#معرفی_بازی (۵۵)
🌀#بازی و تربیت :
♦️با کارهای ساده منزل اوقات بچه ها را پر کنید و فرصتهای تربیتی ایجاد کنید!
🌀مثلا :
وقتی ظرفها را شستید فرزند خود را صدا کرده و جای قرارگیری هر ظرف را به او نشان دهید.
جای قاشق و چنگال و بشقاب و...تک تک ظروف را به او نشان دهید.
بعد هر ظرف را به کودک نشان دهید و از او بخواهید جای ظرف را بگوید و شما هر ظرف را در جای خودش قرار دهید.
وقتی کودک کمی بزرگتر شد وظیفه قرار دادن ظروف در جای خودش را به او واگذار کنید.
🍴🥣
◀️ #نکته_تربیتی
❌ روشن شدن زیاد تلویزیون= خاموش شدن صدای درونی کودک
✍🏻: انسانها یاد میگیرند که با حرفزدن با خود، مسئلههای پیچیده خود را حل کنند، گفتوگوی درونی باعث بهتر شدن تفکر ، حافظه و توجه ما میشود. گفتوگوی درونی همیشه در ما وجود دارد با این تفاوت که در کودکی با صدای بلند با خود گفتوگو میکنیم، اما در بزرگسالی این گفتوگو درونی میشود.
‼️صدای یکنواخت تلویزیون میتواند در توسعه صدای درون کودک تداخل کند. روشنبودن تلویزیون حین بازی موجب میشود کودک نتواند توجه خود را متمرکز کند و بخشی از قدرت حل مسئله خود را از دست میدهد.
👌🏻 برای بهترشدن توانایی زبانی خود و فرزندمان بهتر است کمی کمتر تلویزیون تماشا کنیم یا حداقل وقتی کار دیگری انجام میدهیم تلویزیون را خاموش کنیم.
🔸🌺🔸--------------
🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
#تحلیل_تاریخی
#دشمن_شناسی
✡🔥 #تبار_انحراف 🔥✡
#پژوهشی_در_دشمنشناسی_تاریخی ۳۱
🖋 مقالهی هشتم:
#ردپای_یهود_در_جنگ_احد
قسمت سوم؛
◀️ طمع و آزمندی، زمینهساز نفوذ دشمن
حضرت، دامنه کوه احد را برای میدان مبارزه برگزید؛ چون کوههای احد در پشت جبهه اسلام، سدّی طبیعی بود.
🔹تنها نقطه ضعف احد، جبل الرماة بود؛ همان کوه انشعابی از احد که تنگهای ایجاد کرده بود و دشمن میتوانست از پشت آن دور بزند و پشت سر مسلمانان بیاید،
پیامبر صلیاللهعلیهوآله نیز به این مسئله آگاه بود.
از اینرو، در آن تنگه ۵۴ نفر را گماشت و فرمود:
"این تنگه را ببندید و حتی اگر دیدید که ما مشرکان را تا مکه دنبال کردهایم، این محل را رها نکنید و اگر هم دیدید آنها ما را تا مدینه عقب راندهاند، باز این محل را حفظ کنید."
🔹آرایش سپاه، همانند روز بدر بود.
مشرکان با سروصدای فراوان طبلها، به میدان آمدند.
این سوی میدان، نه اسبی بود و نه وسیلهای،
طلحة بن ابیطلحه که قهرمان و علمدار مشرکان بود، پیش آمد و مبارزه طلبید.
حضرت علی علیهالسلام به میدان رفت و او و سپس برادرش را کشت.
دیگران نیز پیش آمدند و پرچم سپاه شرک را به دست گرفتند که علی بن ابیطالب علیهالسلام همه را به هلاکت رساند.
دیگر کسی نبود که علم را بردارد.
علم مشرکان افتاده بود و لشکر کفر هم نظاره میکرد.
🔹با کشته شدن علمداران مشرکان و فرمان حمله پیامبر صلیاللهعلیهوآله هم مسلمانان روحیه گرفتند و هم نیروهای دشمن پراکنده شدند و گریختند.
زنان، بردگان، پولها و طلاهای بسیاری که دشمن از مکه با خود آورده بود، جا ماند.
مسلمانان سراغ غنائم رفتند؛ اما مومنان حقیقی همچنان در حال تعقیب دشمن بودند.
نگهبانان تنگه که همرزمانشان را در حال جمعآوری غنائم دیدند، از تنگه به زیر آمدند.
عبدالله بن جبیر سخن پیامبر صلیاللهعلیهوآله را به آنها گوشزد کرد، ولی نصیحت وی سودی نبخشید و تنها دوازده تن همراه او باقی ماندند.
🔹خالد بن ولید و یارانش که در کمین تنگه بودند، با خالی شدن تنگه از محافظان، پیش راندند و باقی ماندگان را به شهادت رساندند،
سپس از پشت سر مسلمانان به آنها حمله کردند. (۳۷)
🔹هدف دشمن، شخص پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله بود.
با حمله خالد، مشرکانی که فرار میکردند، بازگشتند.
حضرت علی علیهالسلام میدانست در آن لحظه حساس، هدف نخست مشرکان، شخص پیامبر صلیاللهعلیهوآله است که در صحنه نبرد حضور داشت.
از اینرو، به قصد حراست از وجود نازنین پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله، به سرعت، خویش را به آن بزرگوار رساند.
رسول خدا در گیرودار معرکه هجمه خالد و یارانش از سویی و از سوی دیگر فرار بسیاری از مسلمانان، تنها و بییاور مانده بود.
علی علیهالسلام در این بازگشت، قصد جنگ نداشت.
🔹او در جنگ بدر شمار بسیاری از دشمن را از پا درآورد و زخم چندانی نخورد؛ اما در جنگ احد تعداد کمی را از پا درآورد و هفتاد زخم خورد؛ به گونهای که هر زخمی را میبستند، زخم کنار آن سرباز میکرد.
این زخمها زمانی بر پیکرش وارد آمد که تمام دغدغهاش، رسیدن به وجود مبارک حضرت رسول صلیاللهعلیهوآله بود و با سرعت پیش میرفت تا به پیامبر صلیاللهعلیهوآله برسد.
🔹رسول خدا صلیاللهعلیهوآله بر روی زمین افتاده بود و مشرکان به اندازهای به ایشان نزدیک شده بودند که با سنگ، حضرت را میزدند.
تنها، ابهت پیامبر صلیاللهعلیهوآله بود که به آنان اجازه نمیداد پیش روند و کار را تمام کنند.
حضرت که تنها با سنگ از خود دفاع میکرد، در حالی که پیشانی خویش را از خون پاک میکرد، فرمود:
«جمعیتی که چهره پیامبر خود را با خون او رنگین کردند، چگونه رستگار میشوند؟»
🔹در همین حال، بر دعوت آنها به سوی خداوند حریص بود و این نشاندهنده کمال عاطفه و مهر اوست برای هدایت انسانها به سوی سعادت و رستگاری. (۳۸)
علی علیهالسلام خود را به پیامبر صلیاللهعلیهوآله رساند و حلقه محاصره ایشان را به عقب راند.
گروهی از مسلمانان که دریافتند پیامبر صلیاللهعلیهوآله زنده است نیرویی گرفتند و ایشان را از معرکه نجات دادند.
ادامه دارد ...
قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/5287
🔸🌺🔸--------------
🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
#دشمن_شناسی
#صهیونیسم_در_کلام_رهبری (۲۳)
ملّت بیدار است.
مسئولین هم مشغولند؛
کار میکنند،
تلاش میکنند؛
البتّه بیشتر باید تلاش کنند.
من هم به ملّت عزیزمان عرض میکنم این بیداری را حفظ کنید؛
اینکه اینها گفتند در سال ۹۷ ما چنین میکنیم، چنان میکنیم،
و نقشههایی را برای جمهوری اسلامی ابراز کردند
-یعنی در واقع نقشهشان لو رفت-
این ممکن است فریب باشد؛
ممکن است جنجال را برای سال ۹۷ بکنند،
نقشه را برای سال ۹۸ بکشند؛ مِنباب مثال.
همه باید حواسشان جمع باشد؛
به همهی ملّت عرض میکنم.
آمریکا دشمن خبیثی است،
دشمن حیلهگری است،
دستش با صهیونیستها و مرتجعین منطقه در یک کاسه است
و همهی آنها دشمن ایران اسلامی
و دشمن ملّت ایرانند؛
ما باید بیدار باشیم.
۱۳۹۷/۰۹/۲۱
بیانات در دیدار جمعی از خانوادههای شهدا
🔸🌺🔸--------------
🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
#رمانهای_دفاع_مقدس_و_شهدا
🌷🇮🇷 #خداحافظ_سالار 🇮🇷🌷
روایتی از زندگی ۴۰ساله همسر گرامی
سرلشکر شهید حاج حسین همدانی
◀️ قسمت بیست و هفتم
به حرم رسیدیم.
داخل حرم به قدری سرد بود که دندانهایمان به هم میخورد.
چند نفر زیارت میکردند و یکی روضه میخواند.
از سرما نمیتوانستم، بنشینم.
انگشت پاهایم مثل یک قالب یخ شده بود و سرما از انگشتانم بالا میآمد، تا آنجا که حس میکردم خون توی رگهایم یخ زده،
حتی حس میکردم که دانههای اشک روی گونههایم دارد یخ میزند.
همه این سختیها و سردیها با گرمی و دیدن ضریح ایستاده حضرت زینب و حضرت رقیه قابل تحمل شده بود.
پس از زیارت، ذکر «قل هو الله احد» گرفتم، تا صدای اذان آمد.
مصلی از حرم حضرت رقیه فاصله داشت.
برای نماز بیرون آمدیم.
سارا گفت:
«مامان، یه لنگه کفشم نیست.»
لرز و سرما دوباره به تنمان برگشت.
چرخیدم تا لنگه کفش را که زیر برف و یخ مانده بود پیدا کردم،
سارا داشت از سرما گریه میکرد..
خودمان را به محل نماز رساندیم
به نماز جماعت رسیدیم
ناگهان حسین را کنارمان دیدیم و جان به تنمان برگشت و گرم شدیم.
پس از نماز چند ماشین، مثل کاروان پشت سر هم، قطار کشیدند.
حسین، ابوحاتم و محافظش را به ماشین دیگری فرستاده بود.
پشت فرمان نشست.
سارا گردن حسین را که درد میکرد ماساژ داد و پرسید:
«این همه ماشین قراره کجا برن؟»
حسین گفت:
«فرودگاه. قراره ۴۸ نفر آزاد شده رو بدرقه کنیم.»
از زینبیه دور شدیم و ماشینها از هم فاصله گرفتند که البته بیدلیل نبود.
در مسیر فرودگاه، حسین مثل اولین بار که سوارمان کرد، پایش را روی گاز گذاشت.
دیگر بلد شده بودیم که اینجا ناامن است و تکتیراندازها در مسیر فرودگاه در کمیناند.
رگبار تیربار سنگین که به طرفمان گرفته شد، من کمی ترسیدم و طبق معمول دخترها خندیدند و حسین تخته گاز کرد تا به فرودگاه رسیدیم.
صحنهای دیدنی بود.
اسرا حمام رفته بودند و لباس نو پوشیده بودند.
چند گوسفند جلوی پایشان قربانی شد.
تعدادی از آنها روی دست و پای حسین افتادند.
حسین تکتکشان را بوسید و بدرقه کرد.
وقتی هواپیما از فرودگاه بلند شد، جماعت حاضر صلوات و تکبیر فرستادند.
دفتر یادداشتم را باز کردم و گوشهاش نوشتم:
«در آخرین روزهای ماه صفر و در آستانه شهادت پیامبر (ص) و امام حسن مجتبی (ع) و امام رضا (ع) ۴۸ اسیر ایرانی با عنایت ائمه آزاد شدند.
خدایا، مردم در بند سوریه، کی از چنگال تکفیریها آزاد میشوند؟»
هوای برگشتن به ایران را نداشتم ولی دلم برای پسرانم وهب و مهدی و بقیه فامیل تنگ شده بود.
زنگ زدم.
هر دو دلشان برای آمدن به سوریه پرمیزد، اما مجبور بودند به خاطر کارشان در تهران بمانند.
مهدی یک خبر خوب داشت، وهب یک خبر بد.
مهدی گفت:
«کار ثبت نام سارا تو دانشگاه تمام شد و باید برای ترم بهمن اینجا باشه.»
اما خبر وهب یک خبر سیاسی بود.
گفت:
«دیروز یک مجادله بد و غیراخلاقی بین رئیس جمهور و رئیس مجلس تو مجلس، درگرفت.»
گوشی را که گذاشتم. زهرا و سارا که اول شادی را در چهرهام دیده بودند و بعد غم را، پرسیدند:
«مامان چی شده؟»
اول خبر بد را گفتم:
«امثال حسین، توی این غربت، شب و روزشون برای تحقق آرمانهای امام، انقلاب، شهدا و رهبری یکی شده اما تو کشور، بعضیها به جای پرداختن به مشکلات مردم، اسباب دلسردیشون رو فراهم میکنن، دیروز تو مجلس حرفهایی گفته شده که در شأن مسئولین نظام نبوده.»
بیشتر از این توضیح ندادم و زود رفتم سراغ به زعم خودم خبر شادی آور و گفتم:
"سارا خانم هم از این ترم، ان شاء الله میرن سر کلاس دانشگاه.»
و نگاه به قیافه درهم سارا انداختم که به جای اینکه خوشحالی کند با یک قیافه حق به جانب و جدی گفت:
"کلاس و درس دانشگاه اینجاست."
گفتم:
«دخترم! اگر برای همراهی با بابا میگی که چند ماهه اومدی و..."
سرد و گرفته گفت:
«به هر صورت، من بنای برگشتن به تهران رو ندارم.»
با تحکم گفتم:
«اگه بابا بگه برگرد چی؟»
سکوت کرد و رفت سراغ قرآنی که سیدحسن نصرالله به او هدیه داده بود.
طی این مدت یک ختم قرآن کرده بود.
ادامه دارد ...
🔸🌺🔸--------------
🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
12.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📖 هر روز یک قسمت از کتاب:
🌷"خداحافظ سالار"🌷
🔸خاطرات همسر حبیب حرم؛
سردار شهید "حسین همدانی"
◀️ در "سالن مطالعه"
👈 قسمت اول: https://eitaa.com/salonemotalee/4203
🔸🌺🔸--------------
🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
5.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢🎥 اولین مصاحبه با روحانی که در راه امنیت مردم انگشت دستش را از دست داد:
دستم فدای خواهرامون حتی اون دختر کم حجاب ... خدا رو شکر که نارنجک به اونها نخورد
🔸🌺🔸--------------
@salonemotalee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌸🇮🇷🌸🍃
📖 مطالعه دانشگاه ام ای تی:
اخبار جعلی شش برابر سریعتر از اخبار حقیقی پخش می شود
هرچی بیشتر اجازه بدی پیامهای جعلی بیشتر رد و بدل بشه، بیشتر پول درمیاری!
پ.ن. این یعنی از هر هفت نفر آنهایی که در توئیتر و اینستاگرام و ... عضوند شش نفر مطالب دروغ را ترجیح میدهند و منتشر میکنند.
آنچه دو ماه گذشته کف خیابان هم دیدیم
🔸🌺🔸--------------
@salonemotalee
🍃🌸🇮🇷🌸🍃
غروب مسلمانان در اندلُس بواسطه آلودگی به #شهوت و #شراب
رهبر معظم انقلاب:
" اروپاییها وقتی خواستند آندلس را از مسلمانان پس بگیرند، اقدامی بلندمدت کردند...
آنها به فاسد کردن جوانان پرداخـتند؛
و در این راستا انگـیزههای مختلف مـسـیـحی، مـذهـبـی یا سیاسی داشتند.
یکی از کارها این بود که تاکستانهایی [باغهای انگور] را وقف کردند تا شــراب آنها را به طور مجـانی در اختیار جوانان قرار دهند!
جـوانان را به سـمت زنـان و دخـتران خـود سـوق دادند تا آنـهـا را به شـهـوات آلـوده کنند!
گـذشــت زمـان راههـای اصـلـی را برای فـاسـد یا آبـادکـردن یک مـلــت عــوض نمیکند،
امروز هــم آنها همـین کار را میکنند..."
۱۳۸۱/۱۲/۶
🔸🌺🔸--------------
@salonemotalee