وی یادآور شد: یکی از مصادیق شکر نعمت در حوزه اقتصاد است باید نخبگان و مدیران اسلامی از بخل ورزی و حرص و طمع دور باشند و باید انفاق را ترویج داد و مدیران و کارکنان دولتی و حتی روحانیون در عرصه تبلیغ باید مخلصانه در راه خدا به انجام وظایف بپردازند و مدیریت اسلامی باید همراه با سرپرستی معنوی در جامعه باشد.
https://www.hawzahnews.com/news/1037210/%D9%85%D8%B3%D8%A7%D8%AC%D8%AF-%D9%BE%D8%A7%DB%8C%DA%AF%D8%A7%D9%87-%D9%86%D9%81%D9%88%D8%B0-%D8%A7%D9%84%D9%87%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D8%AF%D9%84-%D9%88-%D8%AC%D8%A7%D9%85%D8%B9%D9%87-%D9%87%D8%B3%D8%AA%D9%86%D8%AF-%D8%A7%D8%AE%D9%84%D8%A7%D8%B5-%D9%84%D8%A7%D8%B2%D9%85%D9%87-%D9%85%D8%AF%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86
يكى از پارسايان كه هميشه مردم را اندرز مىداد، در يكى از روزها ضمن وعظ و ارشاد، رشتۀ سخن را به مدح على عليه السّلام كشاند و در مدح مولا داد سخن داد و مردم را با شهد ولايت، سيراب نمود و سخن به درازا كشيد و آفتاب به غروب نزديك گرديد و هوا تاريك شد، در آن حال، واعظ رو به آفتاب نمود و اين اشعار را سرود :
آفتاب لحظاتى آرام باش و غروب مكن، تا ستايش پسر عموى پيامبر و فرزندش را به پايان برم، اگر طالب شنيدن مدح و ستايش او هستى، عنان خود را برگردان و بشنو آنچه را براى مردم مىگويم آيا به ياد دارى كه يك روز، براى مولايم على در حالى كه به غروب نزديك شده بودى، توقف نمودى تا نماز عصرش را به جاى آورد؟
بگذار توقف امروز تو نيز، به خاطر او و دوستانش باشد! آفتاب با شنيدن سخنان واعظ، برگشته و هوا روشن گرديد و تا پايان مدح آن حضرت عليه السّلام همچنان متوقف بود!
اين جريان در حضور جمعى به وقوع پيوست و با چشم خود اين منظره را تماشا نمودند و اين قضيّه در نزد عامۀ مردم شهرت يافت.
(کشف الیقین / ترجمه علوی- جلد ۱- صفحه ۴۶۴)
چرا نباید با لاک وضو گرفت و نماز خوند؟
کجای قران گفت نباید با لاک وضو گرفت؟
با سلام و تشکر از ارتباط¬تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
در قرآن کریم آمد:
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلاَةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَ أَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ وَ امْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ وَ أَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ وَ إِنْ كُنْتُمْ جُنُباً فَاطَّهَّرُوا وَ إِنْ كُنْتُمْ مَرْضَى أَوْ عَلَى سَفَرٍ أَوْ جَاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغَائِطِ أَوْ لاَمَسْتُمُ النِّسَاءَ فَلَمْ تَجِدُوا مَاءً فَتَيَمَّمُوا صَعِيداً طَيِّباً فَامْسَحُوا بِوُجُوهِكُمْ وَ أَيْدِيكُمْ مِنْهُ مَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيَجْعَلَ عَلَيْكُمْ مِنْ حَرَجٍ وَ لٰكِنْ يُرِيدُ لِيُطَهِّرَكُمْ وَ لِيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ؛(1)
ای کسانی که ایمان آورده اید هر گاه برای نماز قیام کردید صورت و دست های تان را تا مرفق بشویید و سرهای تان را مسح نمایید و همین طور پاهای تان را تا برآمدگی (یا مفصل) مسح نمایید.
۱. این آیه مبارکه در وضو گرفتن شستن دست ها و مسح سر وپاها را در وضو واجب قرار داد، شستن صورت و دست و همین طور مسح سر و پا به این است که پوست صورت و دست شسته شود و مسح نیز به این است که روی سر و پا مسح شود؛ اگر چیزی دیگری روی صورت یا دست باشد مثلا شخصی صورت خود را کاملا با پلاستیک بپوشاند بعد روی پلاستیک را بشوید شستن صورت گفته نمی شود و همین طور دست ها، در مسح نیز اگر شخص روی پوست پا و انگشتان را مسح کند مسح گفته می شود اما اگر روی لاک را مسح کند مسح گفته نمی شود مثل آن است که شخص روی کفش را مسح نماید.
در نتیجه از قرآن کریم به خوبی استفاده می شود در صورتی که نباید موضع وضو لاک وجود داشته باشد.
۲. اما حنا اگر جرم نداشته باشد به گونه ای که مانع رسیدن آب به ناخن نشود اشکال ندارد، اما اگر مانع رسیدن آب باشد اشکال دارد، وضو با آن صحیح نیست.
۳. درست است اسلام دین به روز است، به این معنا که هم با زندگی انسان ها در تمام عصرها و قرن ها سازگار است، ولی در عین حال وظیفه مسلمان است که خود را با اوامر ونواهی خداوند تطبیق دهد، به روز بودن مسلمان با ولنگاری، بی بندوباری و ترک اوامر ونواهی الهی نیست به معنای آن هم نیست که هر مد جدیدی که حتی اگر زندگی انسان بستگی به آن نداشت اسلام موافقت خود را با آن اعلام نماید.
پی نوشت:
1. سوره مائده، آیه 6.
جهت تسهیل و تسریع در امر پاسخگوئی از این پس، پرسشهای فقهی و احکام شرعی را تنها از طریق سامانه پاسخگوئی پیامکی به شماره 30009640 ، نشانی اینترنتی https://www.30009640.ir
یا تلفن 09640 مطرح نمایید.
https://www.pasokhgoo.ir/node/65229
یادآوری
کارگاه معرفی و بررسی پرسشنامه شخصيت سنج شاكله
زمان: امروز ساعت 16
لینک جلسه:
skyroom.online/ch/tarjomanins/ravanshenasi
(جلسه صرفا به صورت مجازی - ورود به صورت مهمان)
موسسه ترجمان
رفتم دانشگاه به مناسبت روز دختر سخنرانی، مسئولین جلسه گفتند عنوان سخنرانی نگاه اسلام به زن.
دیدم ۶۰ درصد بی حجاب و بدحجاب و سیگار بدست و با بلوز و شلوار، ۴۰ درصد بقیه با حجاب بهتر و چادر ،از این ۴۰ درصد
عده ای آرایش کرده و کمی موها بیرون و ...۱۰ در صد خوب بودند ، آهنگ بازاری گذاشتن از روی موبایل و همه جیغ میکشیدن، بالای ۹۰ درصد محجبه و غیر محجبه.
گفتم من با این عنوان در اینجا سخنرانی نمیکنم.
گفتند بسیار خوب،
بهشون گفتم میخوام بهتون یاد بدهم چطوری از قلب خودت محافظت کنی، اول از داستان زندگی خودم و یک کمی خاطره از غرب گفتم و از آسیب روحی و خاطرات تلخ دانشجوهام و ...عدم ثبات در زندگی افرادیکه متکی با نگاه دیگران و لذت عفت و آروم آروم...اشکها را میدیدم.
نمیرفتند نشسته بودند ،دیرم شده بود ،همه میگفتند تداوم داشته باشه
درد دختران جوان را نمیدانیم.
حجاب بدست قالیباف و آقایان دیگر حل نمیشود.
دختران نیازمند پناهگاه عاطفی هستند ، و حالا که چشم چرانی رونق گرفته و پناه نیست دست به طغیان میزنند.
کمک کنند ازدواج سالم شکل بگیرد .
و....خیلی حرف زیاد است.
@fereshtehrouhafza
بحارالأنوار (جلد 23 تا 27) / ترجمه خسروی- جلد ۵- صفحه ۱۰۷
*به سلمان فارسى گفت نزد پيامبر اكرم بوديم مرد عربى از بنى عامر وارد شد سلام كرده گفت: يا رسول اللّٰه از طرف شما پيكى آمد و ما را دعوت باسلام نمود مسلمان شديم
بعد ما را به نماز و روزه و جهاد دعوت كرد ديديم كار خوبى است
بعد ما را از زنا و دزدى و غيبت و كار زشت باز داشت ما هم اين كارها ترك كرديم
پيك شما بما گفت؛ بر ما واجب است داماد شما على بن ابى طالب را دوست بداريم سرّ اين چيست با اينكه عبادت شمرده نمي شود؟
پيامبر اكرم فرمود: بواسطه پنج امتياز.
اول اينكه من روز بدر پس از تمام شدن جنگ نشسته بودم جبرئيل نازل شده گفت خداوند سلامت مي رساند. و مي گويد من مباهات كردم امروز بواسطه على با ملائكه آن موقعى كه در بين صفوف جنگ در نبرد بود و اللّٰه اكبر مي گفت ملائكه با او تكبير مي گفتند. قسم بعزت و جلالم حب او را ارزانى مي دارم بكسى كه دوست او باشد و بغضش را بكسى كه با او دشمن باشد.
دوم من روز جنگ احد نشسته بودم كار تجهيز عمويم حمزه تمام شد جبرئيل بر من نازل شد. گفت: يا محمّد، خداوند مىفرمايد نماز را واجب كردم. و آن را از مريض برداشتم و روزه را واجب نمودم اما از مريض و مسافر برداشتم و حج را واجب نمودم اما از ناتوان فقير برداشتم و زكات را واجب نمودم اما از كسى كه مالك نصاب نباشد برداشتم ولى دوستى على بن ابى طالب را برايش راه فرارى نگذاشتم.
سوم. خداوند هيچ كتابى را نفرستاده و نه خلقى را آفريده جز اينكه برايش سرورى قرار داده قرآن سرور كتابهاى آسمانى است و جبرئيل سرور ملائكه يا فرمود اسرافيل. و من سرور انبياء هستم و على سرور اوصياء، هر چيزى سرورى دارد دوستى من و دوستى على بهترين چيزى است كه بنده مطيع مي تواند بوسيله آن بخدا تقرب جويد.
چهارم. خداوند در دلم انداخت كه حبّ على درخت طوبى است كه خداوند در بهشت آن را توسط خويش كاشت.
پنجم. جبرئيل گفت روز قيامت براى تو منبرى نصب مىشود طرف راست عرش و تمام پيامبران در طرف چپ عرش و جلو آن هستند و براى على يك تخت قرار داده مىشود در طرف پهلوى تو بجهت احترام او
كسى كه داراى چنين امتيازهايى باشد واجب است او را دوست بداريد.
مرد عرب گفت بديده مىپذيرم و اطاعت مي كنم.
خدای خوبم در روز عرفه
دلم میخواهد برای همه بندههایت دعا کنم
الهی
شادکن دلی را که گرفته و دلتنگ است
بی نیاز کن کسی را که به درگاهت نیازمند است
امیدوار کن کسی را که به آستانت آمده
بگیر دستانی را که اکنون بسوی تو بلند است
مستجاب کن دعای کسی که با اشکهایش دارد تو را صدا میزند
حامی آن دلی باش که تنها شده و راه چاره اش باش
دستگیرِ دستی باش که درمانده شده و رو به آسمانت دراز
خدای نازنین من، عزیز قلب من
سلامتی و شادی را مهمان دائمی دلهای عزیزان و دوستانم گردان.
آمین یا رب العالمین
التماس دعا
الإنصاف / ترجمه رسولی محلاتی- جلد ۱- صفحه ۹۰
دشمن خدا، ابليس، به قابيل گفت: قربانى هابيل قبول شد و قربانى تو مقبول درگاه واقع نگرديد. اگر هابيل را زنده بگذارى تا فرزندى آورد فرزندان او بفرزندان تو افتخار ورزند
(وسوسۀ شيطان در قابيل اثر كرد و) هابيل را كشت.
چون نزد آدم برگشت (آدم بدو) فرمود: هابيل كجاست؟
گفت: ندانم، تو مرا نفرستادى نگهدار او باشم.
آدم به جستجوى او رفت و او را كشته يافت (گريان) فرمود: اى زمين لعنت باد بر تو كه خون هابيل را قبول كردى و چهل شب بر هابيل گريست؛
پس از آن آدم از خدا خواست پسرى به او عطا كند.
پس پسرى براى او بدنيا آمد كه او را هبة اللّٰه ( بخشيدهشدۀ خدا) ناميد؛
چون او را خداى تعالى به آدم بخشيد. حضرت آدم او را بسيار دوست مىداشت؛
همين كه دوران نبوت او سپرى شد و روزگارش تمام شد خداى تعالى به او وحى فرمود: اى آدم (دوران) نبوت تو گذشت و روزگارت به پايان رسيد اكنون علمى كه نزد تو است و ايمان و اسم اكبر را در ذريّۀ خودت نزد پسرت هبة اللّٰه بگذار؛ زيرا من هرگز علم و ايمان و اسم اكبر و ميراث علم و آثار نبوت را تا روز قيامت از ذريّۀ تو قطع نكنم، و زمين را وانگذارم مگر اينكه در آن عالمى باشد كه بوسيلۀ او دين من و راه طاعت من شناخته شود، و سبب نجات كسانى باشد كه بين تو و نوح به دنيا آيند.
آدم فرمود: خداى تعالى پيغمبرى فرستد كه نامش نوح است و مردم را به سوى خدا دعوت كند و مردم او را تكذيب كنند و خدا آنان را بوسيلۀ طوفان هلاك گرداند.
پس ميان آدم و نوح ده پشت آمدند كه همگى پيغمبران خدا بودند.
آدم به هبة اللّٰه سفارش كرد هر كدام از شما او را درك كند بايد به او بگرود و از او پيروى كند و او را تصديق كند تا از غرق شدن نجات يابد،
سپس چون آدم مريض شد در همان مرضى كه از دنيا رفت نزد هبة اللّٰه فرستاد و بدو فرمود: اگر جبرئيل يا هر كدام از فرشتگان را ملاقات كردى سلام مرا به او برسان و بگو اى جبرئيل پدرم هديهاى از ميوههاى بهشت از تو خواست،
هبة اللّٰه (پيغام را) به جبرئيل رسانيد،
جبرئيل به او گفت: اى هبة اللّٰه! برگرد كه پدرت از دنيا رفت، من آمدهام بر او نماز بخوانم؛
هبة اللّٰه برگشت ديد پدرش از دنيا رفت، جبرئيل (نزد او آمد و) كيفيت غسل دادن آدم را به او ياد داد.
هبة اللّٰه او را غسل داد چون وقت نماز بر آدم رسيد به جبرئيل گفت: جلو بهايست و بر آدم نماز بخوان،
جبرئيل گفت: اى هبة اللّٰه! خداى تعالى به ما دستور داد در بهشت بر پدرت آدم سجده كنيم، و ما نمىتوانيم امامت هيچ يك از فرزندان او را بنماييم؛
پس هبة اللّٰه جلو ايستاد و بر پدرش آدم نماز خواند و جبرئيل با گروهى از فرشتگان پشت سرش ايستادند، و هبة اللّٰه سى تكبير بر آدم گفت،
جبرئيل دستور داد بيست و پنج تكبير از آن برداشت (و به همان پنج تكبير باقيمانده اكتفا شد) كه امروز روش و سنّت ميان ما همان پنج تكبير است و در جنگ بدر هفت تا نه تكبير بر شهداى مسلمين گفته شد.
هبة اللّٰه چون او را بخاك سپرد، قابيل نزد او آمد و گفت: من ديدم آدم تو را به چيزى از علم خود مخصوص داشت و به تو داد چيزى از آن علم كه به من نداد، و اين همان علمى است كه برادرت هابيل بوسيلۀ آن دعا كرد و قربانىاش قبول شد، و من او را كشتم تا براى او فرزندى نشود كه بر فرزندان من افتخار كنند و بگويند: ما فرزندان كسى هستيم كه قربانىاش قبول شد، و شما فرزندان كسى هستيد كه قربانى او قبول نشد؛ اكنون اگر از آن علم مخصوص كه پدر بهرۀ تو كرده چيزى اظهار كنى مانند برادرت هابيل تو را نيز خواهم كشت؛
پس هبة اللّٰه و فرزندان او چندان كه بودند، آنچه نزدشان بود از ايمان و علم و اسم اكبر و ميراث علم و نشانههاى نبوت پنهان كردند،
تا آنگاه كه حضرت نوح برانگيخته شد و وصيت هبة اللّٰه آشكار شد و نظر در وصيت آدم كردند دريافتند كه پدرشان آدم به (آمدن) نوح بشارت داد
(لذا) به نوح ايمان آوردند و از او پيروى نموده و او را تصديق كردند، و آدم به هبة اللّٰه سفارش كرد سر هر سال اين وصيت را بررسى كند، و آن روز را عيد بگيرند و به ياد داشته باشند (روز) بعثت نوح و زمان ظهور او را، و همين طور جارى شد در وصيت هر پيغمبرى
تا آنكه خداى تعالى حضرت محمد را مبعوث فرمود و سبب شناسايى نوح همان علمى بود كه نزد آنها بود، و گفتۀ خداى عز و جل (سورۀ نوح) «و بتحقيق نوح را بسوى قومش فرستاديم» - تا آخر آيه - (اشاره) به همين (داستان) است؛ و پيغمبرانى كه ميان آدم و نوح بودند (دستهاى) پنهان (مردم را به سوى خدا دعوت مىكردند) و دستهاى آشكارا، و از اين رو نام آنان در قرآن پنهان شد و مانند پيغمبران آشكار نشد،
و گفتار خداى تعالى (در سورۀ نساء آيه ۱۶۴) «و پيغمبرانى كه داستان آنها را از پيش براى تو بيان كرديم، و پيغمبرانى كه داستانهاى آنها را نگفتيم» همین است
امام صادق (
هرکس که تحقّق حاجاتش بر او مشکل شده باشد [و به خواستههایش نرسیده]، باید در روز سهشنبه، آنها را از خداوند بخواهد؛ زیرا روز سهشنبه، همان روزی است که خداوند در آن [روز] آهن را برای داود (نرم گردانید.
الصّادق ( مَنْ تَعَذَّرَتْ عَلَیْهِ الْحَوَائِجُ فَلْیَلْتَمِسْ طَلَبَهَا یَوْمَ الثَّلَاثَاءِ فَإِنَّهُ الْیَوْمُ الَّذِی أَلَانَ اللَّهُ فِیهِ الْحَدِیدَ لِدَاوُدَ (.
تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۲، ص۳۱۰ نورالثقلین/ البرهان
امام صادق (
اوّلین چیزی که خداوند آفرید، قلم بود.
پس خداوند به آن فرمود: «بنویس».
و قلم، آنچه را که پیش از آن بود و آنچه را که تا روز قیامت صورت میگیرد، نوشت.
الصّادق ( أَوَّلَ مَا خَلَقَ اللَّهُ الْقَلَمُ فَقَالَ لَهُ اکْتُبْ فَکَتَبَ مَا کَانَ وَ مَا هُوَ کَائِنُ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَهًْ.
تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۲، ص۳۰۴ القمی، ج۲، ص۱۹۸/ نورالثقلین/ البرهان