eitaa logo
کانال کمیل
6هزار دنبال‌کننده
9.7هزار عکس
3هزار ویدیو
113 فایل
#سلام_برابراهیم❤ ✍️سیره شهدا،مروربندگی،ارتباط با خدا.‌.. 💬خادمان‌کانال؛ @Ashena_bineshan @komeil_channel_95 ✅ موردتائیدمون👇 💢 @BASIRAT_CYBERI 👤نظرات شما👇 @nazarat_shoma کپی باذکر‌14 #صلوات برای هرپست✅ اومدنت اتفاقی نبود...😉
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹گردان کمیل هنوز زنده است... 🌹مگر نمیبینی هرکس پا به خاکش گذاشت حضور شهدایش را حس کرد و زندگی اش دگرگون شد؟ 🌹ما را خواندند و راه را نشانمان دادند @SALAMbarEbrahimm
خدای من خطا از من است، می دانم از من که سالهاست گفته ام "ایاک نعبد" اما به دیگران هم دلسپرده ام از من که سالهاست گفته ام " ایاک نستعین" اما به دیگران هم تکیه کرده ام اما رهایم نکن بیش از همیشه دلتنگم به اندازه ی تمام روزهای نبودنم
🌷ابراهیم در تابستان ۱۳۶۱ که به خاطر مجروح شدن تهران بود، پیگیر مسائل آموزش و پرورش شد. در دوره های تکمیلی ضمن خدمت شرکت کرد. همچنین چندین برنامه و فعالیت فرهنگی را در همان دوران کوتاه انجام داد. با عصای زیر بغل از پله های اداره کل آموزش و پرورش بالا و پایین می رفت. آمدم جلو و سلام کردم؛ گفتم: آقا ابرام چی شده؟ اگه کاری داری بگو من انجام می دم. گفت: نه، کار خودمه. 🌷بعد به چند اتاق رفت و امضا گرفت. کارش تمام شد. می خواست از ساختمان خارج شود. پرسیدم: این برگه چی بود. چرا اینقدر خودت را اذیت مى كردى؟ گفت: یک بنده خدا دو سال معلم بوده. اما هنوز مشکل استخدام داره. کار او را انجام دادم. پرسیدم: از بچه های جبهه است؟ گفت: فکر نمی کنم، از من خواست برایش این کار را انجام دهم. من هم دیدم این کار از من ساخته است، برای همین آمدم. 🌷بعد ادامه داد: آدم هر کاری که می تواند باید برای بنده های خدا انجام دهد. مخصوصاً این مردم خوبی که داریم. هر کاری که از ما ساخته است باید برایشان انجام دهیم. نشنیدی که حضرت امام فرموند: "مردم ولی نعمت ما هستند." 🌷ابراهیم را همه می‌ شناختند. هر كـسى با اولین برخورد عاشق مرام و رفتارش می‌ شد. همیشه خانه ابراهیم پر از رفقا بود. بچه ‌هایی که از جبهه می‌ آمدند قبل از اینکه به خانه خودشان بروند به ابراهیم سر می‌ زدند. 🌷یک روز صبح که امام جماعت مسجد محمدیه (شهدا) نیامده بود. مردم به اصرار، ابراهیم را فرستادند جلو و پشت سر او نماز خواندند. وقتی حاج آقا مطلع شد خیلی خوشحال شد و گفت: "بنده هم اگر بودم افتخار می‌ کردم که پشت سر آقای هادی نماز بخونم." 🌷یک روز ابراهیم را دیدم که با عصای زیر بغل در کوچه راه می‌ رفت چند دفعه ‌ای به آسمان نگاه کرد و سرش را پایین انداخت، رفتم جلو و پرسیدم: “چیزی شده آقا ابرام؟” اول جواب نمی ‌داد ولی با اصرار من گفت: “هر روز تا این موقع حداقل یکی از بنده ‌های خدا به ما مراجعه می‌ کرد و هر طور شده بود مشکلش رو حل می‌ کردیم اما امروز از صبح تا حالا کسی به من مراجعه نکرده. می‌ ترسم نکنه کاری کرده باشم که خدا توفیق خدمت رو از من گرفته باشه”. ❌ مسئولينى كه كار مردم رو راه نمى ندازينو فقط.... چيكار كردين كه اين توفيق ازتون سلب شده....؟!! 🌹 شهيد ابراهيم هادى 🌹
چه شود که نازنینا ، رُخ خود به من نمائی به تبسّمی ، نگاهی ،گرهی ز دل گشائی به کدام واژه جویم ، صفت لطیف عشقت که تو پاک تر از آنی که درون واژه آئی 🌹تعجیل درفرج 🌹
4_582493935813787779.mp3
4.23M
💠روایت رهبر انقلاب از جنگ های نامنظم گروه شهیدچمران 🌺یه سرگرد ارتشی که بعد ما فهمیدیم اهل آشخانه هست(سرگرد رستمی) این به میل خود به صورت بسیجی آمده بود در مجموعه ی گروه شهید چمران فعالیت میکرد... بارها دیده بودم میومد میرفت،یه شبی باشهید چمران نشسته بودیم راجع به مسائل جنگ مسائل روز صحبت میکردیم یدفعه دیدیم در باز شد این شهید رستمی وارد شد چند روزی بود ندیده بودمش در باز شد دیدم سرتاپاش گل آلوده، این پوتین ها گل، آلود لباس ها خاکی ،ریش هایش بلند شده بود،بدنش خاک آلود و خسته، اما چهره اش مثل "ماه میدرخشید.." من روزهای قبل این حالت رو در او ندیده بودم... @salambarebrahimm
💠 گرگ سی و یکم در ایام نوروز بودیم که (شهید) علی بهزادی به سراغم آمد ‌و گفت "برویم پادگان کرخه" تا با گروهان به فاو برویم برای تحویل خط پدافندی. وسایلم را جمع کردم و به پادگان رفتیم. شب که شد، گروهان را جمع کرد تا ‌صحبت کند. یکی از بچه ها به نام قاسم شرایط آمدن به خط را نداشت و علی بهزادی نمیخواست قاسم را به منطقه ‌ببرد. در بین صحبت ها گفت که " یکی از بچه های خوب و زبده را اینجا نگه میداریم تا از چادرهای گروهان حفاظت کند. بعد رو کرد به قاسم و گفت، به نظر من بهترین نفر آقا قاسم است.... ناخودآگاه خنده بلندی کردم و ‌گفتم قاسم؟! اینجا شب ها گرگ می آید و تو دست خالی چیکار می خواهی بکنی؟ قاسم با لهجه محلی گفت که "علی! مو نیواسم". علی گفت نگران نباش، یک کلاش به تو می دهم. قاسم با خوشحالی گفت 😍 "اسلحه بهم ایده" منم‌ گفتم چه فایده اسلحه خالی و بدون تیر بهت ایده و گرگ ها میان می خورنت. دیدیم قاسم گفت "علی مو نیواسم" حالا همه بچه های گروهان می خندیدند... ‌علی گفت "قاسم جان! خشاب با سی تا تیر بهت میدم". قاسم خیلی خوشحال شد و‌ رو کرد به طرف من و ‌گفت "سی تا تیر بهم ایده" ‌😍 گفتم آقا قاسم! این قبول، ولی میدونی اینجا گرگ زیاد است و اگر سی و یک گرگ به طرفت آمدند و حمله کردند، ‌هر چقدر هم تیر انداز خوبی باشی فقط می توانی سی تا از گرگ ها را بزنی، با گرگ سی و یکم چه می کنی؟ همان یکی می آید و تو را می خورد. یک دفعه قاسم با عصبانیت تمام گفت "علی! بخت بوم مو نیواسم" 😂. خنده گروهان بلند شد و خود شهید بهزادی هم خنده اش گرفت و بلند شد و دنبالم کرد و من پا به فرار.
هدایت شده از کانال کمیل
برداری از کلیه مطالب ، صوت و کلیپ ها با ذکر کاملا مورد رضایت خادمین میباشد🌹 موفق باشید و ثابت قدم در راه شهدا❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چهار شهید مدافع حرم در یک میهمانی عروسی 🌹داماد شهید میثم علیخانی 🌹 شهید محمدتقی سالخورده 🌹 شهید عبدالرحیم فیروزآبادی 🌹 شهید سید رضا طاهر @SALAMbarEbrahimm
✨فرض ڪن حضرت مهدے(عج) بہ توظاهرگردد؛ 👈ظاهرت هست چنانے ڪہ خجالت نڪشے؟ ⚪️ باطنت هست پسندیدہ ے صاحب نظرے؟ 🏠خانہ ات لایق او هست ڪہ مهمان گردد؟ 🌯 لقمہ ات در خور او هست ڪہ نزدش ببرے؟ 💰پول بے شبهہ و سالم ز همہ داراییت؟ 🎁 دارے آن قدر ڪہ یڪ هدیہ برایش بخرے؟ 📲 حاضرے گوشے همراہ تو را چڪ بڪند؟ ☝️باچنین شرط ڪہ درحافظہ دستے نبرے!؟ 🔷 واقفے بر عمل خویش تو بیش از دگران؟ 🔶 مے توان گفت تو را شیعہ ے اثنا عشرے؟؟ 🌹ان شاءالله همگی جزو سربازان واقعی آقا امام زمان (عج)قراربگیریم ، نه سربارش... 🌹
🌷شهید دکتر چمران میگفت: 💠توی کوچه پیرمردی دیدم که روی زمین سرد خوابیده بود ...سن و سالم کم بود و چیزی نداشتم تا کمکش کنم؛ اون شب رخت و خواب آزارم می داد! و خوابم نمیبرد از فکرپیرمرد ...رخت و خوابم را جمع کردم و روی زمین سرد خوابیدم می خواستم توی رنج پیرمرد شریک باشم اون شب سرما توی بدنم نفوذ کرد و مریض شدم ... 🌷اما روحم شفا پیدا کرد🌷 چه مریضی لذت بخشی ...
کانال کمیل
🌹گردان کمیل هنوز زنده است... 🌹مگر نمیبینی هرکس پا به خاکش گذاشت حضور شهدایش را حس کرد و زندگی اش د
نام تو ورد زبانم تو شدی جان و جهانم ❤️ بی تو یک لحظه نه هرگز من نتوانم که بمانم‌ 🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 کلیپ طنز استاد رائفی پور 🔮 روحیه شوخ طبعی رزمندگان دفاع مقدس سخنرانی: شرح زیارت آل یاسین(۱)
سلام منم "ابراهیم هادی" اومدم بگم ... همین الان هرجا هستی مشغول هر کاری که هستی اگر این عکس رو دیدی بدون من اول به یادت بودم میدونی که شهدا بامعرفت ترن 😊 راستی ... قولایی که بهم دادی یادت نره ... امروز جمعه است برای مادرمم یه فاتحه بفرستین لطفا🌷 همون مادری که به قول پسرشون از غم دوری شهیدش قلبش از غصه... 😔😔
خواهران عزیز! حجاب خود را حفظ کنید. شما باید در مقابل شایعه پراکنی ها و بی حجابی ها مبارزه کنید و رسالت زینبی را در جامعه ایفا نمایید.👌 «شهید علی اصغر عدالتیان» 🌹برادرم 🌹خواهرم
#عاشقانه_شهدا ❤️ 📸 تصویری از مدافع حرم شهید حاج حسین همدانی 🌸 امام صادق ع : هر ڪس بیشتر دوستدار ما خاندان عصمت و طهارت باشد ، به همســرش نیز بیشتر دوستــی میڪند . 📚بحار ج 103 ص227 @SALAMbarEbrahimm
4_223804187379499326.mp3
4.12M
مناجات بسیار زیبا ازدستش نده 🌹هزاران جُمعه بگذشت و 🌹حکایت همچنان باقیست @salambarebrahimm
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خیلی تلاش کرد که گریه‌اش نگیره اما نشد... پسر شهید لبنانی، جمیل فقیه در مراسمی که پدرها از جبهه برگشتند اما پدر اون شهید شده
گـــذشتید از روزهای خوش #جوانیتان .... دعا کنید برایم ... تا این #جوانی ، مرا به بازی نگیرد ... #شهدا_شرمنده_ایم
چه زیباست .. خاطرات مردانی که پروای نام ندارند و در کهف گمنامی خویش مأوا گرفته اند .... به یاد #شهدای_گمنام ... آنان که در زمین گمنامند و در آسمانها مشهورند ... @SALAMbarEbrahimm
کانال کمیل
چه زیباست .. خاطرات مردانی که پروای نام ندارند و در کهف گمنامی خویش مأوا گرفته اند .... به یاد #ش
🌷 با هیچ ڪَسَم میلِ سخڹ نیســت ولیڪڹ... تــــــو خــارج ازیڹ قاعده و فَلسَفه هــایے 🌷
هدایت شده از سلام برابراهیم
j007.mp3
6.06M
شبتون آروم با نوای که آرامش بخش دلهاست ❤️
🇮🇷 🇮🇷 ✍اوایل ازدواجمان بود نیمه های شب از خواب بیدار می شدم می دیدم مجید نیست می رفتم می دیدم در اتاق مشغول است.این رویه مجید بود، بسیار به ندرت اتفاق می افتاد نماز شب مجید قضا شود، به ویژه در ماه های اخیر به شدت در نماز شب گریه می کرد و صدای الهی العفو شبانه او همچنان در گوش من زنگ می زند. 🌷یادش با @SALAMbarEbrahimm
❌ گاهی یک نگاه حرام شهادت رابرای کسیکه لیاقت دارد سالها عقب می‌اندازد… چه برسد به کسیکه هنوز لایق شهادت بودن را نشان نداده❗️ شهيد #خرازی
🔻او کارگری می کرد در مراسم چهلم شهادت تیمسار بابایی ، در میان ازدحام سوگواران ، مرد میان سالی با کلاه نمدی و شلواری گشاد که معلوم بود از اهالی روستاهای اطراف اصفهان است بر مزار عباس خاک بر سر می ریخت و به شدت می گریست . گریه اش دل هر بیننده ای را سخت به درد می آورد. آرام به او نزدیک شدم و با بغضی که در گلو داشتم پرسیدم: پدرجان! این شهید با شما چه نسبتی دارد؟ مرد سرش را بلند کرد و گفت: او همه زندگی ما بود. ما هر چه داریم از او داریم گریه امانش نداد تا صحبت خود را ادامه دهد. از او خواستم تا از آشنایی اش با عباس بگوید. باهمان حالی که داشت گفت: من اهل ده زیار هستم. اهالی روستای ما قبل از اینکه شهید بابایی به آنجا بیاید از هر نظر در تنگنا بودند. ما نمی دانستیم که او چه کاره است ، چون همیشه با لباس بسیجی می آمد. او برای ما حمام ساخت. مدرسه ساخت . حتی غسالخانه برای ماساخت و همیشه هرکس گرفتاری داشت برایش حل می کرد. همه اهالی او را دوست داشتند . هر وقت پیدایش می شد، همه با شادی می گفتند: « اوس عباس اومد » او ياور بیچاره ها بود. تا اینکه مدتی گذشت و پیدایش نشد. روزی آمدم اصفهان. عکسهایش را روی دیوار دیدم. مثل دیوانه ها هر که را می دیدم می گفتم او دوست من بود. گفتند: پدرجان تو می دانی او چکاره بود؟ گفتم او دوست من و دوست همه اهالی ده ما بود او همیشه می آمد به ما کمک می کرد . گفتند: او تیمسار بابایی فرمانده عملیات نیروی هوایی بود. گفتم ولی او همیشه می آمد برای ما کارگری می کرد. دلم از اینکه او ناشناس آمد و ناشناس رفت. آتش گرفته بود. 📚منبع: پرواز تا بی نهایت
🔻 "نداریم" حاج عباس مسئول تدارکات گردان بود. او برای جلوگیری از اسراف، اجناسی را که مورد نیاز بچه ها بود به آنها می داد و مازاد بر آن را جواب رد میداد. کلمه "نداریم" همیشه بر زبانش جاری بود. بچه ها هم برای مزاح می گفتند: "ندارکات"😁 حاج حسین خرازی روزی به گردان آمد. او را به تدارکات گردان بردم و گفتم: "ما مسئول تدارکاتی داریم که در خواب هم به خوبی انجام وظیفه می کند." بالای سر حاج عباس که رسیدیم به حاج حسین گفتم: "حاج عباس را صدا بزن." او صدا زد: "حاج عباس" حاج عباس در حالت خواب گفت: "نداریم" دوباره گفت: "حاج عباس حاج عباس غلتی خورد و گفت: "گفتم که نداریم." خنده، حاج حسین را امان نداد ...😂