eitaa logo
کانال کمیل
6هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
3هزار ویدیو
113 فایل
#سلام_برابراهیم❤ ✍️سیره شهدا،مروربندگی،ارتباط با خدا.‌.. 💬خادمان‌کانال؛ @Ashena_bineshan @komeil_channel_95 ✅ موردتائیدمون👇 💢 @BASIRAT_CYBERI 👤نظرات شما👇 @nazarat_shoma کپی باذکر‌14 #صلوات برای هرپست✅ اومدنت اتفاقی نبود...😉
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷ابراهیم را دیدم؛ خیلی ناراحت بود. پرسیدم چیزی شده؟ گفت: دیشب با بچه ها رفته بودیم شناسایی؛ هنگام برگشت درست مقابل مواضع دشمن ماشاالله عزیزی رفت روی مین و شهید شد. عراقی ها تیراندازى کردند ما مجبور شدیم؛ برگردیم. تازه فهمیدم ابراهیم نگران بازگرداندن همرزمش بوده…. 🌷....هوا که تاریک شد؛ ابراهیم حرکت کرد و نیمه های شب برگشت؛ آن هم خوشحال و سرحال!! مرتب داد می زد: امدادگر، امدادگر، سریع بیا، ماشاالله زنده است! بچه ها خوشحال شدند. مجروح را سوار آمبولانس کردیم و فرستادیم عقب. ولی ابراهیم گوشه ای نشست و رفت توی فكر....! 🌷رفتم پیش ابراهیم گفتم: چرا توی فکری؟! با مکث گفت: ماشالله وسط میدان مین افتاد؛ آن هم نزدیک سنگر عراقی ها. اما وقتی رفتم آنجا نبود! کمی عقب تر پیدایش کردم و در مکانی امن!!! 🌷....بعدها ماشاالله ماجرا را اینگونه توضیح داد: خون زیادی از من رفته بود و بی حس بودم. عراقی ها هم مطمئن بودند؛ زنده نیستم. حال عجیبی داشتم. زیر لب فقط می گفتم: یا صاحب الزمان (عج) ادرکنی. هوا تاریک شده بود؛ جوانی خوش سیما و نورانی بالای سرم آمد. چشمانم را به سختی باز کردم. 🌷....مرا به آرامی بلند و از میدان مین خارج کرد و مرا به نقطه ای امن رساند. من دردی احساس نمى كردم. آن آقا کلی با من صحبت کرد. بعد فرمودند: کسی مى آيد و شما را نجات می دهد. او دوست ماست! لحظاتی بعد ابراهیم آمد. با همان صلابت همیشگی مرا به دوش گرفت و حرکت کردیم. 🌷....آن جمال نورانی، ابراهیم را دوست خودش معرفی کرد. خوشا به حالش…. 📚 کتاب سلام بر ابراهیم، صفحه ١١٧ و ١١٨