eitaa logo
کانال کمیل
6هزار دنبال‌کننده
9.7هزار عکس
3هزار ویدیو
113 فایل
#سلام_برابراهیم❤ ✍️سیره شهدا،مروربندگی،ارتباط با خدا.‌.. 💬خادمان‌کانال؛ @Ashena_bineshan @komeil_channel_95 ✅ موردتائیدمون👇 💢 @BASIRAT_CYBERI 👤نظرات شما👇 @nazarat_shoma کپی باذکر‌14 #صلوات برای هرپست✅ اومدنت اتفاقی نبود...😉
مشاهده در ایتا
دانلود
▪️واقعا چه زیباست نماز جماعت به سبک... . امام جماعت: حاج . مامومین: شهدای دفاع مقدس.
اگه میبینی‌ رفیقت‌ داره‌‌ به‌ راه‌ کج‌ میره ‌باید راهنماش‌ بشی؛ به‌عنـوان‌ رفیقش‌ مسئولی وگرنه‌ روز محشر پات‌ گیره..! اگه‌‌ سکوت‌ کنی‌ و کمکش‌ نکنی.. همین‌ آدم‌ که‌ داره‌ خطا میره روز حساب رسی‌ میاد جلوتو میگیره میگه:‌ تو که‌ میدونستی‌‌ من‌دارم‌ اشتباه‌میکنم چرا‌بهم‌ گوشزد‌ نکردی؟! چرا دستمو نگرفتی‌!! یوم‌الحسرت.. امر به‌ معروف‌‌ و نهی‌ از منکر ما هم‌ مسئولیم...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#شهید 🌷حسن علی حمود🌷 شهیدی که وقتی مادرش در حال صحبت کردن و وداع با او بود، قطرات اشک از چشمانش سرازیر شد #اللهم_الرزقنا_شهادت_فی_سبیلک #حزب_الله
🌷شهید روح الله قربانی🌷 – روح الله تو که صدر جدول شهادت بودی، داری برمیگردی که؟! +ببین اگه خدا بخواد همین جلوی مقر هم شهادت رو روزیم میکنه. خدا خواست.... چندساعت بعد جلوی مقر شلوغ میشه.... ولادت:۱۳۶۸/۳/۱ شهادت:۱۳۹۴/۸/۱۳
یعنی؛ زندگی کن، اما! ... اگر شهادت میخواهید زندگی کنید فقط برای خدا...
شهدا صدایت زده اند دست دوستی دراز کرده‌اند به سویت.. همراهی با شهدا سخت نیست که بگویی خودشان دستت را میگیرند‌‌ تردید نکن... 🌷شهید مدافع حرم رضا حاجی زاده🌷
Amir Abbas Nahidi - Delo Deldaram Ya Rab [SevilMusic].mp3
10.84M
@salambarebrahimm دل و دلدارم یارم ای جان جانان ای آرامش قلب و دل من ای روح و ریحان شب تارم بی قرارم....
.... 🌷....همين طور حسین را نگاه می کرد. معلوم بود باورش نشده حسین فرمانده تیپ است. من هم اول که آمده بودم، باورم نشده بود. حسین آمد، نشست روبه رویش. گفت: آزادت می کنم بری. به من گفت: بهش بگو. ترجمه کردم. باز هم معلوم بود باورش نشده. 🌷حسین گفت: بگو بره خرمشهر، به دوستاش بگه راه فراری نیس، تسلیم شن. بگه کاری باهاشون نداریم. اذیتشون نمی کنیم. خودش بلند شد دست های او را باز کرد. 🌷....افسر عراقی می آمد؛ پشت سرش هزار هزار عراقی با زیر پیراهن های سفید که بالای سرشان تکان می دادند. 🌹 شهيد حاج حسين خرازى
🌷شهید حاج احمد کاظمی🌷 صبح اول وقت، وارد مغازه شدم. بسم الله گفتم و نگاهی به چوب های کج و معوج تلنبار شده در گوشه مغازه انداختم. دست تنها بودم. کلی کار روی زمین مانده داشتم. برش و آماده کردن چوب ها وقت گیر بود. تو فکر بودم که رسید، ۸-۹ سالش بود گفتم: می تونی کمکم کنی؟ چه کمکی؟ برش بزنی؟ آره اندازه کن تا ببرمشون اندازه ها را خط می کشم، تو دقیق رو خط کشی ها برش بزن. باشه، خیالت راحت، می تونم. ته دلم قرص نبود. با رگه هایی از نگرانی، اره و چوب های بی زبان را دادم دست احمد و از مغازه بیرون زدم. نزدیک ظهر برگشتم. چشمانم از خوشحالی برق می زد. باور نمی کردم برش هایی به آن تمیزی و دقیقی کار پسربچه ای هشت نه ساله باشد. 📚یادگاران، جلد 19 کتاب شهید احمد کاظمی، #شهید_احمد_کاظمی
5acc1cee38239423a6811f52_4762530812722605330.mp3
3.43M
@salambarebrahimm #حاج_امیر_عباسی 🎼 یا زهرا بیا امشب سامرا... داره کوچه هو بوی کربلا.... #شهادت‌_امام‌_حسن‌_عسگری‌_ع