🔸 #شکستن_نفس و #دوری_از_گناه
🔷 اما آنچه که ابراهیم را #الگوئی برای تمام دوستانش نمود.
دوری ازگناه بود. او به هیچ وجه گرد #گناه نمیچرخید ⬇️
🔷در باشگاه کشتی بودیم چند دقیقه بعد یکی دیگر از دوستان هم وارد شد تا وارد شد گفت
ابرام جون تیپ وهیکلت خیلی جالب شده توی راه که می اومدی دوتا دختر خیلی ازت تعریف میکردند
شلوار وپیراهن شیک که پوشیدی کیف ورزشی هم دستت گرفتی کاملا مشخصه ورزشکاری
#ابراهیم خیلی ناراحت😔 شد
و حسابی رفت تو فکر
اما جلسه بعد که برای تمرین رفتم
تا ابراهیم را دیدم خنده ام گرفت
پیراهن بلند وشلوار گشاد پوشیده بود
وبه جای ساک ورزشی لباسهاشو توی یه پلاستیک گذاشته بود
بهش گفتم ما باشگاه میایم هیکلمون درست بشه
لباس تنگ میپوشیم که تیپ و هیکلمونو نشون بده
اما تو الان برعکس.....
آخه این چه لباسیه تو پوشیدی .
🔶 🔶 🔶 🔶
اما او به این حرفها اصلا اهمیت نداد وبه دوستانش همیشه توصیه میکرد ⬇️
#اگرورزش_برای_خداباشه_میشه_عبادت
واگر نه برای خودنمائی یا هر چیز دیگه ای باشه #ضررمیکنید🌷
@SALAMbarEbrahimm
mehdiakbari-@yaa_hossein.mp3
3.53M
#شور احساسی #امام_زمان(عج)
دلم گرفته از حال و هوای این روزا😔
🎤مهدی #اکبری
@SALAMbarEbrahimm
عکس متعلق به آخرین اعزام پسرم بود.
موقع اعزام، عکاس ازش خواست تا از ماشین پایین بیاید تا با من عکس بگیرد.
انگار عکاس هم متوجه آسمانی شدنش شده بود...
قبل از جبهه هم کمتر خانه بود، راستش همیشه مسجد بود بگم شب و روز؛ بی راه نگفتم...
و فقط خدا خواست اینگونه تربیت شود..
موقع جبهه رفتنش گفتم؛ هر جا میخواهی برو، خدا به همرات.
من سه تا از بچه هایم را، همزمان به جبهه های حق علیه باطل فرستادم افتخار می کنم، خدا ان شاالله این هدیه ناقابل من را قبول کند.
پسرم فدای علی اکبر امام حسین(ع)...
چند سالی مفقودالاثر بود.
باران که می بارید، وقتی باد می وزید و صدایی می شنیدم می رفتم دم در
همش می ترسیدم بچه ام بیاید و پشت در بماند
خدا هیچ مادری رو چشم انتظار نذاره...
📎 به روایت مادر شهید علی اکبر احمدیان 🌷
قائمشهر ،فاتحان۲۵
@SALAMbarEbrahimm
#عکس_بازشود
💢شهید مدافع حرمی که رهبر فرزانه انقلاب برای نگه داشتن قاب عکس او از خانواده اش اجازه گرفت.
♦️پسر شهیدم هدیه به رهبرم بود. " پدر شهید محمد احمدی جوان "
💠آقای مهدی شاهرودی :
🌷یک شب دیدم محمد از داخل جیبش یک سری کاغذ بیرون آورده و بهش نگاه میکند.
دیدم عکس پیکرهای شهداست.
گفتم این چه کاریه میکنی؟!
روحیه ت رو ضعیف میکنه چرا اینقد به شهدا وابسته شدی ؟!
گفت من که نمیتونم به درجه شهادت برسم بذار حداقل با عکساشون زندگی کنم.
او از ته قلب دلتنگ شهدا بود وکارهای شهدایی انجام میداد
و خدا هم بالاخره اورا به شهدا ملحق کرد.
🌷شهید محمد سلیمانی
@SALAMbarEbrahimm
کانال کمیل
💠آقای مهدی شاهرودی : 🌷یک شب دیدم محمد از داخل جیبش یک سری کاغذ بیرون آورده و بهش نگاه میکند. دید
#کلام_شهید
اگر #تلاش کنی #موفق خواهی شد
تا #نکوشی به سرفرازی #نخواهی رسید...
🌷خادم الشهدا #شهید محمدسلیمانی
#شبتون_شهدایی🌹
هدایت شده از 💢 بصیرت سایبری 💢
4_438547621557043481.mp3
5.46M
سحرخیز مدینه کی میآیی؟
کربلایی جواد مقدم
خیلی قشنگه گوش کنید🌺
@BASIRAT_CYBERI
#در_محضر_شهدا
🌷سپهبد شهید علی صیاد شیرازی فرمانده وقت نیروی زمینی ارتش، محسن (بسیجی شهید محمد محسن روزی طلب) را در جبهه دید. گفت: این پسر بچه را بفرستید عقب، اینجا خطرناک است!
🌷گفتیم: به قد و قواره کوچکش نگاه نکنید، این یک شیر بچه است، بی ترس برای شناسایی مى رود در دل دشمن! صیاد وقتی نتیجه کار محسن را دید، گفت: درجه های من را بردارید روی دوش این پسر چهارده ساله بگذارید!
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات🌹
#زنان؛ #سربازان_ناخوانده_جنگ_اند....
🌷پس از اشغال قصرشیرین توسط نیروهای عراقی در اوایل مهرماه ٥٩، مزدوران عراقی به سمت گیلانغرب که در ٥٠ كيلومترى جنوب این شهر قرار دارد هجوم آوردند. با اشغال روستای گور سفید، من به همراه پدرم و دیگر اهالی روستا بدون اینکه کفشی به پا داشته باشیم یا غذایی با خود برداشته باشیم به طرف ارتفاعات روستای «آوزین» پناه بردیم.
🌷نیروهای بعثی با اشغال روستای گورسفید نزدیک به هشت نفر از اقوام مان (از جمله برادر، دایی، عمو، پسردایی، دختردایی، دخترعمو و...) مرا به شهادت رساندند. مراسم خاکسپاری ساعت ها طول کشید.
🌷{فردای روز اشغال، نرگس حیدرپور به همراه پدرش برای تهیه غذا به داخل روستا بازمی گردند. هنگام ورود، متوجه حضور عراقی ها می شوند اما به دنبال غذا داخل روستا میروند. پس از تهیه غذا، او محض احتیاط «تبری» با خود برمی دارد. در مسیر برگشت، شیرزن گیلانغربی و پدرش با دو نیروی عراقی در محدوده رودخانه آوزین و ارتفاعات مجاور مواجه میشوند.}
🌷....در موقع این حادثه ١٨ بهار از عمرم گذشته بود. در همان آغازین روزهای جنگ شاهد شهادت اقوام ام بودم. از آنجا که دچار نگرانی ها و ناراحتی شدید ناشی از اشغال کشورم و به شهادت رسیدن عده ای از بستگانم شده بودم، زمانی که با این دو عراقی برخورد کردیم بدون هیچ درنگی با تبر به آنها حمله ور شدم....
🌷....یکی از آنها را به هلاکت رساندم و دیگری را هم که به شدت ترسیده بود به اسارت گرفتم و با تمام تجهیزاتش ساعتی بعد تحویل رزمندگان اسلام دادم. ۱۸ ماه آواره بودیم تا اینکه عراقی ها عقب نشینی کردند.
راوى: بانو نرگس حيدرپور يكى از شيرزنانِ دورانِ دفاع مقدس
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
#وصیتنامه
با مسائل فانی و زودگذر دنیا همدیگر را آزار ندهید. دنیا را برای اهل آن که همانا غافلان هستند واگذارید.
در برابر مشکلات صبر داشته باشید. توسل را فراموش نکنید.✨
هموطنان، اطاعت از ولایت فقیه را فراموش نکنید ، از ولی فقیه عقب نمانید که هلاک می شوید و جلوتر نروید که گمراه خواهید شد.... 🌸
#شهیدمحمدرضاحقیقی