#داستان_آموزنده
گویند مردی وارد مسجدی شد تا کمی استراحت کند...
کفشهایش را گذاشت زیر سرش و خوابید.
🔹طولی نکشید که دو نفر وارد مسجد شدند.
یکی از اون دو نفر گفت:
طلاها را بزاریم پشت منبر ،
اون یکی گفت: نه !
اون مرد بیداره وقتی ما بریم طلاها رو بر میداره.
🔹گفتند: امتحانش میکنیم کفشایش را از زیر سرش برمیداریم
اگه بیدار باشه معلوم میشه.
مرد که حرفای اونا رو شنیده بود،
خودشو بخواب زد. اونها کفشایش را برداشتن و مرد هیچ واکنشی نشون نداد.
گفتند پس خوابه طلاها رو بزاریم
پشت منبر...!
🔹بعد از رفتن آن دو مرد،
مرد خوش باور بلند شد و رفت که جعبه طلای اون دو رو بردارد اما اثری ازطلا نبود و متوجه شد که همه این حرفا برای این بوده که در عین بیداری
کفشهایش را بدزدند...!
✔️و اين گونه است که انسان خیلی وقتها در طول زندگی همه چیز خود را خودخواسته از دست میدهد از جمله زمان و فرصتها.چرا که نگاه و توجهش به جایی است که نباید باشد.
@Bakhoda1400
#داستان آموزنده
اهالی روستایی به دليل بی آبی تصميم گرفتند برای نزول باران،نماز استسقاء بخوانند،نزد روحانی روستا رفتند و از او خواستند تا زمانی برای نماز باران مشخص نمايد،روحانی به آنها گفت: روزی با پای برهنه بيرون از آبادی همه حاضر شويد تا نماز باران بخوانيم،روزی كه تمام اهالی برای دعا و نماز در محل مقرر جمع شدند،روحانی به جمعيت نگاهی كرد و توجه او به يك پسر بچه جلب شد كه با چتر آمده بود،روحانی جمعيت را رها كرده و به طرف خانه بازگشت،مردم متعجب دور او حلقه زدند كه پس چرا نماز باران نمی خوانی؟او به مردم گفت:چون در ميان شما فقط اين پسر بچه اعتقاد واقعی به خدا دارد و با #توكل به او،به اينجا آمده و اشارهای به پسر بچهایی كه با چتر آمده بود نمود.
@Bakhoda1400
هدایت شده از علی صالحی
8.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 چرا این دختر در اردوی راهیان نور بدون تبلیغ حجاب، با حجاب شد؟
🌏 #تخریبچی👇
🆔 @takhribchi110
18.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 عیادت رهبر معظم انقلاب از همسرش در بیمارستان بقیه الله تهران.
این شش دقیقه ارزش ده بار دیدن و شنیدن داره.
#نشر_حداکثری_واجب
❣#سلامامامزمانم❣
📖 السلام علیک یا تالی کتاب الله و ترجمانه...
🌱سلام بر تو ای مولایی که آیه های نور از لسان تو می تراود،
و تفسیر حقیقی اش از قلب نازنین تو جاری می شود.
از کوی مهربانی،
روزی ...
تو خواهی آمد
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ 🤲💔
#امام_زمان #حجاب
🔴 ما به فکر امام زمان نیستیم
🔵 آیت الله بهجت قدس سره :
🌕 با اینکه میدانیم او ( امام زمان علیه السلام) واسطه بین ما و خداست مع ذلک به فکر او نیستیم ای کاش می دانستیم که احتیاج او به ما و دعای ما برای او به نفع خود ماست.و گرنه قرب و منزلت او در نزد خدا معلوم است.
📚 در محضر بهجت ج ۳ ص ۲۷۷
کانال صراط
https://eitaa.com/serat12110
⭕️ دقت کردین که دیروز چقدر راحت یه خبر مهم لا به لای خبرها بایکوت شد و نذاشتن پخش بشه؟
🔻روزگاری برای وارد شدن 1 هواپیما جشن میگرفتند و همه را کر میکردند!
🔻 اما دیروز 50 هواپیمای جدید وارد کشور شد و هیچکی اصلا نظری در رابطش نداد!
🔻 این کار رسانه های اصلاحات هست که نمیزارن پخش بشه خبر!
✍ آرش طاهری
🔰 بپیوندید 👇
https://eitaa.com/joinchat/3253993472C88d01d5de6
تقصیر شماست 🪴
🪴 امروز به خاطرات بسیار جالب توجه و خواندنی برخورد کردم حيفم آمد آنرا فوروارد نکنم
پیشنهاد می کنم با قدری تأمل مطالعه فرمایید.
🛑 *تقصیر شماست.......*
در زمان دانش آموزی معلمی داشتیم به نام آقای سید مهدی موسوی كه در آمریكا تحصیل كرده و تازه به وطن بازگشته بود و از همین روی گاه و بیگاه خاطرات و تجربه هایی از سالهای زندگی در ایالت اوهایو نقل می كرد و این گفته ها به اقتضای دوره نوجوانی به دقت در ذهن ما ثبت و ضبط می شد.
ایشان می گفت: “یك روز در دانشگاه اعلام شد كه در ترم آینده مشاور اقتصادی رییس جمهوری سابق آمریكا -گمان می كنم *ریچارد نیكسون* - قرار است درسی را در این دانشگاه ارائه كند و حضور آن شخصیت نامدار و مشهور چنان اهمیتی داشت كه همه دانشجویان برای شركت در كلاس او صف بستند و ثبت نام كردند و اولین بار بود كه من دیدم برای چیزی صف تشكیل شده است.
به دلیل كثرت دانشجویان كلاس ها در آمفی تئاتر برگزار می شد و استاد كه هر هفته با هواپیما از واشنگتن می آمد دیگر فرصت آشنایی با یكایك دانشجویان را نداشت اما گاهی به طور اتفاقی و بر حسب مورد نام و مشخصات برخی را می پرسید.
در یكی از همان جلسات نخست به من خیره شد و چون از رنگ و روی من پیدا بود كه شرقی هستم از نام و زادگاهم پرسید و بعد برای این كه معلومات خود را به رخ دانشجویان بكشد قدری در باره شیعیان سخن گفت و البته در آن روزگار كه كمتر كسی با اسلام علوی آشنا بود همین اندازه هم اهمیت داشت، ولی در سخن خود قدری از علی علیه السلام با لحن نامهربانانه و نادرستی یاد كرد.
این موضوع بر من گران آمد و برای آگاه كردن او ترجمه انگلیسی نهج البلاغه را تهیه كردم و هفته های بعد به منشی دفتر اساتید سپردم تا هدیه مرا او برساند.
در جلسات بعد دیگر فرصت گفت و گویی پیش نیامد و من هم تصور می كردم كه یا كتاب به دست او نرسیده و یا از كار من ناراحت شده و به همین دلیل تقریبا موضوع را فراموش كردم.
روزی از روزهای آخر ترم در كافه دانشگاه مشغول گفتگو با دوستانم بودم كه نام من برای مراجعه به دفتر اساتید و ملاقات با همان شخصیت مهم و مشهور از بلندگو اعلام شد، با دلهره و نگرانی به دفتر اساتید رفتم و هنگامی كه وارد اتاقش شدم با دیدن ناراحتی و چهره درهم رفته اش بیشتر ترسیدم.
با دیدن من روزنامه ای كه در دست داشت به طرف من گرفت و گفت می بینی؟ نگاه كن! وقتی به تیتر درشت روزنامه نگاه كردم خبر و تصویر دردناك خودسوزی یك جوان را در وسط خیابان دیدم.
او در حالی كه با عصبانیت قدم می زد گفت: می دانی علت درماندگی و بیچارگی این جوانان آمریكایی چیست؟ بعد به جریانات اجتماعی رایج و فعال آن روزها مانند هیپی گری و موسیقی های اعتراضی و آسیب های اخلاقی اشاره كرد و سپس ادامه داد: همه اینها به خاطر تقصیر و كوتاهی شماست!
من با اضطراب سخن او را می شنیدم و با خود می گفتم: خدایا، چه چیزی در این كتاب دیده و خوانده كه چنین برافروخته و آشفته است؟
او سپس از نهج البلاغه یاد كرد و گفت: از وقتی هدیه تو به دستم رسیده در حال مطالعه آن هستم و مخصوصا فرمان علی بن ابیطالب به مالك اشتر را كپی گرفته ام و هر روز می خوانم و عبارات آن را هنگام نوشیدن قهوه صبحانه مرور می كنم تا جایی كه همسرم كنجكاو شده و می پرسد این چه چیزی است كه این قدر تو را به خود مشغول كرده است؟
بعد هم شگفتی و اعجاب خود را بیان كرد و گفت: من معتقدم اگر امروز همه نخبگان سیاسی و حقوقدانان و مدیران جمع شوند تا نظام نامه ای برای اداره حكومت بنویسند، نمی توانند چنین منشوری را تدوین كنند كه قرنها پیش نگاشته شده است!
دوباره به روزنامه روی میز اشاره كرد و گفت: می دانی درد امثال این جوان كه زندگی شان به نابودی می رسد چیست؟ آنها نهج البلاغه را نمی شناسند!
آری، *تقصیر شماست كه علی را برای خود نگهداشته اید و پیام علی را به این جوانان نرسانده اید!*
دلیل آشوب و پریشانی در خیابانهای آمریكا، محرومیت این مردم از پیام جهان ساز و انسان پرور نهج البلاغه است.”
این داستان را در سن دوازده سالگی از معلم خود شنیدم، اما سالها بعد از آن وقتی كه برای جشنواره “باران غدیر” در تهران میزبان مرحوم پروفسور دهرمندرنات نویسنده و شاعر برجسته هندی بودیم چیزی گفت كه حاضران در جلسه را به گریه آورد و مرا به آن خاطره دوران نوجوانی برد.
پیرمرد هندو در حالی كه بغض كرده بود و قطرات اشك در چشمانش حلقه زده بود از مظلومیت علی بن ابی طالب یاد كرد و با اشاره به مشكلات گوناگون اجتماعی در كشورهای مختلف جهان گفت: “شما در معرفی امام علی و نهج البلاغه موفق نبوده اید! *باید پیام های امام علی را چون سیم كشی برق و لوله كشی آب به دسترس یكایك انسانها در كشورها و جوامع مختلف رساند !*
به عشق امیرالمومنین نشر دهید 🌷🌷🌷
هدایت شده از ملانصرالدین👳♂️
ما در هیچ حال،
قلبهایمان خالی از غم نخواهد شد.
چرا که غم، ودیعهای است طبیعی
که ما را پاک نگه میدارد.
انسانهای بیاندوه، به معنای متعالی کلمه،
هرگز «انسان» نبودهاند و نخواهند بود.
از این صافی انسانساز نترس...
🖋 #نادر_ابراهیمی
👳 @mollanasreddin 👳
هدایت شده از ملانصرالدین👳♂️
🌻✨یادت باشه
🌻✨مشڪلات هم تاریخ انقضا دارند...
🌻✨پس هروقت عرصه بهت تنگ شد
🌻✨این جمله رو زیاد تڪرار ڪن:
🌻✨خدا بزرگ است، این نیز بڪَذرد..
🌻✨به ڪوتاهے آن لحظعے شادے ڪه گذشت
🌻✨غصه هم میگذرد
👳 @mollanasreddin 👳
هدایت شده از ملانصرالدین👳♂️
باشخصیت بودن اصلا سخت نیست
همین که کلی جواب داری ولی جلوی یه آدم نادان سکوت میکنی
یعنی با شخصیتی...
آدمی که تو رو تحقیر میکنه
تا با کوچیک کردن و آزار دادنت
احساس قدرت کنه
آدم سالم و نرمالی نیست
چون کسی که شخصیت درستی داره
نیازی نداره تا با خرد کردن دیگران و از بین بردن اعتماد به نفس به اونها رشد کنه و بالا بره
👳 @mollanasreddin 👳
هدایت شده از ملانصرالدین👳♂️
#حکایت
یک روز مردی در حال گذر از خیابان کودکی را دید که مشغول جابه جایی یک بسته خیلی بزرگ می باشد، به او نزدیک شد و گفت: عزیزم اجازه بده کمکت کنم.
مرد وقتی خواست بسته را بردارد دید که حتی بلند کردنش برای او مشکل است چه برسد به این بچه.
کمی که رفتند مرد از کودک پرسید چرا بسته به این بزرگی را تو جا به جا می کنی؟
کودک در پاسخ گفت: پدرم خواست تا این بسته را حمل کنم.
مرد پرسید: بسته خیلی بزرگ است و حمل آن برای تو سخت می باشد چرا پدرت از تو این کار خواسته است؟
کودک جواب داد: اتفاقا مادرم هم همین حرف را به پدرم زد ولی او گفت: خانم بالاخره کسی پیدا می شود به این بچه کمک کند!
👳♂️ @mollanasreddin 👳♂️