#دختر_شینا🌸
#قسمت_دویست_وبیست_وهشتم
گفتم: «تو دیدی چطور شهید شد؟!»
چشم هایش سرخ شد. همان طور که فرمان را گرفته بود و به جاده نگاه می کرد، گفت: «پیش خودم شهید شد. جلوی چشم های خودم. می توانستم بیاورمش عقب...»
خواستم از ناراحتی درش بیاورم، دستی روی کتفش زدم و گفتم: «زخمت بهتر شده.»
با بی تفاوتی گفت: «از اولش هم چیز قابلی نبود.»
با دست محکم پانسمان را فشار دادم.
ناله اش درآمد. به خنده گفتم: «این که چیز قابلی نیست.»
خودش هم خنده اش گرفت. گفت: «این هم یک یادگاری دیگر. آی کربلای چهار!»
گفتم: «خواهرت می گفت یک هفته ای توی یک کشتی سوخته گیر افتاده بودی.»
برگشت و با تعجب نگاهم کرد و گفت: «یک هفته! نه بابا. خیلی کمتر، دو شبانه روز.»
گفتم: «برایم تعریف کن.»
آهی کشید. گفت: «چی بگویم؟!»
گفتم: «چطور شد. چطور توی کشتی گیر افتادی؟!»
گفت: «ستار شهید شده بود. عملیات لو رفته بود. ما داشتیم شکست می خوردیم. باید برمی گشتیم عقب. خیلی از بچه ها توی خاک عراق بودند. شهید یا مجروح شده بودند.
#دختر_شینا🌸
#قسمت_دویست_وبیست_ونهم
آتش دشمن آن قدر زیاد بود که دیگر کاری از دست ما برنمی آمد. به آن هایی که سالم مانده بودند، گفتم برگردید. نمی دانی لحظه آخر چقدر سخت بود؛ وداع با بچه ها، وداع با ستار.»
یک لحظه سرش را روی فرمان گذاشت. فریاد زدم: «چه کار می کنی؟! مواظب باش!»
زود سرش را از روی فرمان برداشت. گفت: «شب عجیبی بود. اروند جزر کامل بود. با حمید حسین زاده دونفری باید برمی گشتیم. تا زانو توی گل بودیم.
یک دفعه چشمم افتاد به کشتی سوخته ای که به گل نشسته بود. حالا عراقی ها ردّ ما را گرفته بودند و با هر چه دم دستشان بود، به طرفمان شلیک می کردند. گلوله های توپ کشتی را سوراخ سوراخ کرده بود.
از داخل آن سوراخ ها خودمان را کشاندیم تو. نزدیک های صبح بود. شب سختی را گذرانده بودیم. تا صبح چشم روی هم نگذاشته بودیم.
جایی برای خودمان پیدا کردیم تا بتوانیم دور از چشم دشمن یک کمی بخوابیم. نیرویی برایمان نمانده بود. حسابی تحلیل رفته بودیم.»
گفتم: «پس دلهره من و مادرت بی خودی نبود. همان وقتی که ما این قدر دلهره داشتیم، ستار شهید شده بود و تو زخمی.»
انگار توی این دنیا نبود. حرف های من را نمی شنید. حتی سر و صدای بچه ها و شیطنت هایشان حواسش را پرت نمی کرد.
همین طور پشت سر هم خاطراتش را به یاد می آورد و تعریف می کرد.
⭕️ کهنهسرباز سایبری رفت
🔸 آن روزهای ماهعسل برجامیان، برای این عکس تیتر زدند که «اشک دلواپسان درآمد».
🔹 زارعی مردِ جنگی بود. کهنه سرباز دفاع مقدس بود. سال ها فرماندهی ستاد جنگ الکترونیک (جنگال) را به عهده داشت. جانشین سازمان پدافند غیرعامل بود. مسئول آموزش سپاه آبادان در سال های نخست جنگ بوده و 45 درصد جانبازی داشت. همه این ها نشان میدهد، زارعی «جنگی مرد» بود و جنگ ذاتاً انسان ها را قوی و مستحکم بار می آورد.
🔸 برجام اشک مرد جنگی مجلس را درآورد؛ این یعنی آنچه ما در آینه امروز برجام میبینیم، او در خشت خام آن روزش میدید.
🔹 زارعی، سال ها فرماندهی جنگال را عهدهدار بوده که وظیفه آن دفاع از خاک ایران اسلامی در برابر تهدیدهای سایبری است. این بخش از زندگی او تقریباً هیچ جا روایت نشده است و خوب است زودتر کسی به فکر روایت این بخش مهم زندگی این مرد باغیرت باشد.
#علی_اصغر_زارعی
#سیاستمدار_باغیرت
#جنگال
🚩 نهضت سواد رسانه انقلاب اسلامی
🚩مرکز فضای مجازی دامغان
🍃إِلَهِـي هَبْ لِي قَلْباً
يُدْنِيهِ مِنْڪَ شَوْقُهُ ...🍃
معبود من ....
به من قلبے ببخش ،❤️
ڪه با بال اشتیاق به سوے #تـــو پر بکشد ...🍃
با نام زیبایت آغاز میکنم
بسم الله الرحمن الرحیم
الهی به امید تو ❤️
🍃قرارگاه صالحین دامغان
@salehin_damghan
#روزمان_را_با_قرآن_شروع_کنیم
💠 آیه ۷۱ و ۷۲ سوره کهف
🍃فَانطَلَقَا حَتَّى إِذَا رَکِبَا فِى السَّفِینَةِ خَرَقَهَا قَالَ أَخَرَقْتَهَا لِتُغْرِقَ أَهْلَهَا لَقَدْ جِئْتَ شَیْئاً إِمْراً 🍃
🍃قَالَ أَلَمْ أَقُلْ إِنَّکَ لَن تَسْتَطِیعَ مَعِىَ صَبْراً🍃
🔹ترجمه
✨ پس آن دو (موسى و خضر) به راه افتادند، تا آنکه سوار کشتى شدند. (خضر) آن را سوراخ کرد. موسى (از روى اعتراض یا تعجّب) گفت: آیا آن را سوراخ کردى تا سرنشینان آن را غرق کنى؟ راستى که کار ناروایى انجام دادى! ✨
✨(خضر) گفت: آیا نگفتم تو هرگز نمى توانى همراه من شکیبا باشى؟✨
🌀«خَرق» به معناى پاره کردن چیزى از روى فساد و بدون مطالعه است. کلمه «اِمر» به کار مهم شگفت آور یا بسیار زشت گفته مى شود.
📝پیام ها
۱- در آموزش، زمان را از دست ندهید. «فانطلقا» (حرف «ف» نشانه فوریّت است)
۲- همراهى افراد، گاهى تا پایان راه نیست. همسفر اوّل موسى، در ادامه راه با آنان نبود و موسى وخضر، دو نفرى به راه افتادند. «فانطلقا» و نفرمود: «فانطلقوا»
۳- فراگیرى علم، محدود به زمان و مکان و وسیله خاصّى نیست. «رکبا فى السفینة» (در دریا و سوار بر کشتى و در سفر هم مى توان آموخت.)
۴- اگر علم و حکمتِ کسى را پذیرفتیم باید در برابر کارهایش، حتّى اگر به نظر ما عجیب آید، سکوت کنیم. «السفینة خرقها»
۵ - گاهى لازمه آموزش، خراب کردن است. «خرقها»
۶- هنگام خطر، هر کسى خود و منافع خود را مى بیند، ولى انبیا به فکر دیگرانند. «لتغرق اهلها» و نفرمود: «لتغرقنا»
۷- سوراخ کردن کشتى، به ظاهر هم تصرّف بى اجازه در مال دیگرى بود، هم زیان و خسارت رساندن بى دلیل به مال و جان خود و دیگران، لذا حضرت موسى اعتراض کرد. «شیئاً اِمراً»
🍃قرارگاه صالحین دامغان
@salehin_damghan
#نهج_البلاغه
✨ أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ الدُّنْيَا مَشْغَلَةٌ عَنْ غَيْرِهَا وَ لَمْ يُصِبْ صَاحِبُهَا مِنْهَا شَيْئاً إِلَّا فَتَحَتْ لَهُ حِرْصاً عَلَيْهَا وَ لَهَجاً بِهَا✨
💠همانا دنیا انسان را به خود سرگرم و از دیگر چیزها باز می دارد، دنیاپرستان چیزی از دنیا به دست نمی آورند جز آن كه دری از حرص برویشان گشوده، و آتش عشق آنان تندتر می گردد.
📚 #نامه_۴۹
🍃قرارگاه صالحین دامغان
@salehin_damghan
🌀 #بفرمائید_روضه
🔻بخشی از وصیتنامه آیت الله قاضی(ره)، استاد عرفان آیت الله بهجت(ره):
👈🏼 روضه هفتگی، ولو دوسه نفر باشد، باعث گشایش امور است.
🔸[پس از تاکید بر نماز اول وقت و واجبات میفرمایند:] و در مستحبات تعزیهداری و زیارت حضرت سیدالشهدا(ع) مسامحه ننمایید و روضه هفتگی ولو دو سه نفر باشد، اسباب گشایش امور است و اگر از اول عمر تا آخرش در خدمات آن بزرگوار از تعزیت و زیارت و غیرهما به جا بیاورید، هرگز حق آن بزرگوار ادا نمیشود.
🔻منبع: انتشارات کنگره بزرگداشت آیت الله قاضی(ره)، کوه توحید، ص۲۵۶
#روضه_خانگی
🍃قرارگاه صالحین دامغان
@salehin_damghan
روضه خانگی - طفلان زینب(س) - 350.mp3
10.95M
🎙زینب ای قافله سالار حسین...
🔻روضه #طفلان_حضرت_زینب(س)
👤حاج مهدی #سماواتی
🍃قرارگاه صالحین دامغان
@salehin_damghan
بدون شرح......
🏴درگذشت نماینده انقلابی ومجاهد ادوارمجلس مرحوم دکتر زارعی راتسلیت عرض میکنیم.
🍃قرارگاه صالحین دامغان
@salehin_damghan