eitaa logo
سلام بر ابراهیم
8.3هزار دنبال‌کننده
62.4هزار عکس
20.9هزار ویدیو
34 فایل
"خداحافظ رفیق "واژه ای است که شهدابه ما می‌گویند،نه مابه شهدا خداحافظ رفیق،یعنی خدا،ما راخرید وبرد وخدا، شمارا دربلیات دنیاحفظ کند😔💔 میزبان شما هستیم با خاطرات زندگی #شهدا،پست های ناب #سیاسی ، #توییت های داغ، #شاه_بیت و ... به ما بپیوندید. یا علی
مشاهده در ایتا
دانلود
برای خدا... کار کنیم. @salambarebraHem
بســـــم اللّہ 🌾 قسمت سی نهم پاهایم به سختی تکان می خوردند، رسیدیم به در اتاق. بیمار کنار پنجره، ساق دستش را روی پیشانی گذاشته و به بیرون پنجره خیره شده بود. ناخواسته رفتم طرفش، زینب با خوشحالی گفت : چشمت روشن عزیزم! رسیدم بالای تخت، آرام زمزمه کردم : سید...! دستش را برداشت و سرش را چرخاند طرف من: طیبه...! هردو گیج بودیم، مثل همان روز که هم را در گلستان شهدا دیدیم. چقدر لاغر شده و چشم هایش گود افتاده بود. ناباورانه خندیدم: میدونستم برمیگردی!! با بغض گفت : پس تو دعا کردی شهید نشم؟ سرم را پایین انداختم و گفتم : این انصاف نبود...! به این زودی...؟ درحالی که اشکهایم را پاک میکردم گفتم : کجا بودی اینهمه وقت؟ دوباره برگشت طرف پنجره: تو یکی از بیمارستانای سوریه! ولی چون کسی ازم خبر نداشت و مدارک شناسایی هم نداشتم و خودمم بیهوش بودم، کسی نمیدونست کی ام و کجام. - الان خوبی؟ - دکترا میگن آره، ولی خودم نه!... کاش شهید میشدم... - حتما قسمتت نبوده! درحالی که به انگشتر عقیقش خیره شده بودم گفتم: دیگه نمی ری؟ - کجا؟ - سوریه! - چرا نرم؟ چیزیم نشده که! نگران نباش! به موقعش می مونم ور دلت! هستم اگر می روم گر نروم نیستم...! 🌷سلام بر ابراهیم https://eitaa.com/salambarebraHem
بســـــم اللّہ 🌾 قسمت چهلم - بچه ها خوابن؟ - آره! - پس پاشو دیگه خانمم! بریم شب جمعه حرم رو نشونت بدم! همیشه دوست داشتم با او باشم، فقط خودمان دوتایی! میثم و بشری را گذاشتم هتل بمانند؛ مطمئن بودم بیدا نمیشوند. تا حرم راهی نبود، پیاده رفتیم. صحن حرم روشن بود، مثل تکه ای از آسمان. انگار سنگفرش هایش تکه های ماه بودند که کنار هم چیده شده اند. گنبد طلایی مثل خورشيد می درخشید. زیر لب گفتم : السلام علیک یا زینب کبری! سیدمهدی دستم را گرفت و گوشه ای از صحن نشاند. بعد به گنبد و بارگاه اشاره کرد: ببین چقدر قشنگه! راست میگفت؛ گنبد از این زاویه زیباتر بود. نسیم خنکی می وزید، سیدمهدی حرفی داشت. مثل هميشه با انگشتر عقیقش بازی میکرد. نخواستم مجبورش کنم که حرفش را بزند. به روبرویم خیره شدم. الان ۵سال از ازدواجمان می گذرد، میثم ۴ساله و بشری ۳ساله است. هروقت سیدمهدی میرفت، بچه ها تب میکردند و تا با سید حرف نمی زدند تبشان پایین نمیامد. خودم هم از اینکه توانسته ام پنج سال با نبودن هایش کنار بیایم تعجب میکنم!! نه اینکه از انتخابم ناراضی باشم، اتفاقا خودم را در منتهای خوشبختی میدیدم. در همین فکرها بودم که سید به حرف آمد : منو حلال میکنی؟ - چرا؟ - من هیچوقت وقتی که باید نبودم. خیلی اذیت شدی! لبخند زدم : یهو یادت افتاده؟! چرا الان حلالیت میخوای؟ به تسبیحش خیره شد: همینجوری! - دوباره خواب دیدی که منو نصفه شب آوردی حرم؟ - نه...! - ولی من دیدم! - میدونستم! - ازکجا؟ - وسط شب بیدار شدی آیت الکرسی خوندی! چی دیدی مگه؟ - همینجا رو! ولی تنها اومده بودم! - پس حلالم کن! -میدونم... با بغض ادامه دادم: اگه نکنم چی؟ - جواب سیده زینب ( علیها السلام ) رو چی میدی؟ - میگم... میگم راضی نیستم ازش! تصویر روبرویم تار شد. چند بار پلک زدم تا واضح شود. خط اشک روی چهره ام کشیده شد. گفت: چکار کنم که حلال کنی؟ - رفتی بهشت اسم حوری نمیاری! میشینی تو قصرت تا من بیام! خندید: چشم. اصلا به بقیه شهدا میگم دست وپامو ببندن! حالا حلال میکنی؟ - نه! باید قول بدی هروقت خواستم بیای کمکم که جبران نبودنات بشه! - چشم! حالا حلال میکنی؟ - آره... نماز صبح آخرین نمازی بود که به سیدمهدی اقتدا کردم. چه صفایی دارد که عشقت مقتدایت باشد... هواپیما که از زمین بلند شد، احساس کردم چیزی را در دمشق جا گذاشته ام.... ای ساربان آهسته ران کارام جانم می رود آن دل که باخود داشتم با دلستانم می رود... 🌷سلام بر ابراهیم https://eitaa.com/salambarebraHem
بســـــم اللّہ 🌾 قسمت آخر تابوت مثل قایقی روان روی امواج حرکت می کند. سیدمهدی وقتی میرفت، فقط مال من بود؛ اما حالا مال یک شهر است. حالا که از بین دود اسفند و پرچم های "لبیک یا زینب(علیها السلام)" به طرف قطعه مدافعان حرم می رود، خیالم راحت است که تا ابد کنارم می ماند. خاطرات قشنگمان از جلوی چشمهایم رد میشود. با همین فکرهاست که گریه و خنده ام درهم می آمیزد. انگشتر عقیقش حالا در دستان من است، البته چون گشاد است مدام دور انگشتم می چرخد. زیر لب با تسبیحش ذکر می گویم تا آرام بمانم. میثم لباس نظامی پوشیده (البته آستین هایش کمی بلند است) و با بشری بازی می کند. به بچه ها گفته ام بابا آنقدر بزرگ شده که رفته پیش خدا، و ما دیگر نمی توانیم ببینیمش، اما او ما را می بیند و کنارمان هست. گفته ام آنقدر بزرگ شده که بدنش به دردش نمی خورد! گفته ام چون بابا شهید شده، همه ما را می برد بهشت. گفته ام بابا قهرمان شده و حالا همه او را می شناسند و دوست دارند... این حرفها را روزی صدربار برایشان می گویم تا بلکه خودم کمی آرام شوم. بچه ها هم با حرف های من خوشحال می شوند، حتی بشری دوست دارد اندازه بابا بشود تا خدا را ببیند. میثم هم از الان شغلش را انتخاب کرده؛ میخواهد دوست حاج قاسم شود، منظورش پاسدار است. از وقتی سیدمهدی را در قطعه مدافعان حرم به خاک سپرده اند، هربار که آنجا میروم احساس روز اول را دارم، حس میکنم سیدمهدی صدایم میزند. از آن روز به بعد، همیشه اول میروم از آقا محمدرضا بخاطر این نسخه که برایم پیچیده تشکر میکنم. حالا سهم من از دنیای عاشقانه مان، بشری و میثم و خاطرات گذشته است و سهم ام از جهاد در دفاع از حرم، تنهایی و گریه های نیمه شب. هر وقت بتوانم میروم گلستان شهدا، به یاد وقت هایی که خودمان دوتایی بودیم... هنوز هم کنار مزار شهدای فاطمیون می نشینم و سیدمهدی از آن طرف قطعه با لبخند نگاهم میکند (ببخشید باهاتون نسبتی دارن...؟؟). هنوز هم جانماز سیدمهدی را وقت نماز جلوی خودم پهن میکنم و پشت سرش نماز میخوانم، به یاد وقت هایی که بود... 🌷سلام بر ابراهیم https://eitaa.com/salambarebraHem
پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم: ‌ 🔷براى هر حاجتى كه داريد، حتى اگر بند كفش باشد، دست خواهش به سوى خداوند عز و جل دراز كنيد؛ زيرا تا او آن را آسان نگرداند، آسان (برآورده) نشود. ‌ بحار:۹۳/۲۹۵/۲ 🆔 @salambarebraHem
🔻یه سری هم میگن چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است، وقتی خودمون انقدر بدبخت و فقیر داریم چرا به کشورهای دیگه انقدر کمک نظامی و مالی میکنی؟ ⬅️ یه سوال؟ اگه امشب سپاه پاسداران بیاد بگه ما بدلیل وجود فقرا در کشور دیگه موشک نمیسازیم برای دفاع از کشور، چی میگی؟ موافقی؟ من که به شخصه میگم چه ربطی داره بابا، همین چندتا موشک شده خار تو چشم بعضیا و جرات نمیکنن چپ نگاه کنن به کشور ما. اونم میخوای دیگه نسازی؟ اصلا از حقوق ماهیانه من بردار ولی موشک رو بساز ، امنیت من و خانوادم خیلی مهمتره خب خدا پدرتو بیامرزه، ایران هم برای ایجاد امنیت ما به کشورهای منطقه کمک نظامی میکنه(تو قسمت اول دلیلش کامل توضیح داده شد) این خرج ها ربطی بهم نداره و باید برای جفتش هزینه بشه البته الحق و الانصاف مراجع ذیربط به فقرا کمک میکنن زیادم کمک میکنن و اینطوری که میگن اصلا کمک نمیکنن نیست. ادامه دارد... (حتما همه قسمت های قبل و بعد رو مطالعه کنید) ✍حسین دارابی (قسمت ۳) https://eitaa.com/salambarebraHem
🔹 #دلنوشته دولت در این سرا و گشایش در این دَر است ... أَلسَّلٰامُ عَلَیکَ یٰا عَلی اِبنِ موسَی أَلرّضٰآ أَلمُرتَضٰی(علیه‌السلام) https://eitaa.com/salambarebraHem
1529237192295.mp3
475.7K
🎙 چرا به یکدیگر می‌گوییم: التماس دعا ؟! 🔹حجت‌الاسلام پناهیان https://eitaa.com/salambarebraHem
#یک_شهید_یک_نکته ✨بروید صیاد شیرازی شوید. طلبه ها از آیت الله بهاءالدینی درخواست درس اخلاق کردند.آقا فرمودند:" بروید صیاد شیرازی شوید، اگر صیاد شیرازی شدید هم دنیا دارید و هم آخرت..." https://eitaa.com/salambarebraHem
#حجاب ❗️پوشش و حجاب زنان روحانی بودایی در ژاپن😳 حجاب در همه ادیان نشان تعالی روح است . و مورد احترام انسان های والا که آن را سبب محدودیت نمی دانند. https://eitaa.com/salambarebraHem
حدیث امام على عليه السلام: چه بسيارند دوستان به هنگام چيده شدن كاسه ها،‌ و چه اندكند به گاه گرفتارى هاى زمانه! غررالحكم حدیث ۹۶۵۷ 🆔 @salambarebraHem
🖼 #طرح «صبور باشیم» 🔹شیرینی پیروزی تلخی صبر را از میان می‌برد https://eitaa.com/salambarebraHem