21تصویر جزء بیست و یکم.pdf
حجم:
9.62M
تصویر جزء بیست و یکم
▪️🌹▪️--------------
@salonemotalee
21صوت تحدیر جزء بیست و یکم.mp3
زمان:
حجم:
4.04M
تلاوت جزء بیست و یکم
▪️🌹▪️--------------
@salonemotalee
21صوت ترجمه جزء بیست و یکم.mp3
زمان:
حجم:
6.11M
ترجمه جزء بیست و یکم
▪️🌹▪️--------------
@salonemotalee
3.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌺 روایت یک تجربهگر مرگ موقت از دیدن چهره مبارک امام حسین علیه السلام و ماجرای شفاعت شدن توسط ایشان.
👤تجربهگر: آقای میثم عباسیان
▪️🌹▪️--------------
@salonemotalee
🏴🌹🏴
•┈┈• 🍃 #لطیفه_نکته ۳۵۰🍃••┈┈•
◾️▪️#وصیتنامه_امام_علی علیهالسلام
◾️وصایای نقل شده از آن حضرت در نهج البلاغه را میتوان به دو دسته زیر تقسیم نمود:
▪️وصیتهای مکتوب آن حضرت پس از بازگشت از صفین.
▪️وصایای آن حضرت پس از ضربت خوردن.
◾️▪️محتویات
▪️وصیت مکتوب آن حضرت پس از بازگشت از صفین:
"وصیت امام علیهالسلام در مورد دارائی خود"
▪️وصایای آن حضرت پس از خوردن ضربت شهادت:
"وصیت امام علیهالسلام به فرزند خویش به هنگام بازگشت از صفین"
۱. "وصایای آن حضرت به مردم پس از ضربت خوردن"
۲. "وصيت امام علیه السلام درباره كيفيت غسل و كفن و دفن"
◾️▪️وصیتهای مکتوب آن حضرت پس از بازگشت از صفین؛
علامه حسن زاده آملی در تکمله شرح نهج البلاغه میرزا حبیب الله خوئی در مورد وصایای آن حضرت میفرمایند:
"بدان که تمامی وصیتهای آن حضرت علیهالسلام برای اولادش و در مورد داراییهایش مطابق با استقصاء ما بعد از بازگشت آن حضرت از صفین بوده است و این به خاطر این بود که میدانست شهادتش نزدیک است."[۱]
▪️در نهج البلاغه دو مورد وصیت آمده که حضرت آنها را بلافاصله پس از بازگشت از جنگ صفین نگاشتهاند:
۱. نامه ۲۴ نهج البلاغه که وصیت آن حضرت درباره مال خود است و سرآغاز آن چنین است:
«هذا ما امر به عبدالله علی بن ابیطالب امیرالمومنین فی ماله»؛
مرحوم دشتی در ترجمه نهج البلاغه میگوید این نامه را حضرت در ۲۰ جمادی الاول سال ۳۷ هجری نوشت.
۲. نامه به فرزندش امام حسن علیهالسلام که در بازگشت از صفین در سرزمین "حاضرین" نوشت.
۳. وصایای آن حضرت پس از خوردن ضربت شهادت
◾️▪️موارد وصیتهای آن حضرت در نهجالبلاغه بدین شرح است:
وصایای آن حضرت پس از ضربت خوردن خطاب به عموم که در دو جای نهجالبلاغه آمده:
۱. خطبه ۱۴۹ نهج البلاغه با عنوان "و من كلام له علیه السلام قبل موته"
۲. نامه شماره ۲۳ با عنوان "و من کلام له عليه السلام قاله قبل شهادته علي سبيل الوصية لمّا ضربه ابن ملجم لعنةاللهعليه" که با عبارت:
"وَصِيَّتِي لَکُمْ أَنْ لاَتُشْرِکُوا بِاللهِ شَيْئاً" آغاز شده و سید رضی پس از نقل آن میگوید: بعضی از این کلام در قسمت خطب آمد جز آن که در این جا زیادهای است که موجب شد آن را تکرار کنیم.
۳. نامه ۴۷ با عنوان "و من وصية له عليه السلام للحسن والحسين عليهماالسلام لما ضربه ابن ملجم لعنه الله" که خطاب به حسنین علیهماالسلام بوده.
🔗 ادامه دارد ...
🏴🌹🏴 ----------------
🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
🍃🌸🍃
┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄
امروز؛ چهارشنبه
۲۳ فروردین ۱۴۰۲
۲۱ رمضان ۱۴۴۴
۱۲ آوریل ۲۰۲۳
منسوب به چهار امام در تبعید امام کاظم، امام رضا، امام جواد و امام هادی علیهمالسلام
ذکر امروز؛ یکصد مرتبه
یَا حَیُّ یَا قَیُّومُ
•┈┈••✾•🌸مناسبتهای امروز🌸•✾••┈┈•
📆 مناسبتهای شمسی
📆 مناسبتهای قمری
▪️شهادت امیرالمؤمنین #امام_علی علیهالسلام
📆 مناسبتهای میلادی
◀️ بیشتر بدانیم؛
✡ آیا ابن ملجم یهودی بود!؟
این مقاله را بخوانید:
https://eitaa.com/salonemotalee/7890
✡ #نقش_یهود_در_شهادت_امام_علی علیهالسلام؛ https://eitaa.com/salonemotalee/10116
🏴🌹🏴--------------
🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
🍃🌸🍃
مهدیگرایی افراطی
میراث #یهودیان_مخفی_مشهد
🔹ملا مهدی به تصوف علاقمند بود و جوزف ولف در اوّلین دیدار دریافت که او از سران فرقهای است بهنام صوفیان یهودی.
او این تعلق را از جوزف ولف پنهان نمیکرد.
🔹یهودیان مشهد در زمان سفر اوّل ولف به مشهد (۱۸۳۱)، یعنی سالها پیش از واقعه الله داد (۱۸۳۹)، دارای تعلقات خاص فرقوی بودند و عقایدی را ترویج میکردند که آمیزهای از یهودیت و مسیحیت و اسلام و تصوف یهودی ( کابالا ) و ایرانی و هندی بود و چیزی شبیه به فراماسونری ولی در کسوت عرفان شرقی. [۳۷]
🔹ملا مهدی از جوزف ولف پرسید:
آیا درباره تصوف چیزی میدانی؟
جوزف ولف پاسخ مثبت داد و از سفر خود به شیراز گفت و دیدارش با پسر میرزا ابوالقاسم سکوت که رئیس صوفیان شیراز بود.
ملا مهدی از این پاسخ بسیار شاد شد و گفت:
میتوانی در میان یهودیان مشهد صوفیان بسیار بیابی.
او توضیح داد که صوفیان یهودی مشهد مرشدی دارند بهنام ملا محمدعلی (اشکپوتی).
آنان مانند دراویش مسلمان حشیش میکشند تا ذهن خود را از جهان مادی خارج کنند، آواز میخوانند، و میکوشند در هستی، که آن را «خدا» مینامند، ذوب شوند.
صوفیان یهودی منظومهای به فارسی دارند بهنام «یوسف و زلیخا» [۳۸] و اشعار حافظ را میخوانند.
🔹بهنوشته ولف، علاوه بر ملا مهدی (ماشییح)، ملا فینحاس، ملا الیاهو، ملا نیسان و آبراهام موشه از صوفیان یهودیاند.
در میان یهودیان ایران «ملا» لقب «حاخام» بود و این نشان میدهد بیشتر سران جامعه یهودی مشهد صوفی بودند.
🔹ملا مهدی و سایر صوفیان یهودی مشهد در زمان سفر ولف (۱۸۳۱)، هشت سال پیش از واقعه الله داد (۱۸۳۹)، قرآن میخواندند و در ظاهر آن را به عنوان کتاب آسمانی قبول داشتند.
ملا مهدی به ولف گفت:
"صوفیان یهودی به موسی، عیسی، محمد و ۱۲۴ هزار پیامبر اعتقاد دارند بدون آنکه خود را به یک پیامبر مقید کنند."
جوزف ولف میافزاید:
آنها در پیش مرشد، قرآن و سایر کتب مذهبی را میخوانند تا تأییدی بر حقانیت نظام فکری خود بیابند. آنها مانند کافران آلمان و فرانسه و انگلستان میکوشند حقیقت باور خود را ثابت کنند از طریق کتابها. [۳۹]
🔹جوزف ولف در خانه ملا مهدی، قرآنی به زبان و خط عبری دید.
این ترجمه چنین نام داشت:
«قانون اسماعیلیان، موسوم به قرایی، ترجمه عربی به فرانسه از دوریه، فرانسه به هلندی از گلوزنماخر و من، ایمانوئل جیکوب مدارت، و اکنون ترجمه میشود به زبان مقدس [عبری]. نوشته شد در کوچن توسط دیوید، پسر ایزاک، کوهن اهل برلین.» [۴۰]
این همان ترجمه معروف عبری از قرآن است که طبق تحقیق مفصل مایرون وینشتین دیوید کوهن در حوالی نیمه دهه ۱۵۰۰ میلادی، و احتمالاً در سال ۱۷۵۷، در کوچن نگاشته و سپس مسافران یهودی آن را به مشهد منتقل کردهاند.
این نسخه عبری قرآن کریم هماکنون در کتابخانه کنگره در واشنگتن نگهداری میشود. [۴۱]
🔹علاوه بر این، ملا مهدی مدافع قرآنی است که حاجی امین ترجمه کرده بود.
حاجی امین یک یهودی مسلمان شده است که نام یهودیاش ملا بنیامین بود.
او تمامی کتاب مقدس را به فارسی ترجمه کرد با تعلیقات تا به یهودیان ثابت کند که موسی و سایر پیامبران ظهور عیسی و محمد را پیشگویی کردهاند.
ملا بنیامین اهل یزد است و به مکه رفته و حاجی شده. [۴۲]
🔹ملا مهدی و سایر صوفیان یهودی مشهد به ولف گفتند که آنها هنوز به «چشم ظاهر» میرزا ابوالقاسم شیرازی (میرزای سکوت) را ندیدهاند ولی با «چشم باطن» او را دیدهاند.
آنها معتقدند که عوبدیای پیامبر [۴۳] نیز صوفی بود و آنان با وی ارتباط دارند. [۴۴]
در آینده درباره این میرزای سکوت بیشتر سخن خواهم گفت.
🔗 ادامه دارد ...
🏴🌹🏴--------------
🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
🏴🌹🏴
#رمانهای_دفاع_مقدس_و_شهدا
🌷🇮🇷 #خداحافظ_سالار 🇮🇷🌷
روایتی از زندگی ۴۰ساله همسر گرامی
سرلشکر شهید حاج حسین همدانی
◀️ قسمت ۱۴۲م؛
موعد سفر رسید و با حسین عازم فرودگاه امام
خمینی شدیم.
توی سالن خروجی پرواز تهران دمشق به غیر از ما خانواده های زیادی بودند.
تقریباً همه مردانشان با حسین احوالپرسی میکردند
بهش گفتم:
"سه سال پیش که برای اولین بار میاومدیم دمشق،
توی پرواز به غیر از من و سارا و زهرا هیچ خانمی نبود. حالا این خانوادهها زائرن یا مدافع حرم؟"
حسین یادش آمد که به حرف گذشته خودش که گفته بود؛ "حرم مدافع میخواد" اشاره میکنم
گفت:
"نمیگم تا خودت از نزدیک ببینی!"
سوار هواپیما شدیم
به غیر از ما ایرانیها؛ خانوادههایی از سایر کشورهای اسلامی بودند که حدس زدم برای زیارت میروند
شاید این حضور، حاکی از تغییر شرایط سوریه نسبت به گذشته بود.
هواپیما دم غروب از باند فرودگاه برخاست.
سارا و زهرا و امین کنار هم نشسته بودند و من و حسین کنار هم
حالا هیچکدام ازسؤالاتی که سه سال قبل از رفتن به سوریه در ذهن داشتم فکرم را مشغول نمیکرد
خوشحال بودم که سه سال صبوری کردم و کنار حسینم و در شرایطی به سوریه میروم که اوضاع با تلاشهای حسین و دوستانش که یکی از هزاران آن را نمیدانم به نفع جبهه مقاومت عوض شده است.
در سفر از زبان همسر یکی ازفرماندهانی که شوهرش با حسین در ارتباط بود، شنیدم که گفت:
"آقای همدانی ۱۵۰ هزار نیروی داوطلب مردمی را طی سه سال سازماندهی کرده و آموزش داده. چند قرارگاه عملیاتی تشکیل داده و حتی پای مدافعان حرم از افغانستان و پاکستان و عراق را به سوریه باز کرده است."
بی آنکه بگویم که میدانم وضعیت سوریه رو به تثبیت و آرامش است، پرسیدم:
"کمی از اوضاع سوریه بگو!"
یک کلمه گفت:
«خوبه!"
پرسیدم:
"اگه خوبه؛ ما میریم چکار؟! مگه نگفتی حرم مدافع میخواد نه زائر؟!"
سری به علامت تائید تکان داد و گفت:
«حالا هم میگم که مدافع میخواد؛ اما وضع خوبه."
گفتم: "مثلاً چطور؟"
گفت:
"سه سال پیش که شما اومدید ۷۰ درصد کشور به دست مسلحین و تکفیریها افتاده بود! اما الآن كاملاً برعکسه، یعنی فقط ۳۰ درصد خاک سوریه دست اوناست. از این جهت میگم خوبه. الآن فقط ما و حزب الله لبنان از حرم دفاع نمیکنیم؛ جوانان افغانی، پاکستانی و حتی عراقی میان. با اینکه خود عراقیها با همین تکفیریها توی عراق درگیرن!"
از دهنم پرید و ناخواسته گفتم:
"اینا رو گوشه و کنار شنیدهام. خدا رو شکر که زحماتت نتیجه داد. میدونم که خیلی خسته شدی و وقت بازنشستگی رسیده. فکر میکنم این سفر آخر تو به سوریه باشه. برمیگردی و بازنشسته میشی. اینطور نیست؟"
نخواست شیرینی امیدم را تلخ کند؛ گفت:
"یادته که گفتم از خدا خواستهام که چهل سال خدمت کنم؟"
گفتم:
"خب آره! حساب کردم از روزهای مبارزه با حکومت طاغوت از سال ۵۶ تا جنگ تو کردستان بعد از پیروزی انقلاب و بعد ۸ سال دفاع مقدس و تا حالا چند ماه بیشتر نمونده که بشه چهل سال."
دید که خیلی دودوتا چارتا میکنم شگردش را در تغییر موضوع بحث به کار برد:
"راستی پروانه خاطراتت رو نوشتی؟"
گفتم:
"آره! از کودکی تا سال ۹۰ رو نوشتم. تا همون روزی که با زهرا و سارا از دمشق به تهران برگشتیم."
گفت:
"نمیخوای با این سفر تکمیلش کنی؟"
با شگرد خودش پاسخ را پیچاندم:
"شاید توی این سفر رفتیم و قسمتمون شهادت شد و کار به نوشتن نرسید."
با خونسردی گفت:
«ان شاءالله.»
🔗 ادامه دارد ...
🏴🌹🏴--------------
🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee