🏴#لطیفه_نکته ۲۶۹
▪️#متن_خطبهی_فدکیه ۱۴
قسمت چهاردهم؛
اَیهَا الْمُسْلِمُونَ!
أَاُغْلَبُ عَلی اِرْثی؟
یابْنَ اَبیقُحافَةَ!
اَفی كِتابِ اللَّـهِ تَرِثُ اَباكَ وَ لااَرِثُ اَبی؟
لَقَدْ جِئْتَ شَیئاً فَرِیّاً،
اَفَعَلی عَمْدٍ تَرَكْتُمْ كِتابَ اللَّـهِ وَ نَبَذْتُمُوهُ وَراءَ ظُهُورِكُمْ،
إذْ یقُولُ «وَ وَرِثَ سُلَیمانُ داوُدَ» (۱)
وَ قالَ فیما اقْتَصَّ مِنْ خَبَرِ زَكَرِیا اِذْ قالَ:
«فَهَبْ لی مِنْ لَدُنْكَ وَلِیّاً یرِثُنی وَ یرِثُ مِنْ آلِیعْقُوبَ»، (۲)
وَ قالَ: «وَ اوُلُوا الْاَرْحامِ بَعْضُهُمْ اَوْلی بِبَعْضٍ فی كِتابِ اللَّـهِ»، (۳)
وَ قالَ «یوصیكُمُ اللَّـهُ فی اَوْلادِكُمْ لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْاُنْثَیینِ»، (۴)
وَ قالَ «اِنْ تَرَكَ خَیراً الْوَصِیةَ لِلْوالِدَینِ وَالْاَقْرَبَینِ بِالْمَعْرُوفِ حَقّاً عَلَی الْمُتَّقینَ». (۵)
وَ زَعَمْتُمْ اَنْ لاحَظْوَةَ لی،
وَ لااَرِثُ مِنْ اَبی،
وَ لارَحِمَ بَینَنا،
اَفَخَصَّكُمُ اللَّـهُ بِایةٍ اَخْرَجَ اَبی مِنْها؟
اَمْ هَلْ تَقُولُونَ:
اِنَّ اَهْلَ مِلَّتَینِ لایتَوارَثانِ؟
اَوَ لَسْتُ اَنَا وَ اَبی مِنْ اَهْلِ مِلَّةٍ واحِدَةٍ؟
اَمْ اَنْتُمْ اَعْلَمُ بِخُصُوصِ الْقُرْانِ وَ عُمُومِهِ مِنْ اَبی وَابْنِ عَمّی؟
فَدُونَكَها مَخْطُومَةً مَرْحُولَةً تَلْقاكَ یوْمَ حَشْرِكَ.
فَنِعْمَ الْحَكَمُ اللَّـهُ،
وَ الزَّعیمُ مُحَمَّدٌ،
وَ الْمَوْعِدُ الْقِیامَةُ،
وَ عِنْدَ السَّاعَةِ یخْسِرُ الْمُبْطِلُونَ،
وَ لاینْفَعُكُمْ اِذْ تَنْدِمُونَ،
وَ لِكُلِّ نَبَأٍ مُسْتَقَرٌّ،
وَ لَسَوْفَ تَعْلَمُونَ مَنْ یأْتیهِ عَذابٌ یخْزیهِ،
وَ یحِلُّ عَلَیهِ عَذابٌ مُقیمٌ
🏴🏴🏴🏴🏴
ای مسلمانان!
آیا سزاوار است که ارث پدرم را از من بگیرند،
ای پسر ابیقحافه،
آیا در کتاب خداست که تو از پدرت ارث ببری و از ارث پدرم محروم باشم
امر تازه و زشتی آوردی،
آیا آگاهانه کتاب خدا را ترک کرده و پشت سر میاندازید،
آیا قرآن نمیگوید «سلیمان از داود ارث برد»،
و در مورد خبر زکریا آنگاه که گفت: «پروردگار مرا فرزندی عنایت فرما تا از من و خاندان یعقوب ارث برد»،
و فرمود: «و خویشاوندان رحمی به یکدیگر سزاوارتر از دیگرانند»،
و فرموده: «خدای تعالی به شما درباره فرزندان سفارش میکند که بهره پسر دو برابر دختر است»،
و میفرماید: «هنگامی که مرگ یکی از شما فرارسد بر شما نوشته شده که برای پدران و مادران و نزدیکان وصیت کنید، و این حکم حقّی است برای پرهیزگاران».
و شما گمان میبرید که مرا بهرهای نبوده
و سهمی از ارث پدرم ندارم،
و خویشاوندی بین من و پدرم نیست؟
آیا خداوند آیهای به شما نازل کرده که پدرم را از آن خارج ساخته؟
یا میگوئید: اهل دو دین از یکدیگر ارث نمیبرند؟
آیا من و پدرم را از اهل یک دین نمیدانید؟
و یا شما به عام و خاص قرآن از پدر و پسرعمویم آگاهترید؟
اینک این تو و این شتر، شتری مهارزده و رحل نهاده شده، برگیر و ببر، با تو در روز رستاخیز ملاقات خواهد کرد.
چه نیک داوری است خداوند،
و نیکو دادخواهی است پیامبر،
و چه نیکو وعدهگاهی است قیامت،
و در آن ساعت و آن روز اهل باطل زیان میبرند،
و پشیمانی به شما سودی نمیرساند،
و برای هر خبری قرارگاهی است،
پس خواهید دانست که عذاب خوارکننده بر سر چه کسی فرود خواهد آمد،
و عذاب جاودانه که را شامل میشود.
ادامه دارد ...
▪️🌺▪️--------------
🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
#تحلیل_تاریخی
#دشمن_شناسی
✡🔥 #تبار_انحراف 🔥✡
#پژوهشی_در_دشمنشناسی_تاریخی ۵۶
🖋 مقالهی سیزدهم:
#اولین_عامل_نفوذی_یهود
قسمت قبل؛ https://eitaa.com/salonemotalee/6529
قسمت دهم؛
برنامههای ابوبکر در نفوذ به سازمان حکومتی پیامبر
💥الف. شخصیتپردازی
💥ب. تشكیل سازمان غصب خلافت
🔹۱. دعوت ویژگان به اسلام
🔹۲. ترور پیامبر صلیاللهعلیهوآله
🔹۳. صحیفه ملعونه
🔹۴. سرپیچی از لشکر اسامه
🔹۵. آخرین نماز پیامبر ص
🔹۶. توطئه سقیفه
🔹حمایت سازماندهیشده از ابوبکر
🔹شهادت دروغ
حذیفه دربارهی اعضای صحیفه ملعونه و شاهدان بر آن میگوید:
«هر کدام از این افراد، پیروان بسیاری داشتند که حرفهای آنها را قبول داشته و اطاعت میکردند.» (۳۸)
این افراد برای شخصیتپردازی خود، تلاش کرده و توانسته بودند مرید و اعوانی گرد آورند.
ابان بن تغلب دربارهی غصب خلافت از امام صادق علیهالسلام مطالبی را نقل میکند که در بخشی از آن آمده است:
"پس از سخنان اصحاب امیرمؤمنان (ع)، ابوبکر به خانه رفت و سه روز در خانه ماند و به مسجد رسول خدا صلیاللهعلیهوآله هم نیامد.
در روز چهارم خالد بن ولید آمد در حالیکه هزار نفر با او بودند. پس سالم مولی ابیحذیفه آمد و او هم همراه خود هزار نفر داشت و بعد معاذ بن جبل آمد که او را هم هزار نفر همراهی میکردند." (۳۹)
سالم مولی ابیحذیفه یک عبد آزاد شده است!
باید درباره شخصیت او در تاریخ پژوهش شود تا معلوم گردد او چه کرد که به اندازهای رسید که هزار حامی و اعوان داشته است.
در بخشی از متن صحیفه ملعونه آمده است: "خلافت باید به ابوبکر، عمر، ابوعبیدة بن جراح و سالم مولی ابیحذیفه برسد."(۴۰)
میبینیم ابوعبیده و سالم از کاندیداهای خلافت هستند.
عمر وقتی قصد داشت شورای شش نفره را برای خلیفه پس از خود معرفی کند، گفت:
«اگر ابوعبیده بن جراح زنده بود، او را خلیفه پس از خود قرار میدادم.»
و افزود: «اگر سالم مولی ابیحذیفه زنده بود، او را خلیفه پس از خود قرار میدادم.» (۴۱)
وقتی ابوبکر از رسول خدا صلیاللهعلیهوآله نقل کرد که خداوند سبحان برای ما اهل بیت، نبوت و خلافت را با هم قرار نداده است، علی علیهالسلام پرسید:
"آیا شاهدی بر این سخن داری؟"
عمر و ابوعبیدة بن جراح و سالم مولی ابیحذیفه و معاذ بن جبل گفتند:
"ما شاهد بودیم."(۴۲)
در این زمان هیچیک از صحابه و مردم به آنان اعتراض نکردند.
این امر نشان میدهد این افراد دارای شخصیت ویژهای در نزد مردم و صحابه بودند که مردم سخن آنها را پذیرفته و اعتراض نکردند.
هنگامی که عمر شورای شش نفره را تشکیل داد، گفت:
"اگر به تساوی رسیدند، هرکس که عبدالرحمن بن عوف به او رأی داده باشد، خلیفه است."(۴۳)
قرار گرفتن عبدالرحمن بن عوف در بین شورا، و همچنین اینکه عمر او را فصلالخطاب قرار میدهد و ما شاهد اعتراض و اغتشاشی از مردم برای این رفتار و عمل عمر نیستیم، کاشف از آن است که او دارای شخصیت مقبولی در بین مردم بوده است.
از سوی دیگر، در میان گروه نفاق، کسانی چون بشیر بن سعد و اسید بن حضیر حضور دارند که بعدها به آن پیوستهاند.
بشیر بن سعد از بزرگان خزرج بود که پس از سعد بن عباده در بین خزرجیان مطرح بوده است. أسیدبن حضیر نیز رئیس اوس بود. (۴۴)
ادامه دارد ...
قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/6606
▪️🌺▪️--------------
🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee