🍃🌸🍃
مهدیگرایی افراطی
میراث #یهودیان_مخفی_مشهد
با نگاهی به پدیده یهودیان جدیدالاسلام مشهد و واقعه اللهداد
تذکر:
در این تحقیق، واقعه اللهداد و پدیده یهودیان جدیدالاسلام مشهد از منظر تأثیر آن بر تحولات پسین و امروزین ایران مورد بررسی قرار گرفته است.
قسمت قبل؛ https://eitaa.com/salonemotalee/9973
🔶🔸معمای یهودیان مخفی مشهد
👈 ادامه نقل قول از مقاله ژاله پیرنظر:
... بدینسان، حدود چهار هزار نفر از یهودیان جدیدالاسلام، شامل طیف وسیعی از تمایلها و گرایشها و اعتقادات گوناگون، از مؤمن اسلامی گرفته تا متعصب یهودی، تاجر در سفر تا دورهگرد، از صوفی و عارف و مدرس تا خانهدار فقیر و از عالم و عامی، چند سالی فزون بر یک قرن پس از [واقعه] اللهداد زندگی پیچیده، چندگانه و سختی را گذراندند…
افرادی از این جامعه… به دین جدید بهائی گرویدند.
امّا، این جامعه در مجموع، شاید بیشتر از هر گروه یهودی جدیدالاسلامی در ایران، به هویت دینی خود پای بند ماند و به پاسداری از آن کوشید.
حتی جنبش مشروطه و پیامدهای آن نیز در وضع زندگی و سلوک این گروه تأثیری چندان نداشت و تحولات سیاسی دوران پس از این جنبش نیز بافت اجتماعی آن را کمابیش دست نخورده به جا گذارد… [۶]
🔹برخلاف ادعاهای عجیب خانم پیرنظر، بسیاری از یهودیان مشهد سالها پیش از واقعه اللهداد، یهودی مخفی بودند؛
و یهودیان مشهد، که حداقل از زمان نادر شاه افشار با کابل و ترکستان و هند ارتباطات گسترده تجاری داشتند، هیچگاه چنان منزوی از حیات سیاسی و اجتماعی و اقتصادی شهر و منطقه نبودند که «در اثر کمبود ارتباط و مراوده با دیگر ساکنان مشهد زبان محاورهای آنان هنوز گیلکی مانده» باشد!
🔹مقاله ژاله پیرنظر، بهسان کتاب هیلدا نسیمی [۷] تلاشی است برای توجیه پدیده یهودیت مخفی در ایران.
در این بررسی، به مستندات تاریخی مربوط به واقعه اللهداد و داوری درباره صحت و سقم یا میزان اغراق در آن، نیاز نخواهیم یافت.
✡ میگویند جامعه یهودیان مخفی مشهد یا جدیدالاسلامهای مشهد در سال ۱۲۵۵ ق./ ۱۸۳۹ م. به دلیل واقعه اللهداد پدید آمد.
در این بررسی فقط استناد میکنم به یادداشتهای سفر سال ۱۸۳۱ جوزف ولف به مشهد که به هشت سال پیش از زمان واقعه اللهداد تعلق دارد. [۸]
تصوّر میکنم مندرجات این سفرنامه به اندازه کافی گویا باشد.
🔶🔸جوزف ولف، استعمار بریتانیا و صوفیان یهودی مشهد
🔹جوزف ولف در ۵ دسامبر ۱۸۳۱م - ۱۲۰۹ش وارد مشهد شد و به دیدار حاکم خراسان، احمدعلی میرزا پسر هفدهم فتحعلی شاه [۹] «از مادری یهودیه»، [۱۰] رفت.
🔹این «مادر یهودیه»، مریم خانم، به همراه حاج میرزا علیرضا شیرازی، برادر حاج میرزا علیاکبر خان قوامالملک شیرازی، که رئیس خواجگان حرمسرا و یهودی مخفی بود، کانونی قدرتمند در دربار ایران بهشمار میرفتند.
🔹احمدعلی میرزا، آنگونه که بعدها کردار دخترش [۱۱] نشان داد، از تربیت مادری بسیار متأثر بود و به یهودیان علاقمند؛ و چنان علاقمند که نام پسر بزرگش را یعقوب گذارد. [۱۲]
🔹احمدعلی میرزا دو ساعت با ولف دیدار کرد و سپس او را برای اقامت به خانه ماشییح عجون [۱۳] رئیس (ناسی) یهودیان مشهد، فرستاد که در همان زمان نیز در میان مسلمانان به «ملا مهدی» و «آقا مهدی» معروف بود.
🔹بر شهرت ملا ماشییح (مشیاخ) به نام مهدی در سال ۱۸۳۱ تأکید میکنم زیرا ادعا میکنند رئیس یهودیان مشهد پس از واقعه الله داد (۱۸۳۹) نام خود را از سر اجبار به مهدی تغییر داد.
مهدی معادلی اسلامی است برای ماشییح (مسیح) عبرانی.
ملا ماشییح (مشیاخ) خود را از تبار بصل ئیل [۱۴] میدانست از قبیله یهودا که در کتاب عزرا (۱۰/ ۳۰) ذکر شده.
🔹ملا ماشییح (مشیاخ)، که از این پس او را ملا مهدی میخوانیم، فردی مقتدر بود زیرا با حکمرانی رابطه نزدیک داشت که از نظر او یهودی بهشمار میرفت.
در فقه تلمودی، تبار از طریق مادر انتقال مییابد و مادر احمدعلی میرزا ملکهای یهودیه بود همچون استر افسانهای.
🔹ملا مهدی از ارتباطات وسیع جهانی برخوردار و بسیار مطلع بود.
نسخهای از عهد جدید به عبری در تملک داشت که نیسان کوهن از ویلنا، پایتخت کنونی لتونی، برایش آورده بود؛ [۱۵]
و ترجمهای عبری از قرآن که در نیمه سده هفدهم میلادی در کوچن (ساحل غربی هند) نگاشته شده و اکنون از نفایس کتابخانه کنگره آمریکا در واشنگتن است. [۱۶]
🔹خانه ملا مهدی ایستگاه ارتباطی مهمی بهشمار میرفت؛ در منطقهای استراتژیک و در زمانی که سراسر منطقه در بحرانی بزرگ به سر میبرد.
دورانی است که سروان آرتور کانالی، افسر اطلاعاتی کمپانی هند شرقی بریتانیا، همو که بعدها امیر بخارا به دارش آویخت و جوزف ولف به جستجویش رفت، آن را «بازی بزرگ» [۱۷] نامید ...
🔗 ادامه دارد ...
قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/10044
🔸🌺🔸--------------
🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
پینوشتها:
۱. لطفالله میثمی، از نهضت آزادی تا مجاهدین- خاطرات لطفالله میثمی، تهران: نشر صمدیه، ۱۳۸۰، ج ۱، ص ۵۰.
۲. همان مأخذ، صص ۱۰۵-۱۰۹.
۳. بنگرید به: ژاله پیرنظر، «یهودیان جدیدالاسلام مشهد»، ایراننامه، بنیاد مطالعات ایران، سال نوزدهم، شماره ۱-۲، زمستان ۱۳۷۹- بهار ۱۳۸۰، صص ۴۱-۵۹.
۴. حاج میرزا عسکری متولد رجب ۱۲۱۱ ق. در این زمان ۴۴ ساله بود. شعر هم میگفت و «شرر» تخلصش بود. در ۱۴ شوال ۱۲۸۰ ق./ ۲۳ مارس ۱۸۶۴ م. درگذشت و در حرم رضوی (ع) دفن شد. پسر بزرگش، میرزا هدایتالله، در سال ۱۲۸۲ ق. امام جمعه مشهد شد. او به تصوف گرایش داشت و در سال ۱۲۹۳ ق. در دیدار با منورعلی شاه در مشهد «مشرف به فقر شده و در سلسله عرفان درآمد.» (میرزا محمدعلی معلم حبیبآبادی، مکارمالآثار، اصفهان: مؤسسه نشر نفایس مخطوطات، چاپ اوّل، ۱۳۴۲، ج ۲، صص ۳۹۹-۴۰۰)
۵. پیرنظر، همان مأخذ، ص ۵۱.
۶. پیرنظر، همان مأخذ، صص ۵۴-۵۶.
۷. Hilda Nissimi, The Crypto-Jewish Mashhadis: The Shaping of Religious and Communal Identity in their Journey from Iran to New York, Sussex Academic Press, 2007.
۸. Rev. Joseph Wolff, Researches and Missionary Labours among the Jews, Mohammedans, and other Sects, London: Published by the Author, 1835.
۹. فتحعلی شاه چهار زن عقدی داشت و دهها متعه. عده متعههای او از خاندانهای سرشناس ایران را بیش از چهل نفر ذکر کردهاند. این به جز دهها متعه از خاندانهای معمولی است. شاه به زنان خاندانهای سرشناس به دلیل تکبرشان، به جز یکی، علاقه نداشت. زن اصلی فتحعلی شاه، آسیه خانم (متوفی ۱۲۲۰ ق.)، دختر فتحعلی خان دولو قاجار و مادر عباس میرزا نایبالسلطنه، بود. از این زنان ۲۶۰ فرزند متولد شدند که بسیاری در دوران سلطنت فتحعلی شاه مردند و در زمان فوت او ۱۰۱ نفر زنده بودند.
۱۰. Wolff, Researches, 1835, ibid, p. 128.
۱۱. احمدعلی میرزا دختری داشت بهنام گلین خانم که اوّلین زن عقدی ناصرالدین شاه شد. دختر زیبای و دلربایی نیز داشت بهنام پروین خانم که زن میرزا هاشم خان نوری شد. میرزا هاشم خان نوری و زنش با وزیر مختار بریتانیا، سِر چارلز مورای، رابطه نزدیک داشتند. این ماجرا، در اوج جنگ هرات، رسوایی بزرگی به بار آورد. بنگرید به: احمد خانملک ساسانی، سیاستگران دوره قاجار، تهران: انتشارات بابک، بی تا، ج ۱، صص ۳۲-۳۸؛ یادداشت دکتر عبدالحسین نوائی در: سلطان احمد میرزا عضدالدوله، تاریخ عضدی، تهران: انتشارات بابک، ۱۳۵۵، صص ۲۰۱-۲۰۲.
۱۲. میرزا فضلالله شیرازی (خاوری)، تاریخ ذوالقرنین، بهکوشش ناصر افشارفر، تهران: سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ اوّل، ۱۳۸۰، ج ۲، ص ۱۱۲۱.
۱۳. Meshiakh Ajoon (Mashiah Ajun)
۱۴. Bezaleel
بصلئیل، بهمعنی کسی که در پناه خداست، بهنوشته عزرا، از «بنی فحت موآب» (Pahath-Moab)، یعنی از تبار حاکم یهودی موآب بود.
۱۵. Wolff, Researches, 1835, ibid, p. 128.
۱۶. ibid, p. 129.
۱۷. http://en.wikipedia.org/wiki/The_Great_Game
🍃🌸🍃
#رمانهای_دفاع_مقدس_و_شهدا
🌷🇮🇷 #خداحافظ_سالار 🇮🇷🌷
روایتی از زندگی ۴۰ساله همسر گرامی
سرلشکر شهید حاج حسین همدانی
◀️ قسمت ۱۳۹م؛
هر روز منتظر خبر خوش رفتن به سوریه بودیم
روزها به کندی میگذشت و خبر پشت خبر از تشدید بحران و جنگ در سوریه شنیده میشد
تا اینکه حسین در تماس با همکارانش توی تهران مقدمات سفر را آماده کرد
ساکهایمان را بستیم.
وهب و مهدی که مثل ما مشتاق سفر به سوریه بودند، برای بدرقه آمدند
اما قرار شد خداحافظیها را توی خانه انجام بدهیم
و امین که همسرش با ما بود آماده شد تا ما را به فرودگاه امام خمینی برساند
بعد از نماز صبح از زیر قرآن رد شدیم
و از خانه زدیم بیرون تا خودمان را به پرواز ساعت ۱۱ صبح تهران - دمشق برسانیم.
امروز یازدهم دی سال ۱۳۹۰
نگارش خاطرات زندگی ام با حسین به پایان رسید و قلم و کاغذ را کنار گذاشتم
اولین کسانی که یادداشتهایم را خواندند زهرا و سارا بودند.
شاید فارغ از احساس وظیفهای که برای انجام رسالتم بر دوش داشتم؛ جرقه نوشتن این خاطرات قبل از تأکید حسین، درخواست آن دو بود.
درخواستی که با خواب حسین شروع شد
همان خوابی که در آن، زینب ۲۰ روزهمان را دیده بود و برای زهرا و سارا سؤال شد که مگر ما خواهر بزرگتر از خودمان داشتهایم؟
زهرا و سارا خاطرات مرا با ذوق و شوق برای هم تعریف و حتی تحلیل میکردند
برایشان جالب بود که حتی خاطره سپر شدنشان را در مسیر زینبیه برای این که تیر تکفیریها به من نخورد ثبت و یادداشت کردهام
حالا بعد از آن سفر پرمخاطره به دمشق و دیدن
غربت حرم، فصل جدیدی از زندگی برای من شروع
شده است
شروعی که سر آن جملهٔ پر رمز وراز حسین، شاید در همین سالها آشکار شود.
آن جمله که گفت:
"من بازنشسته نمیشم! از خدا خواستهام تا چهل سال خدمت کنم"
روزهای آخر ماه صفر است.
تلویزیون هر روز تصاویری از زائران اربعین نشان میدهد
اینها زائران اربعیناند؛ اما بقای مرقد قافله سالار کاروان اربعین؛ زینب کبری در گرو جانفشانی حسین و مدافعان حرم است.
امین میگفت:
"سیدحسن نصرالله به حاج آقا خیلی علاقه و ارادت داره!"
پرسیدم:
"شما از کجا میدونی؟!"
گفت:
"حاجآقا خودش برام تعریف کرد."
با تعجب پرسیدم:
"من که نزدیک چهل ساله باهاش زندگی میکنم تا به حال نشنیدم از ارادت کسی به خودش حرف بزنه؟!"
امین گفت:
"سیدحسن نصرالله در اولین دیدار به ایشون گفته بود تا به حال همدیگر رو ندیدیم، اما خیلی وقته که شما رو میشناسم. شما سردار امام خامنهای هستین و من سرباز ایشون. رزمندگان مقاومت فرمانده جاافتاده و ریش سفیدی مثل شما رو کم داشتند."
راستش در نقل قول صادقانه و بی کم و کاست امین تردیدی نداشتم، ولی دوست داشتم که نتیجه اخلاص و تلاش بیهیاهوی او را طی سه سال کار در سوریه بشنوم
حالا نه تنها از امین که از زبان افراد مرتبط با او که به سوریه رفت آمد داشتند میشنیدیم که «دفاع وطنی سوریه، در همه استانهای سوریه به بار نشسته و نیروهای داوطلب مردمی بعد از آموزش در قالب گردانها وتیپها نه تنها از حرم و دمشق که از تمامی شهرها در مقابله با تکفیریها دفاع میکنند...
🔗 ادامه دارد ...
🔸🌺🔸--------------
🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee