#تحلیل_تاریخی
#دشمن_شناسی
✡🔥 #تبار_انحراف 🔥✡
#پژوهشی_در_دشمنشناسی_تاریخی ۸۴
🖋 مقالهی نوزدهم:
#جنگ_صفین
جولانگاه نفوذیان یهودی
قسمت دوم؛
◀️ همدستی منافقان و یهود برای نجات شجرهی یهودی اموی
🔹در جنگ صفین دو عامل مهم کمر امیرمؤمنان (ع) را شکستند؛
یکی منافقین
و یکی مقدسمآبان جاهل.
چنانکه حضرت علی (ع) خودشان در کلامی به این مطلب اشاره فرمودهاند:
«از مردم دنیا دو نفر پشت مرا شکست؛ یکی مرد سخنور بدکردار و دیگر مرد نادان عابد.
که آن یکی به کمک زبان بر کارهای زشت خود پرده میکشد و این دیگری با عبادتش نادانی خویش را پنهان میکند.
از دانشمندان گنهکار و عبادتکنندگان نادان بپرهیزید که هم اینان باعث گمراهی گمراهان هستند.
من از رسول خدا (ص) شنیدم که فرمودند:
“یا علی، گمراهی امت من به دست سخنوران منافق و دورو است.”» [۶]
🔹در جنگ صفین ابوموسی اشعری رهبر گروه جاهلان ناسک بود که به یاری پیروان خود ضربهی بزرگی بر پیکرهی حکومت علوی وارد کرد
و اشعث بن قیس، منافق یهودی علیماللسان [سخنور و خوشبیان] فاسقی بود که با توطئهها و حرفهای خود حکومت علوی را شدیداً تضعیف نمود.
در جنگ صفین نیز که شجره ملعونه بنیامیه در آستانهی نابودی قرار گرفت، توسط این دو عامل نجات یافت.
یهود در این زمان حضور مستقیم خیلی کمرنگی داشت؛ چراکه همهی منافع یهود را عامل اصلی آن، یعنی بنیامیه تأمین میکرد.
🔹پینوشتها:
👈[۱] البدایة والنهایة، ج ۸، ص۱۳۷.
👈[۲] المنتظم، ج۵، ص۱۲۰.
بر اساس گزارشی دیگر، شمار کشتگان دو لشکر، تنها در ماه صفر یا در ماه ربیعالاول، به هفتادهزار نفر رسید که سهم لشکر شام، ۴۵هزار و سهم لشکر عراق ۲۵هزار نفر بود (تاریخ مدینة دمشق، ج۴۳، ص۴۸۲).
👈[۳] براساس منابع موجود، رسولخدا (ص) بارها و در مناسبتهای مختلف این جمله را خطاب به عمار تکرار فرموده بود:
«إنّکَ مِن أهلِ الجَنَّةِ تَقتُلُکَ الفِئَةُ الباغِیَةُ؛
تو اهل بهشت هستی و قوم ستمگر تو را میکُشند.» (بحارالانوار، ج۳۳، ص۲۵).
بنابراین تردیدی نمیماند رسولخدا (ص) بهدنبال نصب علامت برای مردم است تا هیچ عذر و بهانهای برای رهاساختن حق نداشته باشند و جویندگان حقیقت بتوانند بهسادگی به آن دست یابند.
👈[۴] تاریخ الطبری، ج۴، ص۴۵ و۴۶.
👈[۵] برای نمونه، یکی از کسانی که در صفین کشته شد، عبیدالله بن عمر بن خطاب بود که پس از مرگ پدرش به کشتار برخی از ایرانیان پرداخته بود.
عثمان هرچند سخن از عقوبت او گفته بود، ولی پس از آنکه به حکومت رسید، عبیدالله را رها کرد.
بهگفتهی راوی، این مسئله بر اثر تلاشهای عمروعاص بود.
امیرالمؤمنین (ع) نیز فرموده بود که اگر بتواند، عبیدالله را قصاص خواهد کرد.
هنگامیکه حضرت به حکومت رسیدند یکی از مسائلی که پیگیرش بودند، قصاص عبیدالله بود ولی او به شام و پیش معاویه گریخت تا اینکه سرانجام در صفین کشته شد (الطبقات الکبری، ج۵، ص۱۶و۱۷).
معاویه در یکی از روزهای صفین، عبیدالله را تحریک کرد تا در کسوت فرماندهی یکی از لشکریان شام، به سپاه امیرالمؤمنین (ع) حمله کند.
نوکر و همسر عبیدالله عقیده داشتند که این پیشنهاد نیرنگی از سوی معاویه است تا از شرّ او راحت شود، ولی عبیدالله گوش نکرد و بالاخره در جریان حمله کشته شد.
پس از مرگ او معاویه در مراسم دفنش حاضر شد و در حالیکه گریه میکرد، گفت:
«پسر فاروق در راه اطاعت از زنده و مرده خلیفهتان کشته شد. بر او رحمت بفرستید؛ هرچند خدا او را رحمت کرده است». (الطبقات الکبری، ج۵، ص۱۸و۱۹).
👈[۶] الخصال، ج۱، ص۶۹.
«قَطَعَ ظَهْرِی رَجُلَانِ مِنَ الدُّنْیا رَجُلٌ عَلِیمُ اللِّسَانِ فَاسِقٌ وَ رَجُلٌ جَاهِلُ الْقَلْبِ نَاسِک هَذَا یصُدُّ بِلِسَانِهِ عَنْ فِسْقِهِ وَ هَذَا بِنُسُکهِ عَنْ جَهْلِهِ فَاتَّقُوا الْفَاسِقَ مِنَ الْعُلَمَاءِ وَ الْجَاهِلَ مِنَ الْمُتَعَبِّدِینَ أُولَئِک فِتْنَةُ کلِّ مَفْتُونٍ فَإِنِّی سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص یقُولُ یا عَلِی هَلَاک أُمَّتِی عَلَى یدَی کلِّ مُنَافِقٍ عَلِیمِ اللِّسَانِ.»
ادامه دارد ...
قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/7819
🔸🌺🔸--------------
🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
#رمانهای_دفاع_مقدس_و_شهدا
🌷🇮🇷 #خداحافظ_سالار 🇮🇷🌷
روایتی از زندگی ۴۰ساله همسر گرامی
سرلشکر شهید حاج حسین همدانی
◀️ قسمت هشتاد و پنجم؛
نزدیک عید حسین آمد
اول ماجرای تماسهای مشکوک را گفتم.
وقتی جوابهایم را شنید خوشش آمد و تحسینم کرد و گفت:
"پروانه، از عمق جانم به تو افتخار میکنم و شرمنده زحماتت هستم اما چکار کنم که تکلیفم جای دیگریست."
این جمله را آن قدر صمیمی و زیبا گفت که از سختیها و تنهاییها حرفی نزدم
به جای آن از حاملگیام خبر دادم
گل از گلش وا شد و گفت:
"قدمش خیر باشه زهرا خانم!"
درست شنیدم او بدون اینکه حتی از حاملگیام خبر داشته باشد میدانست که فرزندمان دختر است
اسمش را انتخاب کرده بود.
یاد فرزند اولمان زینب افتادم که من اسم الهه را انتخاب کرده بودم و او اسم زینب را
لب گزیدم و با خودم گفتم:
«هاجر یا زهرا! چه فرقی میکنه. مهم اینه که سالم باشه.»
نوروز داشت میرسید و حسین دوباره داشت میرفت و باز هم دلتنگی و انتظار
موقع وضع حمل رسید.
اگر عمه همدان بود حتماً میآمد و میبردم بیمارستان .
درد و نالهام را نمیتوانستم از وهب و مهدی پنهان
کنم.
طفلى وهب مثل آدم بزرگها، بالبال میزد
مهدی هم یک ریز میگفت "مامان! مامان!"
وهب لباسش را پوشید تا سر کوچه برود و تاکسی بگیرد
تا وهب بیاید ساکم را برداشتم
مهدی را آماده کردم
وهب به جای گرفتن تاکسی، همسایهی بغلی آقای فرخی و خانمش را خبر کرده بود.
خانم فرخی گلایه کرد که چرا زودتر خبرشان نکردم
راهی بیمارستان شدیم
توی این فاصله بقیه فامیل حتی عمه از همدیگر خبر گرفتند و تا من از بیمارستان برگشتم؛ خانه درست مثل روزی که از حج آمده بودم پر
شد.
بچهها بازی میکردند و بزرگترها تعریف
تلویزیون هم از شروع یک عملیات بزرگ خبر میداد.
اسم عملیات که میآمد همه ذهنشان معطوف حسین میشد.
عمه گفت:
«الآن حسین توی این حملهس. خدا پشت و پناه همه رزمنده ها باشه.»
آش کاچی که درست کرده بود، توی سینی میچید و بین همسایه ها تقسیم میکرد
سال تحصیلی شروع شده بود.
وهب برای کلاس اول به مدرسه شاهد ابنسینا رفت.
برایش سرویس گرفتم
گاهی به مدرسه میرفتم و از آقای موسوی معلم کلاس اول، درس و مشقش را میپرسیدم
آقای موسوی میگفت:
"خانم بچه به این مؤدبی و باهوشی در کلاس ندارم!"
مهدی هنوز وابستهام بود
عادت داشت روی دست من بخوابد
زهرا را تر وخشک میکردم
مهدی را میخواباندم
و دفتر مشق وهب را نگاه میکردم
و این کار هر روزم بود
یک ماه از تولد زهرا میگذشت که حسین از جبهه آمد
انگار فرزند اولش به دنیا آمده باشد
زهرا را بغل میکرد
دستهای کوچولویش را میبوسید و میچرخید و برایش اشعار کودکانه میخواند و میگفت:
"پروانه! یادته چقدر برای زینب گریه کردی؟ خدا بهت دو تا نعمت داد و یه رحمت."
از حمله و عملیات خیلی حرف نمیزد
سه نفر از فرمانده گردانهایی که قبلاً با او در لشکر انصارالحسین کار میکردند به شهادت رسیده بودند.
آه میکشید و میگفت:
«خداوند، خوبها را رو گلچین میکنه و امتحان ما رو سختتر.»
ادامه دارد ...
🔸🌺🔸--------------
🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
#شهید شدن دل مےخواهد!
دلے کہ♥️
آنقدر قوے باشد و بتواند
بریده شود از همہ #تعلقات
دلے که آرام، #لہ_شود زیر پایت بہ وقت
بریدن و رفتن
🌹و شهدا"دلدار بی دل"بودند🌹
🔸🌺🔸--------------
@salonemotalee
بیا عاشقی را رعایت كنیم
ز یاران عاشق،حكایت كنیم
از آنان كه بوی خدا میدهند
به دنیای ما كربلا میدهند
از آنان كه در جبهه عاشق شدند
و با یک تبسم،شقایق شدند
ز مردان سرخی كه نورانی اند
سحر صورت و ماه پیشانی اند
🔸🌺🔸--------------
@salonemotalee
در قنوت عاشقانهات
چه دیدهای که عالم را
به طواف دستهایت کشاندهای
التماس دعا ای شهید ....
🔸🌺🔸--------------
@salonemotalee