eitaa logo
⛔️صالحانُ المهدی+!"⛔️
1.5هزار دنبال‌کننده
13.2هزار عکس
9.7هزار ویدیو
57 فایل
کانال خبری واطلاع رسانی ✅ مقابله باآسیب های اجتماعی ✅ افزایش جمعیت وفرزندآوری ✅ امربه معروف ونهی ازمنکر ✅ آشنایی بافرقه های نوظهور ✅ نبرد آخرالزمان ارتباط بامدیر: 🆔 @Awesoom
مشاهده در ایتا
دانلود
🔵چه کسانی بدون حساب و کتاب وارد بهشت میشوند؟ 🌺ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ‏صلی الله علیه و آله ﻣﯽ ﻓﺮﻣﺎﯾﺪ: ﺭﻭﺯ ﻗﯿﺎﻣﺖ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻣﺘﻌﺎﻝ ﺩﻭ ﺑﺎﻝ ﺑﻪ ﺑﻌﻀﯽ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻫﺎ ﻣﺮﺣﻤﺖ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ. 🕊که ﻫﻤﭽﻮﻥ ﺟﻌﻔﺮ ﻃﯿﺎﺭ، ﺑﺎ ﺑﺎﻝ ﻫﺎﯾﺸﺎﻥ ﭘﺮﻭﺍﺯ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ، ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻃﺮﻑ ﺑﻪ ﺁﻥ ﻃﺮﻑ. 🌟ﻣﻼﺋﮑﻪ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻨﺪ:ﺷﻤﺎ ﺍﺯ ﮐﺠﺎ ﺁﻣﺪﯾﺪ ؟ ﺩﺭ ﺑﻬﺸﺖ که ﻫﻨﻮﺯ ﺑﺎﺯ ﻧﺸﺪﻩ ﺍﺳﺖ! ✨ﺁﯾﺎ ﺷﻤﺎ ﺣﺴﺎﺏ ﺭﺍ ﺩﯾﺪﻩ ﺍﯾﺪ؟ 🔹ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻨﺪ ﻧﻪ . ✨ﺍﺯ ﭘﻞ ﺻﺮﺍﻁ ﺭﺩ ﺷﺪﯾﺪ؟ 🔹ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻨﺪ ﻧﻪ،ﻣﺎ ﭘﻞ ﺻﺮﺍﻁ ﻫﻢ ﻧﺪﯾﺪﯾﻢ. ✨ﺁﯾﺎ ﺟﻬﻨﻢ🔥ﺭﺍ ﺩﯾﺪﻩ ﺍﯾﺪ؟ 🔹ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻨﺪ: ﻣﺎ ﺟﻬﻨﻤﻢ ﺭﺍ ﻫﻢ ﻧﺪﯾﺪﯾﻢ. ﻣﺎ ﺍﺻﻼ ﻫﯿﭻ ﭼﯿﺰ ﺭﺍ ﻧﺪﯾﺪﯾﻢ! 🌹ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﻼﺋﮑﻪ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻨﺪ: ﺷﻤﺎ ﺍﻣّﺖ ﮐﺪﺍﻡ ﭘﯿﻐﻤﺒﺮ ﻫﺴﺘﯿﺪ؟ 💠ﺁﻧﻬﺎ ﭘﺎﺳﺦ ﻣﯽ ﺩﻫﻨﺪ ﻣﺎ ﺍﺯ ﺍﻣﺖ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﺁﺧﺮ ﺍﻟﺰﻣﺎن حضرت محمد(صلی الله علیه و آله) هستیم. 🔆ﺳﭙﺲ ﻣﻼﺋﮑﻪ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻨﺪ : ﻗﺴﻢ ﻣﯽ ﺩﻫﯿﻢ ﺷﻤﺎ ﺭﺍﺑﻪ ﺧﺪﺍ،ﺑﮕﻮﯾﯿﺪ ﮐﻪ ﻋﻤﻠﺘﺎﻥ ﺩﺭ ﺩﻧﯿﺎ ﭼﻪ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ مستحق ﺍﯾﻦ ﻧﻌﻤﺖ ﻋﻈﻤﺎ ﺷﺪﯾﺪ؟ ♻️ ﺁﻧﮕﺎﻩ ﺁﻥ ﺟﻤﺎﻋﺖ ﺩﺭ ﭘﺎﺳﺦ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻨﺪ: ﻣﺎ ﺩﻭ خصلت داشتیم: 1⃣ ﻣﺎ ﺍﮔﺮ ﺧﻠﻮﺕ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﯾﻢ ﺣﯿﺎ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﯾﻢ ﮐﻪ ﮔﻨﺎﻩ ﮐﻨﯿﻢ. 2⃣ ﺑﻪ ﮐﻤﯽ ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﺧﺪﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺎ ﮐﺮﺩﻩ ﺭﺍﺿﯽ ﺑﻮﺩﯾﻢ. 📙ﺑﺮﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﺯ ﺳﺨﻨﺮﺍﻧﯽ ﺁﯾﺖ ﺍﻟﻠﻪ ﻣﺠﺘﻬﺪﯼ ‏ره انتشار مطالب کانال صدقه جاریه است. به ما بپیوندید 👇👇👇👇👇👇👇👇 @salehanolmahdi_rey
⛔️صالحانُ المهدی+!"⛔️
#بخش_بیست_وسوم آه خدای من این ابوعمراست... ابوعمرروبه طرف فروشنده :ابواسامه ,من این دوکنیز را باهم
من:خاله هاجر منم سلما ,چرا میزنی؟ لیلا هم دیگه هق هقش هوا شده بود. ام عمر:من خاله ی تو نیستم عفریته,من ام عمرهستم,مادر عمر,همونکه توی چشم سفید دست رد به خواسته ی دلش زدی وبرای انتقام از تو به جنگ تمام ایزدیهای مغرور وکافر به روستاهای ایزدی اطراف, حمله برد ویک ایزدی کافر اورا شهید کرد....ودوباره افتادبه جانم وتا زمانی که خسته نشد ,دست اززدن نکشید. ابوعمر خنده تمسخرامیزی کردوبه زیرزمین خانه اشاره کرد وگفت:آنجا محل اقامت شماست ,البته پراز خرت وپرت واشغال است ,زود بروید وبرای خودتان جایی باز کنید. لنگ لنگان در حالی که لیلا دستم راگرفته بود وارد زیرزمین شدیم,معماری خانه های این محله شبیه به هم بود ,یعنی خانه ابوعمر هم دقیقا نقشه خانه ماراداشت وهمین باعث میشد بیشتر وبیشتر احساس تألم وغصه کنیم. داخل زیرزمین هیچ جای خالی نبود,با کمک هم ,دستهایمان راباز کردیم وشروع کردیم وسایل یک طرف را به ان طرف حمل کردن وروی هم انباشته کردن ,بالاخره یک گوشه, اندازه ی خواب دونفر جابازشد واز داخل وسایل زیرزمین تکه حصیری کهنه پیدا کردیم وبه جای,قالی وتشک و..زیرپایمان انداختیم. خورشید غروب کرده بودومادرتاریکی محض درسکوتی سنگین نشسته بودیم وهرکدام درافکارخودغرق بودیم,بس که این چندروز گریه کرده بودیم,انگار چشمه ی اشکمان خشکیده بود , باید تغییری دراین وضعیت میدادم بلندشدم وبرق زیرزمین را روشن کردم. لیلا:سلما خاموشش کن ,یه بارمیبینی اومدن وهمین را بهانه کردن ودوباره اذیتمان میکنند... من:بزار روشن باشه,انگاری یادشان رفته ماهم هستیم. نزدیک نیمه شب بود هیچ کس به ما سری نزد وما هم میترسیدیم که حتی به توالت برویم..گرچه احتیاجی هم نبود چون آدمی که هیچ نخورده لاجرم به قضای حاجت هم احتیاج ندارد اما من باید نمازمیخواندم. چون امکان رفتن به توالت نبود,تیمم کردم . لیلا این چندروزه متوجه شده بود که شیعه شدم ,پس گفت تا هیچ کس نیامده نمازت رابخوان... سریع شروع به خواندن کردم. بعدازنماز ,کنارلیلا دراز کشیدم ودیگر چیزی نفهمیدم. وای کاش میمردم وصبح فردا رانمیدیدم وشاهد حوادث غمبارش نمیشدم همانند شبهای قبل با تکرار دیدن صحنه ی سربریدن پدرومادرم وهق هق های لیلا ازخواب پریدم...صدای اذان صبح بلند شد....انگار با این اذانها میخواستند بگویند ما مسلمان راستین هستیم. لیلا رادربغل گرفتم ومحکم به خودم چسپاندم وشروع به نوازش سرش کردم:گریه نکن عزیزکم,گریه نکن خواهرکم ماهنوز همدیگر راداریم بایدعماد راپیداکنیم,طارق هنوز هست علی هنوز هست وبالاتر ازاین ما خدارا داریم. دلم گرفته بود,خواهر نازپرورده من که ازمورچه هم میترسید ,امشب بین موش وسوسک وپشه و. ..بر کف خاکی زیرزمین همسایه به خواب رفت.عجب دنیایست....خدایا مپسند ازاین خوارتر شویم....خدایا به دادمان برس... بازهم باتیمم نمازم راخواندم,دمدمه های صبح بود که صدای تلق تلق راه رفتن کسی برپله های زیر زمین باعث شد سریع بلند شویم وچادروروبنده هایمان رابپوشیم. دربازشد وقامت ابوعمر درچهارچوب درنمایان شد,کلید برق رازد وتاچشمش به ما افتاد,قهقه ای زدوگفت:عجب زنده اید؟فکرکردم تاحالا مرده اید...عجب جان سختید،مثل گربه هفت جان دارید,اگر جلوی چشمان من, پدرومادرم راکشته بودند تاحالا هفت کفن پوسانده بودم وبه طرف ما امد بایک دستش چادرلیلا وبادست دیگرش چادر من را کشید وگفت:شما کنیز من هستید ,لازم نکرده حجاب داشته باشید ,سریع بیایید بالا,باید کمک ام عمر کنید تا وسایل سفرش رامهیا کند...بعد خنده ای زد وارام ترگفت:بزار ام عمربرود...خانه که خالی شد باشما دوتا کارها دارم...سریع ...درضمن دیگه به من عمو وابوعمر و...نمیگویید فقط اررررباب...متوجه شدید؟؟ سرمان رابه علامت تصدیق تکان دادیم ورفتیم بالا... ترس تمام وجودم رافراگرفته بود,یعنی این کفتارپیر چه نقشه ی شومی درسرش داشت. من مشغول اتوکردن کوله باری ازلباسهای ام عمرودخترانش وبکیر ,پسردیگرش که یک سال ازعمر کوچکتر بود شدم ولیلا هم ظرفهای کثیف رامیشست ,هیچکدام ازدختران ام عمرکه روزگاری باهم همبازی بودیم ,جلویمان ظاهر نشدند ,دلیلش رانمیدانستم اما ازاین موضوع خوشحال بودم...دوست نداشتم انها هم به چشم کنیز به ما نگاه کنند. درحین کار صدای ابوعمروزنش رامیشنیدم که باهم صحبت میکردند. ابوعمر:زن,شما باید زودتر میرفتید,مگه نمیبینید که دولت اسلامی حکم کرده اگر زنی بدون مردش ازخانه خارج شود درجا تیرباران میشود,میترسم روزی من یا بکیرنباشیم وشما مجبور به بیرون رفتن شوید وجانتان رااز دست دهید,با بکیر بروید...بکیر شمارا میرساند وفردا برمیگردد,میخواهم سلما را به بکیر هدیه کنم که دلش خوش,شود. از اینهمه پستی ابوعمر برخود لرزیدم ادامه دارد... انتشار مطالب کانال صدقه جاریه است. به ما بپیوندید 👇👇👇👇👇👇👇👇 @salehanolmah
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
CQACAgQAAx0CU9r2GAACBrtfgM2aR0_xy69vB4VuV0Ct0pazmgACUQkAAjlPsFIOVT4FkOYKdBsE.mp3
3.51M
🔊 🎼 پادڪست بســیار زیـبا 🎤حجت الاســلام رفــیعی ✅ انتشار مطالب کانال صدقه جاریه است. به ما بپیوندید 👇👇👇👇👇👇👇👇 @salehanolmahdi_rey
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 🔰 انتشار نخستین‌بار حاج قاسم به قول خودش وفا کرد... | سردار سلیمانی در دوران دفاع مقدس: ما واقعا میخواهیم این مردم را ببریم ! این شعار نیست. ولو با دادن خونمان باشد... انتشار مطالب کانال صدقه جاریه است. به ما بپیوندید 👇👇👇👇👇👇👇👇 @salehanolmahdi_rey
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸️طرفداران شجریان مسلمان هستند ویاازبهاییان؟!!! انتشار مطالب کانال صدقه جاریه است. به ما بپیوندید 👇👇👇👇👇👇👇👇 @salehanolmahdi_rey
⛔️صالحانُ المهدی+!"⛔️
#بخش_بیست_وچهارم من:خاله هاجر منم سلما ,چرا میزنی؟ لیلا هم دیگه هق هقش هوا شده بود. ام عمر:من خاله
کارمن تمام شده بود که لیلا امدوگفت:ام عمر میگه بیا,نهاررااماده کن.... میدانستم که درخانه ی اینها نهار معمولا یک نمونه غذاست اما امروز نمیدانم ازبخت بد ما یا واقعا وضعشان خوب شده بود که ام عمر روبه لیلا سفارش چندین غذا را داد وخودش رفت کنار شوهرخبیثش وبچه هایی که اززمانی امدیم چشممان به چشمشان نیافتاده بوداما صدایشان رامیشنیدیم,فقط یک بار بکیر را دیدم که زیرچشمی مرا میپایید . بساط نهار برپاشد ,چون ما کنیز زرخریدشان بودیم,ابوعمرامر کرد که به زیرزمین برویم ,ام عمر انگار بعداز ان کتک مفصلی که به من زده بود ,عقده از دست دادن پسرش التیام یافته بود وبه من هیچ نمیگفت وحتی نگاهی هم نمیانداخت ,انگار که سالهاست با من قهر بود. شکرخدا اینجوری برای من هم بهتر بود.وقتی میخواستیم برویم پایین,از انهمه غذای رنگ ووارنگی که اماده کرده بودیم, ابو عمر دوتکه نان خشک مثل کسی که جلوی سگش میاندازد جلویمان انداخت وگفت:بردارید ,این نهارامروزتان,اما اگر کنیزان حرف گوش کن ومودبی بودید جیره ی روزانه تان را چرب تر وبیشتر میکنم خیلی پست بود ومیخواست بااین کارش مارا حقیر وحقیرتر کند...میدانستم نقشه ی شومی درسرش است که میخواهد انقدربر ماسخت بگیرد تا ما ذله شویم تاوقتی خواسته اش رامطرح کرد دست رد به سینه اش نزنیم. بدون توجه به تکه نان از کنارش گذشتم ولیلا هم همین کار راکرد. ناگهان با صدای فریاد خشمگین ابوعمر خشکمان زد:عفریته های پدر....س...گ ... به من کم محلی میکنید؟حرف مرا زمین میزنید؟ به سمت من ولیلا یورش برد وناگهان... ناگهان باران مشت ولگد بود که برسرورویمان میامد وازاین بدتر اینکه سه دختر ابوعمر وبکیر هم امدند ببینند چه شده وشاهد حرکات وحشیانه ی پدرشان بودند. بدترین صحنه ی حقارتم همین بود,منی که روزگاری با این دختران دوست وهم بازی بودیم وهمیشه درهمه چیز براین دختران برتری داشتیم ,حالا دراین وضعیت... ابوعمر با دیدن فرزندانش که شاهد ماجرا بودند,انگار نیرویی مضاعف گرفته بود ومیخواست به انها ثابت کند که مرد است ومردانگی اش رابا ظلم بر دودختر ضعیف وبی پناه به رخ فرزندانش میکشید. او مارا مجبور کرد که چهاردست وپا شویم وبا دهان لقمه نان را از زمین برداریم.. واقعا چاره ای دیگر نداشتیم ... با چشمی گریان وبدنی کوفته ودهانی پراز خون وارد زیر زمین شدیم....چهارچشمی لیلا رامیپاییدم که سراغ روبنده اش نرود ,شک نداشتم که دیگر طاقتش طاق شده بود وحق هم داشت,اخر ما ظرفیت اینهمه سختی وخواری وحقارت را نداشتیم. روبنده اش را که صبح ابوعمر دراورده بود وگوشه ای انداخته بود پیدا کرد...حرکاتش ارام بود ,من هم نگاه میکردم که چه میکند,دیگر توان حرف زدن ونصیحت کردن رانداشتم,بی رمق روی حصیر افتادم. لیلا هم لنگ لنگان امد وکنارم نشست وگفت:شاهدی که خیلی تحمل کردم ,اما دیگر از حد به درشده,مرا ببخش که تنهایت میگذارم. ... ادامه دارد.... انتشار مطالب کانال صدقه جاریه است. به ما بپیوندید 👇👇👇👇👇👇👇👇 @salehanolmahdi_rey
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 یوسف گمگشته باز آید به کنعان غم مخور... 🌹به‌مناسبت تفحص پیکر مطهر شهید محمد بلباسی و ۶ شهید دیگر مدافع حرم در خان‌طومان انتشار مطالب کانال صدقه جاریه است. به ما بپیوندید 👇👇👇👇👇👇👇👇 @salehanolmahdi_rey
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹زیارت امام حسن (ع)وامام حسین(ع) در روز دوشنبه🌹 انتشار مطالب کانال صدقه جاریه است. به ما بپیوندید 👇👇👇👇👇👇👇👇 @salehanolmahdi_rey
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید کاظمی:یکی از شاخصه مهم این راهی که بچه ها رفتن راه معنویت،راه دلدادگی به خدا،معامله کردن با خدا بود. انتشار مطالب کانال صدقه جاریه است. به ما بپیوندید 👇👇👇👇👇👇👇👇 @salehanolmahdi_rey
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️با یکی از مقصران شرایط فعلی کشور آشنا شوید ▪️فردی که در تصویر مشاهده می‌کنید، سید حسن مصطفوی است که به جهت یدک کشیدن نام "خمینی" و این که نوه بنیانگذار کبیر انقلاب است، مورد احترام بوده اما قرابت افراطی او با اکبر هاشمی رفسنجانی و محمد خاتمی و روحانی، در مواضع سیاسی او اثر منفی گذاشته است. او در انتخابات ریاست جمهوری سال ۹۶ برای دومین بار و اینگونه صریح، مردم را به انتخاب حسن روحانی برای جایگاه ریاست دولت دوازدهم ترغیب کرد و حالا باید پاسخگوی عملکرد دولت مورد حمایت خود و شرایط ناگواری که بر کشور حاکم شده، باشد. ✅ فاجعه اصلاحات برای ایران؟! انتشار مطالب کانال صدقه جاریه است. به ما بپیوندید 👇👇👇👇👇👇👇👇 @salehanolmahdi_rey
پیکر مطهر رضا حاجی زاده، علی عابدینی،محمد بلباسی و حسن رجایی‌فر، پس از تطبیق نمونه DNA در مرکز ژنتیک سپاه، شناسایی و بر طبق برنامه ریزی‌های به عمل آمده، صبح دوشنبه ۲۱ مهرماه برای طواف و زیارت حرم مطهر امام رئوف حضرت علی بن الموسی الرضا (ع) عازم مشهد مقدس می‌شوند که با توجه به شیوع گسترده ویروس کرونا، این مراسم بدون حضور مردم وبه صورت زنده از شبکه‌های سیما پخش خواهد شد و پس از آن پیکرهای مطهر شهدای عزیز، برای تشییع و خاکسپاری با رعایت دستورالعمل‌های بهداشتی، عازم مازندران خواهند شد. ‼️ واقعا چرا خواننده‌ای که حتی به اذعان خارج‌نشینان ضد نظام وانقلاب گفته شده سه روز قبل از از دنیا رفته را روز اربعین خبر مرگش را اعلام می‌کنند و مراسم تشییع هم نه اثری از پروتکل بهداشتی هست و نه ستاد مبارزه با برنامه پیشگیری دارد؛ اما پای دین و مذهب و شهدا که می‌شود باید بدون حضور جمعیت، تشییع انجام شود؟! آن هم نه در روز اربعین حسینی و نه شهادت امام رضا ع یا امام حسن مجتبی ع یا رحلت پیامبر اسلام ص که نزدیک است؛ یک روز وسط هفته که هرکس سرش به کار خودش است و با پخش زنده تلویزیونی!!! نمی‌دانم دیگر با چه زبان و رفتار و عملکردی باید نشان دهند کرونا بهانه است؛ اصل دین و نظام و فرهنگ شهادت نشانه است؛ تا شاید بیدار شویم؟! تا کی باید استخوان در گلو، فقط ناظر بی‌عدالتی‌ها بود و از این همه ظلم و جفا دَم نزد؟!... انتشار مطالب کانال صدقه جاریه است. به ما بپیوندید 👇👇👇👇👇👇👇👇 @salehanolmahdi_rey
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺برای ثبت در تاریخ| چقدر شرم آور؟‼️ 🔻بازخوانی سخنان انتخاباتی حسن روحانی(سال ۹۲): 🔹 ارزش پول ملی را نصف کرده‌اید و هنوز هم شعار می‌دهید؟! من دولت راستگویان را تشکیل خواهم داد؛ چقدر شرم‌آور است؛ کاهش قدرت خرید پول ملی به کمتر از نصف! 🔹 همه ضعف و ناکارآمدی‌ها را نمی‌توان پای تحریم‌ها نوشت. رئیس‌جمهور باید پاسخگو باشد 🔻 🔹 جناب روحانی (مهر۹۹) : آدرس غلط به مردم ندهید؛ ریشه مشکلات، «واشنگتن دی‌سی» است. مردم باید در این سال‌ها خیلی راحت‌تر زندگی می‌کردند. ما لعن و نفرین و کینه خود را به آدرس صحیح و درست بفرستیم. این مشکلات از کاخ‌نشین کاخ سفید است. ✅ فاجعه اصلاحات برای ایران؟! انتشار مطالب کانال صدقه جاریه است. به ما بپیوندید 👇👇👇👇👇👇👇👇 @salehanolmahdi_rey
قالیباف: آب زنید راه را هین که نگار می‌رسد... محمدباقر قالیباف در صفحه شخصی خود در توئیتر نوشت: «‏آب زنید راه را هین که نگار می‌رسد. فداکاری و از خودگذشتگی بلباسی‌ها بود که نگذاشت آب در دل بچه‌های این آب و خاک تکان بخورد. خود را به مسیر سیل انداختند تاکسی را آب نبرد. خداوند به خانواده‌هایشان صبر دهد.» انتشار مطالب کانال صدقه جاریه است. به ما بپیوندید 👇👇👇👇👇👇👇👇 @salehanolmahdi_rey
🚩رهبر انقلاب،ارتباط تصویری با مراسم دانش آموختگی دانشجویان دانشگاههای افسری نیروهای مسلح صبح امروز: 🔰در ماجرای کرونا و کمک‌های معیشتی به مردم، نیروهای مسلح حقیقتا در میدان هستند ☝️ارائه خدمت به ملت از بزرگترین کارهای نیروهای مسلح است 🔸️نیروهای مسلح ما به‌جز تأمین امنیت کارهای مهم دیگری هم دارند که یکی از بزرگ‌ترین کارها ارائه‌ی خدمات به ملت است؛ هم خدمات زیربنایی مثل سد و راه و پالایشگاه و... هم در عرصه‌ی بهداشت و درمان. 🔹️امروز هم در زمینه‌ی مسائل کرونا حقیقتاً نیروهای مسلح در میدان‌اند و در حوزه‌ی کمکهای معیشتی و عرصه رزمایش همدلی و کمک مؤمنانه کارهای بسیار خوبی به‌وسیله‌ی نیروهای مسلح انجام میگیرد. ۹۹/۷/۲۱ انتشار مطالب کانال صدقه جاریه است. به ما بپیوندید 👇👇👇👇👇👇👇👇 @salehanolmahdi_rey
🔰اگر ملت‌ها قدرت دفاعی نداشته باشند، آمریکا و برخی کشورها آن‌ها را راحت نمیگذارند! 🔻رهبر انقلاب، صبح امروز: 🔹️قدرت دفاعی یکی از ارکان اقتدار ملی است؛ اگر ما برای اقتدار ملی لااقل سه رکن اصلی را در نظر بگیریم، این سه رکن «استحکام و ثبات اقتصادی»، «توانایی و قوام‌یافتگی فرهنگی» و «قدرت دفاعی» است. قدرت دفاعی برای اقتدار یک ملت حیاتی است. اگر ملتها این قدرت دفاعی را نداشته باشند، آن کسانی که اهل تجاوز و تعرض و سوءاستفاده و دخالت‌ کردن و دست‌اندازی به دیگر کشورها و ملتها هستند، مانند آمریکا و بعضی از کشورهای دیگر، آنها را راحت نمیگذارند و به همه چیز آنها تعرض میکنند که امروز می‌بینید به بعضی از کشورها چه تعرضهایی میشود. ۹۹/۷/۲۱ انتشار مطالب کانال صدقه جاریه است. به ما بپیوندید 👇👇👇👇👇👇👇👇 @salehanolmahdi_rey
⛔️صالحانُ المهدی+!"⛔️
#بخش_بیست_وپنجم کارمن تمام شده بود که لیلا امدوگفت:ام عمر میگه بیا,نهاررااماده کن.... میدانستم که د
لیلا دستم راگرفت وگفت:خواهش میکنم مانع کارم نشو ,فقط خواسته ای دارم که امیدوارم براورده اش کنی... لبخندی زدم وگفتم:حرف از جدایی نزن اما خواسته ات رابگو...توجان طلب کن خواهرک عزیزم.. لیلا:از همان بچگی هروقت که محرم میشد وماهم به تماشای هیاتهای سینه زنی شیعیان درمحله ی خاله صفیه, میرفتیم,یک احساس بسیار خوش ایند ویک محبت عمیق بروجودم مستولی میشد واین چندروزه که تودر سختی ومخفیانه وبازحمت به دورازچشم بقیه به نماز میایستادی یانشسته وخوابیده عبادت میکردی ,هرزمان که تو عبادت میکردی ,روح وروان من ارام میگرفت ومملو میشد ازهمان حس بچگیهایم...دوست دارم این اخرین لحظات زندگی ام ,سعادتمند شوم وفکرمیکنم سعادت درهمان راهی ست که این داعشیهای خبیث به شدت با ان دشمن هستند,اری سعادت در مذهبی ست که توبرگزیدی چون دیدم چگونه این حیوانات درنده شیعیان مظلوم را تکه وپاره میکردندولذت میبردند. اگر میشود کاری کن تا من هم مثل تو شیعه شوم...دراین دنیا که رنج را با تمام وجودم کشیدم ,میخواهم دران دنیا راحت باشم وهمنشین بهشتیان... دستانم رابازکردم وخواهرک مظلوم وپاکم را دراغوش گرفتم وعبارات عشق را درگوشش زمزمه کردم:اشهدُ ان لااله الاالله, اشهدُ ان محمدا رسول الله,اشهدُ ان علی ولی الله... من گفتم واوتکرار کرد.... مانند طارق که زمانی مسلمان شدم سرم رابوسید,من هم سرلیلا رابوسیدم وگفتم:به جمع شیعیان مظلوم خوش امدی وروبه لیلا گفتم:عزیزم خوش حالم ازاینکه راه درست ودین حق را با اختیارخودت انتخاب کردی..ولی دراین دین خودکشی عمل ناپسندی است...فعلا از فکر خودکشی به درآی که نقشه هایی دارم... اگر کمکم کنی,فردا این موقع هردو از شر ابوعمر راحت راحت شدیم..... لیلا باخوشحالی,انگار نورامیدی بربیابان ناامید جانش درخشیده باشد گفت:جدددی؟؟چه نقشه ای؟؟واقعا ازاد میشویم ؟ ومن بعداز چندین روز فلاکت وبدبختی وگریه...لبخند نمکین لیلا را دیدم. من:اره عزیزم الان برات میگم... که درهمین هنگام ناگهان..... ابوعمر:ببینم چی توگوش هم پچ پچ میکنین؟! پاشین ,پاشین بیایین بالا,ام عمرداره میره ,بایدبالا رامرتب کنید وظرفها را بشورید .... چشمکی به لیلا زدم اهسته وگفتم:شب برای نقشه ام,بهترین وقته.... لیلا هم راضی بلندشد ورفتیم بالا....ام عمر داشت میرفت رو به شوهرش:کوچکی را میخوای برای کنیزی نگهداری میتونی ,اما من چشم دیدن بزرگی را ندارم تا مابرمیگردیم از شرش خلاص شو. این عفریته ی بی چشم ورو واقعا فکرمیکرد که ملکه ی دربار شده وماهم خادمان درگاهش ومرگ وزندگی ما دردستان اوست....با تنفر نگاهم را به او دوختم وارزو کردم که اوهم طعم اسیری رابچشد. بکیر از داخل ماشین مدام بوق میزد,بالاخره همه شان رفتند. اووف ,اتاقها بهم ریخته بود واشپزخانه هم مملواز ظرفهای نشسته...: ابوعمر:لیلا..قلیان من را اتیش کن وبیاور, خودتم بیا اون اتاق,سلما توهم به وضع اشپزخانه رسیدگی کن,حق نداری تحت هیچ شرایطی از اشپزخانه بیرون بیای. لیلا رنگش مثل زردچوبه ,زرد شده بود به طرف زیرزمین رفت تا زغال برای قلیان ابوعمربیاورد. دلم مثل سیروسرکه میجوشید,این پیرمرد پست وحیوان صفت برای لیلا چه نقشه ای در سر داشت. مشغول جم کردن اشپزخانه بودم که لیلا قلیان را اماده کرد وبه طرف اتاقی که ابوعمر بود رفت واشاره کرد که میترسد,میخواست من هم همراهیش کنم. دلم رابه دریا زدم وبه خواسته لیلا تن دادم,البته قبلش چاقویی تیز را زیرلباسم پنهان نمودم ,هنوز به اتاق نرسیده بودیم که ابوعمراز درگاه اتاق سرک کشید وگفت:هی کنیزک چشم سفید..سلما توکجا؟؟ برگرد,لیلا...لیلای زیبا فقط بیاید. بادستان چروکیده وشیطانی اش دست لیلا راگرفت وبه طرف خود کشید وبا هم داخل اتاق شدند... در اتاق را بست تا باخیال راحت به هدف شیطانی اش برسد... چند دقیقه ای نگذشته بود که.... ادامه دارد انتشار مطالب کانال صدقه جاریه است. به ما بپیوندید 👇👇👇👇👇👇👇👇 @salehanolmahdi_rey
🔹رئیس مجلس در دومین سفر ، وارد استانِ مظلوم و محرومِ سیستان و بلوچستان شد... از هم اکنون منتظر حسادت‌ها و تخریب‌های جماعت آشنا و تمسخرها و تهدیدات افراد زخمِ بستر گرفته باشید! و دعا کنیم گره‌ای حتی کوچک از مشکلات بزرگ مردم باز شود... 🔸همین حالا که نماینده تفکر غربزده و لیبرال، در کاخ مشغول تدارک وعده دروغ دیگری است؛ نماینده تفکر انقلابی در سیستان بین مردم حضور دارد و پیگیر رفع مشکلات آن‌هاست... خوب است فراموش نکنیم که؛ ۷۳ درصد رأی سیستان سال ۹۶، به همان غربزده‌ها بود ولی امروز امیدشان به انقلابی هاست... انتشار مطالب کانال صدقه جاریه است. به ما بپیوندید 👇👇👇👇👇👇👇👇 @salehanolmahdi_rey
🌹باتو پرچم را به مولا می دهیم...👌 انتشار مطالب کانال صدقه جاریه است. به ما بپیوندید 👇👇👇👇👇👇👇👇 @salehanolmahdi_rey
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⛔️صالحانُ المهدی+!"⛔️
✨✨بسم الله الرحمن الرحیم✨✨ #سلسله_مباحث_حجاب #پارت_۳۶ ۴_ضربه به فعالیتها و مسئولیتهای اجتماعی: پ
✨✨بسم الله الرحمن الرحیم✨✨ ۳۷ آنچه که این رفاه و لذت را تامین می کند و به همه خواسته های بشر جامه عمل میپوشاند،سرمایه و ثروت است. پس تهیه سرمایه اصل می باشد. و برای رسیدن به آن هر راهی مشروع و بلا اشکال است. با این طرز تفکر بود که نظامهای سرمایه داری ،استفاده از کلیه راهها و امکانات ممکن جهت رسیدن به مقاصد خویش را جایز بلکه لازم دانستند و همه ارزشها را در جهت رشد اقتصادی استخدام کردند. از جمله قربانیان این جهان بینی زن بود،زیرا سرمایه داران با توجه به جاذبه ظاهری و جنسی او میتوانستند از او در جهت تبلیغ و ایجاد بازارهای مختلف استفاده کنند یعنی هم میخواستند از او و جاذبه جنسی اش در تبلیغ کالاهای مختلف استفاده نمایند و هم برای کالایی مربوط به جنبه های ظاهری ،حسی و خودنمایی او _مثل لوازم آرایش و لباس و ..._بود؛بازار مصرف بیشتری ایجاد کنند.علاوه بر آن ،برای افزایش بازار کار ، نیروی کار زن به عنوان یک نیروی ارزان برای آنان بسیار مطلوب بود.ولی برای استفاده از این نیروی کار ارزان،بی حجاب شدن زنان ضرورت داشت‌،چرا که حجاب زن ،مانع بزرگی برای استفاده و بهره کشی از وی بود.لذا اول می بایست حیا و حجاب او و محدودیت روابط بین زن و مرد را از بین برد و برای این کار چه دستاویزی بهتر از شعار عوام فریب و زیبای حمایت از حقوق و آزادی زن؟؟ زنها نیز از همه جا بی خبر و بدون توجه به اینکه چه آینده شومی در انتظارشان است،خود نیز در اجرای این نقشه به یاری مردان و سرمایه داران هوسباز شتافتند و نتیجه همان شد که میبینیم.عطش سیری ناپذیر سرمایه داران و نیاز به بازار های جدید کار و مصرف از یک طرف و محدودیت کشور های سرمایه داری از لحاظ مواد اولیه از سوی دیگر ،آنها را به غارت و استثمار دیگر کشور ها دعوت می کرد.لذا نقشه تهاجم نظامی به کشور ها یکی پس از دیگری تهیه شد و در این میان کشور های اسلامی که از نظر منابع اولیه اقتصادی دارای موقعیت بسیار خوبی بوده و هستند در نوک پیکان این تهاجم قرار گرفتند. تهاجم نظامی: سابقه تهاجم نظامی به منظور استعمار ،بسیار طولانی است شاید بتوان گفت حمله استعماری به قدمت تمدن های بشری سابقه دارد. از آن زمانی که کشور های اسلامی با سرمایه ها و منابع سرشار شان مورد طمع استعمارگران قرار گرفته،همواره به بهانه های مختلف آماج حملات نظامی وحشیانه و جنایات بیشمار آنان بوده اند. در طول این نبردها همواره این منابع و سرمایه ها به غارت رفته است. ولی این نحوه غارت به دلیل شجاعتها و دلاوریهای مسلمین که اغلب به شکست استعمارچیان منجر شد،نتوانست عطش سیری ناپذیر آنان را فرونشاند و بهتر آن دیدند که دست از تهاجم نظامی بردارند و به شیوه بهتری جریان غارت و استعمار را ادامه دهند این شیوه ،استعمار نو یا استعمار جدید نام داشت. ادامه دارد... انتشار مطالب کانال صدقه جاریه است. به ما بپیوندید 👇👇👇👇👇👇👇👇 @salehanolmahdi_rey
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 قدردانی و تمجید رهبر انقلاب از همسر شهید بلباسی 🔸روزهای ابتدایی آذرماه سال ۹۵، دیدار خاطره‌انگیزی میان خانواده‌ شهدای مدافع حرم و رهبر انقلاب اتفاق افتاد. رهبری از روی کاغذی، اسم حضار را می‌خوانند: «خانم محبوبه بلباسی، همسر گرامی شهید. من خواندم وصیّت‌نامه‌ این شهید را که به این همسرش می‌گوید که اگر شما نبودی، من به این راه نمیرفتم. شما بودی که کمک کردی من به این راه بروم. این‌طوره خانم؟» 🔹همسر شهید که گویی از تلطّف رهبری جا خورده، چیزی نمی‌گوید. مادر شهید اما به زبان می‌آید که: «بله، همین‌طوره؛ محمد اصلاً خونه نبود و بار زندگی و بزرگ کردن چهار تا بچه، روی دوش خانومش بود.» 🌷به مناسبت بازگشت پیکر شهید بلباسی به میهن انتشار مطالب کانال صدقه جاریه است. به ما بپیوندید 👇👇👇👇👇👇👇👇 @salehanolmahdi_rey
⛔️صالحانُ المهدی+!"⛔️
#بخش_بیست_وشش لیلا دستم راگرفت وگفت:خواهش میکنم مانع کارم نشو ,فقط خواسته ای دارم که امیدوارم براور
چنددقیقه از رفتن لیلا میگذشت که صدای ابوعمر راشنیدم که ازقدوبالای لیلا تعریف میکرد واورا باعناوینی میخواند که ازشنیدنش چندشم میشد...خدایا چه کنم؟؟نمیدانستم این پیرمردهرزه اینقدرحیوان صفت است که تا زن وبچه هایش در راپشت سرشان بستند او برای التیام هوسهایش دست به کارشود,انگار لحظه شماری میکرد تا خانواده اش بروند وانوقت به هدف پلیدش برسدواین صدای لیلا بود اری صدای التماس وخواهشش بلند شد:نه نه عمو ,جان بچه هایت عمو به من دست نزن.... ابوعمر:لیلای زیبا....توکنیز منی دخترک...من عموی تونیستم....تو باید تسلیم من شوی..وظیفه ات این است. دوباره اشکهایم جاری شد اخربه چه گناهی؟؟به خدا لیلا کشش اینهمه بلا راندارد...خدااااا وکم کم صدای التماسهای لیلا, تبدیل به فریادهای دلخراش شد و فریاد ابوعمروناسزا گفتن های این حیوان پست وخبیث کل خانه راگرفته بود. نمیدانستم چه کنم؟درقفل بود ,باید کاری میکردم...خدایا چه کنم؟؟دست پاچه بودم,فکرم کارنمیکرد... دوباره صدای گریه...و صدای مشت ولگد ابوعمر که حتما بربدن نحیف ورنجورلیلا فرود میامد واینبار لیلا مرا صدا میزد وکمک میخواست...سلماااا.....سلماااا.. خدایا چه کنم؟؟ آهان ,یافتم....باید ازاول همین کار رامیکردم. باسرعت خودم را به حیاط رساندم. پایم به جاکفشی جلوی در گرفت وبا سربه زمین خوردم. اه چه وقت زمین خوردن بود,دست به دیوار گرفتم بی توجه به درد پایم ,بلندشدم,وای من چرا زودتر به فکرم نرسید...لعنت به من.....اگر ابوعمر اسیبی به لیلایم بزند.... پله های زیرزمین رادوتا یکی کردم,برق راروشن کردم وچشم انداختم... کجا بود اه....چادر لیلا راتکاندم...اما روبنده اش نبود . چادرم رابرداشتم آه دیدمش روبنده زیرچادر بود..سریع درز روبنده را پاره کردم وبا احتیاط حب سمی را در اوردم بین مشتم گرفتم وبه سرعت از پله ها بالا امدم. خودم رابه آشپزخانه رساندم, حب را کف کاسه ای انداختم با ته استکان خوب خردش کردم .میدانستم که ابوعمر عاشق شربت اب لیموست ان هم همراه قلیان,شیشه ی ابلیمو وبطری اب خنک را ازیخچال دراوردم...اه شکر کجاست...آهان کنارسماور...داخل لیوان اب خنک وشکر اب لیمو ریختم وگرد حب سمی رابااحتیاط اضافه کردم وبا قاشق همزدم تاخوب حل شود دوباره شکر اضافه کردم تا اگر حب مزه تلخ داشت خیلی مشخص نشود.لیوان را داخل سینی گذاشتم ورفتم پشت در...باید با سیاست عمل میکردم که ابوعمر رافریب دهم. اول سرم راچسپاندم به در...خدای من هیچ صدایی نمی امد...یعنی چه؟؟لیلااااا...نکند بلایی سرش امده... هیچ صدایی نبود نه صدای ابوعمر ونه لیلا ,نمیدانستم چکارکنم که ناگهان صدای قل قل قلیان ابوعمر بلند شد وزیر لبش ناسزا میگفت.... توکل کردم برخدا ودرزدم.. ادامه دارد... انتشار مطالب کانال صدقه جاریه است. به ما بپیوندید 👇👇👇👇👇👇👇👇 @salehanolmahdi_rey