توی عبادت کردنا...حواست باشه که خدا #عاشق میخواد...نه مشتری بهشت...!!

مولای من بی تو این دیده کجا میل به دیدن دارد... اللهم عجل لولیک الفرج السلام علیک یا عزیز الزهرا س

یکی از ذکرهایی که مدام زیر لب زمزمه می کرد این بود: اَللّهُمَ و لا‌تَکِلنی إلی نَفسی طَرفَه عَین أبداً خدایا حتی به اندازه ی چشم‌ بر هم زدنی مرا به حال‌خودم وامگذار ! #شھید_مهدی‌_زین‌_الدین

طبيب خودتان باشيد... بهترين کسی که میتواند بيماریهای روحی را تشخيص دهد خودمان هستيم . . . روی كاغذ بنويسيد حسد ، بخل ، بدخواهى ، تنبلى ، بدبینی و ... یکی یکی اينهارا رفع کنید #مقام_معظم_رهبری

‏بعضیامون "دلبری کردن" برای #خدا رو بلد نیستیم ولی تا دلتون بخواد واسه #خلق_خدا بلدیم...

@salambarebrahimm دم غروب شده بخوای باخاطرات گریه کنی؟؟! یه گوشه ای بشینی تو تنهایی هات‌گریه کنی؟؟ کربلایی حسین طاهری

#نماز ✨خدا میگه یه نماز بخون نمی خونه❗️ نماز پنج نوبتش رو هم نیم ساعتم نمیشه❗️ ۲۴ ساعت میشه ، ۴۸ تا نیم ساعت حاضر نیستی یک چهل و هشتم وقت بذاری برا من...⁉️ ما لکم لا ترجون لله وقارا کارتون به کجا رسیده برا من خدا دیگه وقارم قائل نیستید...❗️ شیطان که رانده شد بجز یک خطا نکرد خود را به سجده آدم رضا نکرد شیطان هزار بار به از بی نماز او سجده بر آدم و این بر خدا نکرد... میگه: بنده ام، دلم برات تنگ شده حدیث قدسی داریم آیه قرآن داریم نَحنُ أقربُ إليهِ مِن حَبلِ الوَرِيِد ق/۱۶ من از رگ گردن به تو نزدیکترم ... میگه: اگر می دانستند بندگان من، که چقدر به آن ها مشتاقم هر آینه از شوق جان می دادند...

✨دلش تنگ میشه بلاتشبیه، خدایی که دوست داره بنده اش رو ببینه... حی علی الصلاه بلند شو بیا می خوام ببینمت❗️ ⭕️میره سراغ یکی دیگه... ⭕️موبایلش زنگ میخوره میره سراغ اون... ⭕️آقای رئیس صداش میکنه میره سراغ او... ❌همه ی کارها رو انجام میده دقیقه نود رو میذاره برای خدا ... بعد خدا چیه غیوره غیرتی میشه یه نفر آدم ناموسش بره سراغ یکی دیگه غیرتی نمیشه؟! میگه برو از همون بگیر تو با من قهری!!! یه نماز میخواد بخونه هزار جور ان قلت... خدا...!! چرا باید عربی بخونم... چرا باید اینطوری بخونم... چرا باید دستمو اینجوری بشورم...

✨بابا تعبد و عبودیت شرطش همینه که میگه باید بپذیری یه آقا پسری بود یه دختر خانمی رو میخواست هر بار می رفت در خونشون بابای دختره سگ دنبالش مینداخت پدر طرفو در می آورد... با این وجود که آبروریزی و سر و صدا درست می‌شد هر موقع پسره میرفت جلو در خونه دختره، که از پنجره بیاد یه نگاش کنه... میتونست تک زنگ بزنه، می تونست یه سنگی بزنه به شیشه، بوق بزنه... اما دختر میگفت: باید بیایی زنگ آیفونمون رو بزنی !! می گفت: آخه کدوم آدم عاقلی اینکارو میکنه با وجود بابایی مثل بابای تو...!! می گفت: همینه که می خوام!! اگه عاشق منی من میگم اینجوری، نوعش رو من تعیین می کنم نه تو، پسره هم زنگ می‌زد بابائه ام دنبال این... شش‌ ماه بعد، پیغام فرستاد برای پسره بیا خواستگاری، رفت خواستگاری دختر رو هم داد بهش. یه روز برگشت به دختر گفت: ما راز این ماجرای زنگ تو رو نفهمیدیم🤔 گفت: بابای من، اگه تو هزار سال دیگه ام خواستگاری میومدی، به توی یه لاقبا دختر نمی‌داد!!😁 تنها نقطه ضعف بابای من آبروش بود، اگرم به تو دختر داد برا چی داد؟! به خاطر همون زنگایی که میزدی مردم می دیدنت دم در می گفتن : این کیه؟! آخر فهمیدی چرا داد؟! برای این بود... وقتی معشوقه تعیین میکنه که عاشق چه کار بکنه دیگه ان قلت چی ؟! میگه این ساعت بیا، اینجوری بخون، اینو بگو، اونو بگو، میگه: چشم !! چون تو گفتی بخون میخونم به عشق تو...

هر بار سر نماز رفتی بگو: خدایا! تا کی من هیچی از تو نفهمم؟!