eitaa logo
صالحین دامغان
338 دنبال‌کننده
19.9هزار عکس
2.9هزار ویدیو
603 فایل
ارتباط با ادمین @a_mohammadi61
مشاهده در ایتا
دانلود
به مناسبت هفته بسیج 🦋جشنواره 🦋 در 2 بخش کودکان ونوجوانان،بزرگسالان 🌱🌱🌱 1⃣:کودکان و نوجوان 💫 طراحی وساخت اسباب بازی وکاردستی بااستفاده از وسایل دورریختنی انتخاب نام مناسب برای اسباب بازی 2⃣:بزرگسالان 💫 طراحی و ساخت دست سازه های مفید وقابل استفاده با وسایل دورریختنی 🌱🌱🌱 👌 : قید شده در پوستر مهلت شرکت:5 آذرماه 1399 🎁همراه با اهدای جوایز🎁
۳.m4a
3.9M
💻🖥 📲 حجت الاسلام آقای مصاحبی سرمربی حوزه مقاومت بسیج الهادی(ع) 🔹 قسمت سوم 🍃قرارگاه صالحین دامغان @salehin_damghan
💠 جشنواره ورزش و شادابی در منزل 💠 🔴《 یک دقیقه نشاط و تندرستی 》🔴 🌺به مناسبت هفته بسیج 🌺 در رشته های متنوع ورزشی (شرح در پوستر ) ☝️☝️☝️ 🏐🏀🥎🏓🎯🎾 🎞🎬🎥در قالب فیلم کوتاه یک دقیقه ای 🗓مهلت ارسال آثار : ۲۰ آبان ماه لغایت ۱ آذر ماه 🆔️ آیدی ارسال آثار : kosar98@ در پیام رسان ایتا و avaybaran94@ در تلگرام و واتس آپ همراه با اهدا جوایز 🥇🥈🥉
💠حضور مسئول تعلیم و تربیت سپاه ناحیه در پایگاه نفیسه 👌آقای موسوی فرمودند: برنامه های تربیتی داشته باشید با تنوع دربرنامه ها وکار در فضای مجازی پایگاه ها رو وارد خانواده ها کنید .هر خانه یه پایگاه .روی نسل جوان ونوجوان بیشتر کار بشه. بصیرت افزایی تا حد امکان بیشتر بشه.
🕗 در تمام ِ جان ِ من جا کرده‌ای؛ ای تمامت آیه‌ ی تکرار دل... 🍃صلوات خاصه امام رضا علیه السلام🍃 ✨اللهّمَ صَلّ عَلی عَلی بنْ موسَی الرّضاالمرتَضی الامامِ التّقی النّقی وحُجَّّتکَ عَلی مَنْ فَوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثری الصّدّیق الشَّهید صَلَوةَ کثیرَةً تامَةً زاکیَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه کافْضَلِ ما صَلّیَتَ‌عَلی‌اَحَدٍ مِنْ اوْلیائِک.✨ 🍃قرارگاه صالحین دامغان @salehin_damghan
🔰برگزاری کلاسهای آموزشی توانمندسازی نوجوانان و جوانان و حلقه های نوجوانان درمحل دفتر امام جمعه محترم شهر دیباج هدف از این جلسه که در روز میلاد پیامبر (ص) و امام جعفر صادق (ع) در دفتر امام جمعه برگزار گردید؛ شناسائی و تشویق نوجوانان مستعد در امور معنوی و نیروسازی و مشارکت در کارهای فرهنگی و معنوی وفعالیت در بسیج می باشد. 🍃قرارگاه صالحین دامغان @salehin_damghan
هدایت شده از صالحین دامغان
📚 رمان قشنگه، عاشقانش هم که قشنگ تر 🍃🍃 ✅خبر ،خبر قراره باهم یه رمان خاص بخونیم .... رفقاتونو دعوت کنید 😊 💢واما... با رمان شیرین و جذاب ♥️ ♥️ در کنارتون هستیم . هر شب راس ساعت ۲۳ با ما همراه باشید😊 🍃قرارگاه صالحین دامغان @salehin_damghan
🌸 گفتم: «اقلاً بگذار رختخواب ها را جمع کنم. صبحانه بچه ها را بدهم.» گفت: «صبحانه توی راه می خوریم. فقط عجله کن باید تا عصر سر پل ذهاب باشیم.» سمیه را تمیز کردم. تا توانستم برای بچه ها و خودم لباس برداشتم. مهدی را آماده کردم و دستش را دادم به دست خدیجه و معصومه و گفتم: «شما بروید سوار شوید.» پتویی دور سمیه پیچیدم. دی ماه بود و هوا سرد و گزنده. سمیه را دادم بغل صمد. در را قفل کردم و رفتم در خانه گُل گز خانم و با همسایه دیوار به دیوارمان خداحافظی کردم و سپردم مواظب خانه ما باشد. توی ماشین که نشستم، دیدم گل گز خانم گوشه پرده را کنار زده و نگاهمان می کند و با خوشحالی برایمان دست تکان می دهد. ماشین که حرکت کرد، بچه ها شروع کردند به داد و هوار و بازی کردن. طفلی ها خوشحال بودند. خیلی وقت بود از خانه بیرون نیامده بودند. صمد همان طور که رانندگی می کرد، گاهی مهدی را روی پایش می نشاند و فرمان را می داد دستش، گاهی معصومه را بین من و خودش می نشاند و می گفت: «برای بابا شعر بخوان.» گاهی هم خم می شد و سربه سر خدیجه می گذاشت و موهایش را توی صورتش پخش می کرد و صدایش را درمی آورد. ‌
🌹🌹
🌸 به صحنه که رسیدیم، ماشین را نگه داشت. رفتیم توی قهوه خانه لب جاده که بر خلاف ظاهرش صبحانه تمیز و خوبی برایمان آورد. هنوز صبحانه ام را نخورده بودم که سمیه از خواب بیدار شد. آمدم توی ماشین نشستم و شیرش دادم و جایش را عوض کردم. همان وقت ماشین های بزرگ نظامی را دیدم که از جاده عبور می کردند؛ کامیون های کمک های مردمی با پرچم ایران. پرچم ها توی باد به شدت تکان می خوردند. صمد که برگشت، یک لقمه بزرگ نان و کره و مربا داد دستم و گفت: «تو صبحانه نخوردی. بخور.» بچه ها دوباره بابا بابا می کردند و صمد برایشان شعر می خواند، قصه تعریف می کرد و با آن ها حرف می زد. سمیه بغلم بود و هنوز شیر می خورد. به جاده نگاه می کردم. کوه های پربرف، ماشین های نظامی، قهوه خانه ها، درخت های لخت و جاده ای که هر چه جلو می رفتیم، تمام نمی شد. ماشین توی دست انداز افتاده بود که از خواب بیدار شدم. ماشین های نظامی علاوه بر اینکه در جاده حرکت می کردند، توی شانه های خاکی هم بودند. چندتایی هم تانک خارج از جاده در حرکت بودند، برگشتم و پشت ماشین را نگاه کردم. معصومه با دهان باز خوابش برده بود. مهدی سرش را گذاشته بود روی پای معصومه و خوابیده بود.
💫گاهی که دلت شور کسی را مےزند و اضطراب فرصت نفس کشیدن را از تو می گیرد آرام زمزمه کن: 🍃فاللّهُ خَیرٌ حافظاً و هو أرحمُ الراحِمین🍃 با نام زیبایش آغاز میکنیم بسم الله الرحمن الرحیم الهی به امید تو ❤️ 🍃قرارگاه صالحین دامغان @salehin_damghan
💠 آیه ۸۱ سوره نحل 🍃وَاللَّهُ جَعَلَ لَکُم مِّمَّا خَلَقَ ظِلَلاً وَجَعَلَ لَکُم مِّنَ الْجِبَالِ أَکْنَناً وَ جَعَلَ لَکُمْ سَرَبِیلَ تَقِیکُمُ الْحَرَّ وَسَرَبِیلَ تَقِیکُم بَأْسَکُمْ کَذَلِکَ یُتِمُّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکُمْ لَعَلَّکُمْ تُسْلِمُونَ‏🍃 🔹ترجمه ✨و خداوند از آنچه آفریده، براى شما سایه ‏ها قرار داد و از کوه برای تان، غارها قرار داد و براى شما لباس ‏هایى قرار داد که شما را از گرما (و سرما) حفظ مى‏ کند و لباس‏ هایى که شما را از آسیب‏ هاى یکدیگر حفظ مى‏ نماید. اینگونه (خداوند) نعمت خود را بر شما تمام مى‏ کند، باشد که خود را تسلیم او کنید.✨ 📝پیام ها   ۱- توجه و یاد نعمت‏ها، علاقه انسان را به ولى نعمت زیاد و روح تسلیم و پرستش را در او زنده مى‏ کند. (کلّ آیه)  ۲- نقش سایه، کمتر از روشنایى و نور نیست. «جعل لکم... ظلالاً»  ۳- کامیابى از نعمت‏ ها، ما را از یاد آفریدگار آنها غافل نکند. (در این آیه سه بار کلمه‏ «جَعَل» و یک بار کلمه‏ «خَلَق» به کار رفته است)  ۴- زره ولباس دفاع که با نرم شدن آهن و خلاقیت ساخته شده، از الطاف الهى است. «جعل لکم سرابیل تقیکم بأسکم»  ۵- توجه دادن مردم به نعمت‏ ها وخالق آنها، بهترین راه دعوت به خدا و جلوگیرى از سرکشى و تکبر است. «یُتّم نعمته علیکم لعلکم تسلمون»  ۶- در گفتگوها، مخاطب و محیط سخن را در نظر بگیرید. (گرچه لباس وسیله‏ حفظ از سرما و وسیله‏ زیبایى نیز هست، لکن چون مشکل منطقه حجاز گرما و جنگ بود، خداوند به دو فایده حفاظت از گرما و جنگ اشاره کرده است. «سرابیل تقیکم الحرّ... تقیکم بأسکم»  🍃قرارگاه صالحین دامغان @salehin_damghan