#لطیفه_نکته ۶۶
غمگینم😔😞
خالی بستم ....
دارم میترکم از خوشی 😂
فقط دیدم مد شده، گفتم منم بگم
لامصب بدجور کلاس داره!!!!!
بذار يه بار ديگه بگم:
غمگینم😔😞😂😂
*به نام خدای خالق نشاط و شادی*
*سلام*
*خداوند مهربانتر از مادر می فرمایند*
*وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَهً ضَنْکاً*
*هر کس از یاد خداوند روی بگرداند، زندگی سخت و دشواری خواهد داشت*
*قرآن کریم سوره طه آیه ۱۲۴*
*چه كسى را می توان يافت كه مدعى باشد نيازمند به شادى نيست؟ اصلاً اساس جهان هستى و پديده هاى آن به گونه اى طراحى شده اند كه در آدمى شادى ايجاد كنند. بهار با طراوت، صبح پر لطافت، طبيعت با ظرافت، آبشارهاى زيبا، گلهاى رنگارنگ، ديدار دوستان، ازدواج و پيوند و محبتهای انسانی و ...، همه شادى آور و مسرّت بخش است. شادى نياز اساسى و ضرورى انسانها است. یاد خدا بهترین شیوه شاد زیستن و ترک آن موجب زندگی غمبار است. این نشاط در زندگی ناشی از آرامش روانی است که با یاد خدا حاصل میشود خداوند میفرماید: «أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» همانا با یاد خدا دلها آرامش مییابد.*
*تبیین روان شناختی این مسأله آن است که یاد و ذکر خدا فرد را از اموری که برای او استرس و فشار روانی ایجاد میکند، باز میدارد و سبب میشود که به جای توجه صِرف به لذتهای دنیوی به تقویت رابطه با خدا و تقرُّب به او توجه کند و چون خود را در مسیر رشد و تکامل معنوی احساس میکند، از زندگی لذت میبرد. برخی انسانها نشاط را در دوری از خدا جستجو می کنند و گاهی به صورت موقت شاد می شوند ولی پس از مدتی دوباره غبار غم بر وجوشان می نشیند. بنابراین یکی از راههای اصلی دستیابی به نشاط بیشتر در زندگی آن است که همیشه و در هر حال به یاد خدا باشیم.*
*همان بهتر كه دائم شاد باشيم*
*ز هر درد و غمى آزاد باشيم*
*به خوش رويى و خوش خويى در ايام*
*همى رو تا شوى خوش دل در انجام*
*اگر خوش دل شوى در شادمانى*
*بماند شادمانى، جاودانى*
--------------
🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستا، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
📗📘📒📗📘📒
📖 فرنگیس
#خاطرات_فرنگیس_حیدریپور
◀️ فصل دوم
🖋قسمت یازدهم
ان موقع ها هر کدام از بچهها که دعوا میکردند یا میخواستند زور بگویند، مرا همراه خودشان میبردند! رفتار وحرکاتم خشن و پسرانه بود. دل نترسی داشتم. راستش، وقتی میدیدم بچهها از چیزی میترسند، خندهام میگرفت.
کنار خانۀ ما قبرستان بود. گاهی کنار قبرستان بازی میکردیم. بچهها میترسیدند، اما من نمیترسیدم. آنها را به قبرستان میبردم و ساعتها همانجا مینشستیم. چیزهایی را که از بزرگترها شنیده بودم، برایشان تعریف میکردم
بچه ها که میترسیدند، مسخرهشان میکردم.
دوستانم اکثراً عروسک داشتند و ویلگانه بازی میکردند. هر بچهای یک عروسک دستساز با خودش آورده بود و مشغول بازی بود. اما من عروسک نداشتم. خیلی دلم میخواست یکی هم من داشته باشم. با حسرت به بچهها نگاه میکردم که یکیشان گفت: «بیا کمکت کنیم و برایت عروسک بسازیم.»
با خوشحالی گفتم: «من بلد نیستم. تو میتوانی؟» خندید و گفت: «بله که بلدم! بیا عروسکت را شکل عروسک من درست کن.»
به عروسکش نگاه کردم. گفت: «بدو چند تا چوب و یک تکه پارچه بیاور.»
با عجله رفتم خانه. چند تکه پارچه که از لباس مادرم مانده بود، گرفتم. دو تکه چوب را به صورت عمودی روی هم گذاشتیم و با نخ بستیم. یکی از چوبها بلندتر و محکمتر بود که شد تنهاش و قسمت باریکتر و کوتاهتر، شد دو تا دستهایش
نخ را چند دور پیچیدم تا محکم شود. از تکهپارچههایی که داشتم، برایش لباس دوختم. سرش را هم با گلوله پارچه درست کردیم. با زغال، برایش چشم و ابرو کشیدم. چشم و ابرویش سیاه شد و برای اینکه خوشگلتر شود، برایش لپ هم کشیدم. آخر سر، یک سربند هم سرش گذاشتم. وقتی عروسکم درست شد، خیلی خوشحال شدم. من هم یک عروسک داشتم!
عروسکم را با شادی بغل کردم و با بچهها شروع کردیم به بازی. دوستم پرسید
اسمش را را چی میگذاری؟»
نگاهش کردم و با شادی گفتم: «اسمش دختر است!»
همگی با صدای بلند، بنا کردند به خندیدن. یکیشان با خنده پرسید: «دختر؟!»
گفتم: «آره! خیلی هم اسم قشنگی است.»
نمیدانم چرا اسم دیگری برایش انتخاب نکردم. بچهها هر چه گفتند یک اسم خوب انتخاب کن، قبول نکردم. گفتم: «اسمش دختر است.»
وقتی به عروسکم نگاه میکردم، احساس خوبی داشتم. برایش شعر هم میخواندم:
ویلگانه گی رنگینم
نازنین شیرینم...
وقتی تنها بودم، همدمم عروسکم بود. شبها کنار خودم میخواباندمش.
🖋ادامه دارد ...
--------------
🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستا، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
🌺 امروز : یکشنبه
🌞 ٧ فروردین ۱۴٠١ هجریشمسی
✝️ ٢٧ مارس ۲۰٢٢ میلادی
✍ مرگ #ریچارد_نلسون_فرای شرقشناس و ایرانشناس یهودی آمریکایی و مروّج نظریهٔ #اسلام_ایرانی که ریشهٔ نظریهٔ انحرافی #مکتب_ایرانی بود (٢٠١۴م)
✡ #ریچارد_فرای_و_اسلام_ایرانی
1⃣ #ریچارد_رورتی پس از سفر به ایران و چندی پیش از مرگش در مصاحبهای با روزنامهٔ ایتالیایی کوریره دلاسرا که تیرماه ١٣٨۶ منتشر شد، نتایج ملاقاتهایش با سیاستمداران #اصلاحطلب، دانشجویان و نویسندگان را تشریح میکند. رورتی با تأکید بر اینکه «ملیگرایی، تنها پادزهر اسلامگرایی در ایران است» میگوید:
👈 «در پیامد دیدارهایی که در تهران با دانشجویان داشتم این نظر در من تقویت شد که این کشور نیز قادر خواهد شد اشراقگرایی اسلامی را در آیندهای نهچندان دور در دستور کار خود قرار دهد و اولین گامها را در جهت دموکراسی بردارد…
#ملیگرایی تنها پادزهر در مقابل #اسلامگرایی است و اشراقگرایی اسلامی بهزودی در ایران پا خواهد گرفت…
نیروهای #سکولار ایران چارهای به جز جستجوی مخرج مشترکهای دیگری بر پایهٔ ملیگرایی ندارند…
فکر میکنم که نظرات من از این جهت برای برخی از روشنفکران ایرانی جالب توجه است که با عقاید یورگن هابرماس همخوانی دارند و به دنبال تأیید طرح وی مبنی بر دموکراسی میهنپرستانه هستند.
در کشورهایی چون جمهوری اسلامی ایران که حکومت در اختیار #مذهبیها قرار دارد، نیروهای سکولار برای مقابله با کسانی که سعی دارند #مذهب را به وجه مشترک جامعه تبدیل کنند، چارهای به جز جستجوی مخرج مشترکهای دیگری بر پایهٔ #ملیگرایی ندارند،
زیرا نسبتگرایی و گذشته از ریشههای ملی، هرگز نخواهند توانست در مقابل #مذهبگرایی قد علم کنند.»
2️⃣ این نظریهٔ ریچارد رورتی شامل گونهای از «اشراقگرایی اسلامی» است که بر پایه مخرج مشترکی از ریشههای ملی – باستانی بنا شده است.
3️⃣ ایدهٔ رورتی دقیقاً مبتنی بر همان عناصری است که #ریچارد_فرای در کتاب «عصر زرین فرهنگ ایران» به واکاوی و بسط آن تحت عنوان «اسلام ایرانی» پرداخت.
4️⃣ نظریهٔ «اشراقگرایی اسلامی» ریچارد رورتی و «اسلام ایرانی» از سوی برخی مقامات ارشد دولت دکتر محمود احمدینژاد با عنوان #مکتب_ایرانی ترویج شد و به بحثهای دامنهدار و پرالتهابی در سطح محافل فکری و سیاسی انجامید.
🔸🌺🔸--------------
🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستا، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
✡️ متن کامل مقالهٔ «ریچارد فرای و اسلام ایرانی» در چند قسمت از فردا در "سالن مطالعه محله زینبیه"
--------------
🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستا، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
#لطیفه_نکته ۶۷
_یه روز ی گروه میرن برای کوهنوردی که یک روز تا بالا رفتن از کوه طول میکشه👨🦯_
_در حال بالا رفتن یه نفر که لکنت زبون داشت ، هی میگفت:_
_چ چ چ چ چ چ_
_وقتی رسیدن نوک کوه گفت چادر یادمون رفت😬_
_همگی برگشتن که چادرو بیارن_
_دوباره یارو گفت_
_ش ش ش ش ش_
_رسیدن پایین گفت شوخی کردم😐😂_
_میگن هنوز دارن دنبال جنازش میگردن🤭😂😂😂_
*به نام خدای شوخطبعان حدنگهدار*
*سلام*
*امام صادق علیه السلام:*
*مَا مِنْ مُؤْمِنٍ إِلَّا وَ فِيهِ دُعَابَةٌ*
*هيچ مؤمنى نيست كه شوخى در طبع او نباشد*
*الکافی، ج۲، ص۶۶۳*
*یکی از ریشه های شادی و نشاط شوخ طبعی و استفاده از مزاح هایی است که در آن گناهی رخ نمی دهد. البته توجه داشته باشیم که این اخلاق حسنه به افراط کشیده نشود و حد میانه رعایت شود، وگرنه شأن و منزلت شخص پایین می آید و حتی سخنان جدی اش بی ارزش میشود.*
--------------
🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
44.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 فیلم کامل روایت دیدار و گفتوگوی جمعی از طنزپردازان با رهبر انقلاب در قالب مستند #غیررسمی_۴
--------------
🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
🍃🌸🍃
#ریچارد_فرای_و_اسلام_ایرانی
◀️ قسمت اول
ریچارد فرای کیست؟
در سال ۱۳۷۶، وزارت اطلاعات با انتشار کتابی با عنوان «هویت» درباره «ریچارد فرای» دست به افشاگری زده است. در صفحه ۱۳۱ این کتاب که در ۳۷۵ صفحه توسط «انتشارات حیان» به چاپ رسیده، اینگونه آمده:
«ریچارد فرای چندی پیش به دعوت و تلاش برخی روشنفکران داخلی به ایران سفر کرد و در طول اقامت خود در تهران با استفاده از برخی عناصر ناآگاه اقدام به جمعآوری گسترده اطلاعات محرمانه کرد.
ریچارد فرای که همکاری بهظاهر علمی او با سیا امری آشکار است در این سفر تا آنجا پیش رفت که حتی برای جذب برخی مدیران اجرایی و آموزشی کشور اقدام کرد که البته این تلاش با برخی هوشیاریها ناکام ماند».
همانگونه که مشاهده میشود براساس خبر آشکاری که از سوی وزارت اطلاعات منتشر شده، «ریچارد فرای» یک همکار (بخوانید جاسوس) سازمان سیا آمریکاست که در پوشش ظاهری علمی و با نزدیک شدن به افرادی که ادعای روشنفکری دارند، نسبت به جمعآوری اطلاعات محرمانه از ایران مبادرت ورزیده است.
فرای در کنار جاسوسی، به جعل تاریخ ایران نیز روی آورده بود بهنحوی که کتاب قابوس نامه (که به کاپوس نامه فرای معروف شد) به جهت انتشار برخی جعلیات و اباطیل راجع به ایران، به شدت زیر سوال رفت و مجتبی مینوی در آن باره مطالبی را منتشر نمود. (کاپوس نامه فرای، تمرینی در فن تزویرشناسی، نامه بهارستان، دفتر پنجم، ص ۱۶۸)
این جاسوس یهودی آمریکایی در حوزه فکری و نرمافزاری توانسته بود ذهن برخی مدعیان ایراندوستی و باستانگرایی را معطوف به خود کند و با تاریخسازی جعلی از گذشتهای کهت کمتر اطلاعاتی پیرامون آن در دست است، خود را بهعنوان یک ایرانشناس و شرقشناس معرفی کرده بود.
در کنار این مسأله، روابط مشکوک وی با سرشاخههای فتنه و انحراف نیز نشان از تحرکات پشتپرده سیاسی او میداد. روزنامه کیهان درباره رابطه «محمد خاتمی» بهعنوان یکی از سران فتنه با «ریچارد فرای» مینویسد:
«تعامل این دو از هنگام به قدرت رسیدن اصلاحطلبان در دوم خرداد ۱۳۷۶ شتاب بیشتری گرفت و ایدههایش درباره «تاریخ و تمدن و فرهنگ ایران باستان» یکی از پارادایمهای غالب در حیطه «ایرانشناسی» و تحقیقاتِ علوم انسانی بهشمار میرفت، چنانکه سال ۱۳۸۲ رئیسجمهور خاتمی در پیامی بهمناسبت بزرگداشت ریچارد فرای در دانشگاه کلمبیا بر این نفوذ صحّه گذاشت. خاتمی ۸ سال پیش در اولین سفرش به نیویورک برای سخنرانی در مجمع عمومی سازمان ملل، فرای را در بوستون دید و سال پایانیِ ریاستش بر دولت اصلاحات با همکاری ایرج افشار یزدی جشن مفصلی را برای تجلیل از او ترتیب داد.»
ادامه دارد ...
🔸🌺🔸--------------
🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
📖فرنگیس
#خاطرات_فرنگیس_حیدریپور
◀️ فصل دوم
🖋 قسمت دوازدهم
زمستانها توی خانۀ خودمان بودیم، اما وقتی بهار میشد، سیاهچادر میزدیم. زندگی زیر سیاهچادر را دوست داشتم؛ چون دیگر دیوار دور و برمان نبود و همۀ دشت خانهمان میشد. از اینکه آزاد و رها توی دشت بچرخم و بازی کنم، لذت میبردم
بهار را زیر سیاهچادر زندگی میکردیم. زیر سیاهچادر، بیشتر میتوانستیم مواظب گوسفندها باشیم. گاهی تا پنجاه تا گوسفند داشتیم. سیاهچادر را کنار خانههامان، روی بلندی درست میکردیم.
برای زدن سیاهچادر، اول زمین را صاف میکردیم و سنگ و کلوخ آن را برمیداشتیم. بعد دور تا دور آن را به صورت جوی کوچکی میکندیم تا اگر باران آمد، آب داخل سیاهچادر نیاید و از آن جوی باریک، رو به پایین برود. چهار طرف زمین را چند تا میخ میزدیم. طنابها را از یک طرف به میخها و از طرف دیگر به قلابهای سیاهچادر وصل میکردیم. چند ستون زیر سیاهچادر میزدیم و سیاهچادر را بالا میبردیم.
وقتی سیاهچادر بلند میشد و میایستاد، زیر لب صلوات میدادیم. سیاهچادر مثل آدمی میشد که سرپا ایستاده و وقتی نگاهش میکردم، فکر میکردم زنده است.
دور سیاه چادر را چهار میخ میزدیم. رختخوابها و وسایل را به دقت داخل سیاهچادر میچیدیم. رختخوابهامان بوی خوبی میدادند؛ بوی تازگی.
رختخوابها را توی موج کُردی میگذاشتیم. موج کردی، رنگ رنگ بود. مادرم دستۀ موجها را خوب میکشید و سعی میکرد رختخوابها را مرتب بچیند. رختخوابها نظم داشتند و هر شب که باز میشدند، صبح زود مادرم آنها را با همان نظم سر جاشان میچید. البته بعضی رختخوابها خیلی کم باز میشدند. این رختخوابها مال میهمانهایی بودند که ما همیشه به آنها حسودیمان میشد. این رختخوابها نو و قشنگ و رنگرنگی بودند.
رخت خوابهای خودمان، رنگ و رو و نرمی رختخوابهای میهمان را نداشتند.
بعضی شبها، بچههای فامیل زیر سیاهچادر ما میآمدند و با هم میخوابیدیم. هی سرمان را زیر لحاف میکردیم و میخندیدیم. مادرم دائم میگفت: «بخوابید دخترها. چی به هم میگویید اینقدر؟ بس کنید دیگر.»
باز میخندیدیم و گوش نمیدادیم. خندیدنمان دست خودمان نبود. حتی اگر سوسکی روی زمین راه میرفت، به آن میخندیدیم. بعد برای اینکه ساکت شویم
مادرم میگفت: «نکند حرف شوهر کردن میزنید.»
دیگر نفسمان بند میآمد و از حرص حرفی که بهمان زده، نمیخندیدیم.
«کنه» آب سرد هم داشتیم. کنه، پوست بز و گوسفند بود که آن را حسابی تمیز میکردند و برق میانداختند و داخلش آب میریختند. توی کنه، آب سرد میماند. از اینکه دهنم را به دهانۀ کنه بچسبانم و آب بخورم، کیف میکردم. مادرم میگفت: «دهانت را به کنه نچسبان. بلا بگیری دختر، بریز توی لیوان
گوسفندها که میآمدند، شیرشان را میدوشیدیم و ماست و پنیر و روغن درست میکردیم. زبر و زرنگ بودم و توی دوشیدن شیر گوسفندها، همیشه اول بودم. با اینکه کوچک بودم، اما مادرم اجازه میداد هم شیر بدوشم، هم آن را صاف کنم و هم ماست درست کنم. بچههای همسن و سالم، مثل من بلد نبودند. بعضی وقتها هم گوسفندها را به چرا میبردم. وقتی گوسفندها میچریدند، من کلی گیاه کوهی جمع میکردم.نان پختن را دوست داشتم.
🖋ادامه دارد ...
--------------
🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
#لطیفه_نکته ۶۸
_دیشب خواب دیدم ۱۸تا ماشین دارم_ 😍
_گریه میکردم که سر سال چطوری میخوام پول بیمه اینا رو بدم !_ 😩😭
_میدونی دست خودم نیست_
_روحم فقیره😞😂😂😂_
*به نام خدای آرامبخش*
*سلام*
*امام رضا علیه السلام*
*لَا تُحَدِّثُوا أَنْفُسَكُمْ بِفَقْرٍ وَ لَا بِطُولِ عُمُرٍ فَإِنَّهُ مَنْ حَدَّثَ نَفْسَهُ بِالْفَقْرِ بَخِلَ وَ مَنْ حَدَّثَهَا بِطُولِ الْعُمُرِ يَحْرِص*
*به خود تلقين تنگدستي و عمر دراز ننماييد؛چرا كه هر كس تنگدستي را به خود تلقين كند بخيل و هر كس به خود عمر دراز را تلقين كند زياده خواه می شود*
*بحارالانوار، ج۷۵، ص۳۲۱*
--------------
🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
#ریچارد_فرای_و_اسلام_ایرانی
◀️ قسمت دوم
کیهان، همچنین پیرامون ارتباط «اسفندیار رحیم مشایی» با «ریچارد فرای» نیز نوشت:
«رابطه ریچارد فرای با دولت نهم بد نبود و پس از ریاستجمهوری خاتمی رفتوآمدهایش به تهران و شیراز و اصفهان ادامه یافت. او خرداد ۱۳۸۴ در اوج رقابتهای انتخابات ریاستجمهوری به ایران آمد و ۶ ماه پس از آغاز به کار دولت نهم در نوزدهمین جشنواره خوارزمی از فرای تجلیل گشت. در همین سفر دیدار مفصل دیگری با محمد خاتمی و غلامرضا اعوانی (رئیس پیشین انجمن حکمت و فلسفه) داشت ولی علیرغم کهولت سنّش آماده حضور فعالتر در پشتصحنه سیاسی ایران میشد؛ چه اینکه فرای مانند هوشنگ امیراحمدی عضو بلندپایه گروه تماس نیوجرسی معروف به نام شورای آمریکا-ایران بود و به واسطه اسفندیار رحیم مشایی کانال ارتباطی مطمئنی را نیز در دفتر رئیسجمهور جدید ایجاد کرد.»
«ریچارد فرای» از دهه ۱۳۳۰ با عوامل مستقیم انگلیس در ایران مانند «اسدالله علم» (نخستوزیر و وزیر دربار) و «شجاعالدین شفا» (معاون یهودیتبار وزیر دربار و ایدئولوگ سلطنت پهلوی) آشنا شد و ضیافتهای متعددی به افتخار این جاسوس انگلیسی آمریکایی برپا گشت.
فرای که پیش از انقلاب همه انرژی خود را معطوف به تبلیغ «تاریخ ایران باستان» و اثبات صحت ادعاهای حقوق بشری «منشور کوروش» کرده بود، پس از انقلاب اسلامی توانست نفوذ خود را در حیاط خلوت دولتهای کارگزاران، اصلاحات و احمدینژاد احیا کند و با انتشار پیام تسلیت توئیتری ظریف به مناسبت مرگش، از ارتباط عاطفی میان وی و وزیر خارجه دولت یازدهم نیز پردهبرداری شد! محمدجواد ظریف در پیام توئیتری خود، در غم فراق «ریچارد فرای» می نویسد:
«درگذشت پرفسور ریچارد فرای عمیقاً اندهگینام ساخت؛ یک دوست واقعی و محقق مسائل ایران. میراث عظیم وی برای همیشه جاودان خواهد ماند. خداوند روحش را قرین رحمت کند»!
رسیدن جریانات فتنه و انحراف در جاسوسی یهودی آمریکایی بهنام «ریچارد فرای» به نقطهی اشتراک، میتواند گرهگشای بسیاری از غبارآلودگیهای فضای سیاسی کشورمان طی سالهای اخیر باشد.
ادامه دارد ...
--------------
🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee