💠 #شرکت‌کننده‌شماره۵۰ سلام وقتتون بخیر ‌‍. ✨میخوام یک خاطره بگم از توسل به برادر شهید هادی ،اواسط ماه رمضون امسال،دستمون خیلی خالی بود،وسایلای خوراکیمون داشت تموم میشد.پولمونم تموم شده بود،۱۰روز باید صبر میکردیم تا حقوق همسرم روبدهند،امسال پدر شوهرم ماه رمضون مهمون مابود.یک شب خیلی حالم بد بود،شروع کردم با برادر هادی درد ودل کردن.فرداش رفتم سر کشوی لباسهاکه یه لباس بردارم تا لباس مورد نظرم رو بلند کردم یک بسته اسکناس به مقدار ۵۰۰ هزار تومان دیدم ،از شوق شوکه شدم زدم زیر گریه ،از اون روز احساس میکنم شهدا با ماهستند کافیه خودمون صداشون بزنیم. در مورد جمله تاثیر گذار:اگر روی شیشه بخارگرفته هم یاحسین(ع) بنویسی،به عشق آقاآروم گریه میکنه. ✍سادات حسینی

💠 #شرکت‌کننده‌شماره۵۱ ✨اثر گذارترین جمله ایی که تابحال شنیدم دو تا هستند؛ 😔گناه یعنی خداحافظ حسین علیه السلام یک جمله ی کوتاهی هم از شهید محمدحسین محمد خانی هست از کتاب عمار حلب که همیشه به دوستانشون این‌نهیب رو می زدند که؛ شهید نشی میمیری . ازقضا امروز هم سالروز تولدشون این شهید بزرگوار هست .☘ ✍آیاتهُ برهانه

الله يَعلَمُ مَا فِی قُلُوبِکُم... احزاب/ ۵۱ حواسم هست تو دلت چی میگذره..! #و‌خدایی_که_به_شدت_کافیست

💠 #شرکت‌کننده‌شماره۵۲ ✨ ماامید امام زمانیم امید اقارو ناامید نکنیم.. و یه جمله دیگ ک کمک میکنه سختیامو تحمل کنم و غرنزنم اینه ک خداهست خدا میبینه💕 ✍درحال اتصال...

💠 #شرکت‌کننده‌شماره۵۳ ✨جمله ایی ک زندگیمو عوض کرد ی حدیث از حضرت زهرا بود ک در هفته دفاع مقدس دانشگاهمون برا شهدا نمایشگاه زده بودن و این حدیث به ی قسمتی از دیوار زده بود زن در حجاب مانند مروارید است در صدف ✍فاطمه زهرا

💠 #شرکت‌کننده‌شماره۵۴ ✨تنها آرامشم با خدا درد ودل کردن است وروی برگه ی دفتر دلنوشته هایم می نگارم برای مهربان پروردگارم 🌺 ✍ #I am shia:

💠 #شرکت‌کننده‌شماره‌۵۵ ✨بقیه رو بخاطر اینکه گناهاشون با گناهای تو فرق میکنه سرزنش نکن ... صافی آدما باهم فرق میکنه ✍rafiei

💠 #شرکت‌کننده‌شماره۵۶ ✨هرقدر بیشتر نگران باشیم و یا استرس و ترس و... یعنی به همان اندازه ایمانمون ضعیفه. هرچه بترسیم و یا باورمون به دریافت موفقیت کمتر باشه یعنی باید هنوز روی یقین و ایمانمون کار کنیم و خداوند به اندازه باور ما میدهد...نه به اندازه میزانی که میخواهیم. سیستم جهان هستی تنها به باور و ایمان ما پاسخ میدهد. هرچه بیشتر بخاطر خدا صبر کنیم خدا بیشتر بخاطر ما عجله خواهد کرد. و هرچه بیشتر در سختیها لبخند بزنیم خدا زودتر آسایش را به ما میرساند. به انچه امید نداری بیشتر امید داشته باش با لبخند بگو خدا درست میکنه من مطمئنم. ✍نارسیس

💠 #شرکت‌کننده‌شماره‌۵۷ ✨هیچ اتفاقی ، اتفاقی اتفاق نمی‌افته... ✍Ya.zahra

💢 #پایان‌مهلت‌ارسال 🌷ان‌شاءالله یک نفر به قید قرعه ✨یک نفر به انتخاب خادمین 🌱یک نفر به رای اعضاء (اعضا محترم عدد شرکت کننده منتخبتون رو برامون بفرستید) ✨به عنوان منتخبین این دوره از مسابقات فرهنگی کانال کمیل انتخاب میشن و جوایزی بسیار ناقابل (کارت شارژ ده تومنی )+ جایزه‌ی معنوی که ان شاءالله اجرش تو دنیا و آخرت نصیبتون میشه تقدیم حضورتون میکنیم #زمان‌پایان‌رای‌گیری‌‌تاساعت‌۲۲‌فرداشب✅ 🍃اهدا جوایز پس‌فردا 🌷 #نکته؛ جایزه معنوی رو بهتون نمیگم چیه اما تقدیم به تک تک اعضای کانال کمیل میشه و هدیه ای بسیار ناقابل باشه برای اونورتون❤️ 🍃ان شاءالله بادعای شما همگی عاقبت بخیر بشیم #التماس‌دعا🌷

یه بنده خدایی میگفت : یه شوهرخاله داشتم مغازه ی خوار و بار داشت خیلی به شهدای مدافع حرم گیر میداد ...😞 همش میگفت رفتن بجنگن واسه بشار اسد و سوریه آباد بشه😒 و به ریش ما بخندن و ... خیلی گیر میداد به مدافعان حرم گاهی وقتا هم میگفت اینا واسه پول میرن ☹️خلاصه هرجا که نشست و برخواست داشت پشت شهدای مدافع حرم بد میگفت تا اینکه خبر شهادت💔 شهید محسن حججی خبرساز شد و همه جا پر شد از عکس و اسم مبارک این شهید👌 شبی که خبر شهادت #شهید_حججی رو آوردن خاله اینا مهمون ما بودن شوهرخاله ی منم طبق معمول میگفت واسه پول رفته و کلی حرفای بد و بیراه😐ما خیلی دلگیر میشدیم مخصوصا از حرفایی که در مورد #شهید_حججی گفت بغض گلومو فشار میداد😢 و اما هرچی بهش میگفتیم اشتباه میکنی گوشش بدهکار نبود اخرشم عصبی شد و از خونمون به حالت قهر رفت😞یه هفته بعد از جلو مغازش که رد میشدم چشمام گرد شد😳😳 چی میدیدم اصلا برام قابل باور نبود . یه عکس بزرگ از #شهیدحججی داخل مغازش بود همون عکسی که شهید دست به سینه ایستاده باورتون نمیشه چشمام داشت از حدقه درمیومد رفتم توی مغازه احوالپرسی کردم یهو دیدم زارزار گریه کرد😭. گفتم : چی شده چه خبره این عکس شهید این رفتارای شما😕شوهرخالم گفت : روم نمیشه حرف بزنم کلی اصرار کردم آخرش با خجالت گفت : اون شبی که از خونتون با قهر اومدم بیرون رفتم خونه ، شبش خواب دیدم روی یه تخت دراز کشیدم یه آقایی اومد خونمون کنار تختم نشست☺️ به اون زیبایی کسی رو توی عمرم ندیده بودم ، هرکاری کردم نتونستم بلند بشم، توی عالم رویا بهم الهام شد که ایشون قمر بنی هاشم #حضرت_ابوالفضل علیه السلام هستن😭سلام دادم به آقا،آقا جواب سلاممو دادن و روشونو برگردوندن 😭گفتم آقا چه غلطی کردم من، چه خطای بزرگی از من سر زده😭آقا با حالت غضب و ناراحتی فرمودند : آقای فلانی ما یک هفته هست که برای شهید محسن عزاداریم تو میای به شهید ما توهین میکنی ؟ 😭😭یهو از خواب پریدم تمام بدنم خیس عرق بود ولی میلرزیدم 😞متوجه شدم چه غلطی ازم سر زده شروع کردم توبه کردن و استغاثه توروخدا گول حرفای بیگانگان رو نخورید به خدا شهدا راهشون از اهل بیت جدا نیست😔 تموم بدنم میلرزید و صدای گریه هامون فضای مغازشو پر کرده بود 😭😭بمیرم برای غربت و عزتت محسن جان حالا میفهمم چرا رهبرم گفت حجت بر همگان شدی 😔😭💔 ✅شادی روح پر فتوح جمیع شهدا صلوات :الله صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم