🇮🇷سـَڵآمٌـ عَڵْے آݪِ یـٰاسـین🇵🇸
𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷 «رمــان جــان شیعــه،اهـل سـنـت» #پارت_هشتاد_و_دوم سرم را به شیشه خنک پنجره هو
𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷
«رمــان جــان شیعــه،اهـل سـنـت»
#پارت_هشتاد_و_سوم
... بعد با صدایی نجواگونه ادامه داد:
»دکتر بیمارستان بندر هم گفته بود خیلی دیر
شده!«
پدر با اشاره دست به ابراهیم فهماند که ساکت باشد و خودش مجید را مخاطب قرار داد:
»خب شاید نظر یه دکتر این باشه. شاید یه دکتر دیگه نظرش چیز دیگه ای باشه. «
مجید مکثی کرد و با صدایی گرفته پاسخ داد: »نمیدونم، شاید همینطور باشه که شما میگید ولی اونجا تو بیمارستان چند تا دکتر دیگه هم بودن که همه شون همین نظرو داشتن.
« که ابراهیم خودش را روی مبل جلو کشید و به سمت مجید خروشید:
»پس بیجا کردی که اینهمه به مادر ما عذاب دادی و این چند روز آواره شهر غریب کردیش!
« و لحنش به قدری خشمگین بود که مجید
ماند در جوابش چه بگوید و تنها با چشمانی حیرت زده نگاهش میکرد که پدر با
صدایی بلند رو به ابراهیم عتاب کرد:
»ابراهیم چته؟!!! سا کت شو ببینم چی میگن!
« صورت سبزه ابراهیم از عصبانیت کبود شد و بیآنکه ملاحظه مادر را کند، فریاد کشید:
»سا کت شم که شما هر کاری میخواید بکنید؟!!! سا کت شم که مادرم هم مثل سرمایه نخلستونا به باد بدید؟!!!
« و همین کلمه نخلستان کافی بود تا هر دو بیماری مادر را فراموش کنند و هر چه در این مدت از معامله جدید نخلستانهای خرما در دل عقده کرده بودند، بر سر هم فریاد بکشند. حتی
تذکرهای پی در پی عبدالله و گریههای من و حضور فرد غریبهای مثل مجید هم
ذرهای از آتش خشمشان کم نمیکرد و دست آخر ابراهیم در را بر هم کوبید و رفت
و حالا نوبت پدر بود که عقده حال وخیم مادر و زبان درازی های ابراهیم را سر من و
مجید خالی کند.
از جایش بلند شد و همچنانکه به سمت دستشویی میرفت، با عصبانیت صدا بلند کرد: »شما هم هر چی باید میگفتید، گفتید. منم خستهام، ًمیخوام بخوابم« و با این سخن تلخ و تندش، رسما ما را از خانه بیرون کرد و من و مجید با تنی که دیگر توانی برایش نمانده بود، به طبقه بالا رفتیم.
برای اولین بار از چشمان خسته مجید میخواندم دیگر طاقتش تمام شده که بیآنکه کلامی با من
صحبت کند و بیرون رفت. در پاشنه در
حرف بزند، در
صورتش را به دل آسمان شب و سایه تاریک دریا سپرده است. حضورم را حس کرد و شاید نمیخواست ناراحتی اش را ببینم که همانطور که پشتش به من بود، زمزمه کردً
الهه جان! تو برو بخواب.
« سرم را به چهارچوب تکیه دادم و با لحنی معصومانه پاسخ دادم:
من فعلا منم خوابم نمیاد.
« و چون اصرارم را برای ماندن دید، به سمتم چرخید، تکیه اش را به نرده آهنی بالکن داد و سرانجام سفره دلش را باز کرد:
»الهه جان! من میخواستم یه کاری بکنم که تو کمتر غصه بخوری... گفتم شاید یه راه بهتری برای درمان مامان پیدا شه، ولی بدتر شد...
« در جواب غصه های مردانه اش، لبخند بی رمقی تقدیمش کردم، بلکه دلش قدری سبک شود که نگاه غمزده و لبریز از محبتش روی چشمانم جاخوش کرد و با صدایی آهسته ادامه داد:
»الهه جان! دل منم یه صبری داره. یه وقتایی مثل امشب دیگه صبرم تموم میشه.
الهه من هم غصه مامانو میخورم، هم غصه تو رو...
و سریع ادامه حرف دلش را من زدم :
« وًحتما غصه رفتار بابا و ابراهیم هم میخوری! »
سری تکان داد و با لبخند تلخی زمزمه کرد: »ناراحتی رفتار اونا پیش غصه های که برای تو
و مامان میخورم، هیچه!
« سپس دوباره به سمت دریا چرخید و زیر لب نجوا کرد:
»اگه غصه مامان داره تو رو میکشه،غصه تو هم داره منو میکشه!«
ُ در برابر باران لطیف احساسش، باغ خزان زده قلبم قدری جان گرفت و لبخندیّ نگاهش را تا صورت پژمرده ام نشست که قدم به بالکن نهادم و کنارش ایستادم.
رد اعماق سیاهی دریا را دنبال کردم و به همان نقطهای چشم دوختم که او خیره مانده
بود، بلکه باقی حرفهای دلش را از آهنگ سکوتش بشنوم و تمام طول شبمان به همین خلوت غمگین و غریبانه و در عین حال زیبا و عاشقانه گذشت تا ساعتی مانده به اذان صبح که سحری پدر و عبدالله را گرم کردم و به طبقه پایین رفتم...
به قلم #فاطمه_ولی_نژاد
•|🕊🌱 سـَڵآمٌـ عَڵْےآݪِیـٰاسـین |•
🌤@salamalaaleyasiin🌤
پاسخ یک سلام ....از زبان تو؛
همه شهر را... به سلامتی می رساند!
کی میشود
روزی که ؛چشم در چشم تو ....
❣پاسخ سلاممان را بشنويم؟
سلام....تنها قلب سلیم زمین
السلامعلیڪیابقیةالله
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#امام_زمان
#لبیک_یا_خامنه_ای
#ایران_قوی
•|🕊🌱 سـَڵآمٌـ عَڵْےآݪِیـٰاسـین |•
🌤@salamalaaleyasiin🌤
هدایت شده از 🇮🇷سـَڵآمٌـ عَڵْے آݪِ یـٰاسـین🇵🇸
11.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰روز سه شنبه روز زیارتی
🌸امام زین العابدین علیه السلام
🌸امام محمدباقر علیه السلام
🌸امام جعفرصادق علیه السلام
#التماس دعا 🤲
#اللهم_ارزقنا_کربلا_به_حق_الحسین_ع
13.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥دوست دارید اول صبح چشمتون به سرداب #امام_زمان ارواحنا فداه منور شود و نام مقدسش را در حرمیین امامین عسکریین در سامرا محل #تولد عریز دلها بشنوید یا علی🌹
#برمحمد_وآل_محمد_صلوات💚
#گروه_دلدادگان_امام_حسین_علیه_السلام
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#امام_زمان
#لبیک_یا_خامنه_ای
#ایران_قوی
•|🕊🌱 سـَڵآمٌـ عَڵْےآݪِیـٰاسـین |•
🌤@salamalaaleyasiin🌤
🔴 دو امر لازم برای سعادت دنیا وآخرت
🔵 امام باقر علیه السلام فرمودند:
🌕 اگر خواهان قرار گرفتن در مقامات رفیع هستید، اگر خواهان گشایش در هر امری هستید، اگر خواهان جلب رضایت خداوند میباشید، توجّه به دو امر الزامی است:
1⃣ شناخت امام زمان علیه السلام
2⃣ اطاعت از امام زمان علیه السلام
📚 مکیال المکارم جلد ۲، صفحه ۲۰
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#امام_زمان
#لبیک_یا_خامنه_ای
#ایران_قوی
•|🕊🌱 سـَڵآمٌـ عَڵْےآݪِیـٰاسـین |•
🌤@salamalaaleyasiin🌤
🏴حال و هوای #سامرا در آستانهی #شهادت_امام_حسن_عسکری علیه السلام مصادف با 6 ربیع 1444
اللهم عجل لولیک الفرج
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#امام_زمان
#لبیک_یا_خامنه_ای
#ایران_قوی
•|🕊🌱 سـَڵآمٌـ عَڵْےآݪِیـٰاسـین |•
🌤@salamalaaleyasiin🌤