eitaa logo
کانال کمیل
6هزار دنبال‌کننده
9.7هزار عکس
3هزار ویدیو
113 فایل
#سلام_برابراهیم❤ ✍️سیره شهدا،مروربندگی،ارتباط با خدا.‌.. 💬خادمان‌کانال؛ @Ashena_bineshan @komeil_channel_95 ✅ موردتائیدمون👇 💢 @BASIRAT_CYBERI 👤نظرات شما👇 @nazarat_shoma کپی باذکر‌14 #صلوات برای هرپست✅ اومدنت اتفاقی نبود...😉
مشاهده در ایتا
دانلود
فرق است میان کسی که در انتظار #شهادت است و آنکه شهادت به انتظار اوست!
شوخی شوخی جدی شد چندماه قبل شهادتش به شوخی تو تابوت شهدا میخوابید،خدا هم جدی جدی شهیدش کرد و تو تابوت شهدا خوابوندش.... #شهیدمسلم_خیزاب یادش با #صلوات
.... 🌷گردان امام حسين (ع) توى محاصره دشمن قرار داشت. دست مشدى عباد فرمانده ى گردان هم قطع شده بود، امّا با همون حالت، ايستاده و مردونه مى جنگيد. مشدى عباد به عقب بى سيم زد و گفت:.... 🌷 سلام من رو به امام خمينى برسونيد و بگيد مشدى عباد و نيروهاش حسين وار جنگيدند و حسين وار شهيد شدند. جنازه مشدى عباد هم برنگشت. توى وصيت نامه اش نوشته بود: اى كاش وقتى شهيد شدم، جسم من رو پيدا نكنند. 🌹خاطره اى به ياد سردار شهيد محمدباقر مشهدى عبادى (مشدى عباد) 📚 كتاب "سرزمين مقدس" ❌ آرزوى مسئولين ليبرال....؟!
🌷 شهید علم داریوش رضایی نژاد🌷 🔴کار مفید مهم‌تر از پول در یک مساله علمی پیچیده گیر کرده بودیم و راه حلی برای آن پیدا نمی‌کردیم. گفتیم رضایی نژاد می‌تواند کار را ادامه بدهد، موضوع را با او در میان گذاشتیم و مبلغ زیادی هم پیشنهاد کردیم. بی توجه به مبلغ پیشنهادی ما گفت: «این مساله به دردی هم میخوره؟» ما هم گفتیم: نه، به دردی نمیخوره، اما اینطوری ما اولین گروهی هستیم که توی جهان این مساله رو حل میکنه. داریوش گفت: من اگه تو زندگیم بتونم، یه چوب کبریت یا یه پیچ‌گوشتی درست کنم که به درد چهار نفر بخوره، خیلی بیشتر برام ارزش تا اینکه بخوام بگم دستگاهی رو درست کردم که هیچکس مثل اون رو نداره یا مساله‌ای رو حل کردم که هیچکس حل نکرده. می‌گفت من وقتی ببینیم پروژه‌ای مفید است آن را قبول میکنم کاری هم به پولش ندارم. درست است که من هم نیازهای روزمره دارم و باید پول بگیرم، ولی آن اصل نیست. موضوع پروژه اصل است. بالاخره هر پروژه‌ای کم یا زیاد، پولی در خودش نهفته دارد. برگرفته از کتاب شهید علم، دفتر دوم
کانال کمیل
🌷 شهید علم داریوش رضایی نژاد🌷 🔴کار مفید مهم‌تر از پول در یک مساله علمی پیچیده گیر کرده بودیم و راه
🔴تواضع عالمانه داخل آزمایشگاه جمع شده بودیم. تقریباً همه از شاگرد اول‌های رشته بودند. استاد مقدمه را که گفت داریوش نتیجه آزمایش را حدس زد. استاد اخم کرد و با لحنی که بخواهد داریوش را مسخره کند گفت: «بچه! حالا تو جوونی، بذار بزرگتر بشی یاد می‌گیری که نباید عجله کنی!» داریوش هم بزرگوارانه خندید. فردا برای دیدن نتیجه، داریوش نیامد. گفت می‌ترسم استاد جلوی من تحقیر شود. نتیجه همان بود که داریوش پیش‌بینی کرده بود. استاد گفت: خوب شد رضایی نژاد نیامد، وگرنه خدا می‌داند من چقدر باید خجالت می‌کشیدم.» هم‌دوره کارشناسی ارشد شهید برگرفته از کتاب شهید علم، دفتر دوم
شهید داریوش رضایی نژاد 🔴 خنثی‌سازی اخلالگر مغناطیسی در بین یکی از قطعاتی که برای یکی از سایت‌های هسته‌ای وارد کرده بودیم، یک اخلالگر خیلی کوچک، اما خیلی خطرناک مغناطیسی جاسازی شده بود. آقای رضایی نژاد را از این قضیه مطلع کردیم. کار داریوش به گونه‌ای بود که هیچ‌گاه مستقیما به سایت‌های #هسته‌ای رفت و آمدی نداشت. آن روز که برای خنثی‌سازی اخلالگر مغناطیسی مجبور شد به سایت برود، اولین و آخرین بارش بود. ایشان خیلی خونسرد قطعه را بررسی کردند. به من نگاه کردند و گفتند: دکتر میبینی دارن با ما چه کار میکنن؟ گفتم: داریوش بذار تیم متخصص خنثی‌سازی بیان، یه وقت آسیب میبینی. داریوش لبخندی زد و گفت: دکتر! ما دیگه رفتنی هستیم. هیچ وقت داریوش را اینقدر #معنوی ندیده بودم. اصلا شاید این بمب را برای این تعبیه کرده بودند که رضایی نژاد را شناسایی کنند. دو هفته بیشتر طول نکشید که داریوش را ترور کردند. به نقل از تعدادی از همکاران برگرفته از کتاب شهید علم، دفتر دوم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهید علم داریوش رضایی نژاد از خون جوانان وطن با صدای شهید رضایی‌نژاد
بیسیم چی‌های مسلط به زبان تاتی از دو روستای وفس و چهرقان استان مرکزی انتخاب می‌شدند. 💠در سال ١٣٧٠، صیاد شیرازی، فرمانده‌ی وقت نیروی زمینی ارتش با حضور در این دو روستا و افشای این موضوع ، از مردم و شهدای این دو روستا قدردانی کرد. پیروزی ما در اتحاد ماست...
هدایت شده از کانال کمیل
جزء هفدهم(@Iran_Iran).mp3
3.8M
@salambarebrahimm 💠جزء هفدهم قرآن کریم به روش تندخوانی (تحدیر) با صدای استاد
1_5039956526274445364.mp3
4.99M
@salambarebrahimm چرا امیرالمومنین علی(ع)مظلوم شدن؟😔 استاد دارستانی
یک بار در خیابان به همراه همسرم بودم که دیدم آقامهدی یک جاروی بزرگ شهرداری دستش گرفته و دارد خیابان را جارو می‌زند. علت را که جویا شدم، گفت که پشت نیسانش بار شیشه داشته، موقع حرکت، شیشه‌ها شکسته و خرد شده‌اند و کف خیابان ریخته‌اند. من به آقامهدی گفتم: "ولش کن! آبرومون میره، خود شهرداری میاد تمیز می‌کنه." ولی به حرفم توجهی نکرد و بعد از این‌که خیلی اصرار کردم، گفت: " اگه این شیشه‌ها توی لاستیک ماشین مردم فرو بره،حق‌الناس گردنمه و فردای قیامت آبرومون می‌ره." 🌷 راوی :