eitaa logo
صالحین دامغان
332 دنبال‌کننده
19.9هزار عکس
2.9هزار ویدیو
603 فایل
ارتباط با ادمین @a_mohammadi61
مشاهده در ایتا
دانلود
part01.mp3
3.51M
✅قسمت اول 🎀با ما همراه باشید🎀 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• حوزه مقاومت بسیج کوثر دامغان 🍃قرارگاه صالحین دامغان @salehin_damghan
🕗 شکوه کوه و بلندای عرش و فرش و زمین ز قد و قامت گلدسته‌ی تو بالا نیست ✋ 🍃صلوات خاصه امام رضا علیه السلام🍃 ✨اللهّمَ صَلّ عَلی عَلی بنْ موسَی الرّضاالمرتَضی الامامِ التّقی النّقی وحُجَّّتکَ عَلی مَنْ فَوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثری الصّدّیق الشَّهید صَلَوةَ کثیرَةً تامَةً زاکیَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه کافْضَلِ ما صَلّیَتَ‌عَلی‌اَحَدٍ مِنْ اوْلیائِک.✨ 🍃قرارگاه صالحین دامغان @salehin_damghan
🌟 سمینار آموزشی ،ویژه کنکوری ها🌟 ⚜به همت حوزه مقاومت بسیج دانش آموزی حضرت مریم(س) سمینار آموزشی ویژه کنکوری ها برگزار شد⚜ 📛با موضوع + ای_آزمون 👈شامل سرفصل های: ⚪️تصورات غلط کنکوری و راز های آن 🔴روش های مدیریت زمان ⚪️تکنیک های تست زنی و مدیریت غلط 🔴ترسیم نقشه راه آزمون ⚪️شیوه های افزایش دقت و بهره وری 🔴روان شناسی آزمون سراسری مدرس: زمان: یکشنبه ۱۲ مرداد ۹۹ ساعت: ۱۷:۳۰الی۲۰ مکان: مرکز فرهنگی شهدای بسیج •┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈• 🍃قرارگاه صالحین دامغان @salehin_damghan
🔹آب خارج شده از لباس در حال شستشو ⁉️ در هنگام شستشوی لباس با آب متصل به کر، آبی که موقع فشار دادن لباس از آن خارج می‌شود، چه حکمی دارد؟ ✅ج: اگر آب شیر متصل به کرّ به همه جای لباس متنجّس برسد و پس از زوال عین نجاست از آن بریزد و از آن عبور کند و خارج شود، لباس پاک است و احتیاج به فشار دادن ندارد و چنانچه پس از خصوصیات ذکر شده لباس را فشار دهند، آبی که از آن می‌ریزد، پاک است. 📕منبع: leader.ir 🍃قرارگاه صالحین دامغان @salehin_damghan
در فصل خطر امیر را گم نکنید آن وسعت بی نظیر را گم نکنید   تنها ره ِ جنت از علی می گذرد ای همسفران غــدیر را گم نکنید 🌱🌱🌱 دلنوشته از برکه تا چاه 📝 ارسال آثار به آیدی 🆔 @zeinab99 🍃قرارگاه صالحین دامغان @salehin_damghan
🎊🎉🎊 💖علی (ع) امام من هست و منم گدای علی (ع)... 💠به مناسبت فرارسیدن عید سعید غدیر خم،عید کمال دین عید بزرگ ولایت وجانشینی مولی الموحدین مولا امیر المومنین(ع) 🌱حوزه مقاومت بسیج حضرت زینب(س)برگزار می کند: ❤️ 🦋تزیین محلات و درب منازل 🦋برگزاری جشن های خانگی 🦋وتزیین خانه ها به مناسبت عیدغدیر ارسال تصاویر به آیدی 🆔 @zeinab99 🍃قرارگاه صالحین دامغان @salehin_damghan
📡 بازتاب وسیع ۸۸۰۰_استاد_دانشگاههای_کشور به : ✴ شکست سیاست دشمن، نتیجه بصیرت دینی و مهارت ملی ایرانیان است 💠 ۸۸۰۰ تن از استادان کشور درنامه ای به ملت ایران باسپاسگذاری از ایرانیان به تبیین وضع موجود پرداخته وضمن مقابله باتحریف رویدادها، با تکیه برمستندات تاریخی به روایت درماندگی دشمن در برابر اراده ملی وانقلابی ایرانیان پرداختند؛ 💠 این نامه دومین اقدام از نوع خود پس از اغتشاشات آبان ماه ۹۸ ازسوی جنبش استادی است که طی آن ۷۷۷ استاد باحضور درجهاد تبیینی در نبرد روایت ها وارد میدان جهاد تبیین شدند؛ این بار اما با مشارکت بیش از ۱۱برابری، استادان نسبت به سال گذشته به میدان آمده و در برابر روایت دشمنان ایران صف آرایی کردند؛ ⬅️ متن کامل نامه👇 yjc.ir/fa/amp/news/7445529 farsnews.ir/news/13990513000129 tasnimnews.com/fa/news/1399/05/13/2319829 iribnews.ir/fa/amp/news/2782608 basijasatid.ir/node/7681 basijnews.ir/fa/news/9262803 iscanews.ir/news/1076614 snn.ir/fa/news/866363 ostadnews.ir/details.asp?ID=2732 rasanews.ir/fa/news/659548 ‏ 🍃قرارگاه صالحین دامغان @salehin_damghan
هدایت شده از صالحین دامغان
📚 رمان قشنگه، عاشقانش هم که قشنگ تر 🍃🍃 ✅خبر ،خبر قراره باهم یه رمان خاص بخونیم .... رفقاتونو دعوت کنید 😊 💢واما... با رمان شیرین و جذاب ♥️ ♥️ در کنارتون هستیم . هر شب راس ساعت ۲۳ با ما همراه باشید😊 🍃قرارگاه صالحین دامغان @salehin_damghan
🌸 دمِ غروب، دیدیم عده ای روی پشت بام اتاقی که ما توی آن نشسته بودیم راه می روند، پا می کوبند و شعر می خوانند. وسط سقف، دریچه ای بود که همه خانه های روستا شبیه آن را داشتند. بچه ها آمدند و گفتند: «آقا صمد و دوستانش روی پشت بام هستند.» همان طور که نشسته بودیم و به صداها گوش می دادیم، دیدیم بقچه ای، که به طنابی وصل شده بود، از داخل دریچه آویزان شد توی اتاق؛ درست بالای کرسی. چند نفری از دوستانم هم به این مهمانی دعوت شده بودند. آن ها دست زدند و گفتند: «قدم! یاالله بقچه را بگیر.» هنوز باور نداشتم صمد همان آقای داماد است و این برنامه هم طبق رسم و رسومی که داشتیم برای من که عروس بودم، گرفته شده است. به همین خاطر، از جایم تکان نخوردم و گفتم: «شما بروید بگیرید.» یکی از دوستانم دستم را گرفت و به زور هلم داد روی کرسی و گفت: «زود باش.» چاره ای نبود، رفتم روی کرسی بقچه را بگیرم. صمد انگار شوخی اش گرفته بود. طناب را بالا کشید. مجبور شدم روی پنجه پاهایم بایستم؛ اما صمد باز هم طناب را بالاتر کشید. صدای خنده هایش را از توی دریچه می شنیدم. با خودم گفتم: «الان نشانت می دهم.» خم شدم و طوری که صمد فکر کند می خواهم از کرسی پایین بیایم، یک پایم را روی زمین گذاشتم. صمد که فکر کرده بود من از این کارش بدم آمده و نمی خواهم بقچه را بگیرم. 🍃قرارگاه صالحین دامغان @salehin_damghan
🌹🌹
🌸 طناب را شل کرد؛ آن قدر که تا بالای سرم رسید. به یک چشم بر هم زدن، برگشتم و بقچه را توی هوا گرفتم. صمد، که بازی را باخته بود، طناب را شل تر کرد. مهمان ها برایم دست زدند. جلو آمدند و با شادی طناب را از بقچه جدا کردند و آن را بردند وسط اتاق و بازش کردند. صمد باز هم سنگ تمام گذاشته بود؛ بلوز و شلوار و دامن و روسری هایی که آخرین مدل روز بود و پارچه های گران قیمت و شیکی که همه را به تعجب انداخت. مادرم هم برای صمد چیزهایی خریده بود. آن ها را آورد و توی همان بقچه گذاشت. کفش و لباس زیر و جوراب، با یک پیراهن و پارچه شلواری و صابون و نبات. بقچه را گره زد و طناب را که از سقف آویزان بود به بقچه وصل کرد و گفت: «قدم جان! بگو آقا صمد طناب را بکشد.» رفتم روی کرسی؛ اما مانده بودم چطور صدایش کنم. این اولین باری بود که می خواستم اسمش را صدا کنم. اول طناب را چند بار کشیدم، اما انگار کسی حواسش به طناب نبود. روی پشت بام می خواندند و می رقصیدند. مادرم پشت سر هم می گفت: «قدم! زود باش. صدایش کن.» به ناچار صدازدم: «آقا... آقا... آقا...» خودم لرزش صدایم را می شنیدم. از خجالت تمام بدنم یخ کرده بود. جوابی نشنیدم. ناچار دوباره طناب را کشیدم و فریاد زدم: «آقا... آقا... آقا صمد!» 🍃قرارگاه صالحین دامغان @salehin_damghan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پــروردگــارا✨🌸 در این شب دل انگیز آنچه را که بیصدا✨ از قلب عزیزانم گذر کرده در تقدیرشان قـرار ده✨ تــــا لــذتــی دو چــنــدان را برایشان به ارمغان بیاورد✨ شبتـون بـخیـر و سـراسـر آرامـش در آغوش پراز مهر خدا باشید✨ شبـتون غرق در عطر گل✨🌙🌹 🍃قرارگاه صالحین دامغان @salehin_damghan