┄═❁🌸๑๑🌸๑๑🌸❁═┄
در گرگ و میش سحر، برای خرید
نان از خانه خارج شدم.
چشمم به رفتگر محله افتاد که مثل
همیشه در حال کار بود.
⚡دیدم امروز صورت خود را با پارچه اے
پوشانده است نزدیکتر رفتم،...
او رفتگر همیشگے محله ے ما نبود.
کنجکاوم شد، سلام دادم و دیدم
رفتگر امروز آقا مهدے است.
❓آقا مهدے، شما اینجا چیکار مے کنی؟
آقا مهدے علاقه اے به جواب دادن نداشت.
ادامه دادم، آقا مهدے شما شهرداری،...
اینجا چیکار مے کنے؟
رفتگر همیشگے چرا نیست؟
شما رو چه به این کارا؟
جارو رو بدین به من، شما آخه چرا؟
🌀خیلے تلاش کردم تا بالاخره زیر
زبون آقا مهدے رو کشیدم.
گفت: زن رفتگر محله، مریض شده بود؛
بهش مرخصے نمے دادن...
مے گفتن اگه شما برے، نفر جایگزین نداریم؛
رفته بود پیش شهردار، آقا مهدے بهش
مرخصے داده بود و خودشم اومده جاش.
😢اشک تو چشمام حلقه زد.
هر چی اصرار و قسم کردم، آقا مهدے
جارو رو بهم نداد؛ ازم خواهش کرد
که هرچه سریعتر برم تا دیگران متوجه نشوند.
رفتگر آن روز محله ما شهردار ارومیه بود.
#مهندس_شهید_مهدے_باکرے
🌷سلام بر شهدا،سلام بر ابراهیم
https://eitaa.com/salambarebraHem
وقتی آقای عسگری میگه " حججی را من #حججی کردم" ینی از جایگاه این شهید بزگوار بین مردم کاملا آگاهِ!
جناب #علی_عسگری از عزت این بزرگوار که چیزی کم نشد اما شما برای چندمین بار شخصیت خودنمای خودتونو به نمایش گذاشتین!!!
.انیس بانو.
https://eitaa.com/salambarebraHem
❤️به نماز سید که نگاه میکردم،
ملائک را میدیدم که در صفوف زیبای خویش او را به نظاره نشستهاند.
رو به قبله ایستادم. اما دلم هنوز...
گفتم: «نمیدانم چرا من همیشه هنگام اقامه نماز حواسم پرت است.»
به چشمانم خیره شد:
«مواظب باش! کسی که سر #نماز حواسش جمع نباشد، در زندگی نیز حواسش اصلا جمع نخواهد شد.»
📚کتاب همسفر خورشید
#شهید_سید_مرتضی_آوینی
https://eitaa.com/salambarebraHem
تو در معرفی صدها #حججی دیگر کوتاهی کردی، پس شرمنده باش و خجالت بکش!
#علی_عسگری
.سباوش آقاجانی.
https://eitaa.com/salambarebraHem
سلام بر ابراهیم
⭕واقعا دمت گرم فرمانده... https://eitaa.com/salambarebraHem
📸 #گزارش_تصویری
مراسم ترحیم سردار قدرت الله منصوری درحرم مطهر رضوی
https://eitaa.com/salambarebraHem
#پرانتزی_عرض_کنم که هر وقت آقازادت رو #حججی کردی بیا با صدای بلند پزشو بده
#هوایی
.مهندس خبرنگار.
https://eitaa.com/salambarebraHem
🚦 #تلنگر 🚦
زنده یاد مرحوم کافی نقل می کرد که:
شبی خواب بودم که نیمه های شب صدای در خانه ام بلند شد از پنجره طبقه دوم از مردی که آمده بود به در خانه ام پرسیدم که چه می خواهد؛ گفت که فردا چکی دارد و آبرویش در خطر است، می خواست کمکش کنم.
لباس مناسب پوشیدم و به سمت در خانه رفتم، در حین پایین آمدن از پله ها فقط در ذهن خودم گفتم: با خودت چکار کردی حاج احمد؟ نه آسایش داری و نه خواب و خوراک؛ همین.!
رفتم با روی خوش با آن مرد حرف زدم و کارش را هم راه انداختم و آمدم خوابیدم.
همان شب حضرت حجة بن الحسن (عج) را خواب دیدم، فرمود: شیخ احمد حالا دیگر غر می زنی؛ اگر ناراحتی حواله کنیم مردم بروند سراغ شخص دیگری؟
آنجا بود که فهمیدم که راه انداختن کار مردم و کار خیر، لطف و محبت و عنایتی است که خداوند و حضرت حجت(عج) به من دارند...
وقتی در دعاهایت از خدا توفیق کار خیر خواسته باشی، وقتی از حجت زمان طلب کرده باشی که حوائجش به دست تو برآورده و برطرف گردد و این را خالصانه و از روی صفای باطن خواسته باشی؛ خدا هم توفیق عمل می دهد، هرجا که باشی گره ای باز می کنی؛ ولو به جواب دادن سوال رهگذری....
🌷سلام بر ابراهیم
https://eitaa.com/salambarebraHem