eitaa logo
سالن مطالعه
192 دنبال‌کننده
9.3هزار عکس
2.4هزار ویدیو
979 فایل
امروز کتابخوانی و علم‌آموزی نه تنها یک وظیفه‌ی ملّی، که یک واجب دینی است. امام خامنه‌ای مدیر: @Mehdi2506
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃 🌹رهبرانقلاب: از نام‌هايی است كه هميشه دل‌های مؤمن را در سراسر كشور به خود جذب مي‌كرده است... 📍حضور رهبرانقلاب در منزل رئيسعلی دلواری 🔸🌺🔸-------------- @salonemotalee
هدایت شده از سالن مطالعه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
◀️ دو قرن خصومت حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: «ما یاد رئیس‌علی دلواری را از این جهت گرامی می‌داریم که این مرد شجاع، در راه اعتقاد دینی خود، تنها و در غربت با دشمنان جنگید... یک مرد جوان، در همین سنین جوانیِ شما جوانان، در مقابل انگلیسی‌ها ایستادگی کرد. البته امروز با آن روز خیلی فرق کرده است؛ امروز همه‌ی ملت ایران در مقابل قدرت‌های متجاوز ایستاده‌اند.» ۱۳۷۰/۱۰/۱۳ 🔸🌺🔸-------------- @salonemotalee
🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃 پرونده 👈 ؛ از بردگی یهود تا سلمان محمدی https://eitaa.com/salonemotalee/14262 👈 ؛ صحابی منافق‌شناس و از خواص یاران پیامبر و امام علی علیهماالسلام https://eitaa.com/salonemotalee/2854 👈 ؛ عابد قریش و از حواریون امام علی علیه‌السلام https://eitaa.com/salonemotalee/14542 🔸🌺🔸-------------- @salonemotalee
🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃 قسمت قبل؛ https://eitaa.com/salonemotalee/14599 ◀️ قسمت سوم 🔶🔸فعالیت‌های سیاسی 🔹فرمانداری مصر امام علی علیه‌السلام در اول رمضان‌ سال ۳۶ هجری قمری محمد بن ابی بکر را به فرمانداری مصر منصوب کرد.[۳۴] بیشتر منابع بر این عقیده‌اند که محمد، قبل از مالک اشتر برای فرمانداری مصر فرستاده شد.[۳۵] با توجه به دلایل و شواهد موجود، حکومت مصر در ابتدای خلافت امام علی(ع)، به قیس بن سعد بن عباده و پس از وی به محمد بن ابی بکر رسید و هنگامی که اداره اوضاع مصر بر محمد مشکل شد‌، امام تصمیم گرفت مالک اشتر را بر مصر بگمارد.[۳۶] 🔹چالش در ساماندهی اوضاع مصر نخستین مسئله‌ای که محمد بن ابی بکر در مصر با آن روبه‌رو گردید، مشکل عزلت‌نشینان بود. آنان کسانی بودند که پس از قتل عثمان به خونخواهی وی و به منظور همدردی در غم کشته شدن او در «خربتا» یکی از مناطق مصر عزلت پیشه کردند و از بیعت با امام علی علیه‌السلام سر باز زدند. محمد یک‌ماه پس از ورودش به مصر، به دستور امام علی‌، نامه‌ای به عزلت‌نشینان نوشت و از آنان خواست به فرمانش درآمده با او بیعت کنند و یا از مصر خارج شوند. آنان این پیشنهاد را نپذیرفتند و پاسخ دادند: «در جنگ با ما عجله نکن»[۳۷] محمد مدتی با آنان مدارا کرد تا جنگ صفین به پایان رسید. آنها نیز ابتدا از رویارویی با محمد بیم داشتند، ولی با پایان یافتن جنگ صفین و مسئله حکمیت و متشنج شدن اوضاع خلافت اسلامی جرأت مخالفت یافته، عَلَم طغیان برافراشتند. جنگ‌هایی بین آنها و سپاه محمد درگرفت که به شکست سپاه محمد انجامید و ظاهرا محمد، با درک این موضوع که قادر به از بین بردن فتنه آنان نیست با آنها قرارداد صلحی بست و آنان پذیرفتند که به فسطاط، مقر حکومت محمد وارد نشوند. آنها سپس به سرزمین‌های تحت حاکمیت معاویة بن ابی سفیان کوچ کرده، سرانجام به او پیوستند.[۳۸] با پیچیده‌تر شدن وضعیت مصر و ناتوانی محمد در سرکوب عزلت‌نشینان و نیز خرده‌گیری برخی از مصریان که او را کم سن و سال می‌دانستند،[۳۹] امام علی تصمیم گرفت فردی قدرتمندتر و با تجربه‌تر را روانه این منطقه نماید. به‌همین‌خاطر، مالک اشتر را راهی مصر کرد. اگر چه مالک پس از حرکت به سوی مصر در منطقه‌ای به نام «قلزم» توسط عوامل معاویه به شهادت رسید، اما محمد از اینکه امام شخص دیگری را به جای وی به حکومت مصر گماشته بود دلگیر شد. امام برای دلجویی از محمد در نامه‌ای به وی چنین نوشت: «خبر یافتم که از فرستادن اشتر برای تصدی کاری که در عهده داری دلتنگ شده‌ای. آنچه کردم نه برای آن است که تو را کندکار شمردم، یا انتظار کوشش بیشتری بردم، و اگر آنچه را در فرمان توست از دستت گرفتم، بر جایی حکومتت دادم که سر و سامان دادن آن بر تو آسان‌تر است و حکمرانی‌ات بر آن تو را خوش‌تر.»[۴۰] 🔹حمله سپاه شام به مصر معاویه پس از فارغ شدن از جنگ صفین، در صدد حمله به مصر برآمد. او نامه‌ای به سران عزلت‌نشینان نوشت و آنان را به پیوستن به خود فراخواند.[۴۱] هنگامی که سپاه معاویه به فرماندهی عمرو بن عاص بر مصر حمله برد، نیرویی بالغ بر ده هزار نفر[۴۲] از عزلت‌نشینان عثمانی به آنها پیوست. سرانجام در جنگ نابرابری که میان سپاه شش هزار نفری معاویه و به پشتیبانی عزلت‌نشینان عثمانی صورت گرفت، سپاه دو هزار نفری محمد بن ابی‌بکر به فرماندهی کنانة بن بشر، در منطقه «المسناة» شکست خورد و فرمانده سپاهِ محمد نیز به شهادت رسید. 🔶🔸شهادت در خصوص چگونگی شهادت محمد بن ابی‌بکر چند دیدگاه وجود دارد. بیشتر منابع بر این عقیده‌اند که پس از شکست سپاه محمد در مقابل شامیان، اطرافیانش او را تنها گذاشته، متواری شدند و محمد به تنهایی به خرابه‌ای پناه برد و در آنجا توسط معاویة بن حدیج (از سران عزلت‌نشینان) به شهادت رسید و در دل الاغ مرده‌ای قرار داده و سوزانده شد.[۴۳] برخی گفته‌اند: او پس از متواری شدن اطرافیانش، در خانه جبلة بن مسروق یا زنی از بنی غافق پنهان شد و پس از آن در جنگ با معاویة بن حدیج و در میدان جنگ به شهادت رسید.[۴۴] نیز نقل شده که عمرو عاص وی را اسیر کرد و سپس به شهادت رساند.[۴۵] تاریخ شهادت محمد بن ابی بکر را ماه صفر سال ۳۸ هجری دانسته‌اند.[۴۶] 🔗 ادامه دارد ... قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/14685 ‌ ‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🔸🌺🔸-------------- 📚"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی 📖 @salonemotalee
هدایت شده از سالن مطالعه
🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃 "" نوشته حجت‌الاسلام مظفر سالاری بامضمونی درباره وظایف مسلمانان درزمان غیبت 🔸🌺🔸-------------- 📚"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃 قسمت قبل؛ https://eitaa.com/salonemotalee/14603 ◀️ قسمت بیستم پیرمردی که همراه آنها بوده، می‌گوید: "رستگار شدی، اسماعیل!" اسماعیل تعجب می‌کند که اسم او را از کجا می‌دانند. پیرمرد می‌گوید: "ایشان امام زمان تو هستند." اسماعیل هیجان‌زده و خوشحال پیش می‌رود و پاهای امامش را می‌بوسد آن حضرت - که جان من به فدای ایشان باد - اسب خود را به حرکت در می‌آورد. اسماعیل هم دوان‌دوان با آن‌ها حرکت می‌کند. امام به او می‌فرماید: "برگرد" اسماعیل که سر از پا نمی‌شناخته، می‌گوید: "حال که موفق به زیارت شما شده‌ام، هرگز رهایتان نخواهم کرد" امام می‌فرماید: "مصلحت در آن است که برگردی." اسماعیل باز می‌گوید: "از شما جدا نخواهم شد." در این موقع آن پیرمرد می‌گوید: "اسماعیل! آیا شرم نمی‌کنی که امام زمانت دو بار به تو دستور بازگشت دادند و تو مخالفت می‌کنی؟!" اسماعیل به خود می‌آید و ناگزیر می‌ایستد. حضرت با اصحاب خود می‌روند تا از نظر غایب می‌شوند. اسماعیل که به خاطر جدا ماندن از امام خود متاسف شده و از آن ماجرا، متحیر مانده بود، ساعتی همان‌جا می‌نشیند. حالش که بهتر می‌شود، به سامرا باز می‌گردد و به حرم می‌رود، خادمان حرم وقتی حال او را دگرگون می‌بینند، می‌پرسند: "چه اتفاقی افتاده؟!" اسماعیل ماجرا را تعریف می‌کند. خادمان به او می‌گویند: "پایت را نشان بده تا ببینیم آن جراحت در چه حال است" هنگامی که اسماعیل پای چپش را نشان می‌دهد. متوجه می‌شود که هیچ نشانی از دمل و جراحت بر روی آن نیست. از تعجب فراوان، فکر می‌کند که شاید آن دمل، روی پای دیگرش بوده است. آن پایش را هم نشان می‌دهد؛ اما هیچ اثری از آن نمی‌بیند. در این‌جا مردم در اطرافش ازدحام می‌کنند و لباس‌هایش را تکه‌تکه کرده و به عنوان تبرک با خود می‌برند." ..... چگونه می‌توانستم چنین معجزه‌ای را باور کنم؛ گفتم: "ماجرای عجیبی است!" ابوراجح ادامه داد: "اسماعیل به بغداد می‌رود. سیدبن طاووس پس از شنیدن ماجرای شفا یافتن اسماعیل و بعد از دیدن پای او، بیهوش می‌شود. زمانی که به هوش می‌آید، همان جراحان بغدادی را جمع می‌کند و با نشان دادن اسماعیل، می‌گوید: "خوب است که جراحت پای این جوان را معالجه کنید!" آن‌ها می‌گویند: "جز بریدن چاره‌ای نیست و اگر آن را ببریم او خواهد مُرد" سید می‌پرسد: "اگر جراحت بریده شود و اسماعیل نمیرد، چه مدت طول می‌کشد تا جای آن بهبود پیدا کند؟" آن‌ها می‌گویند: "دوماه طول خواهد کشید؛ اما جای بریدگی گود می‌ماند و بر روی آن مو نمی‌روید" سید می‌پرسد: "از دفعه قبل که جراحت او را معاینه کردید چند روز می‌گذرد؟" می گویند: "ده روز!" سید پای اسماعیل را به جراحان نشان می‌دهد. دهان آن‌ها از حیرت باز می‌ماند. یکی از آن‌ها فریاد می.زند: "این کار حضرت مسیح است!" سید می‌گوید: "ما خود بهتر می‌دانیم که این کار کدام بزرگوار است." پس از آن، اسماعیل به حلّه باز می‌گردد و مردم حلّه نیز پای او را می‌بینند و از آن معجزه خبردار می‌شوند." گفتم: "باورش برایم سخت است. چطور ممکن است که انسانی صدها سال عمر کند و هنوز جوان باشد؟!" 🔗 ادامه دارد ... قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/14687 ‌ ‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🔸🌺🔸-------------- 📚"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی 📖 @salonemotalee
🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃 کار ویژه «شبکه نفوذ» برای ایجاد تصویری «» از ایران‌وایرانی ◀️ مقاله اول؛ اهمیت کلیدواژه دروغ در جنگ‌نرم https://eitaa.com/salonemotalee/14395 ◀️ مقاله دوم؛ فریبکاری در ظاهرسازی از «صداقت» انسان غربی؛ https://eitaa.com/salonemotalee/14605 🔗ادامه دارد ... 🔸🌺🔸-------------- @salonemotalee
🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃 کار ویژه «شبکه نفوذ» برای ایجاد تصویری «» از ایران‌وایرانی قسمت قبل؛ https://eitaa.com/salonemotalee/14605 ◀️ مقاله دوم؛ فریبکاری در ظاهرسازی از «صداقت» انسان غربی ۲. 🔹«انسان سکولار» مبتنی بر اصل «نسبی‌گرایی» (Relativism) تمام افعال انسان‌ها را مباح انگاشته و در نتیجه تنها عقل و تجربه انسان را صاحب صلاحیت برای تعیین حدود در زمان‌های مختلف و زیست بشری در جوامع مختلف می‌داند و عقل آدمی را تنها ملاک تشخیص امور و «تعیین خوب و بد» موضوعات قرار می‌دهد. 🔹از این جهت است که «انسان سکولار» هیچ قید و بندِ از پیش مقرر شده‌ای را برای زندگی بشری و حیات دنیوی خود بر نمی‌تابد و در نتیجه بخواهد عدم پایبندی خود به آن قیود را به‌واسطه‌ی «دروغ‌گویی» بپوشاند و یا وجوه بی‌قیدی و حضور نقیصه‌های فردی و رفتاریِ پلیدی همچون فسق و فجور و شراب‌خواری، اعتیاد، فساد جنسی و… را در زندگی اجتماعی خود کتمان سازد. 🔹این بخشی از واقعیت است که «انسان لیبرال» در جامعه‌ی غرب کمتر «دروغ» می‌گوید، چون خود را مقیّد به هیچ‌یک از ارزش‌های اخلاقی و قیود فرابشری و به‌خصوص ارزش‌های مندرج در «شریعت الهی» نمی‌داند و مبتنی بر مرام «سکولار» عموم هنجارها و ناهنجاری‌ها را فاقد ارزش و اعتبار می‌شمارد و…؛ 🔹اما باید توجه داشته باشیم که این، تمام قضیّه نبوده و اصل ماجرای عدم رواج «دروغ‌گویی» در غرب به آن سبب است که در این جوامع پس از بازتعریف امور فردی و اجتماعی مبتنی بر «عُرْف» (Mores)، مجموعه‌ای از توافق‌ها یا معیارها و هنجارهای بشری و تفکیک آن در قالب «حقوق عمومی» (Public law) و «حقوق خصوصی» (Private law) موضوعیتی جدّی دارد. 🔹توافقاتی که «مقررات» (Regulation) نامیده می‌شود و بر ساختارها و روابط اجتماعی آن‌چنان حاکم است که «نظم اجتماعی» جدیدی را با تعریف مشخص از «حقوق» (Law) و «قوانین» (Statute) کاملاً بشری پدید آورده است… 🔹بر این اساس، عدم رواج و گستردگی پدیده‌ی «دروغ‌گویی» در غرب به معنی «صداقت» ایشان نیست و اصلاً ارتباطی با نهادینه بودنِ فرهنگ «راست‌گویی» در این جوامع ندارد! بلکه این موضوع در ارتباط مستقیم با «نظم‌دهی» و «دیسیپلین» (Discipline) است، که بر ساختارهای اجتماعی و روح این جوامع حاکم است و به‌سبب اعمال مجازات‌های سنگین و همچنین نظارت‌های سفت و سخت بر اجرای «مقررات» پدید آمده. 🔹رشته‌ی انضباطیِ در هم تنیده‌ای که عملاً امکان «تخلّف» و «نقض مقررات» را در بسیاری از امور برای طیف گسترده‌ای از مردم ناممکن می‌سازد و «دروغ‌گویی» را به «امکانی غیرقابل استفاده عمومی» در این جوامع مبدل ساخته است. 🔹البته باید توجه داشت که بخش عمده‌ای از رشد سریع و پیگیری قدرتمند این فرایند اجتماعی در غرب را می‌بایست منحصر در نقش آفرینی بی‌بدیل «رسانه‌ها» و بالأخص محصول حضور قدرتمند «صنعت سینما» در غرب قلمداد نمود. 🔹از این جهت استفاده‌ی هوشمندانه «نظام ارزشی لیبرالیسم» از ظرفیت عظیم «رسانه» بود که موجب شد تا این نظام ارزشی به‌راحتی و به‌سرعت بتواند رفتار و عملکردها، آداب اجتماعی و اَشکال زندگی و حتی گفتار و بالأخص رفتار جنسی انسان غربی را دگرگون سازد 🔹و با حذف «شریعت» به‌تدریج «آستانه شرم» و «آستانه انزجار» در این جوامع را همسو با مرام «سکولار» آن‌چنان بالا ببرد که انسان غربی دیگر نیازی به «دروغ‌گویی» نداشته باشد و با صراحت، هر فعل و رفتار «خلاف شرع» و «خلاف فطرت» را انجام داده و نسبت به اظهار و اعلان رسمی آن در فضای عمومی «شرم» (Shame) نکرده و در مقابل، جامعه نیز نسبت به ارتکاب چنین رفتاری «انزجار» (Disgust) پیدا ننمایند. 🔹در این میان، نقشِ ویژه‌ی «رسانه‌ها» و بالأخص «صنعت/هنر/رسانه سینما» در «نظم‌دهی» و مهیا ساختن زمینه‌های روانی لازم برای ایجاد «نظم اجتماعی» جدید آن‌چنان بی‌بدیل بود که؛ «حاکمیت لیبرالیسم» به‌سرعت و با کمترین مواجهه‌ای توانست «فرایند متمدن‌سازی» (The Civilizing Process) را در اجتماع پیرامونی خود طی نموده و زمینه‌های ذهنی برای پذیرش و اعمال «مقررات» در جوامع فراهم سازد و «دیسیپلین» را در لایه‌ها و سطوح مختلف از زندگی اجتماعی این جوامع تسری بخشد. 🔗 ادامه دارد ... قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/14690 ‌ ‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🔸🌺🔸-------------- 📚"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی 📖 @salonemotalee
🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃 ✡ ✡ روچیلدها و امپراتوری جهانی صهیونیسم 🕎 خاندان روچیلد https://eitaa.com/salonemotalee/13514 🕎 روچیلدها و اقتصاد غرب https://eitaa.com/salonemotalee/13727 🕎 پدر «ارض اسرائیل» https://eitaa.com/salonemotalee/13791 🕎 روچیلدها و استعمار بریتانیا https://eitaa.com/salonemotalee/13882 🕎 روچیلدها و سرویس‌های جاسوسی غرب https://eitaa.com/salonemotalee/14081 🕎 و پنج‌شنبه سیاه https://eitaa.com/salonemotalee/14610 🕎 روچیلدها و سلطنت پهلوی https://eitaa.com/salonemotalee/14240 🔸🌺🔸-------------- @salonemotalee
🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃 ✡ روچیلدها و امپراتوری جهانی صهیونیسم روچیلدها و تدارک جنگ دوم جهانی 🔹بعد از پنج‌شنبه سیاه آمریکا [شرح ماجرای پنج‌شنبه سیاه را اینجا بخوانید: https://eitaa.com/salonemotalee/14612 ]، و درست در حالی که رکود بزرگ اقتصادی حاصل از آن در جریان بود، میلیون‌ها دلار آمریکا به منظور تدارک جنگ دیگری توسط روچیلدها (یعنی جنگ دوم جهانی) صرف بازسازی صدمات ناشی از جنگ اول جهانی در آلمان می‌شد. 🔹لوئیس تی. مک‌فادن (Louis T. McFadden)، عضو جمهوری‌خواه کنگره و رئیس کمیسیون بانکداری و ارز مجلس از سال ۱۹۲۰ تا ۱۹۳۱، در خصوص این موضوع اظهار می‌دارد: «بعد از جنگ اول جهانی، آلمان به دست بانکداران بین‌المللی آلمانی افتاد. آنان در واقع آلمان را خریدند و هم‌اکنون این کشور در دست آنان است. آنان صنایع این کشور را خریده‌اند، اراضی آن را به رهن گذاشته‌اند، تولیدات آن را کنترل می‌کنند و تمام خدمات عمومی را تحت سلطه‌ی خود دارند. این بانکداران به دولت فعلی آلمان یارانه داده‌اند و نیز تمام هزینه‌های گزاف انتخاباتی آدولف هیتلر را که در جهت تهدید دولت برونینگ (هاینریش برونینگ Heinrich Brüning) به کار گرفته می‌شد، تأمین کردند. زمانی که برونینگ در اطاعت از دستورات بانکداران بین‌المللی آلمان کوتاهی کرد، هیتلر به میدان فرستاده شد تا آلمان‌ها را با ایجاد رعب و وحشت وادار به تسلیم نماید… بیش از سی میلیارد دلار از پول آمریکا از طریق هیئت مدیره‌ی فدرال رزور به آلمان سرازیر شد که قطعاً از صرف بودجه‌های هنگفت، احداث اقامتگاه‌های جدید، آسمان‌نماهای بزرگ، باشگاه‌های ورزشی، استخرهای شنا، بزرگراه‌های فاخر و کارخانه‌های تمام عیار در آلمان باخبر شده‌اید. تمام این موارد با پول ما انجام شد. تمام این مبالغ از طریق هیئت مدیره‌ی فدرال رزرو به آلمان اعطا شد. هیئت مدیره‌ی فدرال رزرو چنان مبالغ هنگفتی را به آلمان سرازیر کرده‌اند که حالا جرأت گفتن مقدار کل این مبالغ را ندارند.» 🔹جالب این‌جا است مبالغی که به منظور آمادگی آلمان برای جنگ دوم جهانی به این کشور سرازیر می‌شد، در اختیار بانک آلمانی تیسن (Thyssen) قرار می‌گرفت که به تشکیلات تحت کنترل روچیلد، یعنی هریمن (W. A. Harriman & Co) در نیویورک وابسته بود. منبع: كتاب «صهیونیسم در مسیر سلطه»، نوشته: اندرو کارینگتن هیچکاک، برگردان: محمدیاسر فرحزادی، تهران: نشر ساقی، چاپ اول ۱۳۹۱، ص۱۰۶-۱۰۷. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🔸🌺🔸-------------- 📚"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی 📖 @salonemotalee
هدایت شده از سالن مطالعه
🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃 ؛ کتاب خاطرات رهبر انقلاب حضرت آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای(مدّظلّه‌العالی) قسمت قبل؛ https://eitaa.com/salonemotalee/14549 ◀️ قسمت هفتادودوم؛ 📒 فصل یازدهم؛ دادگاه نظامی ۶. 🔶🔸به جدت قسم می‌کشم مرتباً ساواک را مورد سرزنش قرار می‌داد که چرا به او اجازه کشتن این کمونیست‌های زندانی را نمی‌دهد به ذهنم گذشت که با این مرد شوخی کنم به او گفتم: "اگر ساواک به تو دستور قتل مرا بدهد؛ چه؟!" فورا با لحن قاطع گفت: "به جدت قسم؛ می‌کشمت؟" به جد من سوگند می‌خورد، چون به خاطر عمامه سیاه من از انتصاب من به نبی اکرم مطلع بود از این گذشته ما با یکدیگر چنان‌که گفتم وجوه مشترک بسیاری داشتیم اما با وجود همه این‌ها با جدیت تمام می‌گفت "می‌کشم" این نمونه‌ای از ثمرات مغزشویی در میان نظامیان آن زمان بود در این مدت گروهی از جوانان دانشگاهی وارد زندان شدند این نخستین باری بود که رژیم به بازداشت جوانان دانشگاهی مشهد اقدام می‌کرد از این پدیده متوجه شدم که تحرکی تازه در جامعه هست و این مرا خیلی خوشحال کرد مشتاق بودم که بدانم بیرون زندان چه می‌گذرد اما راهی وجود نداشت وقتی این جوانان را به زندان آوردند به سلول من نیاز پیدا شد؛ لذا مرا از آن بیرون آوردند و در اتاق بزرگی کنار درِ زندان که برای ملاقات زندانیان مهیا شده بود جای دادند در این زندان تعداد سلول‌ها کم بود ضمناً من هم دو ماه یا بیشتر در سلول بودم و از نظر آن‌ها بیش از آن لازم نبود در سلول بمانم 🔶🔸ماقوت وقتی در سلول بودم پیش از انتقال به اتاق بزرگ ماه رمضان فرا رسید با رسیدن این ماه دلم غرق شادی شد از کودکی این ماه را دوست می‌داشتم در این ماه چهره زندگی روزمره دگرگون می‌شود و انسان روزه‌دار لذت معنوی خاصی احساس می‌کند نخستین روز ماه رمضان سپری شد هنگام افطار فرا رسید اما چیزی برای من نیاوردند برای ماه رمضان در محیط ارتش و زندان ارتش حسابی باز نمی‌شد نماز خواندم و به سیر در عالم خاطرات این ماه به ویژه خاطرات ساعت افطار و سرور روز داران در هنگام افطار پرداختم لحظات شادی‌آور و فرح‌افزای سر سفره افطار در کنار خانواده با سماوری که در برابرمان می‌جوشید در خاطرم گذشت همچنین آن خوردنی‌های اندک و سبک مخصوص افطار را به یاد آوردم، به ویژه ماقوت را غذای معروف مشهدی‌ها که ظاهرا مختص خود آن‌هاست که از هر غذایی برای افطار آن را بیشتر دوست داشتم ماقوت از آب و نشاسته و شکر تهیه می‌شود و به شیوه خاصی آن را می‌پزند همسر من نیز در پخت آن همانند پختن سایر غذاها به خوبی وارد است ناگهان به خود آمدم و از خداوند مغفرت طلبیدم شاید این گرسنگی بود که خاطرات یاد شده را در ذهنم برانگیخت شاید هم به علت تنهایی بود به هر حال باید صبر می‌کردم نیم ساعت پس از مغرب یک فنجان چای گیر آوردم بعد از مدتی شام آوردند به خاطر نامرغوبی دل بدان رغبت نمی‌کرد؛ اما قدری از آن را خوردم و بقیه را برای سحری گذاشتم در سحر هم بقیه آن را با اکراه خوردم این غذا از اصل نامطبوع بود و بعد از مانده شدن نیز نامطبوع‌تر شده بود نخستین روز بر این منوال گذشت روز دوم نگهبان اطلاع داد که چیزی برای شما فرستاده شده آن را گرفتم و باز کردم دیدم انواع غذاهایی که در افطار به آنها میل دارم در چند بشقاب برایم فرستاده شده این غذاها برای چند نفر کافی بود همسرم آن را آماده کرده بود و توانسته بود به زندان برساند همچنین در آن روز از منزل برایم وسایل چای آوردند افطاری خوشمزه و مطبوعی بود که به قدر کفایت از آن برداشتم و باقی را برای زندانیان فرستادم این کار هر روز تکرار شد 🔗 ادامه دارد ... قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/14744 ‌ ‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🔸🌺🔸-------------- 📚"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی 📖 @salonemotalee
۵۸. 🔸🌺🔸-------------- @salonemotalee