترس از پیری ومرگ
#همیشه با بدست آوردن حالمان خوب نمی شود، گاهی با ازدست دادنها خیال آسوده تری داریم 👌
🌹
#اَللّهُــــمَّ_عَجـِّــل_لِوَلیِّــــکَ_الفَـــــرَج
⚜@salamalaaleyasiin
🔆💠🔅💠﷽💠🔅
💠🔅💠🔅
🔅💠🔅
💠🔅
🔅
🔴برخی از #سنت های رفتاری پیامبر اکرم (ص) :
١. تبعیت از مؤذن و تکرار کلماتی که مؤذن می گفت.
٢. نماز شب.
٣. سه قسمت کردن آب در زمان نوشیدن..
4. با طهارت خوابیدن
5. به دیدار یکدیگر رفتن به خاطر خدا.
6. تکاندن زیرانداز قبل از خواب
٧. #همکاری_کردن با اعضای #خانواده در #امور_منزل.
٨. تغییر دادن اثرات پیری (خضاب کردن).
٩. لباس سفید پوشیدن.
١٠. دست دادن هنگام ملاقات..
١١. خوابیدن روی قسمت راست بدن..
١٢. عیادت کردن مریض.
١٣. به کسی که عطسه کرد، زمانی که می گوید:الحمدلله حضرت می فرمود: یَرحَمُکَ الله..
١4. برداشتن چیزهای مزاحم از مسیر..
١5. خوردن خرما و رطب .
١6. فوت نکردن در نوشیدنی .
📚سنن النبی(علامه طباطبایی)
☜【طب شیعه】
⚜@salamalaaleyasiin
🔅
💠🔅
🔅💠🔅
💠🔅💠🔅
🔆💠🔅💠🔅💠🔅
عمل ویژه.mp3
1.57M
🅿️ سفارش ویژه پیامبر(ص)
◀️ استاد #علوی_تهرانی
🌹درنشرمعارف اهل بیت سهیم باشیم.
#امام_زمان
#حجاب
🌹
#اَللّهُــــمَّ_عَجـِّــل_لِوَلیِّــــکَ_الفَـــــرَج
⚜@salamalaaleyasiin
از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم روایت شده:
⬅️«هر که با زنی بگو بخند کند که مالک و محرم او نیست خداوند در برابر هر کلمه ای که در دنیا گفته است، هزار سال حبسش کند.»
📚وسائل الشیعه،ج۱۴،ص۱۳٠
⚜@salamalaaleyasiin
مادر در خواب پسر شهیدش را میبیندپسر به او میگوید:
توی بهشت جام خیلی خوبه...چی میخوای برات بفرستم؟
مادر میگوید:
چیزی نمیخوام؛ فقط جلسه قرآن که میرم، همه قرآن میخونن و من نمیتونم بخونم خجالت میکشم...
میدونن من سواد ندارم، بهم میگن همون سوره توحید رو بخون!!🥀
پسر میگوید:
نماز صبحت رو که خوندی قرآن رو بردار و بخون!
.بعد از نماز یاد حرف پسرش میافتد!
قرآن را بر میدارد و شروع میکند به خواندن...
خبر میپیچد!
پسر دیگرش، این را به عنوان کرامت شهید، محضر آیت الله نوری همدانی مطرح میکند و از ایشان میخواهد مادرش را امتحان کنند...
حضرت آیتالله نوری همدانی نزد مادر شهید میروند!
قرآنی را به او میدهند که بخواند!
به راحتی همه جای قرآن را میخواند؛
اما بعضی جاها را نه!
میفرمایند: «قرآن خودتان رو بردارید و بخوانید!»
مادر شهید شروع میکند به خواندن از روی قرآن خودش؛ بدون غلط
آیت الله نوری با گریه، چادر مادر #شهید را میبوسند و میفرمایند:
«جاهایی که نمیتوانستند بخوانند متن غیر از #قرآن قرار داده بودیم که امتحانشان کنیم.»✨
"شهید کاظم نجفی رستگار"
#شهدا شمع محفل بشریت اند
⚜@salamalaaleyasiin
آنکه از خدا پروا کند،
خداوند راه نجات را به نشان میدهد
و از جایی که فکرش را نمیکند؛ روزی میدهد.
.
وَمَن يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَل لَّهُ مَخْرَجًا وَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُ.
.
طلاق؛ آیه 2
⚜@salamalaaleyasiin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فرق برکت و نعمت و رزق چیه؟
تو این شرایط بد اقتصادی و گرانی ها چجوری به فرزند آوری فکر کنیم؟؟؟
احیای نسل مهدوی
#فرزندآوری
⚜@salamalaaleyasiin
سلام مادر_5924919049963177668.mp3
4.53M
سلام مادر ♥ 🌸
خودت مراقب #دلامون باش
⚜@salamalaaleyasiin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📉ما زیر «خط بقا» قرار داریم...
🔺بشنوید از مسئله ای که فکر رهبر انقلاب را بشدت به خود مشغول کرده است!
#فرزندآوری
#بحران_جمعیت
⚜@salamalaaleyasiin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹جوانان آخرالزمان ، اگر راه را گم نکنند و پای دین بایستند ...
#استاد_دانشمند🎙
⚜@salamalaaleyasiin
خودسازی(توجه خدا)
خداوند خطاب به رسول خدا(ص):
هرگاه بنده اى را مورد ستایش قرار دهم براى او سه چیز مقرر مى کنم، قلب او را محزون و ناراحت، بدنش را بیمار و دستش را از تحفه هاى دنیایى خالى مى کنم و هنگامى که بنده اى را مورد غضب قرار دهم، قلب او را مسرور، بدنش را سالم و دست او را از نعمت های دنیا پر مى کنم. بحار الانوار/ج72/ص48
⚜@salamalaaleyasiin
سوال! وقتی برجام نیست و FATF هم تصویب نشده چجور دارن این خریدها رو انجام میدن پس؟!
جواب رو به دولتمردان روحانی و مجلس لیبرالها بگید...
#نفوذ
#خیانت
🌹
#اَللّهُــــمَّ_عَجـِّــل_لِوَلیِّــــکَ_الفَـــــرَج
⚜@salamalaaleyasiin
مداحی_آنلاین_شرورترین_زنان_استاد_رفیعی.mp3
1.32M
♨️شرورترین زنان
👌 #سخنرانی بسیار شنیدنی
🎙حجت الاسلام #رفیعی
📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید.
⚜@salamalaaleyasiin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔖منبر کوتاه 🔖
🎥#تصویری
🔅 چهار ذکر فوق العاده از امام صادق علیه السلام برای مواقع گرفتاری
🔰#استاد_عالی
🌹
#اَللّهُــــمَّ_عَجـِّــل_لِوَلیِّــــکَ_الفَـــــرَج
⚜@salamalaaleyasiin
🇮🇷سـَڵآمٌـ عَڵْے آݪِ یـٰاسـین🇵🇸
🌷 #دختر_شینا #پارت_شصت_و_پنجم ✅ فصل شانزدهم فردا صمد وقتی برگشت، خوشحال بود. میگفت: « آن هواپ
🌷 #دختر_شینا
#پارت_شصت_و_ششم
✅ فصل شانزدهم
💥 رزمندههای کمسن و سالتر با دیدن من و بچهها انگار که به یاد خانواده و مادر و خواهر و برادرشان افتاده باشند، با صمیمیت و مهربانی بیشتری با ما حرف میزدند و سمیه را بغل میگرفتند و مهدی را میبوسیدند. از اوضاع و احوال پشت جبهه میپرسیدند.
موقع ناهار پتویی انداختیم و سفرهی کوچکمان را باز کردیم و دور هم نشستیم. صمد کنسروها را باز کرد و توی بشقابها ریخت و سهم هر کس را جلویش گذاشت.
بچهها که گرسنه بودند، با ولع نان و تنماهی میخوردند.
💥 بعد از ناهار صمد ما را برد سنگرهای عراقی را که به دست ایرانیها افتاده بود، نشانمان بدهد. طوری مواضع و خطوط و سنگرها را به بچهها معرفی میکرد و دربارهی عملیاتها حرف میزد که انگار آنها آدم بزرگاند یا مسئولی، چیزی هستند که برای بازدید به جبهه آمدهاند.
💥 موقع غروب، که منطقه در تاریکی مطلقی فرو میرفت، حس بدی داشتم. گفتم: « صمد! بیا برگردیم. »
گفت: « میترسی؟! »
گفتم: « نه. اما خیلی ناراحتم. یکدفعه دلم برای حاجآقایم تنگ شد. »
💥 پسربچهای چهارده پانزدهساله توی تاریکی ایستاده بود و به من نگاه میکرد. دلم برایش سوخت. گفتم: « مادر بیچارهاش حتماً الان ناراحت و نگرانش است. این طفلیها توی این تاریکی چهکار میکنند؟! »
محکم جوابم را داد: « میجنگند. »
بعد دوربینش را از توی ماشین آورد و گفت: « بگذار یک عکس در این حالت از تو بگیرم. »
حوصله نداشتم. گفتم: « ول کن حالا. »
توجهی نکرد و چند تا عکس از من و بچهها گرفت و گفت: « چرا اینقدر ناراحتی؟! »
گفتم: « دلم برای این بچهها، این جوانها، این رزمندهها میسوزد. »
گفت: « جنگ سخت است دیگر. ما وظیفهمان این است، دفاع. شما زنها هم وظیفهی دیگری دارید. تربیت درست و حسابی این جوانها. اگر شما زنهای خوب نبودید که این بچههای شجاع به این خوبی تربیت نمیشدند. »
گفتم: « از جنگ بدم میآید. دلم میخواهد همه در صلح و صفا زندگی کنند. »
گفت: « خدا کند امام زمان (عج) زودتر ظهور کند تا همه به این آرزو برسیم. »
با تاریک شدن هوا، صدای انفجار خمپارهها و توپها بیشتر شد. سوار شدیم تا حرکت کنیم. صمد برگشت و به سنگرها نگاه کرد و گفت: « اینها بچههای من هستند. همهی فکرم پیش اینهاست. دلم میخواهد هر کاری از دستم برمیآید، برایشان انجام بدهم. »
💥 تمام طول راه که در تاریکی محض و با چراغ خاموش حرکت میکردیم، به فکر آن رزمنده بودم و با خودم میگفتم: « حالا آن طفلی توی این تاریکی و سرما چهطور نگهبانی میدهد و چهطور شب را به صبح میرساند. »
فردای آن روز همین که صمد برای نماز بیدار شد، من هم بیدار شدم. همیشه عادت داشتم کمی توی رختخواب غلت بزنم تا خواب کاملاً از سرم بپرد. بیشتر اوقات آنقدر توی رختخواب میماندم تا صمد نمازش را میخواند و میرفت؛ اما آن روز زود بلند شدم، وضو گرفتم و نمازم را با صمد خواندم.
💥 بعد از نماز، صمد مثل همیشه یونیفرم پوشید تا برود. گفتم: « کاش میشد مثل روزهای اول برای ناهار میآمدی. »
خندید و طوری نگاهم کرد که من هم خندهام گرفت. گفت: « نکند دلت برای حاجآقایت تنگ شده... . »
گفتم: « دلم برای حاجآقایم که تنگ شده؛ اما اگر ظهرها بیایی، کمتر دلتنگ میشوم. »
💥 در را باز کرد که برود، چشمکی زد و گفت: « قدم خانم! باز داری لوس میشویها. » چادر را از سرم درآوردم و توی سجاده گذاشتم. صمد که رفت، بلند شدم و رفتم توی آشپزخانه. خانمهای دیگر هم آمده بودند. صبحانه را آماده کردم. آمدم بچهها را از خواب بیدار کردم. صبحانه را خوردیم. استکانها را شستم و بچهها را فرستادم طبقهی پایین بازی کنند.
💥 در طبقهی اول، اتاق بزرگی بود پر از پتوهایی که مردم برای کمک به جبههها میفرستادند. پتوها در آن اتاق نگهداری میشد تا در صورت نیاز به مناطق مختلف ارسال شود. پتوها را تا کرده و روی هم چیده بودند. گاهی بلندی بعضی از پتوها تا نزدیک سقف میرسید. بچهها از آنها بالا میرفتند. سر میخوردند و اینطوری بازی میکردند. این تنها سرگرمی بچهها بود.
🔰ادامه دارد...🔰
⚜@salamalaaleyasiin