eitaa logo
شبکه تربیتی صالحین
797 دنبال‌کننده
5هزار عکس
1.1هزار ویدیو
458 فایل
کانال را جهت تقویت شبکه تربیتی صالحین راه اندازی نموده ایم
مشاهده در ایتا
دانلود
مرغ های دریایی آلباتروس، میتوانند بیشتر از 50 سال زندگی کنند و در پنج سالگی، جفت گیری میکنند. آن ها به مدت بیشتر از 45 سال با همان شریک اول زندگیشان ادامه میدهند که این رابطه، طولانی ترین رابطه در دنیای حیوانات است. به راستی چطور مدیریت میشوند چطور این اسرار بوجود امده
دانستنی ها 🤓 نوارهای راه‌راه هیچ دو گورخری شبیه نیست هر گله گورخر صحرایی، از خانواده‌های زیادی تشکیل شده است و هر گورخر اعضای خانوادهٔ خود و اطرافیانش را از روی خط‌های بدنشان تشخیص می‌دهد.یکی دیگر از اسرار طبیعت که نشانه مدیری بی نهایت عالم را میرساند
موش شبگرد اتروریایی موش های شبگرد کوچک زیادی در دنیا وجود دارد، اما موش شبگرد اتروریایی کوچک ترین گونه ی آن است. در حقیقت، این موش ها کوچک ترین پستانداران دنیا از نظر وزن هستند. این حیوان به طور متوسط کمتر از ۲ گرم وزن دارد و طول بدن آن نزدیک به ۴ سانتی متر است. مرغ های دریایی آلباتروس، میتوانند بیشتر از 50 سال زندگی کنند و در پنج سالگی، جفت گیری میکنند. آن ها به مدت بیشتر از 45 سال با همان شریک اول زندگیشان ادامه میدهند که این رابطه، طولانی ترین رابطه در دنیای حیوانات است.
سنجاب ها توانایی فریب دادن دارند،وقتی ببینند کسی به آنها نگاه میکند شروع به کندن زمین میکنند و غذای خود را دفن میکنند و همه اینها در حالی انجام میشود که غذا داخل دهانشان است و دفن نشده است و صرفا بیننده را فریب میدهند.
خداوند در سوره فصلت آیه ۵۳ میفرمایند برای شناخت من به نشانه های من در آفاق و انفس بنگرید تا من را پیدا کنید که منظور دیدن مخلوقات خداوند و پی بردن به حقیقت است که در نگاه کردن با درک ،پی به وجود خالقی بینهایت در صفات میرسیم
گوزن شاخ چنگالی آنتلوپ، قدرت دید 10X دارد! این بدین معناست که میتواند در یک شب روشن و بدون گرفتگی حلقه های اطراف زحل را ببیند! ‌‌
🌻زندگی به یک "دوچرخه" می مانَد🌻 🌼اگر یکسره و بی توقف ، در مسیرهای سخت ، رکاب بزنی ؛ جایی در میانه ی راه ، تکه های دوچرخه از هم باز می شود و تو می مانی و زخم های روی تن و حسرتِ مسیرهای نرفته ... 🌼اگر رکاب نزنی ؛ حرکت نمی کنی و اگر بیش از اندازه آهسته ، رکاب بزنی ؛ تعادلت بهم می ریزد و زمین می خوری . 🌼این تویی که تصمیم می گیری هر از گاهی توقف کنی ، پیچ و مهره ها را محکم کرده ، دستی به سر و گوش دوچرخه ات بکشی ، نفسی تازه کنی و با خیالی آسوده ، مسیر خوشبختی ات را طی کنی ، 🌼این تویی که تصمیم می گیری با چه سرعتی برانی که نه آنقدر کم باشد که بی حرکت اندر خمِ کوچه ای بمانی و نه آنقدر زیاد ؛ که زمین بخوری باخدا باش و پادشاهی کن 💚 @salehinlenjan
🌿🌺﷽🌿🌺 🦋وسعتِ بهشت هر فرد، نتیجه وسعت قلب اوست 🌺🌿سعه صدر و وسعت روح، یعنی انشراح و وسعت قلب که مساوی است با انشراح بهشت. 🦋یعنی هر چقدر حوصله شما زیادتر باشد وتنبلی و بی­حوصلگی و زودرنجی و حساسیت در زندگی تان کمتر باشد، بهشت تان وسیعتر است. اما هر چه حساسیت، زودرنجی،تنبلی و بی­حوصلگی داشته باشید، خُلق تان تنگتر است و زود عصبانی می‌شوید و اضطراب و ترس زیادتر در دل تان می‌آید. خواب و خیال های بد، سراغتان می‌آید. بدبینی خیلی اذیت تان می‌کند و خیال‌بافی هم زیاد می کنید. ✅بنابراین، اینکه می‌فرماید: «سرعت بگیرید به سوی بهشتی که به اندازه همه آسمانها و زمین است»، یعنی، همه آسمان‌ها و زمین خودت هستی. . اگر الان فشار داری، اعصابت خرد است، زودرنج هستی، عصبی می‌شوی، بداخلاق هستی، حسود هستی و به چشم و هم­چشمی می‌افتی و ... پس فشار قبر داری. اما اگر شاد و آرام هستی، داشتن دیگران نمی‌تواند تحریکت کند، موفقیت دیگران حسادت تو را تحریک نمی‌کند و ... پس معلوم است که اصلاً فشار قبر نداری. تو یک بهشت بزرگ داری. چون نفس ما قبر ماست @salehinlenjan
🌿🌺﷽🌿🌺 🦋در روزگاران قدیم دو همسایه بودند که همیشه با هم نزاع و دعوا داشتند. یک روز با هم قرار گذاشتند که هر کدام دارویی بسازد و به دیگری بدهد تا یکی بمیرد و دیگری که میماند لااقل در آسایش زندگی کند! برای همین سکه ای به هوا انداختند و شیر و خط کردند که کدام یکی اول سم را بخورد. قرعه به نام همسایه دوم افتاد. پس همسایه اول به بازار رفت و از عطاری قوی ترین سمی که داشت را خرید و به همسایه اش داد تا بخورد. همسایه دوم سم را سرکشید و به خانه اش رفت. قبلا به خدمتکارانش گفته بود حوض را برایش از آب گرم پر کنند و یک ظرف دوغ پر نمک هم آماده بگذارند کنار حوض. او همینکه به خانه رسید، ظرف بزرگ دوغ را سر کشید و وارد حوض شد. کمی دست و پا زد و شنا کرد و هر چه خورده بود را برگرداند و پس از آنکه معده اش تخلیه و تمیز شد، به اتاق رفت و تخت خوابید. صبح روز بعد سالم بیدار شد و به سراغ همسایه اش رفت و گفت: من جان سالم به در بردم، حالا نوبت من است که سمی بسازم و طبق قرار تو آن را بخوری. او به بازار رفت و نمد بزرگی خرید و به خانه برد. خدمتکارانش را هم صدا کرد و به آنها گفت که از حالا فقط کارتان این است که از صبح تا غروب این نمد را با چوب بکوبید! همسایه اول هر روز میشنید که مرد همسایه که در تدارک تهیه سم است! از صبح تا شب مواد سم را میکوبد. با هر ضربه و هر صدا که میشنید نگرانی و ترسش بیشتر میشد و پیش خودش به سم مهلکی که داشتند برایش تهیه میکردند فکر میکرد. کم کم نگرانی و ترس همه ی وجودش را گرفت و آسایشی برایش نماند. شبها ترس، خواب از چشمانش ربوده بود و روزها با هر صدایی که از خانه ی همسایه میشنید دلهره اش بیشتر میشد و تشویش سراسر وجودش را میگرفت. هر چوبی که بر نمد کوبیده میشد برای او ضربه ای بود که در نظرش سم را مهلک تر میکرد. روز سوم خبر رسید که مرده است. او قبل از اینکه سمی بخورد، از ترس مرده بود!! این داستان حکایت این روزهای بعضی از ماست. اخبار بد ، مادامی که روحیه ی ما شاداب و سرزنده باشد قوی نیست. خیلی ها مغلوب استرس و نگرانی میشوند تا خود اتفاق! لطفا خبرهای بد را نشر ندهیم. 🙏 @salehinlenjan
🔴متنی فوق العاده زیبا👌 فردی چندین سال شاگرد نقاش بزرگی بود و تمامی فنون و هنر نقاشی را آموخت. استاد به او گفت که دیگر شما استاد شده ای و من چیزی ندارم ک به تو بیاموزم شاگرد فکری به سرش رسید، یک نقاشی فوق العاده کشید و آنرا در میدان شهر قرار داد ، مقداری رنگ و قلمی در کنار آن قرار داد و از رهگذران خواهش کرد اگر هرجایی ایرادی می بینند یک علامت × بزنند و غروب که برگشت دید که تمامی تابلو علامت خورده است و بسیار ناراحت و افسرده به استاد خود مراجعه کرد . استاد به او گفت: آیامیتوانی عین همان نقاشی را برایم بکشی ؟ شاگرد نیز چنان کرد و استاد آن نقاشی را در همان میدان شهر قرار داد ولی این بار رنگ و قلم را قرار داد اما متنی که در کنار تابلو قرار داد این بود که : اگر جایی از نقاشی ایراد دارد با این رنگ و قلم اصلاح بفرمایید غروب برگشتند دیدند تابلو دست نخورده ماند. استاد به شاگرد گفت: همه انسانها قدرت انتقاد دارند ولی جرات اصلاح نه ... @salehinlenjan
💞 عجیب ترین معلم دنیا بود ، امتحاناتش عجیب تر... امتحاناتی که هر هفته می‌گرفت و هر کسی باید برگه ی خودش را تصحیح می‌کرد... آن هم نه در کلاس،در خانه... دور از چشم همه اولین باری که برگه‌ی امتحان خودم را تصحیح کردم سه غلط داشتم... نمی‌دانم ترس بود یا عذاب وجدان، هر چه بود نگذاشت اشتباهاتم را نادیده بگیرم و به خودم بیست بدهم... فردای آن روز در کلاس وقتی همه ی بچه‌ها برگه‌هایشان را تحویل دادند فهمیدم همه بیست شده‌اند به جز من... به جز من که از خودم غلط گرفته بودم... من نمی خواستم اشتباهاتم را نادیده بگیرم و خودم را فریب بدهم... بعد از هر امتحان آنقدر تمرین می‌کردم تا در امتحان بعدی نمره‌ی بهتری بگیرم... مدت‌ها گذشت و نوبت امتحان اصلی رسید،امتحان که تمام شد ، معلم برگه‌ها را جمع کرد و برخلاف همیشه در کیفش گذاشت... چهره‌ی هم کلاسی‌هایم دیدنی بود... آن ها فکر می‌کردند این امتحان را هم مثل همه‌ی امتحانات دیگر خودشان تصحیح می‌کنند... اما این بار فرق داشت... این بار قرار بود حقیقت مشخص شود... فردای آن روز وقتی معلم نمره‌ها را خواند فقط من بیست شدم... چون بر خلاف دیگران از خودم غلط می‌گرفتم ؛ از اشتباهاتم چشم پوشی نمی‌کردم و خودم را فریب نمی‌دادم... زندگی پر از امتحان است... خیلی از ما انسان‌ها آنقدر اشتباهاتمان را نادیده می‌گیریم تا خودمان را فریب بدهیم ... تا خودمان را بالاتر از چیزی که هستیم نشان دهیم... اما یک روز برگه‌ی امتحانمان دست معلم می‌افتد... آن روز چهره‌مان دیدنی ست... آن روز حقیقت مشخص می‌شود و نمره واقعی را می گیریم... تا می‌تونی غلط‌های خودت را بگیر قبل از این که غلطت را بگیرند. ‎‌‌ @salehinlenjan
💢 زمان خصوصی با فرزندم .... از بهترین و موثرترین راهکارها برای تقویت رابطه والدین با فرزندان می توان از « زمان خصوصی » نام برد . در این روش ، در طول روز دو نوبت و هر بار 20 دقیقه به فرزندتان اختصاص دهید . شما اعتقاد دارید که تمام وقت تان اختصاص به فرزندتان دارد و این صحیح است . اما : منظور از « زمان خصوصی » ، رابطه ای دو سویه بین شما و فرزندتان است كه در اين زمان هر فعالیتی كه او دوست دارد و برايش لذت بخش است با او انجام دهيد... @jorearamesh