هدایت شده از جهاد تبیین ۲
🔴آمار قابل توجه و عجیب.
خیلی از مردم از این آمار خبر ندارند.
✍کاظم انبارلوئی
۱- تقریبا به تعداد خانوارها خودرو در کشور داریم! و در موارد قابل توجهی هم ویلای تفریحی وجود دارد
۲- با دو روز تعطیلی راههای کشور از کثرت میل به سفر و تفریح مملو از ماشین و مسافر میشود!
۳- در مصرف لوازم آرایشی و زینتی در صدر هستیم!
۴- میلیونها نفر در یک ساعت برای چهار هزار خودرو ثبت نام میکنند؛ یعنی مردم ایران، با پول همین قرعهکشی میتوانند شرکت بنز آلمان رو خریداری کنند!
۵- در نوروز امسال ۵۱ میلیون تردد در جادههای کشور ثبت شده که ما تنها کشور در منطقه و حتی جهان هستیم که دارای این رکورد سفر هستیم! تقریبا به انداره کل اروپا؛ پنج میلیون نفر سفر از طریق دریا و نیم میلیون نفر سفر هوایی!
۶- تعداد عجیبی ملک در ترکیه توسط ایرانیها خریداری شده است! و ایرانیها فقط در یک ماه خاص بیش از دویست هزار نفر سفر به ترکیه داشته اند! اما باز میگن بدبختیم!
۷- به گزارش انجمن بینالمللی جراحی زیبایی تعدادی عمل جراحی در دنیا انجام شده است که ایران با بیشترین جراحی زیبایی جز ده کشور اول جهان میباشد؛ یعنی ایران یک درصد جمعیت جهان رو داراست اما ۸ درصد عمل جراحی را داشته است!
۸- ایرانیها رتبه اول واردات غذای #سگ در منطقه غرب آسيا را دارند! اما در عین حال بدبخت ترین مردم در سطح کره زمینند؟!
۹- در حال حاضر مردم ایران روزانه بیش از ۱۱۰ میلیون لیتر بنزین مصرف میکنند یعنی مصرفی بیش از سه برابر مصرف پرجمعیت ترین کشور دنیا یعنی چین!
۱۰- میگن ما بدبختیم ولی مصرف برقمون ۶ برابر میانگین جهانی است!
۱۱- ما بدبختیم ولی مصرف گازمون با جمعیت ۸۰ میلیونی حدود ۷ برابر میانگین جهانی و معادل ۱۲ تا کشور ثروتمند اروپایی است!
۱۲- ما بدبختیم اما در مصرف آب شیرین درجه یک دنیا در رتبه اول هستیم!
۱۳- میهمانی ها و بریز و بپاش خانواده های ایرانی در دنیا مثال زدنی است.
۱۴- برای خرید یه بربری تا سر کوچه ماشین و یا موتور سوار میشیم.
۱۵-برای رفتن به مدرسه، فرزندانمان حتما باید سرویس ایاب و ذهاب داشته باشند.
۱۶- کمتر خانه ایرانی است که فاقد مبلمان و زرق و برق باشد.
۱۷- رکورد دار تعویض زود هنگام موبایل و وسایل هستیم.
۱۸- تولید کننده بیش از اندازه زباله و اهل دور ریختن مواد غذایی ماییم.
۱۹- مجالس عروسی و یا ترحیم با آداب پر خرج و برج داریم.
۲۰- اکثرا فراموش میکنیم که کمدهای لباس ما محتوای چه تعداد لباس کمتر استفاده شده است..
اما طبق آمار جهانی فقر در ایران بعد انقلاب به زیر ۸ درصد هم رسیده است و این یعنی ایران جز ده کشور با کمترین میزان فقر در جهان است؛ اما طبق گفته رسانه های دشمن ایران فقیرترین مردم جهان با درصد بالای #احساس_فقر فلاکت است؟! پس تأمل کنیم؛ چه دستی پشت پرده با کمک خائنین در کاره
و..... ما متهم به فلاکت در رسانه های غربی- صهیونیستی دنیا هستیم.
.
هدایت شده از جهادگر انقلابی
7.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⛔️ محدودیتی که مصونیت بیاورد؛ عقلانی و منطقی است!
🔺بله! حجاب محدویت است اما پشت هر محدودیتی، منطقی قرار دارد که پذیرش آن محدودیت را عقلانی و آسان می کند مثل محدودیت هایی که
🔻پوشیدن کفش
🔻بستن کمربند ایمنی
🔻گذاشتن کلاه ایمنی
🔻پوشیدن زره و جلیغه ضدگلوله
🔻رعایت قوانین راهنمایی و رانندگی
و نظایر آن برای انسان فراهم می کند.
🔹محدودیت هایی که حجاب برای بانوان فراهم می کند؛ هم آنها و هم جامعه را از آسیبهایی فردی و اجتماعی حفظ می کند.
✅ پشت فرهنگ برهنگی؛ نه منطق است و نه عقلانیت؛ بر همین اساس جوامعی که برهنگی بر آنها حاکم است، از انواع آسیبهای فردی و اجتماعی رنج می برند.
📈 آمارهایی که مؤسسات معتبر جهانی در باره جرائم و جنایتهای جنسی و آسیبهای ناشی از برهنگی در جوامع غربی ارائه می دهند؛ این گزاره را تایید می کنند.
▪️نتیجه:
1⃣ حجاب؛ محدویت است
2⃣ هر محدودیتی؛ رهاوردش مصونیت است
✅ پس حجاب؛ منطقی_عقلانی است
🔸طرح استدلالی رعایت حجاب را از بیان آقای #علی_زکریایی بشنوید.
هدایت شده از بیسیمچی مدیا 🎬
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سخنان شنیدنی شهید حاج قاسم سلیمانی درباره رهبرانقلاب در مراسمی که شهید زاهدی نیز حضور داشتند
@BisimchiMedia
هدایت شده از جهادگر انقلابی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😂😂😂😂
آقا: قبله کدام طرفه؟🕋
صاحبخانه: آقا! ما تازه دو ساله آمدیم اینجا...🙄🤣🤣🤣🤣
#شـاااادباشید😉😁
آدینه تون بخیر 🌺🌺
هدایت شده از فقط حیدر امیرالمومنین است
5.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هدایت شده از فقط حیدر امیرالمومنین است
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هدایت شده از علی صالحی
8.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅☝️کاش صدا و سیما یا وزارت آموزش و پرورش چنین کلیپ های برای ملت و دانش آموزان پخش می کرد! شاید این کلیپ ماحصل مطالعه هزار کتاب و مقاله باشد که در چند دقیقه به صورت خلاصه تقدیم حضور می گردد!👌👍
علی رضا آزمندیان
#یک_نکته_از_هزاران 🌱
آقاي حاج آقا جمال الدين (ره ) فرمودند: من براي نماز ظهر و عصر به مسجد شيخ لطف اللّه ، كه در ميدان شاه اصفهان واقع است ، مي آمدم .
روزي نـزديـك مـسجد، جنازه اي را ديدم كه مي برند و چند نفر ازحمالها و كشيكچي ها همراه او هـسـتـنـد.
حاجي تاجري ، از بزرگان تجار هم كه ازآشنايان من است پشت سر آن جنازه بود و به شدت گريه مي كرد و اشك مي ريخت .
من بسيار تعجب كردم چون اگر اين ميت از بستگان بسيار نـزديـك حـاجـي تـاجـر اسـت كه اين طور براي او گريه مي كند، پس چرا به اين شكل مختصر و اهـانـت آمـيـز او راتـشـيـيع مي كنند و اگر با او ارتباطي ندارد، پس چرا اين طور براي او گريه مي كند؟ تا آن كه نزديك من رسيد، پيش آمد و گفت : آقا به تشييع جنازه اولياء حق نمي آييد؟ باشنيدن اين كـلام ، از رفتن به مسجد و نماز جماعت منصرف شدم و به همراه آن جنازه تا سر چشمه پاقلعه در اصـفـهـان رفـتم .
(اين محل سابقا غسالخانه مهم شهر بود) وقتي به آن جا رسيديم ، از دوري راه و پـيـاده روي خـسـتـه شده بودم .
در آن حال ناراحت بودم كه چه دليلي داشت كه نماز اول وقت و جـمـاعـت را تـرك كـردم و تـحـمـل ايـن خستگي رانمودم آن هم به خاطر حرف حاجي .
با حال افـسـردگـي در ايـن فـكر بودم كه حاجي پيش من آمد و گفت : شما نپرسيديد كه اين جنازه از كيست ؟ گفتم : بگو.
گفت : مي دانيد امسال من به حج مشرف شدم .
در مسافرتم چون نزديك كربلا رسيدم ،آن بسته اي را كـه هـمـه پـول و مـخارج سفر با باقي اثاثيه و لوازم من در آن بود، دزد برد ودر كربلا هم هيچ آشـنـايـي نـداشـتـم كـه از او پـول قرض كنم .
تصور آن كه اين همه دارايي را داشته ام و تا اين جا رسيده ام ، ولي از حج محروم شده باشم ، بي اندازه مرا غمگين وافسرده كرده بود.
در فـكـر بودم كه چه كنم .
تا آن كه شب را به مسجد كوفه رفتم .
در بين راه كه تنها و از غم و غصه سـرم را پـايـيـن انداخته بودم ، ديدم سواري با كمال هيبت و اوصافي كه در وجودمبارك حضرت صاحب الامر (ع ) توصيف شده ، در برابرم پيدا شده و فرمودند: چرااين طور افسرده حالي ؟ عرض كردم : مسافرم و خستگي راه سفر دارم .
فرمودند: اگر علتي غير از اين دارد، بگو؟ با اصرار ايشان شرح حالم را عرض كردم .
در اين حال صدا زدند: هالو.
ديدم ناگهان شخصي به لباس كشيكچي ها و با لباس نمدي پيدا شد.
(در اصفهان دربازار، نزديك حـجـره مـا يك كشيكچي به نام هالو بود) در آن لحظه كه آن شخص حاضر شد، خوب نگاه كردم ، ديـدم همان هالوي اصفهان است .
به او فرمودند:اثاثيه اي را كه دزد برده به او برسان و او را به مكه ببر و خود ناپديد شدند.
آن شخص به من گفت : در ساعت معيني از شب و جاي معيني بيا تا اثاثيه ات را به توبرسانم .
وقـتي آن جا حاضر شدم ، او هم تشريف آورد و بسته پول و اثاثيه ام را به دستم داد وفرمود: درست نگاه كن و قفل آن را باز كن و ببين تمام است ؟ ديدم چيزي از آنها كم نشده است .
فرمود: برو اثاثيه خود را به كسي بسپار و فلان وقت و فلان جا حاضر باش تا تو را به مكه برسانم .
من سر موعد حاضر شدم .
او هم حاضر شد.
فرمود: پشت سر من بيا.
به همراه او رفتم .
مقدار كمي از مسافت كه طي شد، ديدم در مكه هستم .
فرمود: بعد از اعمال حج در فلان مكان حاضر شو تا تو را برگردانم و به رفقاي خودبگو با شخصي از راه نزديكتري آمده ام ، تا متوجه نشوند.
ضمنا آن شخص در مسير رفتن و برگشتن بعضي صحبتها را با من به طور ملايمت مي زدند، ولي هـر وقـت مـي خـواستم بپرسم شما هالوي اصفهان ما نيستيد، هيبت اومانع از پرسيدن اين سؤال مي شد.
بعد از اعمال حج ، در مكان معين حاضر شدم و مرا، به همان صورت به كربلابرگرداند.
در آن موقع فرمود: حق محبت من بر گردن تو ثابت شد؟ گفتم : بلي .
فرمود: تقاضايي از تو دارم كه موقعي از تو خواستم انجام بدهي و رفت .
تـا آن كـه بـه اصـفـهان آمدم و براي رفت و آمد مردم نشستم .
روز اول ديدم همان هالووارد شد.
خواستم براي او برخيزم و به خاطر مقامي كه از او ديده ام او را احترام كنم اشاره فرمود كه مطلب را اظهار نكنم ، و رفت در قهوه خانه پيش خادمها نشست و درآن جا مانند همان كشيكچي ها قليان كشيد و چاي خورد.
بعد از آن وقتي خواست برود نزد من آمد و آهسته فرمود: آن مطلب كه گفتم ايـن اسـت : در فلان روز دو ساعت به ظهر مانده ، من از دنيا مي روم و هشت تومان پول با كفنم در صندوق منزل من هست .
به آن جا بيا و مرا با آنها دفن كن .
در اين جا حاجي تاجر فرمود: آن روزي كه جناب هالو فرموده بود، امروز است كه رفتم و او از دنيا رفته بود و كشيكچي ها جمع شده بودند.
در صندوق او، همان طوركه خودش فرمود، هشت تومان پول با كفن او بود.
آنها را برداشتم و الان براي دفن اوآمده ايم .
بـعد آن حاجي گفت : آقا! با اين اوصاف ، آيا چنين كسي از اولياءاللّه نيست و فوت اوگريه و تاسف ندارد
كمال الدين ج 2، ص 104، س 37.
#یک_نکته_از_هزاران 🌱
آقاي حاج آقا جمال الدين (ره ) فرمودند: من براي نماز ظهر و عصر به مسجد شيخ لطف اللّه ، كه در ميدان شاه اصفهان واقع است ، مي آمدم .
روزي نـزديـك مـسجد، جنازه اي را ديدم كه مي برند و چند نفر ازحمالها و كشيكچي ها همراه او هـسـتـنـد.
حاجي تاجري ، از بزرگان تجار هم كه ازآشنايان من است پشت سر آن جنازه بود و به شدت گريه مي كرد و اشك مي ريخت .
من بسيار تعجب كردم چون اگر اين ميت از بستگان بسيار نـزديـك حـاجـي تـاجـر اسـت كه اين طور براي او گريه مي كند، پس چرا به اين شكل مختصر و اهـانـت آمـيـز او راتـشـيـيع مي كنند و اگر با او ارتباطي ندارد، پس چرا اين طور براي او گريه مي كند؟ تا آن كه نزديك من رسيد، پيش آمد و گفت : آقا به تشييع جنازه اولياء حق نمي آييد؟ باشنيدن اين كـلام ، از رفتن به مسجد و نماز جماعت منصرف شدم و به همراه آن جنازه تا سر چشمه پاقلعه در اصـفـهـان رفـتم .
(اين محل سابقا غسالخانه مهم شهر بود) وقتي به آن جا رسيديم ، از دوري راه و پـيـاده روي خـسـتـه شده بودم .
در آن حال ناراحت بودم كه چه دليلي داشت كه نماز اول وقت و جـمـاعـت را تـرك كـردم و تـحـمـل ايـن خستگي رانمودم آن هم به خاطر حرف حاجي .
با حال افـسـردگـي در ايـن فـكر بودم كه حاجي پيش من آمد و گفت : شما نپرسيديد كه اين جنازه از كيست ؟ گفتم : بگو.
گفت : مي دانيد امسال من به حج مشرف شدم .
در مسافرتم چون نزديك كربلا رسيدم ،آن بسته اي را كـه هـمـه پـول و مـخارج سفر با باقي اثاثيه و لوازم من در آن بود، دزد برد ودر كربلا هم هيچ آشـنـايـي نـداشـتـم كـه از او پـول قرض كنم .
تصور آن كه اين همه دارايي را داشته ام و تا اين جا رسيده ام ، ولي از حج محروم شده باشم ، بي اندازه مرا غمگين وافسرده كرده بود.
در فـكـر بودم كه چه كنم .
تا آن كه شب را به مسجد كوفه رفتم .
در بين راه كه تنها و از غم و غصه سـرم را پـايـيـن انداخته بودم ، ديدم سواري با كمال هيبت و اوصافي كه در وجودمبارك حضرت صاحب الامر (ع ) توصيف شده ، در برابرم پيدا شده و فرمودند: چرااين طور افسرده حالي ؟ عرض كردم : مسافرم و خستگي راه سفر دارم .
فرمودند: اگر علتي غير از اين دارد، بگو؟ با اصرار ايشان شرح حالم را عرض كردم .
در اين حال صدا زدند: هالو.
ديدم ناگهان شخصي به لباس كشيكچي ها و با لباس نمدي پيدا شد.
(در اصفهان دربازار، نزديك حـجـره مـا يك كشيكچي به نام هالو بود) در آن لحظه كه آن شخص حاضر شد، خوب نگاه كردم ، ديـدم همان هالوي اصفهان است .
به او فرمودند:اثاثيه اي را كه دزد برده به او برسان و او را به مكه ببر و خود ناپديد شدند.
آن شخص به من گفت : در ساعت معيني از شب و جاي معيني بيا تا اثاثيه ات را به توبرسانم .
وقـتي آن جا حاضر شدم ، او هم تشريف آورد و بسته پول و اثاثيه ام را به دستم داد وفرمود: درست نگاه كن و قفل آن را باز كن و ببين تمام است ؟ ديدم چيزي از آنها كم نشده است .
فرمود: برو اثاثيه خود را به كسي بسپار و فلان وقت و فلان جا حاضر باش تا تو را به مكه برسانم .
من سر موعد حاضر شدم .
او هم حاضر شد.
فرمود: پشت سر من بيا.
به همراه او رفتم .
مقدار كمي از مسافت كه طي شد، ديدم در مكه هستم .
فرمود: بعد از اعمال حج در فلان مكان حاضر شو تا تو را برگردانم و به رفقاي خودبگو با شخصي از راه نزديكتري آمده ام ، تا متوجه نشوند.
ضمنا آن شخص در مسير رفتن و برگشتن بعضي صحبتها را با من به طور ملايمت مي زدند، ولي هـر وقـت مـي خـواستم بپرسم شما هالوي اصفهان ما نيستيد، هيبت اومانع از پرسيدن اين سؤال مي شد.
بعد از اعمال حج ، در مكان معين حاضر شدم و مرا، به همان صورت به كربلابرگرداند.
در آن موقع فرمود: حق محبت من بر گردن تو ثابت شد؟ گفتم : بلي .
فرمود: تقاضايي از تو دارم كه موقعي از تو خواستم انجام بدهي و رفت .
تـا آن كـه بـه اصـفـهان آمدم و براي رفت و آمد مردم نشستم .
روز اول ديدم همان هالووارد شد.
خواستم براي او برخيزم و به خاطر مقامي كه از او ديده ام او را احترام كنم اشاره فرمود كه مطلب را اظهار نكنم ، و رفت در قهوه خانه پيش خادمها نشست و درآن جا مانند همان كشيكچي ها قليان كشيد و چاي خورد.
بعد از آن وقتي خواست برود نزد من آمد و آهسته فرمود: آن مطلب كه گفتم ايـن اسـت : در فلان روز دو ساعت به ظهر مانده ، من از دنيا مي روم و هشت تومان پول با كفنم در صندوق منزل من هست .
به آن جا بيا و مرا با آنها دفن كن .
در اين جا حاجي تاجر فرمود: آن روزي كه جناب هالو فرموده بود، امروز است كه رفتم و او از دنيا رفته بود و كشيكچي ها جمع شده بودند.
در صندوق او، همان طوركه خودش فرمود، هشت تومان پول با كفن او بود.
آنها را برداشتم و الان براي دفن اوآمده ايم .
بـعد آن حاجي گفت : آقا! با اين اوصاف ، آيا چنين كسي از اولياءاللّه نيست و فوت اوگريه و تاسف ندارد
كمال الدين ج 2، ص 104، س 37.
🟢 ایستادگان تاریخ
🌹 پیکر این دو شهید در عملیات تفحص، در منطقه چیلات، پیدا شد.
👈 یکی نشسته بود و با لباس زمستانی و تجهیزات کامل به دیوار تکیه داده بود سر شهید دیگر را به دامن داشت.
🌹🌹🌹🌹🌹
دو عزیز؛ دو شماره پلاک؛ کنار هم داشتند: 555 و 556
👈به سراغ کامپیوتر رفتند؛ جستجو در اسامی کردند؛ دیدند #شهیدی که نشسته است، #پدر و شهیدی که درازکش است، #پسر است.
👈 پدر؛ شهید سید ابراهیم اسماعیلزاده؛ سر پسرش، شهید سید حسین اسماعیلزاده را به دامن گرفت و هر دو غریبانه؛ جان دادند
😭😭😭😭😭
🌹 دلاور مردان قصه ما؛ اهل روستای #باقرتنگه_بابلسر مازندران بودند❗️
#شهدا_شرمندهایم
@taqavi57
8.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 راز نقطه های سیاه روی چفیه های فلسطینی ها