🍀یہاستاد داشتیـم مےگفت :
📚اگه درسمیخونین بگین برا #امام_زمان
🛠اگه مھارٺ ڪسب می ڪنین نیٺٺون باشہ براےمفیدبودن در دولٺ امام زمان...
🏃♂اگہ ورزش می ڪنین آمادگی
براے دویدن تو حڪومت ڪریمه ی آقا باشه...
✅اینجورے میشیم سـربازِ قبل از ظهـور
👌اصلا ما براۍ هر ڪارۍ ڪه میڪنیم باید هدف درسٺ و مشخصۍ داشتہ باشیم...
💚السَّلامُ علیکَ یا بقیَّةَ اللهِ یا اباصالحَ المهدی
🌴 ⚜@salamalaaleyasiin
🌕💐
💐
💎 #خبرای_خوب از طرف خدا
🍃 گفتم: خدا آخه این همه سختی؟ چرا؟
گفت: «انَّ مع العسر یسرا»
"قطعا به دنبال هر سختی، آسانی است.(انشراح/6)
🍃 گفتم: واقعا؟!
گفت: «فإنَّ مع العسر یسرا»
حتما به دنبال هر سختی، آسانی است.(انشراح/7)
🍃 گفتم: خب خسته شدم دیگه...
گفت: «لاتـقـنطوا من رحمة الله»
از رحمت من ناامید نشو. (زمر/53)
🍃 گفتم: انگار منو فراموش کردی!
گفت:«اذکرونی اذکرکم»
منو یاد کن تا یادت باشم.
🍃 گفتم: تا کی باید صبر کرد؟!
گفت: « وَ ما یدریک لَعلَّ السّاعة تکون قریبا»
تو چه می دانی، شاید موعدش نزدیک باشد.(احزاب/63)
«انّی اعلم ما لاتعلمون»
من چیزایی میدونم که شما نمی دونید.(بقره/ 30)
🍃 گفتم: تو بزرگی و نزدیکیت برای من کوچک، خیلی دوره! تا اون موقع چی کار کنم؟
گفت: « و اتّبع ما یوحی الیک و اصبر حتی یحکم الله»
حرف هایی که بهت زدمو گوش کن، و صبر کن ببین چی حکم می کنم.
(یونس/ 109)
🍃 ناخواسته گفتم: الهی و ربّی من لی غیرک (خدایا آخه من غیر تو کیو دارم؟!)
گفت: «الیس الله بکاف عبده»
من هم برای تو کافی ام.(زمر/36)
♨️ بسم الله الرحمن الرحيم بگو و پخشش کن
⚜@salamalaaleyasiin
✍ امام صــ🌸ـــادق علیه السلام:
مــــُرده بخاطر طلب رحمت و آمرزشی 🤲
که برای او میشود
شادمان میگردد
همانگونه که زنده با هدیه 🎁
خوشحال می گردد.
#سبکزندگیاسلامیایرانی
🌍 اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ 🌤
✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾✾
⚜@salamalaaleyasiin
1_2319178192.mp3
7.51M
قرائت حدیث شریف کسا
عصر پنجشنبه برای
سلامتی و فرج امان
زمان عجل الله تعالی
فرجه الشریف ان شاءالله
#علی_فانی
صلےاللهعلیڪیااباعبدللھ
الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِلوَلــیِّڪَاَلفــَرَج
بحق حضࢪٺزینبڪبرۍسلاماللهعلیها
⚜@salamalaaleyasiin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فقط اونی قشنگ زندگی میکنه که دیگه نمیخواد زندگی کنه :)🌱
استاد پناهیان👤
پ.ن :هرچقدر این کلیپ رو ببینم سیر نمیشم💔
#شهدا
⚜@salamalaaleyasiin
مداحی آنلاین - چطوری راحت بخوابم - رعنایی.mp3
4.04M
⏯ #استودیویی #امام_زمان(عج)
🍃چطوری راحت بخوابم
🍃چطوری لبخند بزنم
🎙 #مهدی_رعنایی
👌بسیار دلنشین
⚜@salamalaaleyasiin
🌕
💎 از توصیه هاى #امام_زمان به آیةالله مرعشی نجفی،
تاكید بر خواندن قرآن و هدیه كردن ثواب آن برای شیعیانی است كه وارثی ندارندیا دارند و لكن یادی ازآنها نمیكنند.
📗شیفتگان حضرت مهدی، ج۱،ص۱۳۰
⚜@salamalaaleyasiin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ_کوتاه
#شب_جمعه_کربلا
#استوری
حرف دل اونی که دلش هوای کربلا کرده
فقط همینه،
دورت بگردم...😭
#کربلایی_امین_ترقی_خواه
⚜@salamalaaleyasiin
🇮🇷سـَڵآمٌـ عَڵْے آݪِ یـٰاسـین🇵🇸
🌷 #دختر_شینا #پارت_هشتاد_و_سوم ✅ فصل هفدهم 💥 فردای آن روز نزدیکهای ظهر بود که چند تا بچه از توی
🌷 #دختر_شینا
#پارت_هشتاد_و_چهارم
✅ فصل هفدهم
💥 مادرشوهرم روبهروی صمد نشسته بود. سرش را روی پاهای او گذاشته بود. گریه میکرد و میپرسید: « صمد جان! مگر من داداشت را به تو نسپردم؟! »
صمد همچنان سرش را پایین انداخته بود و گریه میکرد. مردها آمدند. زیر بازوی صمد را گرفتند و او را بردند توی اتاق مردانه.
💥 جلو رفتم و کمک کردم تا خواهرشوهر و مادرشوهرم و صدیقه را ببریم توی اتاق.
از بین حرفهایی که این و آن میزدند، متوجه شدم جنازهی ستار مانده توی خاک دشمن. صمد با اینکه میتوانسته جسد را بیاورد، اما نیاورده بود. به همین خاطر مادرشوهرم ناراحت بود و یکریز گریه میکرد و میگفت: « صمد! چرا بچهام را نیاوردی؟! »
💥 آخر شب وقتی خانه خلوت شد؛ صمد آمد پیش ما توی اتاق زنانه. کنار مادرش نشست. دست او را گرفت و بوسید و گفت: « مادر جان! مرا ببخش. من میتوانستم ستارت را بیاورم؛ اما نیاوردم. چون به جز ستار، جسد برادرهای دیگرم روی زمین افتاده بود. آنها هم پسر مادرشان هستند. آنها هم خواهر و برادر دارند. اگر ستار را میآوردم، فردای قیامت جواب مادرهای شهدا را چی میدادم. اگر ستار را میآوردم، فردای قیامت جواب برادرها و خواهرهای شهدا را چی میدادم. »
میگفت و گریه میکرد.
💥 تازه آن وقت بود متوجه شدم پشت لباسش خونی است. به خواهرشوهرم با ایما و اشاره گفتم: « انگار صمد مجروح شده. »
ادامه دارد...
⚜@salamalaaleyasiin
🇮🇷سـَڵآمٌـ عَڵْے آݪِ یـٰاسـین🇵🇸
🌷 #دختر_شینا #پارت_هشتاد_و_چهارم ✅ فصل هفدهم 💥 مادرشوهرم روبهروی صمد نشسته بود. سرش را روی پاه
🌷 #دختر_شینا
#پارت_هشتاد_و_پنجم
✅ فصل هفدهم
💥 صمد مجروح شده بود. اما نمیگذاشت کسی بفهمد. رفت و لباسش را عوض کرد.
خواهرش میگفت: « کتفش پانسمان شده. انگار جراحتش عمیق است و خونریزی دارد. »
با ابن حال یک جا بند نمیشد. هر چه توان داشت، گذاشت تا مراسم ستار آبرومندانه برگزار شود.
💥 روز سوم بود. در این چند روز حتی یک بار هم نشده بود با صمد حرف بزنم. با هم روبهرو شده بودیم، اما من از صدیقه خجالت میکشیدم و سعی میکردم دور و بر صمد آفتابی نشوم تا یک بار دل صدیقه و بچههایش نشکند.
بچهها را هم داده بودم خواهرهایم برده بودند. میترسیدم یک بار صمد بچهها را بغل بگیرد و به آنها محبت کند. آن وقت بچههای صدیقه ببینند و غصه بخورند.
💥 عصر روز سوم، دختر خواهرشوهرم آمد و گفت: « دایی صمد باهات کار دارد. »
انگار برای اولین بار بود میخواستم او را ببینم. نفسم بالا نمیآمد. قلبم تاپتاپ میکرد؛ طوری که فکر میکردم الان است که از قفسهی سینهام بیرون بزند.
ایستاده بود توی حیاط. سلام که داد، سرم را پایین انداختم. حالم را پرسید و گفت: « خوبی؟! بچهها کجا هستند؟! »
گفتم: « خوبم. بچهها خانهی خواهرم هستند. تو حالت خوب است؟! »
سرش را بالا گرفت و گفت: « الهی شکر. »
دیگر چیزی نگفتم. نمیدانستم چرا خجالت میکشم. احساس گناه میکردم. با خودم میگفتم: « حالا که ستار شهید شده و صدیقه عزادار است، من چهطور دلم بیاید کنار شوهرم بایستم و جلوی این همه چشم با او حرف بزنم. »
💥 صمد هم دیگر چیزی نگفت. داشت میرفت اتاق مردانه، برگشت و گفت: « بعد از شام با هم برویم بچهها را ببینیم. دلم برایشان تنگ شده. »
ادامه دارد...
⚜@salamalaaleyasiin
🇮🇷سـَڵآمٌـ عَڵْے آݪِ یـٰاسـین🇵🇸
🌷 #دختر_شینا #پارت_هشتاد_و_پنجم ✅ فصل هفدهم 💥 صمد مجروح شده بود. اما نمیگذاشت کسی بفهمد. رفت و
🌷 #دختر_شینا
#پارت_هشتاد_و_ششم
✅ فصل هفدهم
💥 بعد از شام صدایم کرد. طوری که صدیقه متوجه نشود، آماده شدم و آمدم توی حیاط و دور از چشم همه دویدم بیرون.
دنبالم آمد توی کوچه و گفت: « چرا میدوی؟! »
گفتم: « نمیخواهم صدیقه مرا با تو ببیند. غصه میخورد. »
آهی کشید و زیر لب گفت: « آی ستار، ستار! کمرمان را شکستی به خدا. »
💥 با آنکه بغض گلویم را گرفته بود، گفتم: « مگر خودت نمیگویی شهادت لیاقت میخواهد. خوب ستار هم مزد اعمالش را گرفت. خوش به حالش. »
صمد سری تکان داد و گفت: « راست میگویی. به ظاهر گریه میکنم؛ اما ته دلم آرام است. فکر میکنم ستار جایش خوب و راحت است. من باید غصهی خودم را بخورم. »
💥 داشتم از درون میسوختم. برای بچههای صدیقه پرپر میزدم. اما دلم میخواست غصهی صمد را کم کنم. گفتم: « خوش به حالش. کاشکی ما را هم شفاعت کند. »
همینکه به خانهی خواهرم رسیدیم، بچهها که صمد را دیدند، مثل همیشه دورهاش کردند. مهدی نشسته بود بغل صمد و پایین نمیآمد. سمیه هم خودش را برای صمد لوس میکرد. خدیجه و معصومه هم سر و دستش را میبوسیدند.
💥 به بچهها و صمد نگاه میکردم و اشک میریختم.
صمد مرا که دید، انگار فکرم را خواند. گفت: « کاش سمیهی ستار را هم میآوردیم. طفل معصوم خیلی غصه میخورد. »
گفتم: « آره. ماشاءاللّه خوب همه چیز را میفهمد. دلم بیشتر برای او میسوزد تا لیلا. لیلا هنوز خیلی کوچک است. فکر نکنم درست و حسابی بابایش را بشناسد. »
💥 صمد بچهها را یکدفعه رها کرد. بلند شد و ایستاد و گفت: « سمیه را یک چند وقتی با خودت ببر همدان. شاید اینطوری کمتر غصه بخورد. »
ادامه دارد...
⚜@salamalaaleyasiin
هدایت شده از ༺༽لبیـــك یا صـاحبـ الــزمـان༼༻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#سلام_پدر_مهربانم✋
تا کی به اشک و آه تمنا کنم تو را
جانا بیا دمی که تماشا کنم تو را
امید دل به راه وصالت نشسته ام
تا یک نظر به آن قد رعنا کنم تو را
#السلام_علیک_یا_بقیه_الله
الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج🌸
☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️
سلام علیکم عزیزان همراه امیدوارم حال دلتون خوووووب باشه و روزتون منور به نگاه امام زمان ارواحنافداه
⚜@salamalaaleyasiin
4_5791935884542609352.mp3
21.06M
💬 قرائت دعای "#عهــــد"
🎧 با نوای استاد علی فانی
هدیه میڪنیــم به امام زمــان ارواحنافداه ❤️🌹
🌹«روز چهاردهم »
به نیت سلامتی و تعجیل در ظهور امام زمــان ارواحنافداه ❤️🌹
🇮🇷سـَڵآمٌـ عَڵْے آݪِ یـٰاسـین🇵🇸
🎬 زیارت حضرت ولی عصر(عج) در روز جمعه چند دقیقه وقت بذاریم برای زیارت امام زمان(عج)♥ 🌤أللَّھُـمَ
🎬 زیارت حضرت ولی عصر(عج) در روز جمعه
التماس دعا عزیزان همراه 🤲
✍آیتالله بهجت قدسسره:
بهطور یقین، دعا در امر تعجیل فرج آن حضرت مؤثر است؛ اما نه لقلقه زبان و «عجّل فرجه» خشکوخالی که در آخر منبر برای جابهجایی مردم گفته میشود!
📚 کتاب حضرت حجت(عج)، ص٢۴٣
مجموعه بیانات آیتالله بهجت(ق) پیرامون حضرت ولی عصر(عج)
⚜@salamalaaleyasiin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدایا به امام زمانمان سخت محتاجیم😭
او را به ما برسان ما را به او برسان...
⚜@salamalaaleyasiin
🔸بنّا بود،چون کر و لال بود، خیلی جدی نمیگرفتنش.
یه روزکنار قبر پسر عموی شهیدش با انگشت یه قبر کشید،نوشت”شهید عبدالمطلب اکبری!
خندیدیم! هیچی نگفت فقط یه نگاهی به سنگ قبر کرد و نوشته اش رو پاک کرد و سرش رو انداخت پایین و رفت.
🔸 فردای اون روز عازم جبهه شد و دیگه ندیدیمش. ۱۰ روز بعد شهید شد و پیکرش رو آوردن.
دقیقا جایی دفن شد که برای ما با دست قبر خودش رو کشیده بود و ما مسخره بازی درآورده بودیم!
وصیت نامهش خیلی سوزناک بود؛ نوشته بود:
ادامهدارد..
🔸بسم الله الرحمن الرحیم
یک عمرهر چی گفتم؛به من میخندیدن!
یک عمر هر چی میخواستم به مردم محبت کنم،فکر کردن من آدم نیستم و مسخرهم کردن!
یک عمرکسی رو نداشتم باهاش حرف بزنم، خیلی تنها بودم
اما مردم! ما رفتیم
بدونید هر روز با آقام امام زمان(عج)حرف میزدم.
آقاخودش گفت:تو شهید میشی...
#امام_زمان
⚜@salamalaaleyasiin
4_5992054091788849427.mp3
3.77M
#صوت_مهدوی
آیت الله بهجت رحمة الله
🔸حکایت عجیبی از عریضهنویسی به محضر #امام_زمان علیه السلام
👌بسیار شنیدنی
👈بشنوید و نشر دهید.
✅پیشنهاد ویژه دانلود
⚜@salamalaaleyasiin
ای گل بهارم دلیل انتظارم 1.mp3
13.37M
ای گل بهارم دلیل انتظارم...🌹🍃
لحظه های بی تو همیشه بی قرارم...🌹🍃
🎤 :کربلایی جوادمقدم
⚜@salamalaaleyasiin