eitaa logo
🇮🇷سـَڵآمٌـ‌ عَڵْے‌ آݪِ‌ یـٰاسـین🇵🇸
745 دنبال‌کننده
4.4هزار عکس
7.1هزار ویدیو
37 فایل
•﷽• #اَلسَّـلام‌ُعَلَیْک‌َیاحُجّة‌ّالله‌ٍفےاًࢪضْہ‌ 🌱اٍمٰـامـ عݪے(؏َ)میفـࢪماید: ھَمـواࢪه دࢪ انتظـاࢪ ظھُـوࢪ صاحب الزمان(؏) باشیدو یَأس وناامید؎ از ࢪحمت خدا بخود ࢪاه ندھید. ﴿بحٰاࢪ، ج ١٥، ص۱۲۳﴾ 🗨جھت تبادل ↯ @Fadayiemamzaman
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♨️ذکری برای کمک طلبی از امام زمان ارواحنا فداه 🔸در طول شبانه‌روز ساعتی مشخص به حضرت متوسل شوید؛ برای این منظور، دستورالعمل‌های مختلفی هست، از عبادات مؤثر در توسل و توجه به ساحت مقدس عجل الله فرجه، آن حضرت است. برخی علما و شیفتگان حضرت، آن را جزء برنامه‌های روزانه خود می‌دانسته اند. دست‌کم خواندن این نماز هفته‌ای یک بار در روز نباید فراموش شود. 🔸 یکی از دستورهای مرحوم آیت‌الله سید عبدالکریم کشمیری برای توسل و توجه به ساحت مقدس حضرت ولی‌عصر، ذکر «المُستعانُ بِکَ یَابن الحسن» است. این ذکر برای استمداد و کمک طلبی از ساحت مقدس حضرت بسیار ممتاز است. عدد این ذکر «۵۷۰» بار است. 🖋حجت‌الاسلام والمسلمین شیخ جعفر ناصری ➖➖➖➖➖➖➖➖ نشر دهنده پست های ارزشی باشید📲 سـَڵآمٌـ‌عَڵْے‌آݪِ‌یـٰاسـین👇🏼 💌@salamalaaleyasiin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥جانا جانا☘️ 💥مهدی زهرا☘️ 💥اَللُّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِکَ اَلْفَرَجْ ➖➖➖➖➖➖➖➖ نشر دهنده پست های ارزشی باشید📲 سـَڵآمٌـ‌عَڵْے‌آݪِ‌یـٰاسـین👇🏼 💌@salamalaaleyasiin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙 حجت‌‌الاسلام کاشانی 🔸 امام زمان ما رو فراموش نمی‌کنه، این ما هستیم که فراموشش می‌کنیم... 👌کوتاه و شنیدنی 👈ببینید و نشردهید. ➖➖➖➖➖➖➖➖ نشر دهنده پست های ارزشی باشید📲 سـَڵآمٌـ‌عَڵْے‌آݪِ‌یـٰاسـین👇🏼 💌@salamalaaleyasiin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 نماهنگ «الوعده وفا» 🌙 ماه شب های تارم کجایی؟ 🥀 یابن الزهراء امان از جدایی ➖➖➖➖➖➖➖➖ نشر دهنده پست های ارزشی باشید📲 سـَڵآمٌـ‌عَڵْے‌آݪِ‌یـٰاسـین👇🏼 💌@salamalaaleyasiin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🇮🇷سـَڵآمٌـ‌ عَڵْے‌ آݪِ‌ یـٰاسـین🇵🇸
#رمان_مذهبی_بی_تو_هرگز ‌ #قسمت_بیست_و_سوم وجودم آتش گرفته بود ... می سوختم و ضجه می زدم ... محک
نه دلی برای برگشتن داشتم ... نه قدرتی ... همون جا توی منطقه موندم ... ده روز نشده بود، باهام تماس گرفتن ... - سریع برگردید ... موقعیت خاصی پیش اومده ... رفتم پایگاه نیرو هوایی و با پرواز انتقال مجروحین برگشتم تهران ... دل توی دلم نبود ... نغمه و اسماعیل بیرون فرودگاه... با چهره های داغون و پریشان منتظرم بودن ... انگار یکی خاک غم و درد روی صورت شون پاشیده بود ... سکوت مطلق توی ماشین حاکم بود ... دست های اسماعیل می لرزید ... لب ها و چشم های نغمه ... هر چی صبر کردم، احدی چیزی نمی گفت ... - به سلامتی ماشین خریدی آقا اسماعیل؟ - نه زن داداش ... صداش لرزید ... امانته ... با شنیدن "زن داداش" نفسم بند اومد و چشم هام گر گرفت... بغضم رو به زحمت کنترل کردم ... - چی شده؟ ... این خبر فوری چیه که ماشین امانت گرفتید و اینطوری دو تایی اومدید دنبالم؟ ... صورت اسماعیل شروع کرد به پریدن ... زیرچشمی به نغمه نگاه می کرد ... چشم هاش پر از التماس بود ... فهمیدم هر خبری شده ... اسماعیل دیگه قدرت حرف زدن نداره ... دوباره سکوت، ماشین رو پر کرد ... - حال زینب اصلا خوب نیست ... بغض نغمه شکست ... خبر شهادت علی آقا رو که شنید تب کرد ... به خدا نمی خواستیم بهش بگیم ... گفتیم تا تو برنگردی بهش خبر نمیدیم ... باور کن نمی دونیم چطوری فهمید ... جملات آخرش توی سرم می پیچید ... نفسم آتیش گرفته بود ... و صدای گریه ی نغمه حالم رو بدتر می کرد ... چشم دوختم به اسماعیل ... گریه امان حرف زدن به نغمه نمی داد... - یعنی چقدر حالش بده؟ ... بغض اسماعیل هم شکست ... - تبش از 40 پایین تر نمیاد ... سه روزه بیمارستانه ... صداش بریده بریده شد ... ازش قطع امید کردن ... گفتن با این وضع... دنیا روی سرم خراب شد ... اول علی ... حالا هم زینبم ... تا بیمارستان، هزار بار مردم و زنده شدم ... چشم هام رو بسته بودم و فقط صلوات می فرستادم ... از در اتاق که رفتم تو ... مادر علی داشت بالای سر زینب دعا می خوند ... مادرم هم اون طرفش، صلوات می فرستاد ... چشم شون که بهم افتاد حال شون منقلب شد ... بی امان، گریه می کردن ... مثل مرده ها شده بودم ... بی توجه بهشون رفتم سمت زینب ... صورتش گر گرفته بود ... چشم هاش کاسه خون بود ... از شدت تب، من رو تشخیص نمی داد ... حتی زبانش درست کار نمی کرد ... اشک مثل سیل از چشمم فرو ریخت ... دست کشیدم روی سرش ... - زینبم ... دخترم ... هیچ واکنشی نداشت ... - تو رو قرآن نگام کن ... ببین مامان اومده پیشت ... زینب مامان ... تو رو قرآن ... دکترش، من رو کشید کنار ... توی وجودم قیامت بود ... با زبان بی زبانی بهم فهموند ... کار زینبم به امروز و فرداست ... دو روز دیگه هم توی اون شرایط بود ... من با همون لباس منطقه ... بدون اینکه لحظه ای چشم روی هم بزارم یا استراحت کنم ... پرستار زینبم شدم ... اون تشنج می کرد ... من باهاش جون می دادم ... دیگه طاقت نداشتم ... زنگ زدم به نغمه بیاد جای من ... اون که رسید از بیمارستان زدم بیرون ... رفتم خونه ... وضو گرفتم و ایستادم به نماز ... دو رکعت نماز خوندم ... سلام که دادم ... همون طور نشسته ... اشک بی اختیار از چشم هام فرو می ریخت ... - علی جان .. هیچ وقت توی زندگی نگفتم خسته شدم ... هیچ وقت ازت چیزی نخواستم ... هیچ وقت، حتی زیر شکنجه شکایت نکردم ... اما دیگه طاقت ندارم ... زجرکش شدن بچه ام رو نمی تونم ببینم ... یا تا امروز ظهر، میای زینب رو با خودت می بری ... یا کامل شفاش میدی ... و الا به ولای علی ... شکایتت رو به جدت، پسر فاطمه زهرا می کنم ... زینب، از اول هم فقط بچه تو بود ... روز و شبش تو بودی ... نفس و شاهرگش تو بودی ... چه ببریش، چه بزاریش ... دیگه مسئولیتش با من نیست ... اشکم دیگه اشک نبود ... ناله و درد از چشم هام پایین می اومد ... تمام سجاده و لباسم خیس شده بود ... 👈ادامه دارد… 🌐eitaa.com/salamalaaleyasiin
🇮🇷سـَڵآمٌـ‌ عَڵْے‌ آݪِ‌ یـٰاسـین🇵🇸
#رمان_مذهبی_بی_تو_هرگز #قسمت_بیست_و_چهارم نه دلی برای برگشتن داشتم ... نه قدرتی ... همون جا توی م
برگشتم بیمارستان ... وارد بخش که شدم، حالت نگاه همه عوض شده بود ... چشم های سرخ و صورت های پف کرده... مثل مرده ها همه وجودم یخ کرد ... شقیقه هام شروع کرد به گز گز کردن ... با هر قدم، ضربانم کندتر می شد ... - بردی علی جان؟ ... دخترت رو بردی؟ ... هر قدم که به اتاق زینب نزدیک تر می شدم ... التهاب همه بیشتر می شد ... حس می کردم روی یه پل معلق راه میرم... زمین زیر پام، بالا و پایین می شد ... می رفت و برمی گشت ... مثل گهواره بچگی های زینب ... به در اتاق که رسیدم بغض ها ترکید ... مثل مادری رو به موت ... ثانیه ها برای من متوقف شد ... رفتم توی اتاق ... زینب نشسته بود ... داشت با خوشحالی با نغمه حرف می زد ... تا چشمش بهم افتاد از جا بلند شد و از روی تخت، پرید توی بغلم ... بی حس تر از اون بودم که بتونم واکنشی نشون بدم ... هنوز باورم نمی شد ... فقط محکم بغلش کردم ... اونقدر محکم که ضربان قلب و نفس کشیدنش رو حس کنم ... دیگه چشم هام رو باور نمی کردم ... نغمه به سختی بغضش رو کنترل می کرد ... - حدود دو ساعت بعد از رفتنت ... یهو پاشد نشست ... حالش خوب شده بود ... دیگه قدرت نگه داشتنش رو نداشتم ... نشوندمش روی تخت... - مامان ... هر چی میگم امروز بابا اومد اینجا ... هیچ کی باور نمی کنه ... بابا با یه لباس خیلی قشنگ که همه اش نور بود ... اومد بالای سرم ... من رو بوسید و روی سرم دست کشید ... بعد هم بهم گفت ... به مادرت بگو ... چشم هانیه جان ... اینکه شکایت نمی خواد ... ما رو شرمنده فاطمه زهرا نکن ... مسئولیتش تا آخر با من ... اما زینب فقط چهره اش شبیه منه ... اون مثل تو می مونه ... محکم و صبور ... برای همینم من همیشه، اینقدر دوستش داشتم ... بابا ازم قول گرفت اگر دختر خوبی باشم و هر چی شما میگی گوش کنم ... وقتش که بشه خودش میاد دنبالم ... زینب با ذوق و خوشحالی از اومدن پدرش تعریف می کرد ... دکتر و پرستارها توی در ایستاده بودن و گریه می کردن ... اما من، دیگه صدایی رو نمی شنیدم ... حرف های علی توی سرم می پیچید ... وجود خسته ام، کاملا سرد و بی حس شده بود ... دیگه هیچی نفهمیدم ... افتادم روی زمین مادرم مدام بهم اصرار می کرد که خونه رو پس بدیم و بریم پیش اونها ... می گفت خونه شما برای شیش تا آدم کوچیکه ... پسرها هم که بزرگ بشن، دست و پاتون تنگ تر میشه ... اونجا که بریم، منم به شما میرسم و توی نگهداری بچه ها کمک می کنم ... مهمتر از همه دیگه لازم نبود اجاره بدیم ... همه دوره ام کرده بودن ... اصلا حوصله و توان حرف زدن نداشتم ... - چند ماه دیگه یازده سال میشه ... از اولین روزی که من، پام رو توی این خونه گذاشتم ... بغضم ترکید ... این خونه رو علی کرایه کرد ... علی دست من رو گرفت آورد توی این خونه ... هنوز دو ماه از شهادت علی نمی گذره ... گوشه گوشه اینجا بوی علی رو میده ... دیگه اشک، امان حرف زدن بهم نداد ... من موندم و پنج تا یادگاری علی ... اول فکر می کردن، یه مدت که بگذره از اون خونه دل می کنم اما اشتباه می کردن... حتی بعد از گذشت یک سال هم، حضور علی رو توی اون خونه می شد حس کرد ... کار می کردم و از بچه ها مراقبت می کردم ... همه خیلی حواسشون به ما بود ... حتی صابخونه خیلی مراعات حال مون رو می کرد ... آقا اسماعیل، خودش پدر شده بود اما بیشتر از همه برای بچه های من پدری می کرد ... حتی گاهی حس می کردم ... توی خونه خودشون کمتر خرج می کردن تا برای بچه ها چیزی بخرن ... تمام این لطف ها، حتی یه ثانیه از جای خالی علی رو پر نمی کرد ... روزگارم مثل زهر، تلخ تلخ بود ... تنها دل خوشیم شده بود زینب ... حرف های علی چنان توی روح این بچه 10 ساله نشسته بود که بی اذن من، آب هم نمی خورد ... درس می خوند ... پا به پای من از بچه ها مراقبت می کرد... وقتی از سر کار برمی گشتم ... خیلی اوقات، تمام کارهای خونه رو هم کرده بود ... هر روز بیشتر شبیه علی می شد ... نگاهش که می کردیم انگار خود علی بود ... دلم که تنگ می شد، فقط به زینب نگاه می کردم ... اونقدر علی شده بود که گاهی آقا اسماعیل، با صلوات، پیشونی زینب رو می بوسید ... عین علی ... هرگز از چیزی شکایت نمی کرد ... حتی از دلتنگی ها و غصه هاش ... به جز اون روز ... از مدرسه که اومد، رفتم جلوی در استقبالش ... چهره اش گرفته بود ... تا چشمش به من افتاد، بغضش شکست ... گریه کنان دوید توی اتاق و در رو بست ... 👈ادامه دارد 🌐eitaa.com/salamalaaleyasiin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌼 🌼این عشقِ آتشین،        زِ دلم پـاک نمی شود  💚 🌼مجنون به غیـر        خـانه‌ی لیلا نمی شود 💚 🌼بالای تختِ     یوسفِ كنعان نوشته ‌اند 💚 🌼هر یوسفی     كه یوسفِ زهرا نمی شود💚 🌼الّلهُـمَّ عَجِّـلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَــرَج🌼 ➖➖➖➖➖➖➖➖ نشر دهنده پست های ارزشی باشید📲 سـَڵآمٌـ‌عَڵْے‌آݪِ‌یـٰاسـین👇🏼 💌@salamalaaleyasiin
4_5791935884542609352.mp3
21.06M
💬 قرائت دعای "" 🎧 با نوای استاد علی فانی هدیه میڪنیــم به امام زمــان ارواحنافداه ❤️🌹 🌹«سی و شش» به نیت سلامتی و تعجیل در ظهور امام زمــان ارواحنافداه❤️🌹
شنبه‌زیارت‌پیامبر(ص)۩صدقی.mp3
1.13M
زیارت پیامبرﷺ روز شنبه أشهدأن لاإله إلاالله وحده لا شريك له وأشهد أنك رسوله و أنك محمدبن عبدالله وأشهد أنك قد بلغت رسالات ربك ونصحت لأمتك وجاهدت في سبيل الله بالحكمة والموعظة الحسنة و أديت الذي عليك من الحق و أنك قد رؤفت بالمؤمنين وغلظت على الكافرين وعبدت الله مخلصا حتى أتاك اليقين فبلغ الله بك أشرف محل المكرمين الحمدلله الذي استنقذنا بك من الشرك والضلال اللهم صل على محمدو آله واجعل صلواتك وصلوات ملائكتك وأنبيائك والمرسلين وعبادك الصالحين وأهل السماوات والأرضين و من سبح لك يارب العالمين من الأولين والآخرين على محمد عبدك و رسولك و نبيك و أمينك و نجيبك و حبيبك و صفيك و صفوتك و خاصتك و خالصتك و خيرتك من خلقك و أعطه الفضل والفضيلة والوسيلة والدرجة الرفيعة و ابعثه مقاما محمودا يغبطه به الأولون والآخرون اللهم إنك قلت و لو أنهم إذ ظلموا أنفسهم جاءوك فاستغفروا الله و استغفر لهم الرسول لوجدوا الله توابا رحيما إلهي فقد أتيت نبيك مستغفرا تائبا من ذنوبي فصل على محمدو آله و اغفرها لي‏ ياسيدنا أتوجه بك و بأهل بيتك إلى الله تعالى ربك و ربي ليغفر لي‏ پس سه مرتبه بگو انا لله و انا الیه راجعون أصبنا بك يا حبيب قلوبنا فما أعظم المصيبة بك حيث انقطع عنا الوحي وحيث فقدناك فإنا لله و إنا إليه راجعون ياسيدنا يارسول الله صلوات الله عليك وعلى آل بيتك الطاهرين هذا يوم السبت و هو يومك و أنا فيه ضيفك و جارك فأضفني و أجرني‏ فإنك كريمٌ تحب الضيافة ومأمورٌ بالإجارة فأضفني و أحسن ضيافتي و أجرنا و أحسن إجارتنا بمنزلة الله عندك و عند آل بيتك وبمنزلتهم عنده وبما استودعكم من علمه فإنه أكرم الأكرمين
💢 گذاشتن آرنج و ساعد روی زمین 💠 یکی از واجبات سجده گذاشتن هفت عضو از بدن روی زمین است: 🔶 پیشانی، کف دو دست، سرانگشت بزرگ پا و سر زانوی هر دو پا ❇️ گذاشتن آرنج و ساعد روی زمین باطل کننده نماز نیست. ❌ برداشت غلط: برخی بر این باورند که در سجده گذاشتن آرنج و ساعد روی زمین موجب باطل شدن نماز می شود. در حالی که برای مردان مستحب است در هنگام سجده آرنج و ساعد را بالا گیرند و بر روی زمین نگذارند، و برای بانوان مستحب است در حال سجده آرنج‏ و ساعد را روى زمین قرار دهند. ❇️ مستحب است که بینی را هم مثل سایر اعضای سجده بر زمین و خاک بگذارد. 💢 رساله آموزشی، جلد 1، ص 168- العروه الوثقی، مستحبات سجده، ص 428 📎 📎 ➖➖➖➖➖➖➖➖ نشر دهنده پست های ارزشی باشید📲 سـَڵآمٌـ‌عَڵْے‌آݪِ‌یـٰاسـین👇🏼 💌@salamalaaleyasiin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۱ ❤️ اولین بار در سنین نوجوانی بود که با تو به طور خاص آشنا شدم من که چیزی نمیدونستم اما عشق و هیجان اون دوران حرارت محبتت رو شعله ور تر می کرد هیچی بلد نبودم اما محبت و شور عشق مگه بلد بودن میخواد یادم نیست شاید اولین بار که رفتم جمکران نماز شما رو خوندم و یاد گرفتم خیلی هوس دیدار شما رو داشتم بعد از اون دیگه هر روز میخوندم به عشق دیدار شما فکر خام دوران نوجوانی بود دیگه شاید اگه کسی هم بهم می گفت این راهش نیست قبول نمی کردم اما کسی هم نگفت حالا از اون دوران خیلی سال میگذره خیلی از ریش سفیدای اون دوران الآن در عالم برزخند آقا جان❤️ فکر اینکه ممکنه من هم به اونها ملحق بشم اما قیام شما رو نبینم..... ترسم که بیایی و من آن روز نباشم ادامه دارد ➖➖➖➖➖➖➖➖ نشر دهنده پست های ارزشی باشید📲 سـَڵآمٌـ‌عَڵْے‌آݪِ‌یـٰاسـین👇🏼 💌@salamalaaleyasiin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
همه اعمال خیر و ... بدون امام زمان علیه السلام خواب ➖➖➖➖➖➖➖➖ نشر دهنده پست های ارزشی باشید📲 سـَڵآمٌـ‌عَڵْے‌آݪِ‌یـٰاسـین👇🏼 💌@salamalaaleyasiin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 زیبای با مضمون ارزشهای دینی و انقلابی 🔰 بسیار مناسب برای برنامه‌ی صبحگاهی دانش‌آموزان ➖➖➖➖➖➖➖➖ نشر دهنده پست های ارزشی باشید📲 سـَڵآمٌـ‌عَڵْے‌آݪِ‌یـٰاسـین👇🏼 💌@salamalaaleyasiin
من ادواردو نیستم 1.mp3
10.55M
📗کتاب صوتی "سرگذشت ثروتمندترین شهید شیعه" قسمت 1️⃣ ➖➖➖➖➖➖➖➖ نشر دهنده پست های ارزشی باشید📲 سـَڵآمٌـ‌عَڵْے‌آݪِ‌یـٰاسـین👇🏼 💌@salamalaaleyasiin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💐تعجیل در فرج یوسف زهرا (روحی فداه)صلوات🌹☘ ➖➖➖➖➖➖➖➖ نشر دهنده پست های ارزشی باشید📲 سـَڵآمٌـ‌عَڵْے‌آݪِ‌یـٰاسـین👇🏼 💌@salamalaaleyasiin
1_4544000767-AudioConverter.mp3
2.57M
⁉️ آیا ذکر صلوات باعث بخشش گناهان ما میشود ؟واینکه تنها گناهی که با انجام اعمال دینی بخشیده نمیشود چیست ؟ ⭕️ پاسخ: ➖➖➖➖➖➖➖➖ نشر دهنده پست های ارزشی باشید📲 سـَڵآمٌـ‌عَڵْے‌آݪِ‌یـٰاسـین👇🏼 💌@salamalaaleyasiin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پاسخ یک انگلیسی تازه مسلمان شده به این سوال که چرا بچه‌های ما بجای الگو قراردادن پیامبران و یارانش، اَبَر قهرمان‌های غربی رو الگو قرار می‌دهند این خانم از مخدر خطرناکی صحبت می‌کنه که مادر پدرها در اختیار فرزندانشان قرار می‌دهند نظراتش درباره حجاب به عنوان زنی که از نهایت لیبرالیسم اومده جالب بود👌 ➖➖➖➖➖➖➖➖ نشر دهنده پست های ارزشی باشید📲 سـَڵآمٌـ‌عَڵْے‌آݪِ‌یـٰاسـین👇🏼 💌@salamalaaleyasiin
1_5756161886458478599.mp3
10.48M
🍃🌸 پاسخ استاد پوراحمدخمینی تاکید میکنیم خانم‌های گرامی حتما این پاسخ استاد پوراحمد را گوش کنند. ➖➖➖➖➖➖➖➖ نشر دهنده پست های ارزشی باشید📲 سـَڵآمٌـ‌عَڵْے‌آݪِ‌یـٰاسـین👇🏼 💌@salamalaaleyasiin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🤔با اینکه رفتارهایم جلوی فرزندم خوب بوده، پس چرا خوب تربیت نشده؟! 👌پاسخ کلیدی و مهم به مشاورۀ یک مادر ➕راهکار اصلی در تربیت فرزند ➖➖➖➖➖➖➖➖ نشر دهنده پست های ارزشی باشید📲 سـَڵآمٌـ‌عَڵْے‌آݪِ‌یـٰاسـین👇🏼 💌@salamalaaleyasiin