eitaa logo
صالحین پرند
229 دنبال‌کننده
6.9هزار عکس
408 ویدیو
96 فایل
کانال اطلاع رسانی صالحین ناحیه حیدر کرار شهر پرند استان تهران ارتباط با ما 📌ایدی ؛ @tarbiat_heydarkarar
مشاهده در ایتا
دانلود
حلقه_شهیده_عصمت_پور_نوری حلقه_نوجوانان سطح۱ جلسه :مجازی سرحلقه:حمیده یعقوبی موضوع جلسه:مد و مد گرایی جلسه با قرائت قرآن و صلوات بر محمد و آل محمد شروع شد. متربیان نظرات خود را در مورد مد و مدگرایی مطرح کردند 《مد》ها الگوهای فرهنگی ای هستند که توسط بخشی از جامعه پذیرفته میشود ودارای یک دوره زمانی نسبتا کوتاه‌اند،سپس فراموش میشوند‌. 《مد گرایی》آن است که فرد سبک لباس پوشیدن و طرز زندگی و رفتارخود را طبق اخرین الگوها تنظیم کند و به محض آن که الگویی جدیدیی در جامعه رواج یافت از آن یکی پیروی نماید. 《مد》رایج شدن شیوه ایی از زینت در ابعاد مختلف زندگی است. دکور خانه، شیوه نما سازی ساختمان مد به جنبه زینت و تجمل زندگی یا به عبارت دیگر به جنبه زیبا شناختی زندگی انسان مربوط میشود . پایان جلسه با صلوات بر محمد و آل محمد و دعا برای سلامتی و ظهور امام زمان عج همراه بود. تاریخ_سه شنبه ۹۹/۸/۶
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از معارج
رئیس دادگاه دستور داد سربازان نگهبان،به علامت اینکه فرد همراه آنها زندانی نیست،سلاح خود را دوشفنگ کنند و مرا در انجام بقیّه‌ی اقدامات اداری لازم برای خروج از زندان یاری کنند.به اتاقم رفتم؛...یک ساعت از شب گذشته بود که اثاثیّه‌ام را جمع کردم وبا زندانیان خداحافظی کردم. فصل زمستان بود و هوا سرد؛و در شب،سردتر.جلوی درِ ورودی پادگان تعدادی از جوانان فامیل را دیدم که با یک اتومبیل در انتظار من ایستاده‌ بودند.وسایلم را گرفتند.خواستم سوار اتومبیل شوم که یک افسر آمد و گفت:شما نمی توانی بروی؛با من بیا!مرا در اتومبیلی که چند نظامی در آن بودند،سوار کرد و اتومبیل _چنان که از مسیر راه دریافتم_به سمت ساختمان ساواک حرکت کرد . آیا آزادی من از پادگان،ظاهری بوده؟آیا میخواهند مرا به ساواک و از آنجا به تهران ببرند؟درحالی که اتومبیل مسیر خود را در تاریکی و سرما به سمت سرنوشت نامعلوم من میپیمود،این‌گونه پرسش‌ها نیز در ذهن من میچرخید. @salehinhoze فصل یازدهم : دادگاه نظامی
هدایت شده از معارج
جلوی ساختمان ساواک مرا پیاده کردند.بازجویی که در زندان سوّم و چهارم با او آشنا شدم_یعنی 《غضنفری》_با من روبرو شد.با لحنی آمیخته به غرور و موذیگری به من گفت: _چرا آمدی؟ _من نیامدم،آنها مرا به اینجا آوردند. _حالا که ما دستور آزادی ات را داده‌ایم،برو! بدون آنکه علّت این رفتار آنها را بدانم،به خیابان تاریک و سرد آمدم تا اتومبیلی پیدا کنم که مرا به خانه برساند.اگر وسایلم هم در دستم بود،بیرون ماندن در این ساعت از شب،مشقّت و دردسر بیشتری داشت.امّا وسایلم را جلوی درِ ورودی پادگان به کسانی که برای رساندنم آمده بودند،سپرده بودم. ناگهان یک اتومبیل جلوی پایم ایستاد.خوب نگاه کردم،دیدم همان جوانانی هستند که جلوی پادگان منتظرم بودند.فهمیدم آنها مسیر مرا از پادگان تا ساواک در انتظار سرنوشت و سرانجام کار دنبال کرده بودند. به خانه رسیدم،دیدم همسرم نشسته و به در چشم دوخته،بچّه‌ها هم از انتظار خسته شده‌اند و به خواب رفته‌اند. @salehinhoze فصل یازدهم : دادگاه نظامی
حلقه_شهیده_آذر_محمدی میانسال_سطح۲_(ویژه) سرگروه_خانم_یوسفی ✨قرائت سوره و حدیث: ✍امام علی (ع): احمق ترين مردم كسى است كه گمان دارد عاقل ترين مردم است.🌺 موضوع ایجاد امنیت برای فرزندمان توضیح موضوع راههای ایجاد محیط امن در خانه 🌺شرح حدیثی از امام علی در مورد بی تدبیری درامور خانواده 🌺 شرح حکمت ۴۴۹ نهج البلاغه 🌺 خواص در مانی شلغم در پاییز و زمستان 🍃 قرائت دعای فرج ۹۹/۸/۷
(گزارش ارسالی توسط فرمانده محترم پایگاه خواهر خادمی) 🌺 برگزاری حضوری حلقه میانسال شهدای مدافع حرم اعضای شورای در روز سه‌شنبه ۹۹.۸.۶ و چهارشنبه ۹۹.۸.۷ . 🌺 مباحث حلقه : 🍃 روز چهارشنبه : درباره رجعت آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه و یاران حضرت گفتگو شد . 🍃 روز سه‌شنبه : سه شنبه مهدوی به همراه جشن امامت آقا امام زمان (عج) و سالگرد ازدواج رسول الله (ص) در پایگاه و مولودی خوانی . 🌺 با تشکر از سرگروه محترم خواهر آبرودی .
🌸 برگزاری حلقه نوجوان سطح ۱ در پارک . ۹۹.۸.۸ 🌸 موضوع بحث : 🌻 حقیقت شناسی 🌻 💐 ظاهر زندگی و حقیقت و کاربرد حقیقت در زندگی 💐 ثمرات جلو رفتن با حقیقت در زندگی . 💐 حقیقت در خوردن ، خواب ، بیماری و ... . 💐 رشد عقل و فعال شدن چراغ وجدان با حقیقت شناسی . 🌸 با تشکر از سرگروه محترم خواهر اکبری .
بسمه تعالی گزارش حلقه صالحین برگزاری حلقه صالحین پایگاه شهدای گمنام، در تاریخ ۷ آبان توسط سر گروه آقا شیشه گر
: نرجس شکوریان فرد عهد مانا مقدس ای از کتاب: آبگوشت را دوست دارم.قوت جان محمد علی شد در آن روز ترس. با دست های لرزان برایش بردم با دست های لرزان خورد. آبگوشت بار می گذارم ،می پزد. دوست دارم خالی بخورم. سر می کشم. قوت جانم می شود در نبود محمد علی. می خندم، آبگوشت که قوت جان نمی شود. قوت جسم است. قوت جان و روح محمد علی بود. نذرهای دلم بود و دعاهای جامعه و عاشورا. نمازهایی که برای سلامتی امام زمان (عج) می خواند. قوت من هم ثابت قدم بودن تو، مقاومتت زیر شکنجه ها. یادت هست آمدیم اوین دیدنت؟ گفتم مادر حیف تو به این خوبی بشی آقا منشی، بمان تا در آینده دکتر و مهندسی … تو هم گفتی: دکتر و مهندس که ایمانش قوی نباشد، که خدایش را نشناسد و خودخواه باشد فقط یک اسم است و یک سواد سیاه، مادر! هیچ درسی بهتر از قرآن نیست. من الان توی زندان چند جز قرآن با ترجمه حفظ کرده ام. ایت الله ربانی برایم تفسیرش را هم گفته اند. من دوست دارم انسان باشم. این تمام آرزوی من است تا وقتی بمیرم. 📚جهت تهیه کتاب به پایگاه های بسیج شهر پرند ویا به آیدی @Mrs_talabeh مراجعه کنید.