هدایت شده از معارج
در یکی از روزهای این ماه،منزل پدرم ناهار دعوت بود؛و عدّهای از علما هم آنجا مهمان بودند.من با مصطفی_که در آن زمان چهارپنج ساله بود_رفتم...مشغول صرف ناهار با مهمانها بودیم که یکی از برادرانم آمد و گفت:ساواکیها وارد خانه شدهاند!من به طرف آنها رفتم تا وارد قسمت مهمانها نشوند.دیدم مادرم در حیاط،مقابل دو مأمور ساواک ایستاده و با آنها جرّوبحث میکند.او پوشیده در حجاب و روبسته،مثل شیری در برابر آن دو نفر ایستاده بود.آن کسی که بخصوص با مادرم بحث و جدل میکرد،یکی از بازجوهای معروف ساواک بود که پس از انقلاب کشته شد...
...به مأموران ساواک گفتم:چه میخواهید؟گفتند:باید با ما بیایی.گفتم:من آمادهام.پسرم مصطفی در تمام این مدّت با حیرت و وحشت شاهد صحنه بود.با او خداحافظی کردم و او را به دست مادر سپردم.با مادر هم خداحافظی کردم...آنها مرا به ساختمان ساواک بردند.
@salehinhoze
یازدهم : دادگاه نظامی
#کتاب_خون_دلی_کهلعل_شد
#کتاب
#کتابخوانی
#حوزه_364_حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#ناحیه_حیدر_کرار_ع_شهر_پرند
#سپاه_سیدالشهداء_ع_استان_تهران
هدایت شده از معارج
مرا به اتاق رئیس بردند،که اتاقی مجلّل با مبلمانی شیک و مرتّب بود...او بنا به عادت رؤسای ساواک،برای جنگ روانی،سر پایین انداخته بود و خود را سرگرم چند برگ کاغذی نشان میداد که در مقابل داشت.من نیز طبق عادت خودم،برای واکنش،روی یک صندلی نرم در آن اتاق نشستم و خود را مشغول چیزهایی کردم که حاکی از بیتوجّهی به رئیس باشد...
با سرزنش و تشر شروع به سخن کرد.من گاهی با همان تندی پاسخش را میدادم و گاهی بدون اعتنا به حرفهایش،خاموش میماندم...
مرا به اتاقی بردند که در آن،عدّهای از مأموران ساواک،دایرهوار ایستاده بودند.مرا در وسط دایره گذاشتند و به باد کلمات ناسزا و توهینآمیز گرفتند.من قبلاً تجربهی مشابهی را گذرانده بودم و این بار برای رویارویی و دادن پاسخ شدید به آنها،آمادهتر بودم.البتّه تا آنوقت شکنجهی بدنی اعمال نمیشد...
@salehinhoze
یازدهم : دادگاه نظامی
#کتاب_خون_دلی_کهلعل_شد
#کتاب
#کتابخوانی
#حوزه_364_حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#ناحیه_حیدر_کرار_ع_شهر_پرند
#سپاه_سیدالشهداء_ع_استان_تهران
#شجره_طیبه_صالحین_مجازی
استراتژی_برای_کودکان_سطح۲
جلسه اول
مربی_خانم عباسی
رویکرد: آیت مدار
آیت: میمون🐒
محتوای کمکآموزشی: داستان
موضوع: میمون آدم نمی شود
در این درس به شباهتهای ظاهری میمون🐵 و انسان👦پرداختیم و با طرح سوالاتی، بچه ها بیان کردند که شباهت میمون با انسان فقط ظاهری است و اگر کارهایی شبیه انسان انجام میدهند نه از روی تفکر و تعقل بلکه از روی هوش و غریزه است.
در ادامه با ارائه ی یک داستان، به این نتیجه رسیدیم که میمون انسان نمی شود ولی ممکن است انسان بواسطه ی عدم استفاده ی درست از عقل و شعور به مرتبه حیوانی تنزل کند.👹👿
#پایگاه_بسیج_محدثه
#حوزه_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#ناحیه_حیدر_کرار_پرند
#سپاه_سیدالشهداء_استان_تهران
۹۹/۸/۱
#شجره_طیبه_صالحین
#اردوی_تربیتی
#حلقه_صالحین
برگزاری اردوی تربیتی پایگاه شهید هداوند میرزایی
✅در این اردوی که با زیارت مزار شهدای گمنام پرند شروع شد در ادامه برنامه برادران عزیز با کوهپیمایی در آن منطقه به قرائت دعای ندبه صرف صبحانه و برگزاری حلقه نوجوانان با موضوع آخرت و حیات بعد از مرگ به مباحثه و گفت و گو پرادختند.
تاریخ:99/8/2
#پایگاه_شهید_هداوند_میرزایی
#حوزه_شهید_امیری_فر
#ناحیه_حیدر_کرار_پرند
#سپاه_سیدالشهداء_استان_تهران
#مجمع_مربیان
✳ برگزاری آنلاین مجمع مربیان حوزه در پیام رسان ایتا .
روز جمعه ۹۹.۸.۲
✳ مباحث مطرح شده :
🔸️ قرائت سوره مبارکه علق .
🔸️ ادامهی تفسیر قرآن به ترتیب نزول .
🔸️ تعریف تقوا
🔸️ بیان مصادیق در دنیای امروز با توجه به آیات سورهی مبارکه علق .
🔸️ اهمیت کار صالحین با توجه به بیانات حضرت آقا .
🔸️ لازمهی پاسخگویی و روشنگری در مورد شبهات مطرح شده در شروع ماه ربیعالاول در حلقات .
🔸️ بصیرت افزایی و روشنگری در زمینه انتخابات .
✳ با تشکر از حضور آنلاین مربیان بزرگوار و همچنین با تشکر از سرمربی محترم خواهر بیگدلی .
#شجره_طیبه_صالحین
#حوزه_364_حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#ناحیه_حیدر_کرار_ع_شهر_پرند
#سپاه_سیدالشهداء_ع_استان_تهران
نیروی های داوطلب مخلص و جوانان مومن و صالح، بار دیگر وارد میدان شوند.
@salehin_parand
📚 کتاب: #رویای_یک_دیدار
❤️عاشق نور زندگی متفاوت دارد.
نور کاری به این ندارد که آیینت زرتشت است، ایرانی هستی یا نه...
✨نور به دلت نگاه میکند.
به اشتیاقت.
آدمی اگر عاشق شود، متحمل بیابانها هم میشود. زخم زبان یهودی را به جان میخَرَد، گرسنگی را نمیبیند و حتی به اسارت تن میدهد. این معجزه عشق است!
که عشق، "روزبه" را "سلمان" کرده است.
❇️خلاصه ای از کتاب:
کتاب رویای یک دیدار روایتی ست تاریخی از گوشهای از زندگی سلمان فارسی.
زمانی که روزبه🧑 نوجوان به دنبال نور، از آیین زرتشت به مسیحیت گرویده میشود.
این شوق در روزبه او را وادار میکند تا از 🏠خانه اشرافی پدر بگریزد و سختی بیابانها و یهودیان و گرما و 🌨سرما را تحمل کند تا عاقبت به سرچشمه💧 آب حیات برسد و بشود "سلمان منا اهل البیت".
📚جهت تهیه کتاب به پایگاه های بسیج شهر پرند ویا به آیدی @Mrs_talabeh مراجعه کنید.
#مقر_کتابیا
#معرفی_کتاب
#ناحیه_حیدر_کرار_پرند
#سپاه_سیدالشهداء_استان_تهران
هدایت شده از معارج
🌸 #کتاب همواره بهترین انتخاب است...
🔻 در سبد خریدتان جایی برای کتاب ها باز کنید...
@salehinhoze
هدایت شده از معارج
...آنها از نظر شخصیّت و منطق،بسیار ضعیف بودند.البتّه،هم ضعیف بودند و هم دیوانه! و دیوانه ممکن است ناگهان به انسان حمله کند و انسان را از پا درآورد.از همین روی،به مأموران ساواک به عنوان آدمهایی ضعیف و حقیر و بیمایه مینگریستم.امّا به علّت آنچه گفتم،قدری احساس ترس هم از آنها داشتم...
مرا سوار اتومبیلی کردند که به سمت ساختمان دیگری رفت.وقتی وارد شدم،فهمیدم همان زندانی است که سه سال پیش در آن بودم؛از دیوارهای سفیدش آنجا را شناختم.آنجا همان《هتل سفید》ی بود که ما این اسم را رویش گذاشته بودیم...
مرا در یکی از سلّولها انداختند...پس از گذشت چند روز،به فکر تکمیل ترجمهی کتاب اسلام و مشکلات تمدّن سیّدقطب افتادم.من سهچهارم کتاب را در سوّمین زندانِ خود ترجمه کرده بودم...این کار حدود یک ماه طول کشید.سپس آن را به طور کامل به برادرم_سیّد هادی_سپردم و نام کسی را هم که آن را چاپ کند،ذکر کردم....
@salehinhoze
فصل یازدهم : دادگاه نظامی
#کتاب_خون_دلی_کهلعل_شد
#کتاب
#کتابخوانی
#حوزه_364_حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#ناحیه_حیدر_کرار_ع_شهر_پرند
#سپاه_سیدالشهداء_ع_استان_تهران