علی:
به مادر قول داده بود بر می گردد …
چشم مادر که به استخوان های بی جمجمه افتاد لبخند تلخی زد و گفت :
بچه م سرش می رفت ولی قولش نمی رفت …
گاهی تا مرز شهادت پیش میرویم و با انجام گناهان کوچکی که حتی حسابش هم نمیکنیم دوباره دور میشویم و گاهی با انجام کار هایی که فکر میکنیم ثواب کمی دارد به عاقبت بخیری نزدیک میشویم
خدایا
مارا ببخش که غرق دریای گناهیم
و چه گناه بزرگتر از این که خود را
بی گناه میشماریم..!
📚 #مناجات
برخی که خیلی گناه دارندمیگویند
یعنی خدا من را میبخشد؟آنها نمیدانند
وقتی که به این حال میرسند
یعنی اینکه بخشیده میشوند!
حاج اسماعیل دولابی
یعنیاینکهسیمدلتوصلشده :)
رفته بود حرم حضرت معصومه سلام الله علیها
و برای عروسیش کارت دعوت انداخت داخل
ضریح برای حضرت زهرا سلام الله علیها
مادر رو خواب دید که به عروسیش اومده
گفت : مادرجان ، قصد مزاحمت نداشتم
فقط می خواستم احترام کنم.
مادر پاسخ داد:
مصطفی جان! ما اگر به مجالس شما نیائیم کجا بریم
السلام علیک یافاطمه الزهرا سلام الله علیها
کاشـ بِشه امشب بخوابیم
بعد
رفیق شهیدمون بیاد تو خوابمون بگهـ:
_هعے رّفـیقـ اِمشـب برآتـ از اربابـ
همونیو کـه میخواستے گرفتَمـ
+اربعین؟
_اره فقط یادت باشه این چندوقت رو بدون گناه سر کن
میدونم سختهها میدونم
اما من آبرومو گِرو گذاشتم پیش آقا
نکنه دوباره دلت بلرزه برے سَمتِ گُـناها:)
خداکنه بعد از این خواب من زنده بمونم:)