eitaa logo
سالن مطالعه
192 دنبال‌کننده
9.3هزار عکس
2.4هزار ویدیو
979 فایل
امروز کتابخوانی و علم‌آموزی نه تنها یک وظیفه‌ی ملّی، که یک واجب دینی است. امام خامنه‌ای مدیر: @Mehdi2506
مشاهده در ایتا
دانلود
۲۳۱ به رفیقم میگم خیلی خستم!این دنیای لعنتی هیچ دلخوشی برام نداره! 😔😐 میگه بالاخره تموم میشه! 💪 میگم مشکلات؟! میگه نه احمق مشکلات که همیشه هست عمرتو میگم‌ 😂😂😂 به نام خدای عزت دوست با سلام و ادب و با آرزوی صحت و سلامتی و عاقبت به خیری برای وجود ارزشمند شما امیرالمؤمنین علی علیه السلام رَضِيَ بِالذُّلِّ مَنْ كَشَفَ عَنْ ضُرِّهِ هر كس پريشانحالى خويش را با ديگران در ميان بگذارد تن به ذلت داده است. نهج البلاغه بخشی از حکمت۲ کسى که سفره دل خويش را نزد اين و آن بدون هيچ فايده ای باز کند و مشکلات خود را فاش سازد رضايت به ذلت خود داده است روشن است هرگاه انسان نزد طبيب درد خود را بگويد و از وى راه درمان بخواهد يا نزد دوستش از گرفتارى خود براى گرفتن مشورت صحبت کند کار خلافى نکرده و به دنبال مشکل گشايى بوده; اما طرح مشکلات نزد کسانى که هيچ گونه توانايى بر حل آن ندارند اثرى جز ذلت و سرافکندگى انسان نخواهد داشت. در اين گونه موارد بايد خويشتن دار بود و لب به شکايت نگشود. 🔸🌺🔸-------------- 🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
KayhanNews759797104121505650137411.pdf
10.37M
بسم الله الرحمن الرحیم امروز یکشنبه‌ ۲۲ آبان ۱‌۴۰۱ ۱۸ ربیع‌الثانی ۱۴۴۴ ۱۳ نوامبر ۲۰۲۲ تمام صفحات 🔸🌺🔸-------------- 🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
📰 دکه روزنامه‌ - یک‌شنبه ۲۲ آبان ۱۴۰۱ 🔸🌺🔸-------------- @salonemotalee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
۴۹ 🔷 بازی ساده برای تقویت هوش کودکان! ✂️ ترازو ⚽️ ✍🏽 پدر و مادرانی که فرصت بازی با کودکان خود را ندارند، حتماً به گونه‌ای رفتار کنند که کودک احساس کند بازی او مورد توجه بزرگترهاست. 🔸والدین با تشویق، ابراز تعجب، راهنمایی، متوجه کردن دیگران به بازی کودک و ... می‌توانند حسِ در معرض دید بودن را به کودک منتقل کنند. 🔸وقتی بچه‌ها بازی خود را در مقابل پدر و مادر یا بزرگترهای دیگر انجام می‌دهند، حوصله‌شان برای ادامه بازی بیشتر می‌شود. یعنی تماشای دیگران به کودکان انگیزه می‌دهد تا بازی را با جدیت بیشتری ادامه دهند و اعتماد به نفس بهتری پیدا کنند. 🔸🌺🔸-------------- 🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
✡🔥 🔥✡ ۱۸ 🖋 مقاله‌ی چهارم؛ قسمت سوم؛ 🔹یهود اقتضائات حرکت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله را کاملاً می‌شناختند و می‌دانستند ادامه‌دهندگان حرکت پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله، یعنی ائمه علیه‌السلام و شیعیان، مانعی بر سر راه آنان هستند. 🔹وجود شیعیان در خاورمیانه، مشکلی است که باید با تدبیری قوی حل شود. کوچک‌ترین اشتباه درباره نیل تا فرات، موجب می‌شود یهودیان و صهیونیست‌ها همه چیز را از دست بدهند. جهانی شدن باید از قدس آغاز شود و راهی جز این ندارد. پس قدس برای یهود موضوعیت دارد و اگر آنان بر قدس مسلط شوند. قفل دنیا گشوده خواهد شد. اینان در پی حاکمیت شکل‌یافته هستند. 🔹پس از نابودی فرعونیان، حضرت موسی علیه‌السلام می‌توانست به مصر بازگردد و حاکمیت آن را به دست گیرد، اما چنین نکرد؛ چون امر خدا این بود که موحدان، قدس را بگیرند. یهودیان، تنها بر محور نیل تا فرات تاکید می‌کنند؛ چرا که اگر نیل تا فرات را بگیرند. همه‌جا را گرفته‌اند. البته پس از ایجاد انحرافات اساسی در سازمان بنی‌اسرائیل، دیگر یهودیان دنیاپرست، حق تصرف قدس را نداشتند. بلکه مأموریت تصرف قدس، از جانب خدا به موحدان داده شد. (۷) از همین روی، حرکت‌های پیامبر اسلام صلی‌الله‌علیه‌وآله به سمت قدس بود. 🔹قدس منطقه کشاورزی خوبی بود، اما این، برای یهودیان مهم نبود. اهمیت سوق‌الجیشی قدس، در این نکته نهفته بود که طبق اخبار منابع یهودی، اگر پیامبر آخرالزمان سرزمینی را می‌گرفت یا در آن مستقر می‌شد، دیگر آن را از دست نمی‌داد. بنابراین، اگر پیامبر اسلام صلی‌الله‌علیه‌وآله به قدس دست می‌یافت، یهود می‌بایست از حکومت جهانی چشم می‌پوشید. به همین دلیل، خاکریز و سنگرهای یهودی بنی‌قینقاع، بنی‌نضیر، بنی‌قریظه، خیبر و… در مدینه تا قدس ایجاد شد. این استحکامات، طی سالیان متمادی پدید آمده بود. استحکامات خیبر در کوه بود. در کوه، خندق کندند و بالای خندق دیوار کشیدند و آن سوی دیوار، قطعه ساختند؛ در حالی‌که اینان دشمنی در مدینه نداشتند. 🔹بنابراین، آنان از پیش برای دفاعی سنگین در مقابل پیامبر آخرالزمان برنامه‌ریزی کرده بودند. در جنگ با پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله نیز از همین قلعه‌ها نهایت استفاده را کردند. سپس در تبوک پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله را معطل کردند. در نتیجه این تلاش‌ها پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله در آخرین نبرد، در موته شکست خورد. 🔹سپاه اسامه آخرین سپاهی بود که حضرت برای حرکت به سمت مرزهای روم و فلسطین کنونی تجهیز می‌کرد، ولی با رحلت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله و کارشکنی افرادی که در تاریخ مشخصند، این سپاه از حرکت ایستاد و متاسفانه عملیات تأخیری یهود، توانست پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله را از رسیدن به قدس باز دارد. ادامه دارد… قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/4957 🔸🌺🔸-------------- 🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
همانطور که در نقشه پیداست؛ قلعه‌های یهود و استحکامات آنها در مسیر مدینه تا قدس به گونه‌ای قرار گرفته که پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله برای رسیدن به قدس با این موانع مواجه شوند. این مطلب موید فرضیه‌ای است که می‌گوید؛ پس از شکست یهود در طراحی ترور اجداد، پدر و شخص پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله و نیز همراهی با مشرکین در جنگها؛ حضور یهود در مدینه و اطراف آن برای جلوگیری از رسیدن سپاه آخرین پیامبر به قدس و بر باد رفتن رویای یهود در سیطره بر کل جهان بوده. البته در زمان حیات ایشان دستیابی مسلمانان به قدس محقق نشد. و نیز همان‌گونه که در متن مقاله آمد، در تمامی نبردها در این مسیر، یهود، آغازگر جنگ بوده‌اند. 🔸🌺🔸-------------- @salonemotalee
(۱۵) امید را در دل نگه دارید؛ امید به عوض شدن چهره‌ی مُظلَم و تاریک و مخدوش دنیایی که امروز در زیر سلطه‌ی ابرقدرت‌ها است. بدانید و مطمئن باشید که این وضع عوض می‌شود، مطمئن باشید که این فضای ظلم و جُوری که امروز مشاهده می‌کنید در دنیا، از زورگویی، بدگویی، خباثت و رذالت که مظهرش سران آمریکا و سران صهیونیست‌اند، و دیگران هم کم‌وبیش همین‌جور این بدون تردید تغییر پیدا خواهد کرد؛ این، آن امیدی است که ما داریم. ما باید کمک کنیم، از خدا بخواهیم و خودمان تلاش کنیم که آن روز را جلو بیندازیم و نزدیک کنیم ان‌شاء‌الله .۱۳۹۷/۰۲/۱۰ بیانات در دیدار کارگران 🔸🌺🔸-------------- 🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
🌷🇮🇷 🇮🇷🌷 روایتی از زندگی ۴۰ساله همسر گرامی سرلشکر شهید حاج حسین همدانی ◀️ قسمت نوزدهم داشت صدای اذان می آمد. از پشت پنجره، نگاهی به سمت زینبیه انداختم و کبوتر خیالم را تا کنار گنبد طلایی حرم پرواز دادم. آسمان مهتابی بود و گنبد طلایی حرم توی آن تاریکی، مثل خورشید می‌درخشید و چشم‌نوازی می‌کرد. محو پرچم سرخی که روی گنبد برافراشته بود شدم. دقایقی به پرچم و گنبد خیره ماندم تا صدای حسین در گوشم تکرار شد که؛ «شما و دخترانم را به شام آورده‌ام که با حضرت زینب، همراهی کنید.» صبح زود آفتاب نزده، منتظر بودیم که حسین بیاید سراغمان و به زیارت خانم زینب برویم. اما ابوحاتم آمد. از نگاهم فهمید که دنبال حسینم گفت: «ابووهب رفت سر پروژه.» نپرسیدم پروژه چیه یا کجاست. هوای رفتن به حرم آن قدر سرحالمان کرده بود که زودتر از همیشه، قبراق و آماده شده بودیم. امین جلو نشست، ما عقب و حرکت کردیم. خیابان ها، خلوت‌ترو سروصدای تیراندازی بیشتر از بار قبلی بود که به حرم رفته بودیم. ابوحاتم گفت: "تک تیراندازاشون، صبح تا شب، پشت تفنگهای دوربین دار، توی ساختمانهای اطراف خیابونها کمین کردن و منتظرن تا هرکسی رو که از اینجا عبور کنه، بزنن." به زینبیه نزدیک شدیم. توی خیابان اصلی منتهی به حرم، با فاصله هر بیست متر، یک دیوار بتونی پیش ساخته را طوری گذاشته بودند که ماشین‌ها نتوانند با سرعت از بین آنها عبور کنند. پشت دیوارها هم چند جوان یا نوجوان سوری با آر.پی.جی و تیربار نشسته بودند تا مبادا، تکفیریها با عمیات انتحاری خودشان را به حرم برسانند. ابوحاتم ماشین را به حالت زیگزاگ و آهسته از بین دیوارهای بتنی عبور می‌داد و برای جوانان سوری که غالبا قیافه‌های محجوب و مهربانی داشتند و مرا یاد بسیجی‌های خودمان می‌انداختند، دست تکان میداد. ابوحاتم گفت: «اینها، اولین نیروهای داوطلب مردمی‌ان که ابووهب سازماندهی کرده، بهشون می‌گن "دفاع وطنی" و قراره، صدها گردان از سرتاسر سوریه به این شکل سازماندهی بشن.» از ماشین پیاده شدیم. ابوحاتم جلو افتاد، امین پشت سر او و ما کمی عقب تر، شروع به حرکت کردیم. توی کوچه‌ای که از روی تل آجرها و سیمانهای فروریخته و شیشه‌های خرد و لب تیز، نمی‌شد به راحتی راه رفت. چاره‌ای جز عبور از میان این همه خرابی نداشتیم. پاورچین پاورچین از میانشان رد شدیم. زیر پایمان گاهی می‌سرید و صدا می‌کرد. نگاهی به زمین داشتم که نیفتم و نیم نگاهی به ابوحاتم که در حین راه رفتن، به ساختمان‌های ویران نظر می‌انداخت. نگران بود، نگران تک تیراندازهایی که در تیررسشان بودیم. به جایی رسیدیم که به نظر ابوحاتم نمی‌شد از همین راه ادامه مسیر داد به همین خاطر از داخل خانه‌هایی که دیوارهاشان سوراخ شده بود و این گونه به هم متصل شده بودند، به سمت حرم رفتیم. شرایط به مراتب، بدتر از گذشته بود. به گفته ابوحاتم، تکفیریها اگرچه نتوانسته بودند به حرم برسند ولی خون زیادی از مردم و محبان حضرت را توی کوچه‌ها و کنار حرم ریخته بودند. فقط به جرم اینکه آنها چه شیعه و چه سنی، محب اهل بیت بوده‌اند. پایمان به صحن حرم که رسید، نفس راحتی کشیدیم. گویی به حرم امن خدا رسیده‌ایم، اما حرم امن خدا این قدر بی‌زائر و غریب نبود. چسبیدم به ضریح و پنجه بر مشبکهای آن انداختم و به پهنای صورتم برای غربت حضرت زینب، اشک ریختم. اشکی که آرام و مصمم کرد که حاضر بودم همان جا بمانم و برای دفاع از حرم، مثل آن جوانهای سوری اسلحه بگیرم و بجنگم و حتم داشتم که دخترانم، همین عزم و اراده را دارند. ساعتی را به دعا و نماز و زیارت گذراندیم و با دلی محکم از یاد خدا، از حرم بیرون آمدیم. ابوحاتم به قصد بازگشت جلو افتاد، در جهت معکوس همان مسیر، همان ویرانه‌ها و حتما همان چشمهای حرمله‌ها روی ماشه. ولی ما آرام‌تر و سبکبال‌تر از آمدن، برمی‌گشتیم. برای افطار آش بار گذاشته بودم، حسین از آش، خیلی خوشش می‌آمد، اصلا بدون او، خوردن آش برای من و دخترانم، لطفی نداشت. ادامه دارد ... 🔸🌺🔸-------------- 🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
قسمت چهارم: در آخرالزمان علمی-تخیلی، شاهد موجودات فضایی هستیم. ارتباط ما با فرازمینی‌ها در تاریخ سینما سیری دارد. از «وحشت» تا «مذاکره» تا «مهاجرت». موج اول فیلم‌های بیگانه‌محور، ما را از این موجودات می‌ترساند. این موجودات روزی به زمین می‌آیند و برای بشر خطراتی ایجاد می‌کنند و فضای زندگی انسان با پدیده‌های آخرالزمانی مواجه می‌شود، مانند فیلم «روز استقلال» (Independence Day). در موج دوم، مانند فیلم «برخورد نزدیک از نوع سوم» (Close Encounters of the Third Kind) یا «ای.تی. موجود فرازمینی» (E.T. the Extra-Terrestrial) این موجودات به زمین می‌آیند، اما نه برای ویرانگری، بلکه برای مذاکره با انسان و حتی می‌توان گفت که مهمانان انسان‌اند. باید دانست که چگونه با آن‌ها سخن بگوییم و آداب سخن گفتن با آنها را بیاموزیم. در موج سوم، فرازمینی‌ها شما را به سمت خود دعوت می‌کنند. جهان خوب، جهان آن‌ها است. اگر انسان به آن سمت برود ظرفیت فراانسانی او متبلور می‌شود. حالا انسان می‌تواند مانند جریانی که در فیلم «آواتار» دیده شد، به پادشاه آن‌ها تبدیل بشود. انسان دیگر ظرفیت‌هایی پیدا می‌کند که فراتر از یک انسان است. پس از «وحشت» تا «مذاکره» و از «مذاکره» تا «مهاجرت» یک سیر مفهومی‌ است که تا امروز طی شده است. اگرچه که هنوز هم فیلم‌های موج اول ساخته می‌شود اما غلبه دیگر با این موج نیست. 🔗 ادامه دارد ... قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/5047 🔸🌺🔸-------------- 🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... @salonemotalee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 این کلیپ هم کار خودشونه! 🔺وقتی حوصله و سواد تحلیل نداری، راه حل ساده برای پاسخ به همه اتفاق ها این میشه! 🔸🌺🔸-------------- @salonemotalee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
۳۹ ✳️ چه کسی مقصر تغییرات آب و هوایی کره زمین است؟ 🔹 بیشترین سهم را در مشکلات آب و هوایی دنیا دارد. در حال حاضر به لحاظ تولید آلاینده‌ها چین با آمریکا همرده است اما اگر سطح تولید کربن دی اکسید آمریکا در همان سطح سال ۲۰۰۹ باقی بماند باز ۹۴ سال طول خواهد کشید تا چین به تولید مجموع گاز دی‌اکسیدکربن آمریکا برسد! 🔸سیستم بدون اینکه به نتایج وحشتناک و خانمان برانداز تخریب محیط زیست بیاندیشد میلیون‌ها انسان را به قیمت رسیدن به سود بیشتر به کام مرگ کشانده است. 🗯 به همین دلیل است که با حاکم شدن شاهد نابودی جنگل‌ها، تخریب لایه اوزون و گرم شدن زمین، انقراض حیوانات، از بین رفتن یخ‌های قطبی و تغییرات شدید آب و هوایی هستیم. 🔸🌺🔸-------------- @salonemotalee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😂 حیف که تو آخوند شدی؟ 🔻این آخوند دانشگاه را به هم ریخت 🔻 مخالف و موافق برایش سوت و کف زدند😂😂😂 🔸🌺🔸-------------- @salonemotalee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️‌ نتیجه‌گیری: قبل از عمامه پرانی، از رزمی‌کار نبودن شخص روحانی اطمینان حاصل فرمائید :)))  🔸🌺🔸-------------- @salonemotalee
🇮🇷 🇮🇷 📖 قسمت بیست و هفتم چون داشت یکسری چیزها برام واضح می‌شد، تصمیم گرفتم خودم رو هم تیمی و همراهشون نشون بدم، یه خورده قیافه‌ی حق به جانب گرفتم و طوری وانمود کردم که مثلا من با شما هستم و گفتم: "حاجی جان! بالاخره ممکنه ما با یه همچین آدم‌هایی برخورد کنیم. خوب حرف منطقیه، باید یه جوابی داشته باشیم بهشون بدیم قانع بشن!؟ لبخندی زد و گفت: "به قول حضرت آیت‌الله سید صادق شیرازی که توی یک جلسه‌ی خصوصی باهاشون دیدار داشتیم می‌فرمودن : مردم اینقدر کورکورانه تقلید می‌کنن که اصلا توی ذهنشون چنین سوالهایی ایجاد نمی‌شه! فقط کافیه یا احساسات‌شون رو تحریک کنی با عشق امام حسین یا پول داشته باشی یا تحویل‌شون بگیری، چنان مریدت می‌شن که استغفرالله.... نگاهم خیره موند... تازه فهمیده بودم اون همه محبت برای چی بود!؟ و حالا خوب معنی حرفهای شیخ مهدی و بیت، بیتی رو که سید هادی برام خوند، می‌فهمیدم... خیال خام دلشون فکر کردند من هم از همون‌هایی هستم که با درهم و دینار می‌شه خرید!!! وسط همین بهت و تحیر بودم که چند تا از بچه‌های هیئت با سر و صورت خونی اومدن توی آشپزخونه!!! اینقدر هول کردم، نگران شدم و دست و پام رو گم کردم که چی شده ! خواستم با عجله کاری کنم که منصور دستم رو گرفت و گفت: "نگران نباش مرتضی! این خونها برای امام حسین(ع) ریخته شده..." بعد هم با نگاهی حسرت زده بهشون گفت: "خوش به سعادتتون بچه ها!!!!" با نگاه سوال برانگیز گفتم: "چی!؟ برای امام حسین(ع)! سر و صورت زخمی ! یعنی چی شده توی هیئت دعوا شده ! چکار کردین لااقل بیاین این خونها رو بشورم کمکتون ؟!" منصور گفت: "نه برادرم نمی‌خواد! اینها از عشق حسین(ع) است و بس... این خونها شستنی نیست، ریختنیه!" متحیر ایستادم! یه نگاه به منصور یه نگاه به بچه‌های هیئت ...! من خودم از اونهایی بودم که جونم رو برای امام‌حسین (ع) می‌دادم ولی آخه اینجوری با این شکل! حقیقتا قوه‌ی درکم این قضیه رو هضم نمی‌کرد نه با منطق عقل! نه باسودای عشق !!! با همون حالت نگرانی گفتم: "والا امام حسین(ع) راضی نیست با این وضعیت عزاداری چراااا آخه!؟" با افتخار گفت: "اینها از عشقه اخوی! مابخاطر عقیده‌مون این کارها رو می‌کنیم!" یه لحظه با خودم فکر کردم که اگر هر کسی بخاطر عقیده‌ش هر کاری خواست انجام بده چه شیر تو شیری می‌شه! حرفهای منصور و پشت سرش دیدن این سبک از عقیده ، ذهنم رو درگیر که چه عرض کنم متحیر کرده بود! ولی من یه طلبه‌ی شهرستانی بخاطر اهدافی اومدم توی این مسیر که تفاوتش با این جماعت خیلی زیاد بود. تفکرشون و عقیده‌ای که فقط بهشون یاد می‌داد کاری به هیچ‌کس و هیچ‌چیز نداشته باش حتی زندگی خودت! فقط فکر کن که تو خیلی عاشقی! خیلی مقیدی همین! اما چیزی که من دنبالش بودم می‌گفت: "تقیدی که دست و پای زندگی که خدا برات فراهم کرده تا به تکامل برسی رو ببنده، اسمش اسلام و زندگی اسلامی نیست!" تازه داشت کم‌کم‌ قصه‌ی پر غصه‌ای برام روشن می‌شد! اما صبر کردم و دیگه چیزی نگفتم و مشغول سیب زمینی‌ها شدم... چقدر یک لحظه حالم بد شد که غذایی رو دارم درست می‌کنم‌ به جای متبرک بودن و جلا دادن روح مردم، اونها رو اسیر تفکری می‌کنه که صرفا عزادار ظاهری بودنه و با هر نوع ابعاد دیگه حالا چه مسائل سیاسی و اقتصادی و روانشناسی و فلسفه و هنر و.... هر چی که به زندگی ربط داره و کرامت و استقلال رو حفظ می‌کنه کنار می‌ذاره و کلا اسیر و بنده‌ی یکی دیگه کنه!!! اینقدر با حرص سیب زمینی‌ها رو پوست می‌گرفتم که یکدفعه دستم با چاقو برید... با صدای ناخواسته گفتم: آخ... ادامه دارد ... 🔸🌺🔸-------------- 🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... @salonemotalee
35.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📺 زیبای قسمت پانزدهم 🎞 این قسمت : گنج علم 🔸🌺🔸-------------- 🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee