#رمانهای_دفاع_مقدس_و_شهدا
🌷🇮🇷 #خداحافظ_سالار 🇮🇷🌷
روایتی از زندگی ۴۰ساله همسر گرامی
سرلشکر شهید حاج حسین همدانی
◀️ قسمت ۱۲۱م؛
امین آقا که بعداً داماد ما شد، تعریف میکرد:
"وقتی مادرم گفت باید با آقای همدانی جداگانه صحبت کنی اولش ترسیدم بعد نماز خوندم و آروم شدم. باخواندن حدیث کساء آرومتر شدم. رفتم مقابل حاج آقا نشستم. از قبل خودم را برای سؤالات احتمالی از شغل و تحصیلات و درآمد و اعتقادات وعالم سیاست آماده کرده بودم. درست مثل پرسش کنکور؛ برای هر سؤالی پاسخی داشتم.
اما حاج آقا نه از مهر دخترش حرفی زد و نه از تحصیلات و شغل و درآمد من. فقط یک جمله گفت:
"زهرا خانم تا الآن پیش من از جانب خدا امانت بود.. خیلی سعی کردم که به اون و بقیه بچههام نون حلال بدم و حروم توی زندگیم نیاد. اگه قسمت بشه که با شما ازدواج کنه، تنها درخواستم اینه که شما هم نون حلال بهش بدی."
حاج آقا با طرح موضوع ورود مال حلال به زندگی؛ مطلبی رو از من خواست که تو سایه اون همه امور زندگی معنا میشد.
تو همون اولین دیدار شیفتهاش شدم و گفتم تلاش میکنم مثل شما نان حلال بهش بدم.
دیدار امین آقا و حسین، زمینه توافق نهایی دو خانواده را فراهم کرد و عقد شدند
ازدواج مهدی و زهرا در یک سال زندگیمان را طراوتی تازه داد
دورمان شلوغ شد و عمه که حالا نوههاش به خانه بخت رفته بودند تا مدتی میهمانمان بود.
یک روز داشت برای نماز صبح وضو میگرفت که افتاد
با ناله و فریاد او حسین زودتر از ما بالای سرش رفت
دید از بینیش خون میاد.
خواست بغلش کند که عمه گفت:
حسین جان تکونم نده کمرم شکسته
باعجله اورژانس را خبر کردیم
پرستاران که بهش دست میزدند نالهش بالا میرفت و مرتب حسین را صدا میزد.
مأموران اورژانس بلندش کردند و بی توجه به ناله و التماس او و نگاه نگران من و حسین، بردنش بیمارستان
بیمارستانی که اوضاع نابسامانی داشت
هیچ کس پاسخگو نبود
من و ایران به دنبال پتو و بالش و ملحفه تمیز بودیم که نبود
حسین رفت دنبال دکتر که او هم سر شیفت کاریش نبود.
حسین گفت:
"مامان! میبرمت یه بیمارستان درست و حسابی"
پروندهش را گرفت و به بیمارستان بقیه الله الاعظم رفتیم
حسین جلسه مهمی با فرمانده کل سپاه داشت
باید میرفت ولی دلش پیش مادرش بود
به اصرار ما رفت و زود برگشت
وزنه به پاهای عمه بستند،
دردش چند برابر شد
التماس میکرد که وزنهها را برداریم
من وزنهها را کم میکردم تا فشار به کمرش کمتر شود.
همین که پرستارها میآمدند. وزنهها را میگذاشتم سرجایشان
تا بالاخره تیم پزشکی حسین را صدا زدند و گفتند: «باید عملش کنیم اما اگر بیهوشی کامل بهش بدیم برنمیگرده. چارهای جز بیهوشی موضعی نیست.»
حسین طبق معمول با پیشنهاد متخصصین اعتراضی نداشت
ایران گفت:
«پروانه! تو خستهای برو خونه حسین آقا هم که باید بره دارو و پلاتین بخره. من میمونم پیش عمه.»
با اینکه خودش حال و وضع خوبی نداشت پیش عمه ماند
همان روز پدرم از همدان آمد
پیرهن سیاه به تن داشت
با وجود خنده نا بهنگام نتوانستم عصبانیتم را پنهان کنم
گفتم:
"آقا! چرا لباس عزا پوشیدی؟!"
رفت و قبل از اینکه همه ببینندش لباسش را
عوض کرد.
ادامه دارد ...
🔸🌺🔸--------------
🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ماجرای شهید علی چیتسازیان وقتی زیر صخره نشست تا بسیجیان پا روی او بگذارند و عبور کنند.
🎙روای: حاج مصطفی عبدالعلیزاده
مکان: گلزار شهدای همدان، سر مزار شهید| راهیان نور غرب
🔰 شهید علی چیتسازیان فرمانده اطلاعات و عملیات لشکر انصارالحسین علیهالسلام همدان
🔸🌺🔸--------------
@salonemotalee
ایستادگی در پای نظام و آرمانهای انقلاب یعنی این صحنه باشکوه؛
۴۰ سال پیش همانگونه باشی که امروز هستی.
لباس رزم عوض شده ولی فکر مبارزه با دشمن همان فکر ۴۰ سال پیش است.
🔸🌺🔸--------------
@salonemotalee
هر جمعه با یک؛
#تحلیل_فیلم
این هفته؛
#سیاره_میمونها
ادای دین هالیوود به داروین
🔹رسالت هالیوود در خلق واژه "بلایای طبیعی"
🔹ایمان به طبیعت در تقابل با آیات الهی
قسمت قبل؛ https://eitaa.com/salonemotalee/9295
◀️ قسمت ششم؛
🔹سیاره میمونها داستان یک گروه تحقیقات فضایی است که در سال ۳۹۷۸ میلادی به فضا فرستاده میشوند؛
گروهی که پس از گمشدنی طولانی در فضا، سرانجام در سیارهای ناشناخته فرود میآیند؛
سیارهای که تحت تسلط میمونها میباشد و در آن انسانهای بدوی، مبتنی بر نظریات مطرح در انگارههای داروینیسم، با شکل و شمایلی عجیب زیست مینمایند!
انسانهای آغازینی که نمیتوانند همچون آدمیان تکلم نمایند و این در حالیاست که در این سیاره، میمونها متمدن بوده و میتوانند همانند انسانها صحبت کنند.
🔹سیاره میمون ها در ادامهی روایت خود، گروه تحقیقات فضایی را اسیر همین میمونهای متمدن نشان میدهد
و سرانجام با رهاییدادن ایشان از بَند میمونهای هوشمند و روبهرو ساختن آنها با مجسمه و تندیس آزادی (Statue of Liberty) مدفون شده که تنها دست آن از خاک بیرون زده، مخاطبان خود را با این حقیقت بزرگ و واقعیت تاثیرگذار و تکاندهنده مواجه میکند که این سیاره، همان کره زمین است،
و گروه تحقیقات فضایی پس از زمانی طولانی مجدداً به زمین بازگشتهاند!
کُرهای که اکنون به تسخیر میمونهایی درآمده که مبتنی بر انگارههای داروینیسم، پس از میلیونها سال، مجدداً تکامل یافته و فرگشت پیدا کرده اند.
🔹این فیلم، برداشتی سینمایی از کتاب سیاره میمون ها (با عنوان فرانسوی La Planète des Singes) است که در سال ۱۹۶۳ میلادی توسط نویسندهای فرانسوی با نام پیر بول (Pierre Boulle) به نگارش درآمد
و سعی داشت تا حلقهی مفقودهای را که داروین نتوانسته بود به آن وجاهتی علمی ببخشد، در عالم هنر و با خلق داستانی بلند، معنی داده و به مخاطبان خود بقبولاند که انگارههای داروینیسم واقعیتی جاری و حقیقی در عالم هستی است.
🔹کتاب سیاره میمونها تا به امروز الهامبخش آثار متعددی در سینمای هالیوود بوده
به غیر از فیلم مورد اشاره، که در مدت زمان کوتاهی پس از انتشار این کتاب، روایتی سینمایی از آن را ارایه داد؛ میتوان به چهار اثر سینمایی دیگر با عنوان؛
سیاره میمون ها (Planet of the Apes) به کارگردانی تیم برتون (Tim Burton)،
ظهور سیاره میمونها (Rise of the Planet of the Apes) به کارگردانی روپرت ویات (Rupert Wyatt)،
طلوع سیاره میمونها (Dawn of the Planet of the Apes)
و جنگ برای سیاره میمونها (War for the Planet of the Apes) به کارگردانی مت ریوز (Matt Reeves) نیز اشاره نمود که؛
در سالهای اخیر، بهصورت مستقیم روایت این کتاب را مرجع فیلمنامه و تولید اثر سینمایی قرار دادهاند.
والحمدلله
پایان
🔸🌺🔸--------------
🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
✡ 🕎 #تحقیقی_در_مورد_هولوکاست(۶)
✡ #انگیرههای_داستان_هولوکاست
نویسنده: دیوید دیوک
مترجم: محمدحسین خدّامی
قسمت قبل؛ https://eitaa.com/salonemotalee/9296
◀️ قسمت سوم؛
✡ گلدمن در این کتابِ جالب (پارادوکس یهود) اذعان میکند که حتی در طول دوران جنگ، صهیونیستها نقشهی محاکمهی جنایات جنگی و درخواست غرامت از آلمان را در سر میپروراندند:
«در طول جنگ کنگره جهانی یهودیان مؤسسهای برای امور یهودیان در نیویورک تأسیس کرده بود (سران این مؤسسه اکنون در لندن به سر میبرند) گردانندگان این مؤسسه دو حقوقدان یهودی لیتوانیایی به نامهای یاکوب و نحمیا رابینسون بودند.
به همّت این دو تن، مؤسسه توانست دو ایدهی انقلابى را عملی سازد:
محاکمات نورمبرگ و غرامت آلمان.
ایدهی مؤسسه این بود که نازیهای آلمان باید پس از شکستِ خود تاوان بپردازند.
غرامت آلمان نخست باید به کسانی پرداخت شود که داراییهای خود را توسط نازیها از دست دادهاند.
سپس اگر همانگونه که امیدواریم دولت یهود تأسیس شد، آلمانیها باید غرامتهای خود را برای ایجاد امکان اقامتِ بازماندگان در آن دولت بپردازند.
نخستین بار این ایده در دوران جنگ در جریان کنفرانسی در بالتیمور ابراز شد.» (۶۹)
✡ محاکمات نورمبرگ بهعنوان تلاشی از سوی متفقین برای اجرای عدالت در مورد جنایتکاران جنگی به افکار عمومی شناسانده شد.
گلدمن در کتاب خود اعتراف میکند که محاکمات نورمبرگ و ایدهی غرامتپردازیِ آلمان توسط متفقین طرحریزی نشده بود بلکه صهیونیستها پیش از وجود هیچگونه مدرکی بر هولوکاست آن را طراحی کرده بودند و
《این غرامت برای تأسیس اسرائیل حیاتی بود.》
✡ از جنگ جهانی دوم تاکنون، داستان هولوکاست دهها میلیارد دلار از طرف امریکا و بیش از این مقدار به عنوان غرامت از طرف آلمان را موجب شده است.
این ارقام سرسامآور که بهراحتی از مرز ۱۵۰ میلیارد دلار میگذرد،
قطعاً انگیزهی بالایی برای تداوم بخشیدن به داستان جنجالی و بزرگنماییشده هولوکاست از طرف اسرائیل و صهیونیسم جهانی ایجاد میکند.
✡ انگیزهی احتمالی دیگری برای زنده نگهداشتن تبلیغات، زمانی برایم آشکار شد که قفسههای مجلات دههی چهل را در کتابخانه دانشگاه ایالت لوئیزیانا مطالعه میکردم.
من داستانهای بیشماری یافتم که تولد مجدّد نازیسم را به شکل برجسته و شایان توجهی پیشبینی میکرد.
بسیاری از آنها به شکل خیالپردازانهای ادعا میکردند انبوهی از طلاهای مخفی وجود دارد که میتواند بودجهی جنبش نئونازیسم را در آلمان و همه جای جهان از جمله امریکای شمالی و جنوبی تأمین کند.
✡ قطعاً آمیختن هولوکاست با نازیسم مؤثرترین راه برای تخطئه فلسفه ناسیونال سوسیالیست است.
البته هولوکاست نه تنها نازیها را سرزنش و توبیخ میکند بلکه یهودیان را عملاً از هر انتقادی مصون میدارد.
همچنین این مسأله یک سلاح روانی در دست جنبشهای مساواتطلب به رهبری یهود است، زیرا رسانههای عمومی از هر فرصتی برای ارتباط دادن برداشتها و دانشهای نژادگرایانه به غوغای نازیها استفاده میکنند. (البته به استثنای غوغای نژادگرایانه یهود بر ضد فلسطینیان)
✡ رسانههای تحت سیطره یهود در پیشبرد داستان هولوکاست همکار مشتاق و علاقمندی در دولتهای متفقین داشتند.
در پایان جنگ زمانی که اروپا به ویرانهای تبدیل شده بود، دهها میلیون جان باخته بودند و نیمی از اروپا تحت استبداد کمونیسم قرار داشت،
بسیاری از مردم در صورت مطرح کردن این سؤال که آیا دخالت در جنگ اولیهی لهستان-آلمان ارزش آنرا داشته است یا نه بخشیده میشدند.
داستان هولوکاست توجیه روانی قویای را تأمین نمود.
ادامه دارد ...
قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/9375
🔸🌺🔸--------------
🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ اینجا اوگاندا از آفریقا نیست ! اینجا پاریس شهر آزادی و پیشرفت و توسعه است !
🔸🌺🔸--------------
@salonemotalee
⭕️ فرانسه میخواد اشتراکگذاری تصاویر فرزندان توسط والدینشون رو در فضای مجازی محدود کنه...
حالا چرا؟!
- چون نصف عکسها از تالارهای گفتگوی سوء استفاده جنسی از کودکان سر درمیارن
+آره چشم و دل سیری تو غرب این شکلیه
🔸🌺🔸--------------
@salonemotalee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌ کلیساهای لوتری آمریکا مجوز درگ کوئینها (مردان زننما) رو برای ترویج و توضیح خودشون برای بچهها صادر کردن؛
با نام خدا برای ابلیس
🔸🌺🔸--------------
@salonemotalee
#داستان ۲
#دمشق_شهرِ_عشق
قسمت پنجاهودوم؛
دستش به طرف دستگیره رفت
با لحنی گرفته حال خرابش را نشانم داد:
«اینجا موندنم فایده نداره.»
مادرش مات رفتنش مانده و من دو بار قامت غرق خونش را دیده بودم
دیگر نمیخواستم پیکر پَرپَرش را ببینم
قلبم به تپش افتاد.
دل مادرش بزرگتر از آن بود که مانع رفتنش شود،
اشکش را با چند بار پلک زدن مهار کرد
اما دل کوچک من بال بال میزد:
«اگه رسیدن اینجا ما چیکار کنیم؟»
از صدایم تنهایی میبارید
خبر زینبیه رگ غیرتش را بریده بود
از من هم دل برید:
«من سُنیام، اما یه عمر همسایه سیده زینب بودم، نمیتونم اینجا بشینم تا حرم بیفته دست اون کافرا!»
در را گشود
دلش پیش اشکهایم جا مانده بود
دوباره به سمتم چرخید
نشد حرف دلش را بزند
نگاهش از کنار صورتم تا چشمان صبور مادرش رفت
با همان نگاه نگران سفارش این دختر شیعه را کرد:
«مامان هر اتفاقی افتاد نذارید کسی بفهمه شیعهاس یا ایرانیه!»
میترسید این اشکها پای رفتنش را بلرزاند
دیگر نگاهم نکرد و از خانه خارج شد.
او رفت و دل مادرش متلاشی شده بود
پشت سرش به گریه افتاد
من میترسیدم دیگر نه ابوالفضل نه او را ببینم
از همین فاصله دخیل ضریح #حضرت_زینب (علیهاالسلام) شدم.
تلوزیون سوریه فقط از نبرد حمص و حلب میگفت، ولی از دمشق و زینبیه حرفی نمیزد
از همین سکوت مطلق حس میکردم پایتخت سوریه از آتش ارتش آزاد گُر گرفته
از ترس سقوط داریا تب کردم.
اگر پای تروریستها به داریا میرسید، من با این زن سالخورده در این تنهایی چه میکردم
انگار قسمت نبود این ترس تمام شود که صدای تیراندازی هم به تنهاییمان اضافه شد.
باورمان نمیشد به این سرعت به داریا رسیده باشند
مادرش میدانست این خانه با تمام خانههای شهر تفاوت دارد
در و پنجرهها را از داخل قفل کرد.
در این خانه، دختری شیعه پنهان شده و امانت پسرش بودم
مرتب دور سرم #آیت_الکرسی میخواند و یک نفس نجوا میکرد:
«فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِین.»
من هنوز نمیدانستم از ترس چه تهدیدی ابوالفضل حاضر نشد تنها راهی ایرانم کند که دوباره در این خانه پنهانم کرد.
حالا نه ابوالفضل بود و نه مصطفی
از ترس اسارت به دست تروریستهای ارتش آزاد جانم به لبم رسیده و با اشکم به دامن همه ائمه (علیهمالسلام) چنگ میزدم تا معجزهای شود
درِ خانه به رویمان گشوده شد.
مصطفی برگشته بود،
با صورتی که دیگر آرامشی برایش نمانده و چشمانی که از غصه به خون نشسته بود.
خیره به من و مادرش از دری که به روی خودمان قفل کرده بودیم، حس کرد تا چه اندازه وحشت کردیم
نگاهش در هم شکست
نفهمیدم خبری ندارد
با پرسش بیپاسخم آتشش زدم:
«پیداش کردید؟»
همچنان صدای تیراندازی شنیده میشد
مصطفی جوابی برای اینهمه چشم انتظاریام نداشت
با شرمندگی همین تیرها را بهانه کرد:
«خروجی شهر درگیری شده بود، برا همین برگشتم.»
این بیخبری دیگر داشت جانم را میگرفت
امانت ابوالفضل پای رفتنش را سُست کرده بود
لحنش هم مثل نگاهش به زیر افتاد:
«اگه براتون اتفاقی میافتاد نمیتونستم جواب برادرتون رو بدم!»
ادامه دارد ...
🔸🌺🔸--------------
🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
🍃🌸🍃
✍ محمدبنفضل به #امام_کاظم (ع) عرض کرد:
فدای تو شوم، از یکی از برادران دینی خود چیزی فهمیدهام که از او بدم آمده است، وقتی از او در مورد آن امر سؤال کردم انکار کرد، در حالی که جمعی از اهلِ ذوق و وثوق مرا این خبر دادهاند.
امام (ع) فرمودند:
ای محمد بن فضل!
اگر خود بشنوی با گوش خود
و ببینی با چشم خود،
چشم و گوش خود را تکذیب کن
آنچه در مورد برادر دینی خود دیدهای و شنیدهای،
اگر پنجاه نفر بر آن امر گواه شوند
در حالی که برادرت تکذیب میکند،
گفتهٔ برادرت را تأیید کن
که نبی مکرم اسلام (ص) فرمودند:
هیچ سخنچینی وارد بهشت نمیشود.
هر کس بین برادران با سخنچینی فاصله اندازد،
بدترین اشرار نزد خداوند است؛
او در طلب عیبِ پاکان است
و هر کس رخصت دهد نزد او کسی سخنچینی کند؛
مورد خشم الهی قرار میگیرد.
📕معراجالسعاده
🔸🌺🔸--------------
@salonemotalee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 خدا عاشقانه در قرآن میفرماید من پیشتان هستم
◾️حاج حسین انصاریان
🔸🌺🔸--------------
@salonemotalee
هدایت شده از سالن مطالعه
Haj-Mehdi-Samavati-www.Ziaossalehin.ir-Monajat.shabaneieh-128.mp3
22.27M
🔶 صوت مناجات شعبانیه با صدای حاج مهدی سماواتی
🔸🌺🔸--------------
@salonemotalee
•┈┈• 🍃 #لطیفه_نکته ۳۳۴🍃••┈┈•
عروس رفته تو گوشی مادرشوهرش؛
اسم خودشو
همراه اول ذخیره کرده.😳😜
حالا هرروز بهش پیامک میده:
با عروس خود مهربان باشید
و به او نیکی کنید،
باشد که رستگار شوید
و عذاب الهی شامل حالتان نشود😂😂
ماشاالله خلاقیت 😂😆😂😂
--------🔸😜🔸--------
🤲 به نام خالق مهر و محبت و مودت
سلام ✋
💐 از #پیامبر_اکرم صلیاللهعلیهوآله؛
لَو كانَ الرِّفقُ خَلقا يُرى،
ما كانَ ممّا خَلَقَ اللّه ُ شَيءٌ أحسَنَ مِنهُ
اگر ملايمت و مهربانى مخلوقى ديدنى بود،
در ميان آفريده هاى خدا زيباتر و نيكوتر از آن وجود نداشت.
📖الکافی،ج۲ ،ص۱۲۰
┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅
✍🏻 مهربانی و دوستی و خدمت به دیگران آنقدر در نگاه دینِ والا وزیباست که پیامبر عزیزمان اینگونه زیبایی آن را نشان میدهند.
دیگه چطوری به ما بفهمانند که باید با یکدیگر مهربان باشیم.
🔸🌺🔸--------------
🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
KayhanNews759797104121505051203611.pdf
11.09M
┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄
یَا اَرحَمَ الرَاحِمِینَ
امروز؛ سهشنبه
۲۳ اسفند ۱۴۰۱
۲۱ شعبان ۱۴۴۴
۱۴ مارس ۲۰۲۳
تمام صفحات #روزنامه_کیهان؛ خدمت شما.
🔸🌺🔸--------------
🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee