KayhanNews759797104121495553119357.pdf
12.3M
🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃
تمام صفحات
#روزنامه_کیهان
امروز شنبه ۱۵ مهر ۱۴۰۲
🔸🌺🔸 --------------
📚"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
📖 @salonemotalee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃
#جهت
یک فراخوان، یک امّت
🔹رهبر انقلاب:
روی این مسئله باید فکر بشود؛
سران کشورها، سیاستمداران، نخبگان، صاحبنظران روی این مسئله فکر کنند، منافعش را بسنجند:
🔹 اگر کشورهایی مثل ایران🇮🇷، مثل عراق🇮🇶، مثل سوریه🇸🇾، مثل لبنان🇱🇧، مثل کشورهای حاشیهی خلیج فارس، مثل عربستان🇸🇦، مثل مصر🇪🇬، مثل اردن🇯🇴، یک خطّ مشی واحدی را در مسائل اساسی و کلّی خودشان اتّخاذ کنند، قدرتهای زورگو نمیتوانند در امور داخلی اینها یا در سیاست خارجی اینها دخالت کنند.
🔸🌺🔸--------------
@salonemotalee
🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃
#بیانات_امام_خامنهای
در ابتدای درس خارج فقه
🗓۱۳۹۷/۹/۲۷
مسئولان در قیامت دستبسته محشور میشوند
عن النّبیّ صلَّى اللَّه علیه و آله قال:
لا یُؤَمَّرُ رَجُلٌ عَلى عَشَرَةٍ فَما فَوقَهُم اِلّا جِیءَ بِهِ یَومَ القیامَةِ مَغلولَةً یَدُهُ اِلىٰ عُنُقِه
این حدیث دربارهی بنده و امثال بنده است؛
[رسول اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم] فرمود:
هیچ کس نیست که بر ده نفر یا بیشتر ریاست و امارت داشته باشد - هرکسی که بر دَه، نه حالا بر هشتاد میلیون نفر امارت و ریاست داشته باشد - «اِلّا جیءَ بِهِ یَومَ القیامَةِ مَغلولَةً یَدُهُ اِلىٰ عُنُقِه»،
[مگر اینکه] این آدمِ رئیس را که اینقدر در دنیا محترم است و رئیس است و مدیر است، چنین آدمی را در روز قیامت وقتی که میآورند، دست او را به گردنش بستهاند؛
یعنی دستبسته او را وارد محشر میکنند،
آن هم به این شکل که دستش به گردنش بسته است.
نفْس این مسئولیّت و آمریّت و ریاست، یک تبعاتی دارد که ایجاب میکند این را.
در آن حوزهِی مأموریّت که ما آنجا رئیسیم، مدیریم، یک کارهای هستیم، بعضی از کارها انجام میگیرد که ما میتوانستیم مانع آن بشویم و نشدیم؛
حالا یا غفلت کردیم [وارد] نشدیم،
یا از روی تنبلی وارد نشدیم؛
این کارِ خلاف، زیر نظر ما و در پُست نگهبانی ما انجام گرفت ــ پُست نگهبانی ما است دیگر ــ
یا بعضی از کارها باید انجام میگرفت در حوزهی مأموریّت ما که انجام نگرفت؛
یا بهخاطر اینکه ما نفهمیدیم، دقّت نکردیم، تعقیب نکردیم، مشورت نکردیم، پرسوجو نکردیم و ندانستیم،
یا نه! دانستیم، تنبلی کردیم، امروز و فردا کردیم، [گفتیم] حالا انشاءاللّه بعدا، فردا، و ضایع شد، فوت شد.
اگر ماها عقل داشته باشیم، باید دنبال ریاست ندویم؛ واقعاً اینجوری است.
باید دنبال ریاست نرویم؛ ریاست این تبعات را دارد.
بعضی میدَوند دنبال ریاست،
نمیفهمند که نفْس این آمریّت و ریاست، این خطرات را دارد که روز قیامت وقتی او را بیاورند، مغلولاً[دستبسته] میآورند؛
این چیز خیلی مهمّی است.
مغلولاً میآورند او را در پای محاسبهی الهی.
فَاِن کانَ مُحسِناً فُکَّ عَنه
اگر چنانچه او آدم خوبی بود، درستکار بود، در آنچه انجام گرفته بود تقصیری و گناهی متوجّه او نبود، اینجا رها میکنند او را.
بالاخره شارع مقدّس و پروردگار عالم موازینی دارد؛
یک جاهایی ممکن است که انسان مَعفوّ باشد به دلیلی؛ قصورش قصورِ عنتقصیرٍ نباشد.
گاهی ما قاصریم، جاهلیم امّا جهلمان عنتقصیرٍ است، گاهی نه، واقعاً تلاش خودمان را کردهایم، زحمتمان را کشیدهایم، آخرش این [نتیجه] درآمده این [قصور]، اینجا مورد عفو الهی است.
پس اگر «محسن» باشد این آمر و این رئیس، فُکَّ عَنه.
وَ اِن کانَ مُسیئاً زیدَ غِلّاً اِلىٰ غِلِّه(۱)
امّا اگر نه، انسان نیکوکاری نبوده است در دنیا، خودش هم آدم بدکار و بدعملی بوده است ــ هرجور بدعملیای که فرض کنید ــ اینجا آن گرفتاری و آن غل و زنجیری که به او بسته شده است، افزایش پیدا میکند.
اینها را باید ما بفهمیم؛
اینها را باید بفهمیم.
دنبال کرسیهای ریاست [بودن] ــ چه ریاست اجرائی، چه ریاست تقنینی؛ میبینید برای نمایندگی مجلس بعضی خودشان را میکُشند،
اگر چنانچه راه پیدا نکنند به هر دلیلی یا مثلا فرض کنید صلاحیّتش را تأیید نکنند یا رأی نیاورد و غیره، خودش را به آب و آتش و در و دیوار میزند که چرا نشد ــ عقل نیست، تدبیر نیست.
ملاحظه کردید؟!
اگر چنانچه این ریاست، مایهی یک چنین دغدغهای است، خب انسان رها کند؛ مگر اینکه واقعا متوجّه انسان بشود و واجب باشد برای انسان؛ آن [جا] بله [لازم است].
بنده دورهی دوّم ریاست جمهوری، قطعاً عازم بودم به اینکه نامزد ریاست جمهوری نشوم ــ حالا دورهی اوّل که تحمیل شد بر ما، هیچ ــ دورهی دوّم دیگر یقیناً گفتم من قطعا نامزد نمیشوم؛
امام به من فرمودند:
بر تو #واجب_عینی و #تعیینی است
هر دو را گفتند
گفتند: هم واجب عینی است، هم واجب تعیینی است؛ خب بنده هم بر خلاف میل خودم قبول کردم و رفتم.
درست این است که اگر چنانچه تکلیفی وجود ندارد، واجب بر انسان نیست، انسان نرود به سراغش و دنبال نکند آن را
بله! اگر چنانچه ناچار شد، ناگزیر شد، به گردن انسان گذاشته شد، آنجا «خُذها بِقُوَّة»؛ بایستی با قوّت انسان دنبال بکند.
🔸🌺🔸--------------
@salonemotalee
🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃
#مهدویت
#مهدویت_در_کلام_معصومین
امام زمان در اندیشه امام صادق علیهماالسلام
قسمت قبل؛ https://eitaa.com/salonemotalee/15452
◀️ قسمت چهارم
🔶🔸غیبت امام زمان عجلاللهتعالیفرجه
👈 حکمت و فلسفه غیبت
۲. آزادی از بیعت طاغوتیان
ابیبصیر از امام صادق علیهالسلام:
«صاحِبُ هذا الاَْمْرِ تَغِیبُ وِلادَتُهُ عَنْ هذا الْخَلْقِ کَیْلا یَکُونَ لاَِحَدٍ فِی عُنُقِهِ بَیْعَةٌ اِذا خَرَجَ وَیُصْلِحُ اللّهُ عَزَّ وَجَلَّ اَمْرَهُ فِی لَیْلَةٍ واحِدَةٍ؛
صاحب این امر ولادتش بر این مردم پنهان است تا هنگام خروج و قیام، بیعت هیچکس بر گردنش نباشد و خدای تعالی امر وی را در یک شب اصلاح فرماید.»
همانطور که امام حسن علیهالسلام فرمود:
«هرکدام از ما (امامان) در زمان خود بیعت حاکمان و طاغوتهای زمان را از روی تقیّه به عهده گرفتهایم، مگر مهدی علیهالسلام که عیسی بن مریم به امامت آن حضرت نماز میگذارد. خداوند ولادت او را مخفی نگه داشت و برای او غیبتی در نظر گرفت تا زمانی که قیام میکند، بر گردنش بیعت حاکمی نباشد.»
۳. سنّت انبیا
حنّان بن سدیر از پدرش و او از امام صادق علیهالسلام نقل نموده که آن حضرت فرمود:
«اِنَّ لِلْقائِمِ مِنّا غَیْبَةً یَطُولُ اَمَدُها
فَقُلْتُ لَهُ:
یَا ابْنَ رَسُولِاللّهِ وَ لِمَ ذلِکَ
قالَ:
لاَِنَّ اللّهَ عَزَّ وَجَلَّ اَبی اِلاَّ اَنْ تُجْرِیَ فِیهِ سُنَنَ الاَْنْبِیاءِ فِی غَیْباتِهِمْ وَ اِنَّهُ لا بُدَّ لَهُ یا سَدِیرُ مِنِ اسْتِیفاءِ مَدَدِ غَیْباتِهِمْ؛
برای قائم ما غیبتی است که مدّت آن به طول میانجامد.
پس به امام گفتم:
ای فرزند رسول خدا! این مطلب برای چیست؟
فرمود:
زیرا خدای تعالی میخواهد در او سنّتهای پیامبران علیهمالسلام را در غیبتهایشان جاری کند
و ای سدیر!
برای او گریزی از آن نیست که مدّت غیبتهای آنها بهسرآید.»
ابیبصیر از امام صادق علیهالسلام:
در صاحب این امر سنّتهایی از انبیا وجود دارد؛ سنتی از موسی بن عمران و سنتی از عیسی و سنتی از یوسف و سنتی از محمد صلواتاللّهعلیهم.
امّا سنّت او از موسی بن عمران علیهالسلام آن است که او نیز خائف و منتظر است؛
امّا سنّت او از عیسی علیهالسلام آن است که در حق او نیز همان میگویند که درباره عیسی علیهالسلام گفتند؛
امّا «مِنْ یُوسُفَ فَالسِّتْرُ یَجْعَلُ اللّهُ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ الْخَلْقِ حِجابا یَرَوْنَهُ وَلا یَعْرِفُونَهُ...
سنت او از یوسف، مستور بودن است. خداوند بین او و خلق حجابی قرار میدهد. مردم او را میبینند، امّا نمیشناسند»
و امّا سنّت او از محمد صلیاللهعلیهوآله آن است که به هدایت او هدایت میشود و به سیره او حرکت میکند.»
👈 ط. انتظار در زمان غیبت
۱. حضرت صادق علیهالسلام به ابابصیر فرمود: «طُوبی لِشِیعَةِ قائِمِنا
الْمُنْتَظِرِینَ لِظُهُورِهِ فِی غَیْبَتِهِ وَالْمُطِیعِینَ لَهُ فِی ظُهُورِهِ
اُولئِکَ اوْلِیاءُ اللّهِ الَّذِینَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلا هُمْ یَحْزَنُونَ؛
خوشا به حال شیعیان قائم ما؛
کسانی که در غیبتش منتظر ظهور او هستند و در حال ظهورش نیز فرمانبردار اویند.
آنان اولیای خدا هستند که نه خوفی بر آنهاست و نه اندوهگین میشوند.»
۲. علاء بن سیابه از امام صادق علیهالسلام نقل نموده:
«مَنْ ماتَ مِنْکُمْ عَلی هذا الاَْمْرِ مُنْتَظِرا کانَ کَمَنْ هُوَ فِی الْفُسْطاطِ الَّذِی لِلْقائِمِ؛
کسی که از شما بر این امر در حال انتظار بمیرد، مانند کسی است که در خیمه متعلق به قائم باشد.»
👈 ی. مردم در زمان غیبت
۱. تحیّر مردم
ابوبصیر از امام صادق و او از پدرانش از رسول خدا علیهمالسلام نمودهاند:
«الْمَهْدِیُّ مِنْ وُلْدِی...
تَکُونُ لَهُ غَیْبَةٌ وَحَیْرَةٌ حَتّی تَضِلَّ الْخَلْقُ عَنْ اَدْیانِهِمْ
فَعِنْدَ ذلِکَ یُقْبِلُ کَالشَّهابِ الثّاقِبِ فَیَمْلاَُها قِسْطا وَ عَدْلاً کَما مُلِئَتْ ظُلْما وَ جَوْرا؛
مهدی از فرزندان من است...
برای او غیبت و حیرتی است تا آنجا که مردم از ادیانشان گمراه شوند.
آنگاه مانند شهاب ثاقب رو میآورد و زمین را پر از عدل و داد میکند؛ همانگونه که پر از ظلم و جور شده باشد.»
۲. شک وتردید منحرفان
عبد اللّه بن فضل هاشمی میگوید:
از امام صادق علیهالسلام شنیدم:
«اِنَّ لِصاحِبِ هذا الاَْمْرِ غَیْبَةً لا بُدَّ مِنْها
یَرْتابُ فِیها کُلُّ مُبْطِلٍ؛
برای صاحب این امر (مهدی) غیبت ناگزیری است که هر باطلجویی در آن به شک میافتد.»
🔗 ادامه دارد ...
قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/12936
🔸🌺🔸--------------
📚"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃
✡ #یهود_و_سیاست
پرونده بررسی کتاب "فاتحین جهانی" ۵.
نسخه مدرن #پوریم در #دادگاه_نورنبرگ
قسمت قبل؛
◀️ قسمت ششم:
🔶🔸بزرگترین عید یهود
بهمناسبت کشتارجمعی ایرانیان
مارشالکو از چهرههای مصمّم و چشمان بدون ترس یا چکمههای درخشان و لباسهای مرتب این محکومان به مرگ یا به قول خودش «این مغلوبان ظاهری اما پیروز» گفته است. بهعنوان مثال مارشالکو، با اشاره به صحنهی اعدام ژولیوس استرایچر (یولیوس اشترایشر Julius Streicher)، او را فردی با بصیرت میخوانَد. چون پیش از حلقآویزشدن با طعنه اعلام کرد:
«این عید پوریم سال ۱۹۴۶ یهودیان است.» (صفحه ۲۳۵)
یکی از حقایق جالب دیگری که مارشالکو دربارهی دادگاه نورمبرگ بیان کرده، این است که حتی مسئول نظام اعدامها یعنی جان وودزشورت هم یک یهودی بود که پس از اعدام همهی این «جنایتکارها» گفت: کار سخت واقعاً نیازمند یک شرابخواری طولانی است. اگر توجه کنیم، در عید پوریم هم شرابخواری در حد افراط انجام میشود و یهودیان در عید پوریم، در حال مستی اعمال شرمآوری مرتکب میشوند.
دیگر قربانیان پوریم جدید حکومت جهانی
نکتهی مهم دیگری که مارشالکو با طرح مثال قاضی ونراستروم تذکر میدهد، این است که حتی در مقطع زمانی عید پوریم جدید فاتحان جهانی، جان آمریکاییها هم از دامنهی انتقام در امان نبود؛ نهتنها آمریکاییها بلکه اهالی دیگر ملل هم از سایهی انتقام بزرگ و پوریم جدید یهودیها جان سالم به در نبردند. دادگاه نورنبرگ در واقع همهی کسانی را که به کشور خود خیانت میکردند، مورد عفو قرار داده و بیگناه میشناخت و همهی آنانی را که بر پیمان و سوگندشان نسبت به کشور خود ایستادگی کردند، مجرم معرفی کرد. به اینترتیب فاصلهی عمیق بین وطنپرستی و خیانت از میان برداشته شد.
بهقول مارشالکو، روح ملکه استر برای اتهام و انتقام از هامان برگشته بود تا در اروپای مسیحی کارهایی را انجام دهد. اینکارها در ۵ عنوان خلاصه میشوند:
۱- استخدام شهود دروغین،
۲- ساختن مدارک و اسناد تقلبی،
۳- تهیهی فیلمهای جعلی،
۴- شکنجه زندانیان بیگناه،
۵- تحریف کل تاریخ.
در همینراستا و بازگشت روح استر و انتقامجویی قوم یهود بود که در فرانسه، پییر لاوال نخستوزیر تیرباران شد و ژنرال پتن به زندان ابد محکوم شد. در نروژ، نخستوزیر کوئیسلینگ که یکی از قدیمیترین دشمنان بلشویسم بود تیرباران شد. میکلوس هورتی رئیس پیشین، فرانک زالاسی نخستوزیر، لازلو باردوسی، بِلا ایم رِدی، دوم زتوجای و ژنو زلوسی هم از سیاستمداران مجارستانی بودند که در پوریم جدید قوم یهود که پس از جنگ جهانی دوم بهپا شد، کُشته شدند. مارشالکو میگوید فرنک زالاسی (فرنتس سالاشی Ferenc Szálasi) با چنان روحیه و شهامتی به پای چوبهی دار رفت که بعدها یک فیلم روسی سینمایی که از صحنهی اعدام او ساخته شد و بیانگر این شهامت و مردانگی بود، توقیف و نمایشش در سینماها ممنوع اعلام شد. او میگوید علیه لازلو باردوسی هم حتی نمیشد گفت یهودستیز است و تنها جنایتش این بود که به بلشویسم اعلان جنگ داده بود.
دیگر قربانیان پوریم اسرائیلیها، مارشال آنتونسکو در رومانی، ژوزف تیسو کشیش روحانی و نخستوزیر اسلواکی و همچنین در یوگسلاوی، رهبر پارتیزانهای وطنپرست پیجاده بودند که مارشالکو میگوید کینهی ادوارد بِنِس فراماسون دربارهی تیسو، اینروحانی مسیحی بهقدری بود که حتی پاپ هم نتوانست جلوی اعدامش را بگیرد.
به اینترتیب در پوریم عهد جدید یهودیان، نهتنها نازیهای ضدیهود و فاشیستها تصفیه شدند، بلکه هرکس که شخصیت برجستهای داشت، از سر راه برداشته شد. مارشالکو در اینزمینه، فرنک اورسُس استاد دانشگاه مجارستان و یکی از پژوهشگران پزشک قانونی در اروپا را نام میبرد که جنایتکار جنگی محسوب و به اعدام محکوم شد؛ چون یکگزارش را تائید کرده بود؛ گزارشی که در آن گفته شده بود آلمانها نبودند که افسران ارتش لهستان را قتلعام کردند، بلکه بلشویکها اینجنایت را مرتکب شدند.
جمعبندی مارشالکو از پوریم یهودیان در اروپا، این است که:
«در هشت یا نُه کشور اروپا، روسای کشورها، نخستوزیران آنها و رهبران سیاسیشان در خلال این عید پوریم جدید کشته شدند؛ اما هیچکدام از آنها در چشم افراد کشور خود جنایتکاران جنگی به حساب نمیآمدند؛ بلکه نمونه و نماد شهادت در راه ملت بودند. به دنبال آنان نیز عده بیشماری شدای کمنام و یا گمنام قرار داشتند؛ انبوه سربازانی که به سوگند نظامی خویش وفادار مانده بودند، روشنفکران، روزنامهنگاران، کشاورزان و روحانیون.» (صفحه ۲۳۸)
🔗 ادامه دارد ...
قسمت بعد؛
🔸🌺🔸--------------
📚"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃
✡ #مسلمانان_صهیونیست
#ارتش_سرّی_روشنفکران
#ارباب_حلقهها
جاسوسان در تهران؛
https://eitaa.com/salonemotalee/14975
رابطین خوب آمریکا؛
https://eitaa.com/salonemotalee/15089
پلورالیسم؛ قدرت و مبارزه سیاسی
https://eitaa.com/salonemotalee/15218
اصلاحات مُرد؛ زنده باد کودتا
https://eitaa.com/salonemotalee/15306
یورگن هابرماس، خاتمی و انقلابیون مأیوس
https://eitaa.com/salonemotalee/15392
🔸🌺🔸--------------
@salonemotalee
🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃
✡ #مسلمانان_صهیونیست
#ارتش_سرّی_روشنفکران
#ارباب_حلقهها
قسمت قبل؛ https://eitaa.com/salonemotalee/15455
◀️ قسمت شانزدهم
یورگن هابرماس، خاتمی و انقلابیون مأیوس ۳.
وقتی بحث در عرصه فلسفه دین به اوج رسید و هابرماس پاسخ روشنی به سوالات نمیداد، مصباح یزدی مشکل را «بر سر تعریف دین و زبان دین» دانست، «اینکه ما چه چیز را دینی و چه زبانی را زبان دینی بدانیم» و پرسید «ممکن است بپرسم تحلیل و تفسیرتان از دین چیست؟» فیلسوف آلمان ابتدا خود را یک «ملحد روشی» نامید که «جایگاه خود را بیرون از هر گروه دینی میداند.» (۹۲) سپس همان تعریفی را از «دین» ارائه کرد که فرانسیس فوکویاما و عبدالکریم سروش نیز از آن با عنوان «اسلام هویت» یاد میکنند. (۹۳)
یورگن هابرماس از یک طرف زبان دین را از «جنبهی زمانی» وابسته به یک «حادثه تاریخی» دانست و نتیجه گرفت که این دین برای اقوام و جوامعی که در این حادثه تاریخی اشتراک ندارند نه تنها حجیت ندارد، بلکه قابل فهم هم نیست. از طرف دیگر، او زبان دین را از «جنبهی مکانی» نیز به پیروان همان دین محدود ساخت که خارج از این محدوده کاربردی ندارد! برخلاف دکتر علی مصباح یزدی و دکتر محمد لگنهاوزن که کلید یک دیالوگ فلسفی و دینشناختی را زدند، یورگن هابرماس به سرعت این گفتگو را به یک سطح سیاسی مبتذل و شعاری کشاند و مدام تکرار میکرد که:
شما باید پلورالیسم را به عنوان یک واقعیت بپذیرید. با این واقعیت چه میتوانید بکنید؟! من میبینم که شما در این کشور چگونه با آن برخورد میکنید. (۹۴)
سپس گفت این برداشتها، «برداشت قرون وسطایی از فلسفه است!» (۹۵) یورگن هابرماس با عصبانیت روبه دکتر مصباح یزدی کرد و از او پرسید:
اگر زنی که با مردی در تهران ازدواج کرده، بخواهد از قوانین مدنی اسلامی اطلاعت کند که از ابعاد گوناگونی او را پایینتر از شوهرش قرار میدهد (و من نمیخواهم آن را اینجا باز کنم) تا آنجا که از حقوق مساوی برخوردار نیستند، تحمیل این قانون بر او چگونه قابل توجیه است؟! با این که او در مورد این که این قانون درست است قانع نشده است؟! آنچه من از شما میخواهم این است که استدلالی برای این امر ارائه کنید. (۹۶)
مصباح یزدی چند استدلال و مصداق آورد که به ناشکیبایی بیشتر فیلسوف منجر شد. او گفت پاسخ این سوال، همان پاسخی است که شما برای اجرای قوانین مدنی در جوامع سکولار غربی و لزوم اطاعت شهروندان از آنها استدلال میکنید:
اگر زن مسلمانی در یک کشور غربی با مردی ازدواج کند و پیرامون مطلوبیت و مقبولیت قوانین مدنی آنجا قانع نشده باشد، چگونه حکمرانان کشور به خود اجازه میدهند تا قوانین مدنیشان را بر او تحمیل کنند، در حالی که آن زن مسلمان پیرامون مقبولیت و مطلوبیت آن قوانین قانع نشده است؟! (۹۷)
یورگن هابرماس به جای استدلال در برابر چنین پاسخ مستدل و ظریفی، آن را «قیاس معالفارق» خواند و گفت:
قانون در جوامع لیبرال به زنان مسلمان اجازه میدهد بر اساس قوانین مقدس خودشان زندگی کنند و هیچگونه منعی در مورد پیروی از قوانین مقدس وجود ندارد. قوانین مدنی به تمامی ادیان و پیروان آنها به یک چشم نگاه کرده و هیچگونه تبعیضی روا نمیدارد. (۹۸)
او از بررسی طرحی در دادگاه قانون اساسی آلمان خبر داد که «جواز رعایت آداب دینی و مذهبی مثل سرکردن روسری را به زنان مسلمان میدهد» و با لحن عصبی تحقیرآمیزی افزود:
پس ما در «غرب» به شهروندانمان این اجازه را میدهیم؛ ولی چرا شما آن را بر کسانی که خود مایل نیستند تحمیل میکنید؟ (۹۹)
یورگن هابرماس میخواست گفتگو را نیمهکاره رها کند که با شنیدن یک استدلال دیگر دکتر مصباح یزدی یکباره یکه خورد:
آقای هابرماس! آنچه در مورد دادگاه قانون اساسی آلمان فرمودید در حد یک طرح است و هنوز تصویب نشده و معلوم هم نیست که تصویب بشود. به علاوه آنچه تاکنون عملاً در کشورهای لیبرال و سکولار غربی جریان دارد خلاف مطلب مورد ادعای شما است. اجازه دهید به اطلاعتان برسانم و در صورت نیاز با مدرک اثبات کنم که زنان مسلمان بسیاری در کشور شما آلمان و نیز در دیگر کشورهای غربی و اروپایی از جمله در فرانسه، فقط به خاطر داشتن روسری از حقوق شهروندان خود محروم گشتهاند: دانشآموزان از کلاس درس اخراج و کارمندان از شغل خود برکنار گشتهاند. (۱۰۰)
🔗 ادامه دارد ...
قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/15531
🔸🌺🔸--------------
📚"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
هدایت شده از سالن مطالعه
🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃
"#نیمه_شبی_در_حله"
نوشته حجتالاسلام مظفر سالاری
بامضمونی درباره وظایف مسلمانان درزمان غیبت
🔸🌺🔸--------------
📚"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃
#نیمه_شبی_در_حله
قسمت قبل؛ https://eitaa.com/salonemotalee/15457
◀️ قسمت چهلودوم
- من و پدربزرگ، روز جمعه به خانهشان خواهیم رفت.
- باور نمیکنم! برای چه؟!
- میتوانی از پدربزرگ بپرسی. ابوراجح ما را دعوت کرده.
- مرا دعوت نکرده؟!
- نه.
- چه بد!؟
- اتفاقا” اینطور بهتر است.
اگر ریحانه و مادرش تو را با ما ببینند، میفهمند که من، تو را آن روز به خانهشان فرستاده بودم.
آن وقت ابوراجح متوجه میشود که من به ریحانه علاقه دارم و از اینکه ما را به خانهشان دعوت کرده پشیمان میشود.
- علاقهای که نتوان آن را اظهار کرد، به چه دردی میخورد؟
تا کی میخواهی به این بازی بینتیجه ادامه بدهی؟! به خاطر ریحانه، قنواء را هم از دست خواهی داد.
جوابی نداشتم به او بدهم.
با وجود این احساس میکردم که میهمانی روز جمعه، تغییری در وضعیت من و ریحانه ایجاد خواهد کرد .....
..... قنواء و امینه مشغول بازی با دو میمون کوچک بودند.
میمونها لباسهای ابریشمی رنگارنگی به تن داشتند.
اتاق تغییری نکرده و همچنان خالی بود
باز هم از وسایل کار من خبری نبود.
مطمئن شدم که مرا برای کار به دارالحکومه دعوت نکردهاند.
بدون آنکه حرفی بزنم، از اتاق بیرون آمدم تا باز گردم.
قنواء بهسرعت خودش را به من رساند و گفت:
"صبر کن! هاشم!"
به حرفش توجهی نکردم و خودم را به پلهها رساندم.
قنواء به نگهبانی که پایین پلهها ایستاده بود، اشارهای کرد.
نگهبان جلوی پلهها ایستاد و راهم را بست.
به طرف قنواء چرخیدم و با خشم نگاهش کردم.
آهسته گفت:
"اینجا برای صحبت، مناسب نیست!"
از پلهها فاصله گرفتیم و به طرف نردههایی که مشرف به حیاط بود، رفتیم.
- قرار بود امروز مشغول کار شوم؛ اما هیچ خبری از وسایل و ابزار نیست.
دیگر خودم هم نمیدانم برای چه به دارالحکومه میآیم و میروم.
قنواء به یکی از ستونها تکیه داد و گفت:
"فرض کن نمایشی در کار است و از تو دعوت شده در این نمایش، بازی کنی.
من به خاطر تو حماد و پدرش را از سیاهچال نجات دادم. آیا این به عنوان سهمی از دستمزدت، منصفانه نیست؟!"
- از تو متشکرم که آنها را از آن دخمه بیرون کشیدی. باورکن من به تو احترام میگذارم.
دوست داشتم خواهری مانند تو داشته باشم.
ولی خوب است به من بگویی من تا کی باید به دارالحکومه بیایم و کاری انجام ندهم؟!
اگر کاری انجام نداده باشم، دستمزد هم نمیگیرم.
- بسیار خوب، امروز قبل از آنکه بروی به تو خواهم گفت. اکنون به دیدن حماد و پدرش میرویم.
مانند دفعه قبل، از راهروی نیمه تاریک و در چوبی کلفتی که بستهای فلزی و گلمیخهای بزرگی داشت گذشتیم و به حیاط زندان رسیدیم.
این بار کسی در حیاط نبود و صدای نالهای هم شنیده نمیشد.
رئیس زندان با خوشرویی ما را به اتاق خودش راهنمایی کرد.
دقیقهای بعد، صفوان و حماد با همراهی یکی از نگهبانها وارد اتاق شدند.
با ورود آن ها رئیس زندان برخاست و گفت:
"اگر اجازه بدهید، شما را تنها میگذاریم."
او و نگهبان بیرون رفتند.
صفوان مرد چهارشانه و خوشرویی بود.
او مرا در آغوش کشید و تشکر کرد.
حماد نیز چنین کرد و مانند پدرش با نوعی کنجکاوی به من نگریست.
معلوم بود میخواهند بدانند که من کیستم و برای چه به آنها کمک کردهام.
همه روی سکوی گوشه اتاق نشستیم.
ظرفی از میوه و خرما کنارمان بود.
صفوان آهی کشید و گفت:
"هر چند از شما متشکرم که ما را از سیاهچال نجات دادید، اما وقتی به دوستانم فکر میکنم که در آن شرایط سخت بهسرمیبردند، نمیتوانم خوشحال باشم.
کاش میتوانستم حداقل این میوه و خرما را به دهان آنها برسانم."
قنواء به شوخی گفت:
"اگر خیلی ناراحت هستید، شما را به آن پایین باز خواهیم گرداند."
حماد گفت:
"من حاضرم به سیاهچال برگردم و به جای من، پیرمرد بیماری که آنجاست آزاد شود."
حماد چهرهای مصمم و گیرا داشت.
جای حلقهی زنجیر روی مچ دستهایش دیده میشد.
قنواء از او پرسید:
"به راستی حاضری این کار را انجام دهی؟!"
- من هنوز میتوانم سیاهچال را تحمل کنم؛ ولی آن پیرمرد نمیتواند.
خدا میداند چقدر دلم میخواهد کُند و زنجیر را از دست و پا و گردن نحیف او بر میداشتند و پس از حمام بردن و لباس تمیز پوشاندن، به نزد بستگانش باز میگرداندند.
صفوان صحبت را عوض کرد و رو به من و قنواء گفت:
"ما چگونه میتوانیم بزرگواری شما را جبران کنیم؟!"
سپس خطاب به من اضافه کرد:
"ما چه خوششانس بودیم که شما بهطور غیرمنتظره به سیاهچال آمدید و در میان آن همه زندانی که قیافههایشان دگرگون شده بود، حماد را شناختید."
گفتم:
"به جای این حرفها بگذارید قنواء ماجرای دیروز را برایتان تعریف کند. شنیدنی است."
🔗 ادامه دارد ...
قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/15533
🔸🌺🔸--------------
📚"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃
#سلام_امام_زمانم
السَّلامُ عَلَيْكَ يَا عَيْنَ الْحَيَاةِ
سلام بر تو ای سرچشمهی زندگی
آقا! بیا و زندگی را به جماد و نبات و حیوان و انسان برگردان؛
رفته بودی که بیایی چقدر طول کشید!
«انگار میبینم سرگردانی شیعیانم را؛
در جستجویش به این سو و آن سو میروند، همچون گوسفندانی در جستجوی چراگاه!
به هر سمتوسویی رو میکنند،
اما او را نمییابند.
در قیامت،
در کنار خودم جایش میدهم،
هر شیعهای را که استوار بماند بر عقیدهاش،
و دلش قساوت نگیرد، از طولانی شدن غیبت صاحبش.»
چنین روایت کرده، سید الکریم، حضرت عبدالعظیم حسنی، از مولایش امام جواد علیه السلام، او از پدران پاکش، و آنها از امیر اهل ایمان
کمال الدین, جلد۱, ص۳۰۳
🔸🌺🔸--------------
@salonemotalee