eitaa logo
سالن مطالعه
191 دنبال‌کننده
9.5هزار عکس
2.4هزار ویدیو
990 فایل
امروز کتابخوانی و علم‌آموزی نه تنها یک وظیفه‌ی ملّی، که یک واجب دینی است. امام خامنه‌ای مدیر: @Mehdi2506
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
•┈┈• 🍃 ۲۹۰🍃••┈┈• طرف داشت حیف نون رو می‌زد و می‌گفت: می‌کشمت اکبر! 😡😳 یکی رد شد گفت: نزن، گناه داره.☺️ حیف نون گفت: بذار بزنه، من که اکبر نیستم!😁😂😂😂 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ --------🔸😜🔸-------- به نام خداوند عیب‌پوش سلام 🌸 خداوند عزوجل در قرآن کریم فرموده: وَ مَنْ يَكْسِبْ خَطيئَةً أَوْ إِثْماً ثُمَّ يَرْمِ بِهِ بَريئاً فَقَدِ احْتَمَلَ بُهْتاناً وَ إِثْماً مُبيناً و كسى كه خطا يا گناهى مرتكب شود، سپس بى‌گناهى را به آن متّهم سازد، بار بهتان و گناه آشكارى را بر دوش گرفته است. سوره نساء آیه ۱۱۲ ┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅ ✍🏻 بسیار پیش می آید که افرادی حتی در رده های بالای ایمانی و با داشتن مقام و منصب، خطا و گناه خود را به گردن دیگری می اندازند. هم خدا و هم مردم از این شخص نفرت دارند. 🔸🌺🔸-------------- 🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
KayhanNews759797104121484950183551.pdf
7.96M
┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄ امروز؛ یکشنبه‌ ۲ بهمن ۱‌۴۰۱ ۲۹ جمادی‌الثانی ۱۴۴۴ ۲۲ ژانویه ۲۰۲۳ تمام صفحات 🔸🌺🔸-------------- 🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
✡🔥 🔥✡ ۷۸ 🖋 مقاله‌ی هفدهم: قسمت قبل؛ https://eitaa.com/salonemotalee/7499 ◀️ قسمت چهارم؛ (ادامه بحث "غیراصیل بودنِ بنی‌امیه) 👈 هـ. عبدالله بن جعفر در جریان فخرفروشی‌‌اش با یزید، در حضور معاویه گفت: «با کدام‌یک از پدرانت به من فخر می‌فروشی؟! با حرب که ما پناهش دادیم؟! یا با امیه که برده‌ی ما بود؟! یا با عبدشمس که ما سرپرستش بودیم؟!» [۳۶] 👈 و. تمامی مورّخان درباره‌ی علت شروع دشمنی امیه با هاشم، به این نکته اشاره دارند که: امیه نسبت به جود و بخشش و سفره‌های غذای هاشم حسادت ورزید و تصمیم گرفت خودی نشان دهد، چون در این کار شکست خورد و مورد ریش‌خند مردم واقع شد، دست به دشمنی زد و هاشم را مجبور کرد پیش کاهنی بروند تا او به نفع هرکس حکم کرد، دیگری به او پنجاه شتر بدهد و ده سال هم از مکه بیرون برود. پیش کاهن خزاعی رفتند و وی به تعریف و تمجید از هاشم پرداخت و او را بر امیه ترجیح داد. در نتیجه، امیه ده سال به شام رفت! به‌نظر می‌رسد این ماجرا سرپوشی برای حقیقت امر و برده‌ی رومی بودن امیه است، چراکه؛ از یک‌سو می‌گویند هاشم بزرگ‌ترین فرزند عبدمناف بود [۳۷] یا این‌که با عبدشمس، دوقلو بودند [۳۸] یا این‌که عبدشمس و هاشم، بزرگ‌ترین فرزندان عبدمناف بودند، [۳۹] و از سوی دیگر می‌گویند هاشم بیشتر از بیست و یا بیست‌وپنج سال، عمر نکرد! [۴۰] با این حساب، امیه، کی زاده شد؟! کی بزرگ شد؟! و کی توانست با عموی جوان خود در جود و کرم، رقابت کند؟! به‌ویژه که به تصریح برخی منابع، اوضاع مالی عبدشمس خوب نبود و او نیز عیال هاشم به‌شمار می‌آمد! 👈 ز. نکته‌ی دیگری که نباید در این زمینه دور از نظر بماند این‌که؛ به حکم رسول‌الله (ص)، سیادت و «ذوی القربی» بودن به نسل هاشم رسید و نسل عبدشمس در این عنوان هیچ سهمی ندارند. براساس آیه‌ی قرآن، آن بخش از خیبر که بدون درگیری و با قرارداد صلح آزاد شده بود، ملک شخصی رسول‌الله (ص) به‌شمار می‌آمد. [۴۱] نحوه‌ی تقسیم خمس خیبر، باعث اعتراض برخی از افراد خاص! شد. براساس آیه قرآن، رسول‌الله (ص) باید بخشی از خمس را میان نزدیکان خود تقسیم می‌نمود. این عده اعتراض داشتند که چرا رسول‌الله (ص)، این بخش را به بنی‌هاشم و بنی‌مطلب اختصاص داده و آن‌ها را از آن محروم کرده است؟ و این‌که چه فرقی میان آن‌ها و بنی‌مطلب است؟ پاسخ رسول‌الله (ص) اما جالب است. ایشان فرمود: "بنی‌هاشم و بنی‌مطلب، هیچ‌گاه مرا رها نکردند. بنی‌هاشم و بنی‌مطلب، یکی هستند." [۴۲] ابن‌کثیر در تأیید فرمایش رسول‌الله (ص)، از شافعی این‌گونه نقل می‌کند: «بنی‌هاشم و بنی‌عبدالمطلب، در شعب ابوطالب (که سخت‌ترین دوران زندگی رسول‌الله (ص) را تشکیل می‌داد) همراه رسول‌الله (ص) بودند و آن حضرت را رها نکردند.» و می‌افزاید: «ابوطالب نیز در اشعار خود، بنی‌عبدشمس و بنی‌نوفل را نکوهش کرده بود.» [۴۳] به‌نظر می‌رسد رسول‌الله (ص) با توجه به شناخت دقیقی که از دون‌پایگی و بی‌ریشه بودن بنی‌امیه دارد، سیاستی را پیش کشید تا آن‌ها هیچ‌گاه نتوانند از جایگاه خانوادگی ویژه داشتن سخن بگویند. 👈 ح. سهیلی پس از نقل ماجرایی که پس از این خواهد آمد، می‌نویسد: «نسب امیه نیز، خود بحثی جدا دارد که تمامی نسل وی را درگیر می‌کند و آن این‌که وقتی به سفینه، غلام ام‌سلمه گفته شد: بنی‌امیه ادعا دارند که خلافت به آن‌ها می‌رسد؛ پاسخ داد: “…آن‌ها فرزندان زرقاء هستند و پادشاه هستند [نه خلیفه‌ی رسول‌الله (ص)]، آن هم از بدترین پادشاهان”». [۴۴] سهیلی در ادامه می‌افزاید: «گفته می‌شود زرقاء، همان مادر امیة بن عبد شمس است که نام اصلی او ارنب بوده. اصفهانی در کتاب «الأمثال» او را یکی از پرچمداران دوران جاهلیت به‌شمار آورده است.» [۴۵] 🔗ادامه دارد ... قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/7581 🔸🌺🔸-------------- 🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
هدایت شده از سالن مطالعه
🌷🇮🇷 🇮🇷🌷 روایتی از زندگی ۴۰ساله همسر گرامی سرلشکر شهید حاج حسین همدانی ◀️ قسمت هفتاد و نهم؛ خیلی زود به زندگی در پادگان عادت کردیم وهب پیش پیرمردی که نگهبان ساختمان بود و تازه خواندن و نوشتن یاد گرفته بود الفبای فارسی را یاد گرفت و با هواپیمای پلاستیکی که ازمکه خریده بودم توی اطاق می‌چرخید و بازی می‌کرد حسین هم که گفته بود حداقل هفته‌ای یکبار می‌آیم؛ می‌آمد اما نیامده می‌رفت. چند روز بعد آقای بشیری - مسئول تدارکات تیپ و محسن امیدی - فرمانده یکی از گردان‌ها با خانواده‌های‌شان آمدند و سرگرمی ما بیشتر شد بچه‌ها با هم بازی می‌کردند و ما با خانم‌شان تعریف. چهارمین خانواده‌ای که به ما اضافه شد، خانواده ستار ابراهیمی بودند. همان قدم‌خیر خانم که پیشتر خبر آمدنش را داده بود. قدم‌خیر از من کوچک‌تر بود و چهار تا بچه کوچک داشت سه دختر و یک پسر که هم بازی‌های مهدی و وهب شدند. از محوطه پادگان نمی‌توانستیم بیرون برویم حسین که آمد؛ گفتم: "اینجا پشت جبهه‌س! دوست دارم جبهه رو از نزدیک ببینم به حالت تصنعی گفت: «جبهه و خانم؟!» گفتم: "مگه خودت نمی‌گفتی که اوایل جنگ تو خرمشهر زن‌ها اسلحه برداشتن و دوش به دوش مرداشون ایستادن جلوی دشمن؟" لبخند زد و گفت: «اما جبهه‌ای که ما می‌ریم یک جبهه کاملاً مردونه‌س!» لبخندش را با خنده طعنه آمیز جواب دادم: "خودت می‌گفتی که تو سالاری، مردی، چنین و چنان!! نه؟" انگار که تسلیم شده باشه، گفت: "خُب آره ولی..." - ولی چی؟! من خانمم و رفتن به خط مقدم به کار مردونه‌س؟! - نه! - اما گره‌های صورتت داد می‌زنه که یه غصه توی دلت داری!؟ مهربانانه نگاهم کرد و با صدایی که لحن التماس داشت گفت: «فقط برای سلامتی امام و پیروزی رزمندگان دعاکن» ادامه ندادم شام را با ما خورد و رفت و همان هفته‌ای یک بار هم نیامد. کم‌کم بچه‌ها دل‌شان برای عمه‌ها و خاله‌ها تنگ شد و حوصله‌شان سر رفت مثل یک تبعیدی شده بودیم که نمی‌توانستیم از محدوده پادگان خارج شویم هلی‌کوپترهای ارتشی که کنار ساختمان‌مان می‌نشستند و برمی‌خاستند سرگرمی آنها بودند یا صف رزمندگانی که در حال دویدن سرود می‌خواندند و برای رفتن به خط آماده می‌شدند. یک روز آقای بشیری از خط مقدم برگشت. می‌خواست خانواده‌اش را به همدان ببرد سراغ من آمد و گفت: "ما که می‌خوایم برگردیم! شما هم بیاین" پرسیدم: "پیشنهاد شماست یا سفارش حسین‌آقا؟" گفت: "حاج‌آقا از این موضوع بی‌اطلاعه. انتخاب با شماست." گفتم: «می‌آییم.» ادامه دارد ... 🔸🌺🔸-------------- 🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ چه سلام فرمانده ای... 🔻که توی عراق برگزار شد ، اونم توسط نیروهای نظامیشون، زده رو دست ایران... 🔸🌺🔸-------------- @salonemotalee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حکایات تکان دهنده از شهدا خاطره زیبای سردار احمدیان در طلائیه از شهید سید مسعود رشیدی که ۲۳ روزه مجوز شهادت گرفت 🔸🌺🔸-------------- @salonemotalee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 ببینید | «تاثیر ایستادگی» 🔺سخنان کمترشنیده شده شهید حاج قاسم سلیمانی درباره تاثیر انقلاب اسلامی و ایستادگی در مقابل استکبار | | 🔸🌺🔸-------------- @salonemotalee