کانال کمیل
ما حافظ خاک و پرچم ایرانیم در ورطه عاشقی بلاجویانیم تا آنکه نفس به سینه رفت و شد است ما پیرو خط ر
یا صاحب الزمان:
✅ما سربازی کوی شما را در محضر سیدی آموختیم که برق نگاهش چشمان شیاطین را کور کرده است.
به حق دعای سید ما #عجل_علی_ظهورک
فرقی ندارد
پیر باشی یا جوان
وقتی مدام در فکر بودن یا نبودنی❗️
اینکه آخرین بازدیدیش
کِی بود?
یا چرا...?
یعنی دزدکی عاشقی میکنی..
مراقب باش🔰
مرکب نفس را مهار نکنی او
تو را مهار میکند❗️
@salambarebrahimm
❌
هر چیز که در جستن آنی، آنی...
⚠️اون دنیا #گـوگل هم شهادت خـواهد داد که چی توش سرچ کردی ...!؟
بماند که #تلگرام و #اینستاگرام هم باید اضافه کرد❗️
#تلنگر
#تامل
#التماس_تفکر
🕊🌹🕊🌹🕊🕊🌹
@salambarebrahimm
چه آرزوهای قشنگی می کردند و چقدر زیبا اجابت می شد...
🌷#حاج_احمد آرزو کرده بود:
"بدست شقی ترین انسانهای روی زمین یعنی #اسرائیل_ها کشته بشم"
و حالا دست اونهاست...
🌷#حاج_همت از خدا خواسته بود:
"مثل مولایم بدون سر وارد #بهشت بشم"
ترکش خمپاره سرش رو برد...
🌷#شهید_برونسی همیشه می گفت:
"دوست دارم مثل حضرت زهرا گمنام باشم"
سالها پیکرش #مفقود بود...
🌷#آقا_مهدی_باکری می گفت از خدا خواستم:
"بدنم حتی یک وجب از خاک زمین رو اشغال نکنه"
آب دجله او رو برای همیشه با خودش برد...
🌷#حاج_آقا_ابوترابی در مسیر پیاده روی مشهد می گفت آرزو دارم:
"در جاده #عشق (مشهد) از دنیا برم"
تو همون مسیر خدا بردش و روز شهادت امام رضا در جوارامام_رضا دفن شد...
حاج حسین یکتا:
میخواستن؛
میشد...
میخوایم!
نمیشه..
چه کار کردیم با این دل ها..
#شادی_روح_پاک_شهدا_صلوات
🌹وقتی کار فرهنگی را شروع میکنیم با اولین چیزی که باید بجنگیم خودمان هستیم. وقتی که کارتان میگیرد و دورتان شلوغ میشود تازه اول مبارزه است،زیراشیطان به سراغتان می آید
@salambarebrahimm
#شهیدمصطفی_صدرزاده🌷
#عاشقانه_شهدا
عروسیمان رنگ و بوی خاصی داشت.😊
مسئول تالار به آقا مرتضی گفت:
عروسی مذهبی در این تالار زیاد برگزار شده
اما عروسی شما خیلی متفاوت بود
برگه هایی را که در آن #احادیث و #جملات بزرگان نوشته بودیم
بین مهمان ها توزیع کردیم
و جالب آن که عدہ ای به ما گفتند آن جملات،
راہ زندگیمان را عوض کرد!😇
برای ما خیلی جالب بود که تاثیر یک کلام معصوم در مکانی به نام تالار عروسی، تاثیرگذار باشد …
@Salambarebrahimm
#همسر_شهید
#شهید_مرتضی_زارع
#همسفرتا_بهشت
1_7085128.mp3
8.68M
❁﷽❁
هربار دوره میکنم این سالنامه را
جز حسرت ظهور تو در سررسید نیست...
اللهُـــمَّ عَجِّــــــلْ لِوَلِیِّکَــــــ الْفَــــــــرَج
@SALAMbarEbrahimm
کانال کمیل
# در_مسیر_ستاره 🌷شهید ابراهیم هادی🌷 💠حضور ... آمده بود مسجد. از من سراغ دوستان آقا ابراهیم را گ
#در_مسیر_ستاره
🌷شهید ابراهیم هادی🌷
💠حضور
... یادم افتاد روی تابلوئی نوشته بود : « رفاقت و ارتباط با شهدا دو طرفه است . اگر شما با آن ها باشی آن ها نیز با تو خواهند بود .» این جمله خیلی حرف ها داشت .
نوروز ۱۳۸۸ بود . برای تکمیل اطلاعات کتاب ، راهی گیلان غرب شدیم . در راه به شهر ایوان رسیدیم . موقع غروب بود و خیلی خسته بودم . از صبح رانندگی و ... هیچ هتل یا مهمانپذیری در شهر پیدا نکردیم !
در دلم گفتم : آقا ابرام ما دنبال کار شما آمدیم ، خودت ردیفش کن ! همان موقع صدای اذان مغرب آمد . با خودم گفتم : اگر ابراهیم اینجا بود حتما برای نماز به مسجد می رفت .ما هم راهی مسجد شدیم .
نماز جماعت را خواندیم . بعد از نماز آقایی حدودا ۵۰ سال جلو آمد و با ادب سلام کرد .
ایشان پرسید : شما از تهران آمدید !؟ با تعجب گفتم : بله چطور مگه !؟
گفت : از پلاک ماشین شما فهمیدم . بعد ادامه داد : منزل ما نزدیک است . همه چیز هم آماده است . تشریف می آورید !؟ گفتم : خیلی ممنون ما باید برویم .
ایشان گفت : امشب را استراحت کنید و فردا حرکت کنید . نمی خواستم قبول کنم . خادم مسجد جلو آمد و گفت : ایشان آقای محمدی از مسئولین شهرداری اینجا هستند ، حرفشان را قبول کن .
آنقدر خسته بودم که قبول کردم . باهم حرکت کردیم .
شام مفصل ، بهترین پذیرایی و ... انجام شد . صبح ،بعد از صبحانه مشغول خداحافظی شدیم .
آقای محمدی گفت : می توانم علت حضورتان را در این شهر بپرسم !؟
گفتم : برای تکمیل خاطرات یک شهید ، راهی گیلان غرب هستیم .
با تعجب گفت : من بچه گیلان غرب هستم . کدام شهید ؟!
گفتم : او را نمی شناسید ،از تهران آمده بود . بعد عکسی را از داخل کیف در آوردم و نشانش دادم .
با تعجب نگاه کرد و گفت : این که آقا ابراهیم است !! من و پدرم نیروی شهید هادی بودیم . توی عملیات ها ٬ توی شناسایی ها با هم بودیم . در سال اول جنگ !
مات و مبهوت ایشان را نگاه کردم . نمی دانستم چه بگویم ، بغض گلویم را گرفت . دیشب تا حالا به بهترین نحو از ما پذیرایی شد . میزبان ما هم که از دوستان اوست !
آقا ابراهیم ممنونم . ما به یاد تو نمازمان را اول وقت خواندیم . شما هم ...
@salambarebrahimm
ادامه دارد...
📚برگرفته از کتاب سلام بر ابراهیم ۱ ص ۲۲۷ و ۲۲۸
🌷در تلاش برای اداره زندگی از کار #حلال شرم نداشته باشید. چشمتان به دست دیگران نباشد و برای لقمه نانی در مقابل هر کس و ناکسی #کمر_خم_نکنید ...
#وصیت_نامه
❤️ #شهید_محمود_رادمهر
@SALAMbarEbrahimm