5.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎙آیت الله العظمی جوادی آملی:
«ما اگر بخواهيم هميشه طاهر باشيم، اين نمازهای پنج گانه را به عنوان چشمه جوشان پاک کننده تلقّی کنيم، بزرگان دين ما گفتند؛ هميشه، هر روز عمل خير انجام بدهيد، مخصوصاً دوشنبه ها و پنجشنبه ها، اين دوشنبه و پنج شنبه اعمال را به پيشگاه ولی عصر ارواحنا فداه عرضه ميدارند، آن روز انسان يک مقدار بهتر روی سفيدتر است، در همه زمان و زمين کار خير با فضيلت است؛ اما در دوشنبه ها و پنجشنبه ها راحت است، بعد آدم موفق است، اين راه را به خوبی طی ميکند، يک چيزی تهيه ميکند که هميشه همراه او هست و آن شرافت است و آن عزّت»
#امام_زمان
🌤 #مهدویت
#مهدویت_در_کلام_معصومین
در همین موضوع مهدویت و قضایای مربوط به امام زمان؛
مسئله انتظار،
مسئله طول عمر،
مسئله دوران حکومت،
مسئله وظایفی که منتظرین دارند
و مسائل گوناگونی که وجود دارد؛
بهترین مرجع عبارت است از حدیث و آنچه از خود ائمه علیهمالسلام نقل شده که جای تردیدی را باقی نمیگذارد
آیتالله امام خامنهای
🍃 🌸🇮🇷 🌸🍃
#مهدویت
در کلام معصومین علیهمالسلام
#امام_مهدی_در_روایات_پیامبر علیهماالسلام
https://eitaa.com/salonemotalee/14872
#حضرت_مهدی_در_آیینه_کلام_امام_علی
https://eitaa.com/salonemotalee/12852
#ویژگیهای_قیام_قائم_دربیان_امام_حسنمجتبی علیهماالسلام
https://eitaa.com/salonemotalee/14231
بیانات امام حسین علیهالسلام درباره مهدویت و ظهور
https://eitaa.com/salonemotalee/14682
#مهدویت_در_کلام_امام_سجاد علیهماالسلام
https://eitaa.com/salonemotalee/13831
#مهدویت در روایات #امام_باقر علیهالسلام
https://eitaa.com/salonemotalee/12511
#مهدویت_از_دیدگاه_امام_کاظم علیهماالسلام؛
https://eitaa.com/salonemotalee/12936
موعود در کلام و بیان امام رضا علیهماالسلام
https://eitaa.com/salonemotalee/14946
#مهدویت در روایات #امام_جواد علیهالسلام
https://eitaa.com/salonemotalee/12283
#مهدویت_در_سیره_امام_هادی علیهالسلام
https://eitaa.com/salonemotalee/12774
🔗 ادامه دارد ...
🔸🌺🔸--------------
📚"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃
#مهدویت
#مهدویت_در_کلام_معصومین
امام زمان از منظر امام حسن عسکری علیهماالسّلام
✳️ مقدمه
دوران امامت حضرت عسکری علیهالسلام به دلیل مقارنت با آغاز دوران غیبت و سپری شدن دوران حضور مستقیم امام در بین مردم، به طور ویژه، حساس میگردد.
بنابراین، مطمئناً امام حسن عسکری علیهالسلام برای آماده سازی جامعه برنامهای گسترده، ساماندهی و اجرا کردهاند که بعضی از این اقدامات حضرت بیانیشود.
🔶🔸معرفی حضرت مهدی علیهالسلام
🔹معاویة بن حکیم میگوید:
من و محمد بن ایوب بن نوح و محمد بن عثمان عمری در منزل ابومحمد حسن بن علی علیهماالسلام بودیم که پسرشان را با حضور چهل نفر به ما نشان دادند و فرمودند:
«هَذَا إِمامُکُمْ منْ بَعْدِی
وَ خَلِیفَتِی عَلَیْکُمْ
أَطِیعُوهُ وَ لَا تَتَفَرَّقُوا مِنْ بَعْدِی فِی أَدْیَانِکُمْ فَتَهْلِکُوا
أَمَا إِنکُمْ لَا ترَوْنَهُ بعْدَ یَوْمِکُمْ هَذَا؛
این پسر؛ امام شما بعد از من و خلیفۀ من بر شما است.
او را اطاعت کنید و بعد از من در دین خود اختلاف نکنید که هلاک میشوید؛
آگاه باشید که بعد از امروز او را نخواهید دید!»
معاویة بن حکیم میگوید:
ما از حضورشان بیرون آمدیم، چند روزی نگذشت که ابومحمد علیهماالسلام درگذشتند.
🔹«احمد بن اسحاق که اهل قم و محرم راز امام عسکری علیهالسلام بود، میگوید:
"بر امام عسکری وارد شدم و میخواستم از جانشین پس از ایشان پرسش کنم.
آغاز سخن کردند و فرمودند:
«ای احمد! خدای تعالی از زمان آدم علیهالسلام زمین را خالی از حجت نگذاشته و تا روز قیامت نیز خالی از حجت نخواهد گذاشت.
به واسطۀ اوست که بلا را از اهل زمین دفع میکند و به خاطر اوست که باران میفرستد و برکات زمین را بیرون میآورد.»
از ایشان پرسیدم:
ای فرزند رسول خدا! امام و جانشین پس از شما کیست؟
حضرت شتابان برخاستند و داخل خانه شدند و سپس برگشتند، در حالی که بر شانۀ ایشان کودکی سه ساله بود که صورتش مانند ماه شب چهارده میدرخشید،
پس فرمودند:
«ای احمد بن اسحاق! این فرزندم همنام و هم کنیۀ رسول خدا است.
کسی است که زمین را پر از عدل و داد میکند، همچنان که پر از ظلم و جور شده باشد....»
سپس به حضرت عرض کردم:
یا مَوْلَای فهَلْ منْ عَلَامَةٍ یطْمَئِنُّ إِلَیهَا قَلْبِی
فنَطَقَ الْغلَامُ بلِسَانٍ عَرَبِی فَصِیحٍ فقَالَ:
أَنا بَقِیةُ اللَّهِ فِی أَرْضهِ وَ الْمنْتَقِمُ مِنْ أَعْدَائِهِ، فَلَا تَطْلُبْ أَثَراً بَعْدَ عَین؛
ای مولای من!
آیا نشانهای هست که قلبم بدان مطمئن شود؟
پس آن کودک به زبان عربی فصیح چنین سخن گفت:
من در زمین بقیةالله و منتقم دشمنان او هستم؛ پس از مشاهدۀ عین، دنبال اثری نگرد.»
🔶🔸تبیین مسئلۀ غیبت امام زمان(ع)
🔹موسی بن جعفر بن وهب بغدادی گوید:
از امام حسن عسکری علیهالسلام شنیدم میفرمودند:
«کَاَنِّی بِکُمْ وَ قَدِ اخْتَلَفْتُمْ بَعْدِی فِی الْخَلَفِ مِنِّی
اَمَا اِنَّ الْمُقِرَّ بِالْاَئِمَّةِ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ- الْمُنْکِرَ لِوَلَدِی کمَنْ اَقرَّ بِجَمِیعِ اَنْبِیَاءِ اللَّهِ وَ رُسُلِهِ ثمَّ اَنکَرَ نُبُوَّةَ رَسُولِ اللَّهِ-
وَ الْمُنْکِرُ لِرَسُولِ اللَّهِ کَمَنْ اَنْکَرَ جَمِیعَ اَنْبِیَاءِ اللَّهِ
لِاَنَّ طَاعَةَ آخِرِنَا کَطَاعَةِ اَوَّلِنَا وَ الْمُنْکِرَ لِآخِرِنَا کَالْمُنْکِرِ لِاَوَّلِنَا
اَمَا اِنَّ لِوَلَدِی غیْبَةً یرْتَابُ فِیهَا النَّاسُ اِلَّا مَنْ عصَمَهُ اللَّهُ عزَّوَجَل؛
گویا می بینم شما بعد از من دربارۀ جانشینم اختلاف دارید!؟
آگاه باشید!
هر کسی به امامان بعد از پیغمبر- اعتراف کند و منکر امامت فرزندم شود، چون کسی باشد که به تمام پیغمبران و رسل خدا اعتراف کرده و منکر نبوت رسول خدا- گردد؛
و منکر رسول خدا- مانند منکر تمام پیغمبران خداست؛ زیرا طاعت آخر ما چون طاعت اول ما لازم است.
آگاه باشید!
برای فرزندم غیبتی است که مردم در آن به شک افتند، مگر آن کسی که خدایش نگهدارد.»
🔹«ابو علی بن همّام گوید:
از محمّد بن عثمان عمری شنیدم که میگفت:
از پدرم شنیدم که می گفت:
من نزد امام عسکری علیهالسلام بودم که از آن حضرت از خبری که از پدران بزرگوارش روایت شده است، پرسش کردند که:
«أَن الْأَرْض لَا تَخْلُو مِنْ حُجَّةٍ لِلَّهِ عَلَی خَلْقِهِ إِلَی یوْمِ الْقِیامَةِ
وَ أَنَّ مَنْ مَاتَ وَ لَمْ یعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ میتَةً جاهِلِیةً
فَقَالَ:
إِنَّ هَذَا حَقٌّ کمَا أَنَّ النَّهَارَ حَق؛
زمین از حجت الهی بر خلایق تا روز قیامت خالی نمیماند و کسی که بمیرد و امام زمانش را نشناسد، به مرگ جاهلیت درگذشته است. فرمودند:
این حق است، همچنان که روز روشن حق است.»
🔗 ادامه دارد ...
قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/15210
🔸🌺🔸--------------
📚"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
هدایت شده از سالن مطالعه
🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃
✡ #مسلمانان_صهیونیست
#ارتش_سرّی_روشنفکران
#ارباب_حلقهها
قسمت قبل؛ https://eitaa.com/salonemotalee/15149
◀️ قسمت هفتم
رابطین خوب آمریکا ۴.
پس از رسوایی پیشگفته امنیتی؛ سروش مجبور شد تا در برابر افشاگریهای پیاپی روزنامه کیهان واکنشی از خود نشان بدهد.
جوابیهاش اینبار خواندنی و قلمش با استحکام به نظر نمیرسید.
سخن خود با شریعتمداری را چنین به پایان برد:
"خانم «آنه ماری شیمل»، اسلامشناس برجستهی آلمانی در جلسه «انجمن سیاست خارجی آلمان» حاضر بودند؛
پس از پایان سخنرانی به من و زبان فارسی گفتند «چشم بد دور!»" (۳۵)
🔹انتشار «جوابیه دکتر سروش و سخن ما» روز ۱۷ مرداد در روزنامه کیهان را میتوان از مهمترین مقدمات آغاز یک فصل سیاسی جدید در تاریخ سیاسی معاصر انقلاب اسلامی دانست.
🔹برای نخستین بار یک روزنامهی پرنفوذ در منطقه به افشای پروژه امنیتی مأموری پرداخت که نقش مارتین لوتر اسلام را بازی میکرد و به تدریج ایدههای ترجمهای او به مبنای ایدئولوژیکِ اصلاحطلبان بدل میگشت.
بنابراین جناح سیاسی حامی عبدالکریم سروش با رسوایی نابههنگامی مواجه شدند؛
نه یک رسوایی سیاسی ساده،
یک رسوایی سیاسی امنیتی که بلافاصله معنای «جاسوسی آکادمیک» را به ذهن تحلیلگران زبده اطلاعاتی متبادر میساخت.
🔹هفتهنامه نیمروز (لندن) در همین ایام مصاحبهی مهرزاد بروجردی، تاریخدان سیاسی را با بخش فارسی رادیو آمریکا منتشر کرد.
بروجردی که خود با یک واسطه از بازیگران پروژههای CIA در حیطهی مدیریت حلقههای میانجی و روشنفکری ایران است؛
در اوج خامی کوشید تا مثلاً با یک تیر دو هدف را بزند:
ابتدا سروش را از اتهام «جاسوسی برای جمهوری اسلامی» تبرئه کند.
سپس به خیال خود تحلیلگران سیاسی و مقامات دولتی ایران را «فریب» دهد و از او چهرهی یک روشنفکر غیرسیاسی با شخصیتی معتدل – نه برانداز – را بسازد.
🔹این عضو ارشد بنیاد مطالعات ایران (به ریاست اشرف پهلوی) گفت:
"به این عنوان که «عبدالکریم سروش» در اوایل انقلاب اسلامی بخشی از «ماشین حکومتی» بوده است، نمیشود «مُهر طرد» بر او زد.
«اکثریت مردم» به جای آنکه افکار «متفکرین جامعه» را ببینند، «مُهر طرد» بر آنها که مخالفشان بودند، زدند.
این درست نیست که ما بیندیشیم استبداد سیاسی، رکود فکری را هم به دنبال دارد.
چنین نیست؛ چون محدودیتهای فرهنگی جمهوری اسلامی نمیتواند جلوی پیشبرد قشر «روشنفکر» را بگیرد.
دکتر سروش قصد «براندازی حکومت» را ندارد.
او خود را یک «فرد سیاسی» نمیداند.
او در «معرفت» و «اصلاح دینی» نظرهایی را عنوان کرده است." (۳۶)
🔗 ادامه دارد ...
قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/15218
🔸🌺🔸--------------
📚"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
11.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 دوشکاچی بیادعا
🔸خاطرات رزمنده علی احمدی
سال ها ترجیح داده بود سکوت کند.
سالها خیلیها به دنبال صاحب این عکس میگشتند.
🔹درود بر غیرتت ، درود بر شجاعتت و درود بر شهامتت
🔹درود بر مردان افتخار آفرین بیادعا
هدایت شده از سالن مطالعه
🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃
"#نیمه_شبی_در_حله"
نوشته حجتالاسلام مظفر سالاری
بامضمونی درباره وظایف مسلمانان درزمان غیبت
🔸🌺🔸--------------
📚"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃
#نیمه_شبی_در_حله
قسمت قبل؛ https://eitaa.com/salonemotalee/15133
◀️ قسمت سیوچهارم
برآشفت و گفت:
"من همیشه به او وفادار خواهم ماند.
علاقهی او به شما دوامی نخواهد داشت و به زودی از اینجا رانده خواهید شد."
- "ترجیح میدهم با شما حرف نزنم.
شما هم بهتر است مودب باشید.
فراموش کردهاید که مرا برای کار به اینجا خواندهاند؟
اگر به اختیار خودم بود، پایم را دیگر اینجا نمیگذاشتم.
پدربزرگم اصرار کرد و من آمدم.
حالا که آمادهام فقط به کاری که باید انجام دهم فکر می کنم و بس."
- بیچاره قنواء که گمان می کند شما می توانید شوهر خوبی برایش باشید.
- بیچاره من که هیچ امیدی به زندگی ندارم. به کسی علاقه دارم که دست یافتنی نیست. قنواء که خواستگاران فراوانی دارد و سرانجام با یکی مانند خودش ازدواج خواهد کرد.
امینه روی صندوق نشست و با پشت دست، اشکش را پاک کرد:
- داستان عجیبی است. ریحانه به دیگری علاقه دارد؛ شما به او. قنواء به شما، پسر وزیر به او، من به پسر وزیر، و این رشته سر دراز دارد.
از اینکه قنواء برای امینه از ریحانه حرف زده بود، تعجب کردم:
- برای من خوشایند نیست که نام ریحانه در اینجا بر سر زبانها افتاده.
- دختر فقیری که گلیم میبافد. یعنی او را بر قنواء ترجیح میدهید؟
تصمیم داشتم خونسردی ام را حفظ کنم:
- شاید قنواء ترجیح بدهد که من، به جای آنکه زرگر باشم، فرزند خلیفه میبودم، اما برای من مهم نیست که ریحانه ثروتمند نیست و گلیم میبافد. به نظر من اگر پسر وزیر هم، مانند قنواء بازیگر خوبی باشد، آن دو شایستهی یکدیگر خواهند بود. تو بهتر است به فکر خودت باشی.
امینه کنترل خود را از دست داد.
با یک جهش؛ شمشیری را از میخ روی دیوار جدا کرد و آن را از غلاف بیرون کشید.
سعی کردم وحشتزده نشوم.
بیگمان، باز نمایشی در کار بود.
بعید نبود که قنواء از روزنهای سرگرم تماشای ما باشد.
از درون ظرف میوه، سیبی برداشتم و به طرف امینه انداختم.
خواست آن را با ضربه شمشیر به دو نیم کند؛ ولی نتوانست.
شمشیر از کنار سیب گذشت و سیب به پریشانیاش خورد.
ناگهان صدای خندهای بلند شد.
صدا از درون صندوق بود.
امینه نیز شمشیر را پایین آورد و به خنده افتاد.
- حدس می زدم! که باز هم نمایشی در کار باشد.
امینه کلیدی از جیبش بیرون آورد و قفل صندوق را باز کرد.
با باز شدن صندوق، قنواء مانند مجسمهای در میان آن ایستاد.
با کمک امینه بیرون آمد
همچنان که میخندید شمشیر را از امینه گرفت.
توی صندوق هیچ چیز نبود.
بدون آنکه به قنواء نگاه کنم، به کنار پنجره رفتم و به بیرون چشم دوختم.
قنواء خطاب به من گفت:
حالا تو باید به درون صندوق بروی.
ما تو را با کمک خدمتکارها پیش پدرم میبریم و میگوییم که یوزپلنگ دیگری برایتان هدیه آوردهاند.
بدون آنکه برگردم، گفتم:
- امنیه برای این نقش مناسبتر است.
- بهتر است به آنچه گفتم گوش کنی وگرنه راهی سیاهچال خواهی شد.
- موافقم. اتفاقا” خیلی دوست دارم آنجا را ببینم، اگر قرار است کاری انجام ندهم و فقط باعث تفریح و سرگرمی شما باشم، بهتر است خودم هم کمی تفریح کنم.
امنیه گفت:
چرا سیاهچال؟ دارالحکومه جاهای دیدنی دیگری هم دارد. سیاهچال جای وحشتناکی است.
قنواء گفت:
پدرم یک یوزپلنگ و چند باز شکاری و اسبی زیبا دارد. مادرم چند گربهی پشمالو و یک طاووس دارد. من هم دو تا میمون و چند طوطی سخنگو دارم. میخواهی آنها را ببینی؟
به طرف آنها چرخیدم:
- به شرط آنکه دیگر از نمایش خبری نباشد و من از فردا کارم را شروع کنم.
- میپذیرم.
پس از دیدن حیوانات دستآموز که درون قفسهای کوچک و بزرگی نگهداری میشدند، به اصطبل رفتیم و اسب حاکم و قنواء و اسبهای دیگر را دیدیم.
قنواء یال بلند اسب ابلق خود را نوازش کرد و گفت:
فردا پس از آنکه چند ساعتی کار کردی، به اسبسواری خواهیم رفت.
نمیتوانستم قبول کنم.
اگر چنین اتفاقی میافتاد، همهی مردم حلّه از آن خبردار میشدند و بدتر از همه، به گوش ریحانه میرسید.
🔗 ادامه دارد ...
قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/15220
🔸🌺🔸--------------
📚"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃
#مسلمانان_صهیونیست
کار ویژه «شبکه نفوذ»
برای ایجاد تصویری «#دروغگو»
از ایران و ایرانی
◀️ مقاله اول؛
اهمیت کلیدواژه دروغ در جنگنرم https://eitaa.com/salonemotalee/14395
◀️ مقاله دوم؛
فریبکاری در ظاهرسازی از «صداقت» انسان غربی؛ https://eitaa.com/salonemotalee/14605
◀️ مقاله سوم؛
ژانر وسترن در خدمت دروغگویی نظام لیبرالیسم
https://eitaa.com/salonemotalee/14742
◀️ مقاله چهارم؛
«تولد یک ملت» و «جان فورد»؛ کشف ظرفیت سینما در دروغگویی
https://eitaa.com/salonemotalee/14905
◀️ مقاله پنجم؛
«اسکار» بنگاه الگوسازی و معرفی افسران جنگ نرم آمریکا
https://eitaa.com/salonemotalee/15041
🔗ادامه دارد ...
🔸🌺🔸--------------
@salonemotalee
🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃
#مسلمانان_صهیونیست
کار ویژه «شبکه نفوذ»
برای ایجاد تصویری «#دروغگو»
از ایرانوایرانی
قسمت قبل؛ https://eitaa.com/salonemotalee/15135
◀️ مقاله پنجم؛
«اسکار» بنگاه الگوسازی و معرفی افسران جنگ نرم آمریکا ۳.
🔹«جنگ جهانی اول» (First World War) از ۲۸ ژوئیه ۱۹۱۴م تا ۱۱ نوامبر ۱۹۱۸م یعنی از ۵ مرداد ۱۲۹۳ تا ۱۹ آبان ۱۲۹۷ شمسی در جریان بود.
این جنگ به مدت چهار سال سراسر جهان را با معضلات احتماعی و اقتصادی ناشی از جنگ روبهرو ساخته بود.
🔹در این میان «ایالات متحده آمریکا» شاید تنها کشوری بود که از همان ابتدا عافیتنشینی را در پیش گرفت؛
و با اعلام سیاست بیطرفی توانست از ویرانیهای گسترده و آتش پرحجم سالهای ابتدایی جنگ در امان بماند؛
و پس از گذشت دوسال و با اضمحلال نسبی طیفهای متخاصم و شفافشدن عرصهی جنگ به یکباره در این نبرد ورود نموده و با بهانهای مبتذل در ۶ آوریل ۱۹۱۷م برابر با ۱۷ فروردین ۱۲۹۶ شمسی، رسماً درگیر جنگی با حداقل خسارتِ ممکن شود.
🔹جنگی که بهدلیل دامنه و ابعاد جغرافیایی خود تقریباً هیچ بار منفی اقتصادی خاصی را متوجه این کشور نساخت و تنها موجب شد تا ایالات متحده بهصورت یک کشور فاتح و یک قدرت جدید در عرصهی روابط بینالملل ظهور نماید.
در این مقطع تاریخی حساس و استثنایی بود که «صنعت سینمای آمریکا» توانست به یک بلوغ ویژه برسد و فاصلهی بسیار بزرگی را میان خود و سایر کشورها در عرصهی «سینما» ایجاد کند. فاصلهای که موجب شد تا این کشور در حالی «جنگ جهانی اول» را سپری کند که هم از بازار داخلی عظیم و نظام استودیویی نیرومند و دفاتر جهانی پخش فیلم و… بهرهمند باشد و هم درگیر معضلات اقتصادی دوران پس از جنگ نشود و با در امان ماندن از ویرانیهای پس از جنگ و عدم تحمل هیچ آسیبی به سرزمین خود بتواند فعالیتهای عادی خود را پیگیری نماید و حتی از لحاظ اقتصادی بیشترین بهره را از جنگ برده و خیلی زود بازارهای جهانی را مسخّر «کمپانیهای آمریکایی» سازد. کمپانیهایی که توانستند بازار فروش خود را در اقصی نقاط جهان و در زمان رکود فیلمسازی در کشورهای درگیر جنگ، تثبیت نمایند و پاداش خدمت به سیاستهای ایالات متحده در دوران جنگ را با منفعت فراوان اقتصادی پس از جنگ دریافت نمایند.
🔗 ادامه دارد ...
قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/15222
🔸🌺🔸--------------
📚"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃
#خوندلی_که_لعل_شد؛
کتاب خاطرات رهبر انقلاب
حضرت آیتاللهالعظمی خامنهای(مدّظلّهالعالی)
قسمت قبل؛ https://eitaa.com/salonemotalee/15043
◀️ قسمت هفتادوهفتم؛
📒فصل دوازدهم: سلول شماره ۱۴. ۱.
اسم رمز
در یک شب گرم تابستانی سال ۱۳۵۰ دچار احساس دلتنگی شدم
علتی هم برای آن نمییافتم
به خدا پناه جستم و به مطالعه روی آوردم اما ناگهان برق قطع شد
آن سالها بیشتر روزها این وضعیت پیش میآمد غم بر غمم افزود و غمها روی سینهام سنگینی کرد
خواستم از خانه بیرون بروم اما دیدم میلی به بیرون رفتن ندارم
در خانه هم چراغی آماده نبود تا بی برقی را جبران کند
راستی در این تاریکی چه باید میکردم
در همان حال ناگهان در خانه را زدند
بنابر عادت بدون اینکه بپرسم چه کسی در میزند شخصاً رفتم تا در را باز کنم
دیدم یکی از دوستان تهرانی من است
بهخاطر این دیدار به موقع از ته دل شاد شدم
از او با خوشحالی استقبال کردم اما دیدم او در مقابل خوشحال نیست
توجهی نکردم
از او خواستم داخل بیاید
متوجه شدم که دوستم در یک حرکت ناگهانی دستش را در جیبش برد و چیزی از آن بیرون آورد
این حرکت کلمه رمز میان من و یک سازمان مبارزاتی مسلحانه مخفی بود که من با رئیس و یکی از اعضای آن در تماس بودم
نشریهها و بیانیههایی را که آن سازمان منتشر میکرد پیش از توزیع میدیدم تا از درستی جهتگیریها و گرایشهای آنان اطمینان یابم
🔶🔸تشکیلات لو رفت
با این حرکت او خوشحالتر شدم و با خوشحالی گفتم:
"پیش از آمدن شما دلتنگ و گرفته بودم شما به موقع آمدی و این شب تاریک مرا روشن کردی"
بدون آنکه انتظار داشته باشم گفت:
"گرفتهتر و غمناکتر خواهی شد"
خیلی به حرفش توجه نکردم
او را نشاندم و برایش چای آماده کردم
بعد با تعجب گفتم:
"شما از اعضای سازمان هستید؟!"
فورا پاسخ داد:
"ساکت باش! شاید در خانه گیرنده گذاشته باشند
از حرفش تعجب کردم و با تمسخر گفتم:
"من یک طلبهام چه کسی میآید در خانه من گیرنده بگذارد؟!"
گفت:
"نه! مسئله بزرگتر از آن چیزی است که تصور میکنی. من برای شما شرح خواهم داد"
سپس مقداری خمیر خواست که آن را در سوراخهای پریز برق اتاق بگذارد
با حییرتی آمیخته به قدری نگرانی برایش خمیر آوردم
پس از آنکه سوراخها را بست، نشست و من با عجله گفتم:
"بگو چه شده؟!"
مدتی سر به زیر خاموش ماند
سرش را بلند کرد و گفت:
- "همه چیز تمام شد!"
- "یعنی چه؟! منظور شما چیست؟!
- "تشکیلات لو رفت. برادران لو رفتند و برخی از آنها دستگیر شدند."
بعداً از صحبتهایش فهمیدم آن دو نفری که با من در تماس بودند دستگیر نشدهاند
همچنین گفت:
"من را نزد شما فرستادهاند تا از شما بخواهم خانه را از هر آنچه با تشکیلات مرتبط است تخلیه کنید."
سپس به تفصیل راجع به نشریههایی که جهت بررسی برای من ارسال شده بود صحبت کرد:
- "این نشریه را از بین ببر! آن نشریه را نگه دار و برای فلانی در تهران بفرست."
- "شماا آنها را با خود به تهران میبرید؟"
- "نه! شما با روش مخصوص خودتان بفرستید."
نشسته بودم و با چهره در هم به او نگاه میکردم
او داشت کارهایی را که باید انجام دهم به من یادآور میشد
غم سراسر قلبم را گرفت و او مرا در این حال رها کرد و رفت
🔗 ادامه دارد ...
قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/15225
🔸🌺🔸--------------
📚"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee