KayhanNews7597971041215149482165.pdf
15.4M
🍃🌸🍃
تمام صفحات
#روزنامه_کیهان
امروز چهارشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۲
🔸🌺🔸 --------------
🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
تصویر صفحه اول بعضی روزنامههای امروز چهارشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۲
🔸🌺🔸--------------
@salonemotalee
🍃🌸🍃
#یهود_و_پهلویها
یهودیزادهای بهدنبال
#حذف_تاریخ_هجری_از_تقویم_ایران
قسمت قبل؛ https://eitaa.com/salonemotalee/10344
قسمت چهارم؛
🔹بعد از برگزاری جشنهای ۲۵۰۰ ساله، جنون باستانگرایی شاه بالا گرفت و او نیز دنبالهرو پدرش شد که قصد داشت به سبک «آتاتورک» (پدر جمهوری لائیک ترکیه) مظاهر دینی را هر چه بیشتر از ساحت عمومی جامعه ایران بزداید.
کما اینکه این گرایش را حتی در نامگذاری اماکن عمومی از جمله خیابانهای پایتخت و نامهایی چون اکباتان، آپادانا، تخت جمشید، بزرگراه داریوش و فروشگاههای کوروش و شیر و خورشید و امثال آن و از همه مهمتر استفادهی عام از پسوند «شاهنشاهی» برای پارک، خیابان، میدان و مؤسسات و نهادهای دولتی شاهد بودیم.
🔹البته بسیاری از نویسندگان و چهرههای ادبی در همان دوران پهلوی، ارتقاء مقام شفا را به حمایت کانونهای مرموز و مشکوک و چاپلوسصفتیِ شخصی او مربوط میکردند.
از جمله علی دشتی، نویسنده و سناتوری که خود وابستگی به دربار داشت و مانند خودِ شفا دارای افکار ضد دینی هم بود، شفا را صرفاً یک «مترجم میانمایه» میدانست.
🔹دشتی در نامهای به محمدرضا شاه در اعتراض به جشن بزرگداشت ۲۵ سال نویسندگی شجاعالدین شفا مینویسد:
"ایشان هرگز اثری نیافریده و از خود چیزی بیرون نداده، مخصوصاً در شناساندن فرهنگ ایران به دنیای خارج، کاری نکردهاند، تا شورای فرهنگی سلطنتی بخواهد از وی تجلیل کند.
🔹دشتی در این نامه مقام شفا را در حد یک مترجم میخواند:
آیا با این مقدمه سزاوار است که نخستین اقدام شورای فرهنگی سلطنتی، تجلیل از یک مترجم متوسط باشد؟!
🔹دشتی در یادداشتهایی که پس از انقلاب منتشر کرد، درباره خصلت عام چهرههای فرهنگی دربار نوشت:
شاه از هر کسی که شبههی استقلال رأی و فکر در او میرفت، بدش میآمد…
او تیپ جمشید اعلم و شجاعالدین شفا را میپسندید. (۱۴)
🔹«ابراهیم گلستان»، نویسنده و مستندسازی که خودِ او هم با سفارت انگلستان از قدیم رابطهای تنگاتنگ داشت و هم از طریق شمس پهلوی و شوهرش، مهرداد پهلبد (وزیر فرهنگ و هنر طولانیمدت دوره پهلوی دوم) به دربار وصل بود، حتی پا را از دشتی فراتر گذاشت و صحت انتساب همان ترجمههای میانمایه به شفا را هم زیر سوال برد:
قصهی اولی را که از همینگوی به زبان فارسی خواندم، آقای خیلی محترمی که پدر مملکت را هم درآورد، ترجمه کرده بود.
اما اصلاً همینگوی نبود.
قصه را بهصورت یک قصهای که هست تعریف میکنند و نه بهعنوان بنایی جلوی خواننده.
این رفت آنجا و اینطور گفت و چه کار کرد و…
بعد هم یا مرد یا عروسی کرد یا در رفت…
اما در قصه این مطرح نیست.
آنچه مطرح است، این است که همین چرتوپرت را چگونه میگویند که درست دربیاید.
اما این آقا قصهٔ همینگوی، آن هم چه قصهای: «برفهای کلیمانجارو» را طوری ترجمه کرده بود که اگر همینگوی آن را خوانده بود، خیلی زودتر خودش را میکشت. (۱۵)
🔹او در مصاحبهای که در سال ۱۳۹۴ با بیبیسی انجام داده است دربارهی شفا چنین میگوید:
گفتار «مارلیک» (مستندی از خود گلستان) در ترجمه ایتالیائیاش را آقای کاروزو که آن روزها مشاور فرهنگی سفارت ایتالیا در تهران بود و خود و خانمش “کمدی الهی دانته” را برای شجاعالدین شفا ترجمه میکردند و دیکته میکردند و آقای شفا آن را به اسم خودش که ادعا کرد از ایتالیایی شخصاً ترجمه کرده، درآورد.
شما ترجمههای شفا چه “نغمههای شاعرانه لامارتین” و چه “برفهای کلیمانجارو”ی همینگوی را بخوانید و از عمق بیاطلاعی و جرأت این مشاور مطبوعاتی شاه سابق شاخ دربیاورید.
اینجور آدمها کم نبودند که کاش در برابرشان آدمهایی بودند که شعور و رسم شرافت ادبی را در ایران اینجور خراب نمیکردند. (۱۶)
🔹به هر حال شفا با بالا گرفتن کار انقلاب اسلامی ایران، بهمانند بخش عمده کارگزاران رژیم پهلوی از کشور گریخت و به پاریس رفت و ماندگار شد.
او در دورهی جدید کاریِ خود، پرده از ماهیت اسلامستیز و از آن بالاتر، خداستیز خود برداشت و تمام تمرکز کاریِ خود را به حمله به ادیان ابراهیمی و مفهوم خدا اختصاص داد.
🔗 ادامه دارد ...
قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/10424
🔸🌺🔸 --------------
📚 "سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... و خواندنی
@salonemotalee