"فَاللَّهُ خَيْرٌ حَافِظًا ۖ وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِين"َ
" و در هر حال، خداوند بهترین حافظ و مهربانترین مهربانان است " ...
سوره یوسف
در پناه خداوند
📎دمی با " آقا ابراهیم هادی "
#ظاهرساده
"ابراهيم" به نوعی ساختارشكن بود.
به جاي توجه به ظاهر و قيافه، بيشتر به فكر باطن بود.
بچه ها هم از او تبعيت ميكردند.
هميشــه ميگفت:
مهمتر از اينكه برای بچه ها لباس های هم شــكل و ظاهر نظامی درست كنيم بايد به فكر آموزش و معنويت نيروها باشيم و تا ميتوانيم بيشتر با بچه ها رفيق باشيم.
نتيجه اين تفكر، در عمليات های گروه،كاملا ديده ميشد.
هر چند برخی با تفكرات او مخالفت ميكردند.
─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─
📎دمی با " آقا محسن حججی"
#مسیر_پر_زحمت
"محسن" به این راحتی به این مسیر و مقام نرسید و در این راه بسیار سختی و زحمت متحمل شد.
مثلا در اردوهای جهادی نذر میکرد و روزه میگرفت.
البته در یک اردوی جهادی که دو سال پیش بود و بعد از آن رفت سوریه همه بچه ها می گویند در اردوی جهادی یک اتفاقی افتاد و محسن به گونه دیگری شد.
به نقل از : حمید خلیلی(مدیر موسسه شهید احمد کاظمی)
یاد شهدا #باصلوات
💐شهید مدافع حرم #علی_کنعانی به روایت همسر
وقتی تصمیم به رفتن گرفت من سعی کردم مانع او شوم، اما قبول نکرد. گفتم حداقل صبر کن و مدتی دیگر برو، چون قرار بود تا مدت کوتاهی دیگر فرزند دوممان به دنیا بیاید؛ اما علی به هیچ وجه کوتاه نیامد و حرف هایی به من زد که هر منطق و استدلالی در مقابل آن رنگ می باخت؛ به من گفت واقعه ی عاشورا را فراموش نکن که خیلی ها بهانه ها آوردند و زمانی که باید شتاب می کردند وظیفه ی خود را به بعد موکول کردند و گفتند بعدا اقدام می کنیم اما آن ها بعدا هرگز فرصت پیوستن به قافله ی کربلا را پیدا نکردند؛ درواقع همین بهانه ها زمین گیرشان کرد.
شادی روح شهدا #صلوات
#تلنگر🔞
این دست قطع شده در روز قیامت چه سخن هایی خواهد گفت؟
ایا از بی وفایی عده ایی شکایت نمیکند...
#شهدا_شرمنده_ایم😔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مرگ را به بازی گرفتند.
شهید رضا سنجرانی درمحاصره داعشی ها ودر حالی که هر لحظه امکان دارد شهید بشود،در پاسخ به شهید مرتضی عطایی که،این آخرکاری جدی باش و حرف جدی بزن اینگونه
عکس العمل نشان میدهد.
#راز_بطرى_آب_مجيد....
🌷هر روز وقتى بر مى گشتيم، بطرى آب من خالى بود، اما بطرى مجید پازوكى پر بود. توى این حرارت آفتاب، لب به آب نمى زد. همش دنبال یك جاى خاص مى گشت. نزدیك ظهر، روی يك تپه خاك با ارتفاع هفت، هشت متر نشسته بودیم و دید مى زدیم كه مجید بلند شد....!!
🌷....خیلى حالش عجیب بود. تا حالا این طور ندیده بودمش. هى مى گفت؛ پیدا كردم. این همون بلدوزره و.... یك خاكریز بود كه جلوش سیم خاردار كشیده بودند. روى سیم خاردار دو شهید افتاده بودند كه به سیم ها جوش خورده بودند و پشت سر آنها چهار شهید دیگر. مجید بعضى از آنها را به اسم مى شناخت. مخصوصاً آنها را كه روى سیم خاردار خوابیده بودند.
🌷جمجمه شهدا با كمى فاصله روى زمین افتاده بود. مجید بطرى آب را برداشت، روى دندان هاى جمجمه مى ریخت و گریه مى كرد و مى گفت: "بچه ها! ببخشید اون شب بهتون آب ندادم. به خدا نداشتم. تازه، آب براتون ضرر داشت!" مجید روضه خوان شده بود و....
🌹خاطره اى به ياد شهيد تفحص، شهيد مجيد پازوكى
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
#حتى_براى_چند_دقيقه....!!
🌷زمستان سال ٦٤ در تهران زندگی مى كرديم. اسماعیل دقایقی برای گرفتن برنج کوپنی می بایست مسیری را طی کند که جز ماشین های دارای مجوز نمی توانستد از آن محدوده عبور کنند.
🌷او از ناحیه پا هم ناراحتی داشت و حمل یک کیسه برنج با آن مسافت تقریبا یک کیلو متری برایش زجر آور بود. از او خواستم با خودرو سپاه برود که نپذیرفت. گفتم: حال شما خوب نیست و پاهایت درد دارد!
🌷گفت: اگر خواستی همین طور پیاده می روم وگرنه نمی روم. او کیسه ٢٥ كيلويى برنج را روی دوشش نهاد ویک نایلون هم پر از چیزهای دیگر در دستش گرفت و به سختی به خانه آورد، اما حاضر نشد برای چند دقیقه از ماشین سپاه استفاده کند.
🌹 به ياد فرمانده شهید اسماعیل دقایقی
راوی: همسر شهید
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
4_438547621557043481.mp3
5.46M
@salambarebrahimm
سحرخیز مدینه کی میآیی؟
کربلایی جواد مقدم
♥️شهدا..!
مانده ام از کدامتان،
بنویسم..!
بخوانم..!
بشنوم..!
هر کدامتان را صفتی ست
که شُهره شده اید به آن..
هر کدامتان را اخلاقی ست
که جادوانه شده اید به آن..
اما می دانم !
همه ی شما را اگر خلاصه کنم،
می شود #عبد..
و تمام پیام تان را اگر خلاصه کنم...
می شود #حق...
دعا کنید ما را تا عبد حق شویم...
رهایمان نکنید...
#صلوات