دعای افتتاح ، 94.04.19 .mp3
زمان:
حجم:
43.04M
❤️ دعای افتتاح با نوای حضرت استاد
مناجات ابوحمزه آهنگ،98.02.18، شب سوم رمضان.mp3
زمان:
حجم:
2.71M
✅ فرازی از دعای ابوحمزه ثمالی
❤️ با نوای حضرت استاد
♥ در عشقبازی با حضرت معشوق، انسان سر از پا نمیشناسد.
♥ عاشق میل به غذا خوردن ندارد؛ میل به حرف زدن ندارد؛ میل به هیچ چی نداره. تنها وجودش را معشوق گرفته است.
♥ اگر هم اینها را انجام می دهد، به جهت اینکه معشوق از او خواسته است. و غیر معشوق رو هم در اونها نمی بینه
💯 لذا همچنین فردی با وجود بی میلی و عدم تعلق به اینها، در انجام دادن دقتش از همه ی زهاد و به ظاهر متقین بیشتره.
✳ سرشار از عمل هست. مواظب وقتش هست، زبانش هست، چشمش هست، رفقایش هست، پدر و مادرش هست، غذاهایش هست مرتب و منظم، خوابش هست؛ ولی با این حال، هیچ علاقه ای به اینها ندارد. این عاشقِ حقیقی هست.
♥ عاشق، سرگردان تو حال خودشه. از همه کس و همه چیز بی نیاز هست. هیچ نیازی احساس نمی کند.درونش غوغاست ولی در ظاهر فرد آرامی هست.
♥ سرچشمه اش جلوه گری معشوق هست که عاشق را اینچنینی حیران و سرگردان خودش کرده است. دیگه هیچ چی نمی شنود جز او. هیچ چی نمی بیند جز او. با کسی سر و کار ندارد جز او.
💡این نوع عاشقی برای همه شدنی هست. همه لیاقت و قابلیت اینچنین شدن را داریم.
🦋 نقش دعا در روح و جان بشر
❤️ دعا، اقرار به نيستى خود و جهان هستى و اذعان به يگانگى ذات ربوبى و بىهمتايى او است؛ چنان كه در قرآن شريف به اين مضمون اشاره رفته است: هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظّاهِرُ وَ الْباطِنُ؛ ( او است آغاز و فرجام و آشكار و نهان)
و لا إِلهَ إِلاّ هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ؛ (معبودى جز او كه زنده و پاينده است، وجود ندارد)
❤️ دعا، خواندن و شهود حضرت حقّ به منزلت لا اسمى و لا رسمى است: قُلْ هُوَ اللّهُ أَحَدٌ؛ (بگو: او است خداوند تنهاى بىهمتا)
❤️ دعا، ستودن حضرت دوست به اسمهاى لايق ساحت اوست: وَ لِلّهِ الْأَسْماءُ الْحُسْنى فَادْعُوهُ بِها؛ (و نيكوترين نامها تنها براى خداوند است، پس او را با آنها بخوانيد)
❤️ دعا يگانه دانستن اسما و صفات الهى با ذات پاك او است: يا أَيُّهَا الْمُدَّثِّرُ* قُمْ فَأَنْذِرْ* وَ رَبَّكَ فَكَبِّرْ؛ (اى جامهى [رويين] به خود در پيچيده برخيز و [مردم را] بيم ده، و تنها پروردگارت را به بزرگى ياد نما)
❤️ دعا، محيط دانستن اللّه به مظاهر هستى و شاهد بودن و خواندن او است: وَ هُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ ما كُنْتُمْ؛ (و هر كجا كه باشيد، او با شما است)
و أَلا إِنَّهُمْ فِي مِرْيَةٍ مِنْ لِقاءِ رَبِّهِمْ أَلا إِنَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ مُحِيطٌ ؛(آگاه باش! به راستى آنان از ملاقات و ديدار پروردگارشان در شك و ترديدند، هان! بىگمان او به هر چيز احاطه دارد)
❤️دعا، نسبت دادن هر جمالى و كمالى به حقّ سبحانه است و اين كه از عالم ملكوت و امرى موجودات منشأ گرفتهاند و يا شاهد بودن آنان مىباشد: بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ؛ (ملكوت [و حقيقت نهان] و هر چيز تنها به دست [قدرت] او است)
و أَلا لَهُ الْخَلْقُ وَ الْأَمْرُ؛ (هان! [عالم] خلق و امر فقط از آن او است)
❤️ دعا، نسبت دادن تمام افعال از نظر فعلى به پروردگار سبحان است: وَ أَنَّهُ هُوَ أَضْحَكَ وَ أَبْكى* وَ أَنَّهُ هُوَ أَماتَ وَ أَحْيا *... وَ أَنَّهُ هُوَ أَغْنى وَ أَقْنى؛ (و هم اوست كه مىخنداند و مىگرياند. و هم اوست كه مىميراند و زنده مىگرداند... و هم اوست كه [ شما را ] بىنياز كرد و سرمايه بخشيد)
«لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ إِلّا بِاللّهِ.»؛ (هيچ دگرگونى و نيرويى جز به خداوند تحقق نمىيابد)
❤️ دعا، پاسخ مثبت و مجددى است به عرض امانت ازلى و حمل حقيقى آن در جهان طبيعت: إِنّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَى السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ ... وَ حَمَلَهَا الْإِنْسانُ... ؛(به راستى كه ما امانت [ولايت] را بر آسمانها و زمين عرضه داشتيم...و [تنها] انسان آن را حمل نمود...)
❤️ دعا، بَلى شَهِدْنا گفتنِ دوبارهاى به اخذ ميثاق ازلىِ أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ است.
❤️ دعا، بهرهمندى از تعليم تكوينى اسما ١و پياده نمودن آن در گفتار است.
❤️دعا، توجّه به فطرت را چراغ راه شهود جمال مطلق قرار دادن است: فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفاً فِطْرَتَ اللّهِ الَّتِي فَطَرَ النّاسَ عَلَيْها؛ (پس استوار و بدون انحراف،روى [و تمام وجود] خويش را به سوى دين برپا دار،همان سرشت خدايى كه همه مردم را بر آن سرشت آفريد)
❤️ دعا، اظهار فقر و خضوع و خشوع تكوينى و غير تكوينى در پيشگاه حضرت حقّ است: وَ لِلّهِ يَسْجُدُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ؛ (و آن چه در آسمانها و آن چه در زمين است،براى خدا سجده مىكنند)
❤️دعا، درخواست تكوينى و غير تكوينى همه مظاهر و توجّه تشريعى موجودات با شعور خاصّ(انس و جنّ)به حضرت حقّ سبحان است.
❤️ دعا، تطبيق خواست تشريعى با خواست تكوينى و غير تكوينى و تمنا نكردن فراتر از آن مىباشد: وَ إِذا سَأَلَكَ عِبادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدّاعِ إِذا دَعانِ فَلْيَسْتَجِيبُوا لِي وَ لْيُؤْمِنُوا بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ؛ (و هرگاه بندگانم درباره من از تو پرسيدند، پس [بگو:] من نزديكم و دعاى هر خوانندهاى را كه مرا بخواند اجابت مىنمايم،پس دعاى مرا بپذيرند و به من ايمان آورند، باشد كه به رشد حقيقى دست يابند.
زيرا همه موجودات جهان هستى به تكوين و غير تكوين-خواه بدانند يا ندانند و مشاهده كنند يا نكنند- به او سبحانه توجّه دارند و تمام موجودات داراى شعور خاصّ، اعمّ از مجرّد و مادّى و جنّ و انس، به قدر ديد باطنى و حقيقت ايمانشان، حضرت حقّ را به ذات و اسما و صفات مىخوانند. اما آنان كه ديده دلشان به تمام معنا گشوده نيست، موظفند پروردگار سبحان را به گونهاى كه انبيا و اوصيا-عليه السّلام- تعليم و معرّفى مىفرمايند، بخوانند و با اظهار و گفتار اين كلمات از واقع امر، اخبار دهند.
📚 نور هدایت (استاد سعادت پرور) ، جلد ۱ ، صفحه ۵ تا ۸
سالکان دلسوخته
🔆 شرح فرازی از دعای ابوحمزه ثمالی:
« و أَنَّكَ لاَ تَحْتَجِبُ عَنْ خَلْقِكَ إلاَّ أَنْ تَحْجُبَهُمُ الأَْعْمَالُ دُونَكَ »
🔆 همین مطلب رو درک کنیم کافیه
🔆 تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز
✅ غلظت عالم ماده و طبیعت و تشریع آنقدر بالاست که مانع دیدار ما می شود
✅ طبیعت بیرون زیباست، همه اش آیات الهی است؛ ولی همه ی اینها رو دنیای نفس خراب کرده
✅ غلظت عالم طبیعت مانع می شود انسان محبوبش را ببیند؛ [البته] بخواهد می تواند ببیند ولی نمی خواهد.[خواسته اش] معده ای هست؛ خواسته اش، خواسته ی حقیقی نیست
♥ عاشق دلباخته است، دیگه دلش را به کس دیگه ای نمی دهد، غیر را راه نمی دهد. غیرتش اجازه نمی دهد محبت دیگه ای رو غیر او در دل جای بدهد. غیر او را برای خودش حرام می داند.
♥ اینجوری نمیشه، زحمت می خواهد. فرمودند که کوه کندن با پلک چشم هست؛ یعنی اونقدر مراقبه ات باید سنگین باشه، خیلی باید مواظب رفتارها و کردارهایت باشی وگرنه یار رخ می کشه؛[چون] غیرت محضه میگه به غیر من کسی رو توی قلبت راه دادی! دو تا محبت در یک دل نمی شود، یکی اش را باید در بیاری.
⁉ چرا می خواهیم مطلب زیاد بشنویم
⁉ اینقدر شنیدیم بس نیست
⁉ چرا دیگه بیدار نمی شویم؟ چرا محکم و استوار نمی شویم؟ چرا ایستادگی مان ضعیفه؟
🌕 بسمه تعالى
در ١٦ ماه رمضان المبارك ١٣٨١ هجرى قمرى به يكى از دوستان نوشته است:
✅ پس از عرض سلام، اميد است رحمت بىپايان حضرت حق-جلّت عظمته- ،در اين ماه شريف موجى زند و اين ماهيان بىحسّ و حركتِ كنار خود را-كه از رحمت كنار افتاده- به ميان دركشد و حياتى دوباره و زندگى سرمد به آنها بخشد.
🔰 بله، موج رحمتِ «إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً» ما را به كنار انداخت، همان، موج «عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ» و «فَتَلَقّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِماتٍ» به ميان دريا كشانيد.
✅ همهى اين كش مكشها را خود، به سرِ ما مىآورد! همه هم رحمت است تا دانا كه باشد و رحمت را غضب ننگرد و به تلاطم افتد و خود را آن قدر كنار اين دريا به پايين و بالا افكند تا هلاك شود. بيدار،بيدار،بيدار كه«گُربِه شاخمان نزند.»
🔰 به هر حال، خدا اين ماه مبارك را بر همهى ما مبارك گرداند به مغفرت و محبّت و عشق و علاقهى خود.
✅ پروانه گر مىدانست در اين سوختن، راحتى و حياتِ اوست، اين همه خود را به اين طرف و آن طرف نمىزد تا آخر الامر به غيرِ آتش كشته شود.
🔰 الهى! به حقّ مقرّبان درگاهت، ما ادعاى عشق و علاقهى تو را نمىكنيم و لو طالب تو و عشق و علاقهى توايم، ما را با خود آشنايى ده تا در اين تلاطمها، به هلاكت نرسيم و از تو و اوليايت دور نمانيم.
✅ الهى! اين كشتىِ ما، در ميان هستى زندگى مىكند، مبادا تلاطمهاى زمانه، ما را از بهرهبردارى از اين اسما و صفات و از اين هستى بىبهره كند و آخر الامر«خرس الدّنيا و خوك الآخره»گرديم!
🔰 يا اللّه يا اللّه مىگويم و نمىدانم كارى كردهام كه از كنار تو دور نشده باشم تا به رحمتت پيوندم يا نه، حالِ بنده بحمداللّه همين است كه مىبينيد. اميد است خدا، ترحّمى كند.
📚 کتاب رسائل عرفانی (استاد سعادت پرور) ، ص ۲۱۱ و ۲۱۲