#داستان ۲
#دمشق_شهرِ_عشق
قسمت پنجم؛
بیتوجه به حرفم در زد
نمیخواستم وارد این خانه شوم
دستش را کشیدم و اعتراض کردم:
«اینجا کجاس منو اوردی!؟»
به سرعت سرش را به سمتم چرخاند،
با نگاه سنگینش به صورتم سیلی زد تا ساکت شوم
نمیتوانستم اینهمه خودسریاش را تحمل کنم
از کوره در رفتم:
«اگه نمیخوای بری خونه بابات، برو یه هتل بگیر! من اینجا نمیام!»
نمیخواست دستش را به رویم بلند کند
با کوبیدن چمدان روی زمین، خشمش را خالی کرد و فریاد کشید:
«تو نمیفهمی کجا اومدی؟ هر روز تو این شهر دارن یه جا رو آتیش میزنن و آدم میکُشن! کدوم هتل بریم که خیالم راحت باشه تو صدمه نمیبینی؟»
بین اینهمه پرخاشگری، جمله آخر بوی محبت میداد رام احساسش؛ ساکت شدم
فهمیده بود در این شهر غریبی میکنم
با هر دو دستش شانههایم را گرفت و به نرمی نجوا کرد:
«نازنین! بذار کاری که صلاح میدونم انجام بدم! من دوستت دارم، نمیخوام صدمه ببینی!»
و هنوز عاشقانهاش به آخر نرسیده، در خانه باز شد.
مردی جوان با صورتی آفتاب سوخته و پیراهنی بلند که بلندیِ بیش از حد قدش را بیقوارهتر میکرد.
شال و پیراهنی عربی پوشیده بودم تا در چشم مردم منطقه طبیعی باشم
باز طوری خیره نگاهم کرد که سعد فهمید و نگاهش را سمت خودش کشید:
«با ولید هماهنگ شده!»
پس از یک سال زندگی با سعد، زبان عربی را تقریباً میفهمیدم ولی نمیفهمیدم چرا هنوز محرمش نیستم که باید مقصد سفر و خانه مورد نظر و حتی نام رابط را در گفتگوی او با بقیه بشنوم.
سعد دستش را به سمتش دراز کرد
او هنوز حضور این زن غیرسوری آزارش میداد
دوباره با خط نگاه تیزش صورتم را هدف گرفت و به عربی پرسید :«ایرانی هستی؟»
از خشونت خوابیده در صدایش، زبانم بند آمد
سعد با خندهای ظاهرسازی کرد:
«من که همه چی رو برا ولید گفتم!»
ایرانی بودن برای این مرد جرم بزرگی بود
دوباره بازخواستم کرد:
«حتماً رافضی هستی! نه؟»
و اینبار چکاچک کلماتش مثل تیزی شمشیر پرده گوشم را پاره کرد
اصلاً نفهمیدم چه میگوید
دوباره سعد با همان ظاهر آرام پادرمیانی کرد:
«اگه رافضی بود که من عقدش نمیکردم!»…
انگار گناه ایرانی و رافضی بودن با هیچ آبی از دامنم پاک نمیشد.
ادامه دارد ...
قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/7450
🔸🌺🔸--------------
🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
مسئله بیداری انسان برای سحر به اعمال روز بستگی دارد. به غذایی که میخورد ، چیزهایی که میبیند ، میشنود و سخنانی که میگوید.
#نیمهشب
#نماز_شب
🔸🌺🔸--------------
@salonemotalee
سالک را لازم است تا با بارش اشک و سوز شبانه، به درگاه رحمت و غفران الهی، بار یابد و آتش نفس اماره را فرونشاند.
#نماز_شب
🔸🌺🔸--------------
@salonemotalee
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
#نماز_شب
💠حجتالاسلام مومنی؛
🔸همین یازده رکعت که حتی سوره هم ندارد آثار و برکات عجیبی در دنیا و آخرت دارد که باعث برکت در عمر میشود.
🍃 پس اگر میخواهید عمرتان با برکت شود نماز شب بخوانید که همه معصومین (علیهمالسلام) ،علما و مراجع تقلید ما سفارش به خواندن نماز شب نمودهاند.
🔸🌺🔸--------------
@salonemotalee
هرکس قنوت نماز وترش در دنیا طولانی تر باشد، آسایش او در موقف قیامت طولانی تر است.
پیامبر اکرم ص
#نماز_شب
🔸🌺🔸--------------
@salonemotalee
•┈┈• 🍃 #لطیفه_نکته ۲۸۸🍃••┈┈•
پسره به باباش میگه:
بابا چرا من نمیتونم سیگار بکشم ولی شما میتونی😢😢
باباهه گفت:
چون من میتونم بزنم تو گوش تو ولی شما نمیتونی 😡😃😜
خداییش خیلی قانع شدم😐
--------🔸😜🔸--------
🌸 به نام خالق مادر به نام خداوند داور
سلام
از پیامبر رحمت صلیاللهعلیهوآلهوسلم؛
اَلْعَبْدُ الْمُطيعُ لِوالِدَيْهِ وَلِرَبِّهِ فِى اَعْلى عِلّييّنَ.
بندهای که مطیع پدر و مادر و پروردگارش باشد، روز قیامت در بالاترین جایگاه است.
کنز العمال، ج۱۶، ص۴۶۷
┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅
✍🏻 در این حدیث نورانی اطاعت والدین با اطاعت خداوند در کنار هم قرار گرفته و به اهمیت این اطاعت اشاره دارد.
راه رضای خداوند کریم از کوچه رضایت و اطاعت از والدین عبور میکند و خارج از آن بیراهه است.
خود را در مسیر درست قرار دهیم.
🔸🌺🔸--------------
🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
KayhanNews759797104121504857171514.pdf
8.66M
┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄
امروز؛ پنجشنبه
۲۹ دی ۱۴۰۱
۲۶ جمادیالثانی ۱۴۴۴
۱۹ ژانویه ۲۰۲۳
تمام صفحات #روزنامه_کیهان
🔸🌺🔸--------------
🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee