eitaa logo
کانال کمیل
6هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
3هزار ویدیو
113 فایل
#سلام_برابراهیم❤ ✍️سیره شهدا،مروربندگی،ارتباط با خدا.‌.. 💬خادمان‌کانال؛ @Ashena_bineshan @komeil_channel_95 ✅ موردتائیدمون👇 💢 @BASIRAT_CYBERI 👤نظرات شما👇 @nazarat_shoma کپی باذکر‌14 #صلوات برای هرپست✅ اومدنت اتفاقی نبود...😉
مشاهده در ایتا
دانلود
1_1456626878.mp3
4.32M
بزارید فقط خدا بفهمه؛ حتی ملائکم نه!
آقای من♥️ ای تمام هستی من آغاز امامتتون مبارک🌸
🌷 در شب زیبای امامت آقامون امام زمان (عج) در مسجد مقدس جمکران دعا گویی همه ی کمیلی های عزیز بودیم 🌺 اللهم عجل لولیک الفرج 🤲 🍃
16031118475316046625186.mp3
3.17M
خیال وصل تو شیرینه...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱 ابراهیم خیلی در اعمالش دقت می کرد. شنیده بود که نفوذ شیـطان در اعـمال انسان بسیار مخفی است. ✨ شیطان هر کسی را به طریقی گمراه می کند حتی کارهای خوبی که انجام می داد مراقب بود که آلوده به های دنیوی نشود. 🌷 مرتب با علمای ربانی در ارتباط بود و تلاش می کرد تا شیطان را ناکام کند. ابراهیم می دانست که شیطان سه بار قسم خورده تا انسان را گمراه کند ✨«قـالَ فَبِعـِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمـَعِين»َ گفت: به عـزّت تو سوگـند كه همـه ى مـردم را گمـراه خواهـم كرد. سوره ص آیه ۸۲ ❤️
کانال کمیل
🌱 ابراهیم خیلی در اعمالش دقت می کرد. شنیده بود که نفوذ شیـطان در اعـمال انسان بسیار مخفی است. ✨
بعد عملیات شناسایی ابراهیم هادی دلواپس بود.. تا همرزمش را که فکر میکرد شهـید شده برگرداند. بعد جستجو او را در نقطه ای امن پیدا میکند. بعد از برگرداندن همرزمش و رساندن به آمبولانس میرود توی فکر که چطور او با آن جراحت سنگین از آن میدان مین به محل امن جابجا شده؟ ماشاالله ، مجروح آن حادثه بعدها به من گفت:خون زیادی از من رفته بود بی حس بودم و فقط زیر لب ذکر "یا صاحب الزمان ادرکنی" میگفتم. 🌱✨ ناگاه جوانی خوش سیما و نورانی بالای سرم آمد .خیلی آرام مرا از منطقه خطر دور کرد و بعد فرمودند کسی می اید و شما را نجات میدهد. او دوست ماست! لحظاتی بعد ابراهیم آمد با همان صلابت همیشگی و مرا به دوش کشید و به عقب برگرداند..‌ آن چهره نورانی ابراهیم را دوست خود معرفی کرده بود...
اون لحظه ها که بی قرار و دلتنگ میشی.. خدا ویژه نگات کرده! میگه بنده ی من بازی دنیا رو ول کن، منو دریاب...
وَيْلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ همزه/۱ وای بر هر که کارش عیب جویی و زخم زبان است به قول میرزا اسماعیل دولابی: حتی اگه پاک ترین باغچه ها رو هم بیل بزنی، حداقل یه کرم توش پیدا میکنی! همه دچار لغزش و خطا میشن، مهم اینه تو اینو بدونی و سعی کنی به جای بر ملا کردن عیب های دیگران، اونها رو بر طرف کنی و بپوشونی! خدا هزار عیب از من و تو دید و افشا نکرد به قولی خدا هم میتونست همیشه مچتو بگیره اما دستتو گرفت.
موقع خداحافظی دستی زدم روی شانه‌اش: زود این ستاره‌ها را زیاد کن که سرهنگ بشی گفت: ممد، آدم باید ستاره‌هاش برای خدا زیاد باشه، ستاره‌ی سر شونه میاد و میره! 🕊🌹
همان طور که خورشید یخ را ذوب می کند، صلوات هم گناهان را ذوب می کند تا می تونین صلوات بفرستین...!! اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
راه را گم کرده ایم ، تو رو به راهمان کن حسین جان...!!
روز به روز باید یاد شهدا و تکرار نامِ شهدا و نکته یابی و نکته سنجی زندگی شهدا در جامعه ی ما رواج پیدا کند!
پنجشنبه اس شادی روح پاک سردار دلها، شهدای عزیزمون... جمیع امواتمون، صلواتی همراه با سوره حمد قرائت کنیم🌸
گفت: من یقین دارم فردا شهید میشم برای اینکه جنازه ام روی زمین نمونه با ماژیک کف پام اسممو نوشتم... ترکش خمپاره سرش رو برداشت از کف پاش شناسایی شد... شهید علی اصغر قربانی🕊🌹
عشق، رها شدن از جاذبه ی زمین است... استاد‌ پناهیان میگه
خدا داره صدامون میکنه بریم که کلی حرف برای گفتن هست ...😉
شب قبل از شهادت در مقر نشسته بودیم صحبت از شهادت بود حاج‌ عبدالله گفت: من شهید شدم، با همین لباس نظامی‌ام خاکم کنید بچه‌ها زدن زیره خنده و شروع کردند به تیکه انداختن حالا تو شهید شو! حالا اگر شهید هم شوی، تهران بفرستنت باید کفن شی، سعی‌ می‌کنیم لباس نظامی‌ات را بگذاریم در قبر. تو خط مقدم بودیم که خبر شهادت عبدالله را شنیدم، محاصره شده بودند و امکان برگشت‌شان هم نبود شهید شد و پیکرش ماند دست تکفیری‌ها سرش را از تنش جدا کرده بودند و عکس‌هایش را توی اینترنت گذاشته بودند بحث تبادل اجساد را مطرح کرده بودیم که تکفیری‌ها گفته بودند خاکش کردیم و چون پیکر، سر نداشت دیگر قابل شناسایی نیست شهید عبدالله اسکندری🕊🌹
2_شکستن نفس_168269993954247274.mp3
2.07M
📚 سلام بر ابراهیم
🌱..وارد منزل علامه جعفری شدیم. ایشان مشغول صحبت بود و چند نفری در اطراف علامه نشسته بودند. ✨ابراهیم با عصای زیر بغل وارد اتاق شد. علامه یکباره نگاهش به در افتاد. از جا بلند شد و به استقبالش آمد. بعد با همان لهجه ی زیبا گفت: به به آقا ابراهیم، بفرمائید، بفرمائید.☺️ 🍃ابراهیم را با خودش بالای مجلس برد. همه به احترام او بلند شدند. بعد علامه حرفی زد که بسیار عجیب بود. من اگر خودم نمی شنیدم باور نمی کردم. ✨ علامه با اصرار گفت: «آقا ابراهیم، برو جای من بنشین، ما باید شاگردی شما را بکنیم.» تا علامه این جمله را گفت، نگاه کردم به صورت ابراهیم مثل لبو سرخ شده بود.. همان جا کنار شاگردها نشست و گفت: استاد، تو رو خدا ما رو شرمنده نکنید. 🍃علامه بعد از اصرار زیاد به جای خودش برگشت. قبل از اینکه بحث خود را ادامه دهد، رو به دوستانی که در کنارش بودند جمله ای گفت که خوب به یاد دارم: ✨ علامه فرمود: این آقا ابراهیم استاد بنده هستند ✨من چیز زیادی از درجات علمی علامه جعفری نمی دانستم، فقط دیده بودم که مرتب در تلویزیون سخنرانی می کند. اما همینقدر می فهمیدم که کلام این فیلسوف و عالم بزرگ، بی دلیل نیست... 📚سلام بر ابراهیم۲ ص۷۷
4_5976537787992639902.mp3
3.09M
💔😔...
✨ نایب الزیاره شما مزار تکاور پاسدار ❤️ 🍃