هدایت شده از سلام برابراهیم
روایت شهیدان- فوق العاده.mp3
4.5M
@salambarebrahimm
👆روایتی از سیره ی شهدا
فوق العاده تاثیرگذار...
🌺 گوش کنید
حال معنویتان را خوب میکند...
#التماس_دعا
پیشنهاددانلود🌹
کانال کمیل
@salambarebrahimm 👆روایتی از سیره ی شهدا فوق العاده تاثیرگذار... 🌺 گوش کنید حال معنویتان را خوب می
کانال کمیل
#شهید نمیشوی اگـر شبیه ترینِ شهدا نباشی شهدا خود را لابلای تاریکی شب گم کردند که عاقبت خدا پیدایشان
@salambarebrahimm
شـهید شدن دل مےخواهد!
دلی که آنقدر قوی باشد و بتواند بریده شود ازهمه تعلقات
دلی که آرام، له شود زیر پایت به وقت بریدن و رفتن ..
و شـهدا "دلدارِ بـی دل" بودند..
#یاد_شهدا_با_صلوات
#خط_عاشقی🌷
#شهید_حسن_باقری
🔺 بانۍ اطلاعات-عملیات
✍ اوایل جنگ در خوزستان ستادی تشکیل داده بودیم که از ارتش تبعیت می کرد و (شهید) ‹‹مجید بقایی›› نیز رابط این ستاد با ارتش بود.
ستاد که فعال شد ، نیروهای واحدهای مختلف سازمان، از جمله پشتیبانی و اطلاعات وظایفشان را درست انجام نمی دادند، در این ستاد ‹‹محسن رضایی›› و ‹‹علی شمخانی›› نیز حضور داشتند.
یک روز که در محل ستاد بودیم، دیدیم سه نفر جوان وارد اتاق شدند و گفتند:‹‹ما از تهران اومدیم تا به شما کمک کنیم.›› یکی از آن جوان ها حسن باقری بود ، جوانی با ریش های کم و شلوار کردی ، دو نفر دیگر هم از بچه های اطلاعات بودند.
آن ها گفتند: ‹‹بین شما کسانی هستن که با همکاری عرب های اهواز ، اطلاعات رو به دشمن می دن و دشمن با گرای دقیق، با خمسه خمسه اهواز رو می زنه.››
در آن زمان خمسه خمسه ها برای ما معظل شده بود و ما نمی دانستیم از کجا می خوریم.
به هر صورت موافقت مان را اعلام و برای آن ها موتور تهیه کردیم و این، لحظه ی ورود حسن باقری به جنگ بود.
حسن با تشکیل واحد اطلاعات- عملیات، توانست ظرف مدت کوتاهی ، ضمن شناسایی تمامی عوامل اطلاعاتی ، قالب سازمانی مشخصی را نیز برای این مهم تعریف کند.
او با توجه به استعداد سرشار و حضور مستمری که داشت، توانست گزارش های بسیار ارزشمندی را تهیه کرده، سپس تجزیه و تحلیل نماید.
به طوری که وقتی در جلسه ای که ارتش با سپاه در حضور بنی صدر داشت و قرار شد، سپاه گزارش دهد ، بنی صدر با دیدن جوانی نحیف و لاغر و کم سن وسال ، ابتدا ایراد گرفت و گفت:‹‹این دیگه کیه که می خواد گزارش شما رو ارائه بده؟›› اما با شنیدن گزارش بسیار جالب حسن باقری ، متحیر مانده بود و بعد از شنیدن گزارش، خطاب به او گفت:‹‹آفرین! احسنت!›› او بدین ترتیب، با اثبات لیاقت و شایستگی خود، توانست از طریق تهیه ی یک گزارش ساده، مسئولیت فرماندهی اطلاعات - عملیات سپاه را که در حقیقت تمام توان و قوه ی سپاه بود ، به عهده بگیرد.
@Salambarebrahimm
📚برگرفته از کتاب من این جا نمی مانم
خاطراتی از شهید غلام حسین افشردی(حسن باقری)
خدایا
بگذار دریا باشم..!
ساکن و ساکت...
که طوفان های سخت هم من را به هیجان نیاورد ،
قلبم را مثل آسمان صاف و پاک کن که لکه کدورتی از اعمال خلاف دیگران بر ساحتش ننشیند...
🌷شهید چمران🌷
@salambarebrahimm
🌸#طنز_جبهه
@salambarebrahimm
اردوگاه پر شده بود از خبرنگاران خارجی
بچه ها مجبور بودند در حضور افسران عراقی مصاحبه کنند ...
میکروفون را گرفتند جلوی یکی
از رزمنده ها
افسر عراقی پرسید :
پسر جان اسمت چیه؟
عباس
اسم پدرت چیه:
مش عباس
اهل کجایی:
بندر عباس
کجا اسیر شدی:
دشت عباس
افسر عراقی که فهمید پسر
او را دست انداخته
با لگد به ساق پایش کوبید
و داد زد:
دروغ میگی
اسیر جوان در حالی که
خنده اش گرفته بود گفت :
نه به حضرت عباس
❤️﷽
💌کودکی با پای برهنه بر روی برفها ایستاده بود و به ویترین فروشگاهی نگاه می کرد.
🌷زنی در حال عبور او را دید ،کودک را به داخل فروشگاه برد و برایش لباس و کفش خرید و گفت : مواظب خودت باش عزیزم.
💌کودک پرسید: ببخشید خانم شما خدا هستید؟
🌷زن لبخند زد و پاسخ داد :
نه من فقط یکی از بنده های خدا هستم کودک گفت : می دانستم با خدا نسبتی داری!
❣دوست خدا بودن زیاد سخت نیست...
@SALAMbarEbrahimm