کانال کمیل 🇮🇷
خدایا هیچوقت نذار بنده های خوبت از خوب بودنشون پشیمون بشن...
ی وقتایی هست که خسته میشی...
بغض امونتو میبره...
ولی نباید بشینی چون اصلا وقت نِشَستن نیست...
یوقتایی ادما راهتو میبندن،سخت میکنن،اما باید وایسی تا بزرگ شی...
میدونین یاد کدوم جمله افتادم؟
بسیجی واقعی علی بود که تمام زندگی اش وقف اسلام بود...
من میگم حتی فاطمه اش...
ما علی گونه بسیجی بودنو دوست داریم❤️
🌱@salambarebrahimm🕊
8.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آخرین صحبت های شهید شیری قبل از اعزام به سوریه
Payam KiyaniAUD-20210218-WA0011_5868514103458269890.mp3
زمان:
حجم:
3.71M
@salambarebrahimm
کیه که بمونه یارِ دلم الا حسین...
فاصله بگیر از تمام احوالاتی که از خودت و خدات دورت میکنه...
هیچ جریانی نمی تونه تو رو بگیره!
مگر زمانی که خودت خسته بشی...
کم نیار!
حدود ساعت سهونیم
صدای گاز گاز ماشین شنیدیم.
یکی از دراویش داد زد: صبر کن برقو قطع کنم.
به سیم بکسلهای دو طرف کوچه
برق وصل کرده بودن.
دوباره گاز گاز کرد.
به نظرم علامتی بود که صف دراویش
کنار بره که راه بیفته.
سمند سفیدی بود.
از جلوی خونه نورعلی تابنده
پر گاز اومد تو دل جمعیت. زیگزاگ.
اولین نفر زد به محمدحسین.
بلافاصله یکی از دل جمعیت دراویش
بهش شلیک کرد؛
با دو لول ساچمهای.
راننده سمند همینطور زیگزاگ اومد جلو
و ده پونزده نفر دیگه هم شل و پل کرد.
دیدم که دراویش پشت سر سمند
هجوم آوردن سمت محمدحسین.
تا اومدیم بریم سمتش ماشین سروته کرد.
پشت سرش که دویدم یک دفعه
زیر گلوم به جایی گیر کرد.
راننده سمند خیلی حساب شده عمل کرد.
سیم بکسل بسته بود عقب ماشینش.
از قبل یک سرش را آورده بودند جلو
پیچیده بودند دور تیر برق،
ادامهش رو از عرض کوچه برده بودن
بسته بودن به تنه درخت آن سمت کوچه.
ما از همه چیز بیخبر بودیم.
سمند دور زد و برگشت سمت خودشون،
سیم بکسل کشیده شد اومد بالا.
جلوی حرکت بچهها رو سد کرد.
برای همین دراویش راحت محمدحسین رو
کشیدن داخل خودشون.
- خب؟!
اشکش چکید. فرهاد اشاره کرد که بگو.
- عقدهشونو سر محمدحسین خالی کردن؛
با قمه، لوله، چاقو، تیغ، موکتبری..
#شهید_محمدحسینحدادیان🕊🌹
فَأَعْرِضْ عَنْ مَنْ تَوَلَّىٰ عَنْ ذِكْرِنَا وَلَمْ يُرِدْ إِلَّا الْحَيَاةَ الدُّنْيَا
النجم/۲۹
پس اعتنا نکن به آنهایی که از یاد من رو میگردانند و جز زندگی دنیا چیزی نمی خواهند
من همونم که تو رو بهتر از خودت میشناسه...
همون که قهر کردنت هم براش شیرینِ...
تو با کسی قهر میکنی، از کسی دلگیر میشی که قبل از به وجود آوردنت فقط عشق خودش رو بهت هدیه داد.
بنده ی من چی شد که با اومدنت روی زمین، عشق من رو فراموش کردی؟!
کسی غیر از من قلب بی قرارت رو آروم میکنه؟!
به اهل زمین دل نبند...
دلت رو یه جای قرص و محکم گره بزن...
یه جایی کنارِمن...
من نمیتونم دور بودنت رو تحمل کنم
پس برگرد کنارم جانِ دلم...
من دلتنگ توام هر لحظه هر ثانیه...
#قرآن_بخوانیم 🍃
سردار شهید حسن طهرانی مقدم تعریف میکرد:
رفته بودیم روسیه یک موشک فوق پیشرفته ای را از روس ها تحویل بگیریم. به افسر روسی گفتم فناوری ساخت این موشک را هم در اختیارمان بگذارید. خندید و گفت این تکنولوژی فقط در اختیار روسیه است شما ۵۰سال بعد هم به آن نمیرسید. وقتی برگشتیم ایران هر چه در توان داشتیم گذاشتیم
اما به در بسته خوردیم. دست به دامن امام رضا شدم. سه روز در حرم برای پیدا کردن راهی متوسل حضرت شدم تا اینکه روز سوم در حرم طرحی در ذهنم جرقه زد سریع آن را در دفتر نقاشی دخترم کشیدم. وقتی برگشتم عملیاتی اش کردیم و موشکی بهتر از موشک های روسی شد.